eitaa logo
رسمـِ شیـــدایـے پروفایل استوری بیو عاشقانه مذهبی عشق رمانstory prof roman
3.7هزار دنبال‌کننده
15هزار عکس
8.4هزار ویدیو
55 فایل
℘مطالب انگیزشۍ و مذهبۍ🌸🌊 ℘ یھ ڪانال حال خوب ڪن ࢪنگی☺️🍓 °√•|⚘ 🌱 تبلیغات: @salam_tab
مشاهده در ایتا
دانلود
🎈 امیرالمومنین علیه‌السلام↓ و به خدا قسم در زمان غیبت امتحان میشوید! و به خدا قسم غربال خواهید شد! (تا نیڪان در غربال باقی مانده و غیرنیڪان بیرون بریزند) چنان ڪه دانه‌ی تلخ از گندم جدا میشود! 📕| بحارالانوار ج 52 ص 102 °√•|⚘ @Rasme_SheYdaei |
رسمـِ شیـــدایـے پروفایل استوری بیو عاشقانه مذهبی عشق رمانstory prof roman
🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 🌹#رمان _مذهبی🌹 💞#بچه_مثبت💞 #قسمت_102 🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 خب جدا از شوخی، دقیقا من باید چی
🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 🌹 _مذهبی🌹 💞💞 🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃 ببخشید که زحمتتون دادم. خداحافظ. * شب مائده زنگ زد و گفت که با متین صحبت کرده و دو سه تا فحش هم بهم داد که چرا دل داداشش رو شکوندم و ازاین حرفا. یه لحظه خواستم در رابطه با کوروش بهش بگم، اما احساس کردم االان خیلی زوده و باید یه جورایی از جانب کوروش و خانوادش مطمئن بشم، بعد. یه روز دیگه وقت داشتم جواب آرشام رو بدم. اگرچه تصمیم رو گرفته بودم که جواب منفی باشه، اما جلوی بقیه،مخصوصا مامان، نشون می دادم که مرددم و هنوز دارم فکر می کنم. این جنگ اعصاب یه روزم دیرتر شروع می شد خودش خیلی بود. تو این مدت یه هفته، اصلا آرشام رو ندیده بودمم و آتوسا هم دیگه زنگ نزده بود. باید یه جوری ازشر آرشام خلاص می شدم. تو شماره های دو روز پیش، شماره آتوسا رو پیدا کردم و بهش زنگ زدم. - الو؟ عــق، همچین با ناز گفت الو که احساس کردم نامزدشم!- سلام آتوسا. - تو که گفتی دوستش داری، واسه چی دیگه زنگ زدی؟ - جواب سلام واجبه، مامانت بهت یاد نداده؟ پوفی کشید و من ادامه دادم: - زنگ نزدم که نازت رو بکشم، زنگ زدم چون فکر کردم واقعا آرشام رو دوست داری، بیشتر از من. - خب حاالا، چرا عصبانی می شی؟ اگه دوستش نداشتم که انقدر جلوی هر کسی خودم رو خار و خفیف نمی کردم. - ببین آتوسا خانوم، من از آرشام متنفرم. خودشم می دونه، اما من نمی دونم چرا دست از سرم برنمی داره. - واقعا؟ - پس چی فکر کردی؟ زنگ زدم دور هم دو تا جوک بگیم و بخندیم؟ - خب اگه این طوریه، پیشنهاد ازدواجش رو رد کن. - فقط منتظر بودم تو بگی. معلومه رد می کنم، اما می خوام کلا شرش از سرم کم بشه. - چرا؟ - چرا چی؟چرا آرشام رو نمی خوای؟ اون که ... - پای یکی دیگه در میونه. با خنده گفت: - واقعا؟ - نه، همین طوری. از لحن جدیم نیشش رو بست و گفت: - حاالا چی کار کنیم؟- خب باید یه کاری کنم از چشم مامانم بیفته.- چطوری؟ *دوست آتوسا که اسمش ناناز بود و کارش تور کردن پسرا و چاپیدنشون بود رو در جریان امور گذاشیم و شوتش کردیم وسط نقشمون. اون قدر خودش رو ناناز درست کرده بود که من که یه دختر بودم داشتم با نگاهم قورتش میدادم، چه برسه به آرشام بیچاره.سریع رفتم خونه و به مامان گفتم حاضر بشه تا بریم دیدن آرشام. مامان گفت: - فردا میاد این جا. - نه مامان، باهاش هماهنگ کردم که امشب یه جشن کوچولوی خانوادگی بگیریم. محض احتیاط گوشیش رو از تو کیفش کش رفتم. با تک زنگ ناناز رو گوشیم، سریع مامان رو سوار ماشین کردم و گازرو گلوله کردم. - معلوم هست چه مرگیته؟ - مامانم، من جواب مثبت رو امروز به آشام دادم اونم گفت امشب یه جشن کوچولو بگیریم و فردا رسمی بیادخواستگاری.- می دونستم سر عقل میای. ... رفتن به پارت اول👇 https://eitaa.com/Rasme_SheYdaei/1588 🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃
. ‌ اتفاقـاً تمرینِ سکوتــ مال وقتیه کـه پُـر از نگفته‌هایی! :) °√•|⚘ @Rasme_SheYdaei |
هدایت شده از #پیشنهاد_ویژه 👇
دنبال یه فروشگاهی که مورد اعتماد باشه و با خیال راحت بتونی از تو خونه خرید کنی⁉️ پیداش کردم😌😌😌😍😘👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2177171456C15a363ced2 این کانال تضمین شده ست 😍😍😍 خودم يكي از اعضاش هستم😁
وقتي رد پاي مهربانيت را در قلب کسي باقي بگذاري هميشه بيشتر از حاضرين حاضر خواهي بود. حتي اگر غايب باشي. °√•|⚘ @Rasme_SheYdaei |
. _وحیآت انعڪاس نامـِ توسٺ ؛ مادر؛ در روح نیمھ جآنِ عالَمـــ •«أنا سائلُ الَّذی أَعطَیتَــ»• ♥️ °√•|⚘ @Rasme_SheYdaei |
(( يَابنَ آدَمَ ، خَلَقتُ الأَشياءَ لِأَجلِك وخَلَقتُكَ لِأَجلي . )) در حديث قدسى آمده است: (( اى آدميزاد! همه چيز را براى تو آفريدم و تو را براى خودم آفريدم)) °√•|⚘ @Rasme_SheYdaei |
. هرکس عشق را با زبان خود بیان می کند دارکوب ، میکوبد قناری ، میخواند آهو ، می دود نویسنده ، می نویسد و اما خدا میبخشد :) عاشق خداجونم♥️ °√•|⚘ @Rasme_SheYdaei |
🌱 • هروز گنه کرده ولی خوشحالیم• •انگار به روسیاه شدن می بالیم• •یک هفته گذشت و جمعه از راه رسید• •تا وقت ظهورت به همین منوالیم• 🍃 این هفته حاضر شدی برای امام زمانــ💚ـت دعای ندبه بخونی..؟↓ . °√•|⚘ @Rasme_SheYdaei |