پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هم اکنون پخش زنده سرود به رسم زینب .نمایشگاه کتاب تهران
https://eitaa.com/rasmezeynab
🛺تمرین سرود به رسم زینب در مدرسه
توسط دانش آموزان🎒 متوسط دوم
جنوب غرب استان تهران 🚘
🏎شهرستان رباط کریم
صـבاے בخترایے باش☀️ کـہ از امیـב בم زבن
#به_رسم_زینب
#زینب_کمایی
#کنش_دخترانه
#رباط_کریم
🌐RasmeZeynab.ir
🌸@Rasmezeynab
معرفی پویش😍 به رسم زینب
توسط😉 دختران رستایی تهران بزرگ
در نمایشگاه بین المللی کتاب📚
صـבاے בخترایے باش☀️ کـہ از امیـב בم زבن
#به_رسم_زینب
#زینب_کمایی
#کنش_دخترانه
#تهران
#نمایشگاه_کتاب
🌐RasmeZeynab.ir
🌸@Rasmezeynab
◉✿ܭࡅ߳ߊܢܟܿوߊܝߺی✿◉✿
من همیشه🌸 زن خانه نشینی بودم🍃 و همه عشقم رسیدگی به خانه و بچه هایم بود🏡 خیلی بلد نبودم که چطور حرف بزنم.🌿
روی زیادی هم نداشتم همه جا هایی را که دنبال زینب می گشتم ، اولین بار بود می رفتم.🕯
مادرم ، شهلا و شهرام در خانه ماندند و من با آقای روستا به خانه امام جمعه رفتم🏘 وقتی حجه الاسلام حسینی را دیدم اول خودم را معرفی کردم . او خیلی احترام گذاشت و از زینب تعریف های زیادی کرد .🪶 اگر مادر زینب نبودم و او را نمی شناختم ، فکر می کردم امام جمعه از یک زن چهل ساله سرشناس😔 حرف میزند ، نه از یک دختر بچه چهارده ساله .
آقای حسینی از دلسوزی زینب🧕 به انقلاب و عشقش به شهدا و تلاشش در کارهای فرهنگی حرف های زیادی زد.🪴
من مات و متحیر به او نگاه میکردم با اینکه همه آن حرف ها را باور داشتم☀️ و می دانستم که جنس دخترم چیست اما از این همه فعالیت زینب در شاهین شهر بی خبر بودم 🌊 و این قسمت از حرف های برای من تازگی داشت.
امام جمعه گفت : زینب کمایی شخصیت بالایی داره من به اون قسم می خورم بعد از این حرف زیر گریه زدم .😭
خدایا زینب من به کجا رسیده که امام جمعه یک شهر به او قسم می خورد.🕊
زن و دختر آقای حسینی هم خیلی خوب زینب را می شناختند .👌 از زمان گم شدن زینب تا رفتن به خانه امام جمعه تازه فهمیدم که دختر🧕 من را می شناسند و فقط من خاک بر سر دخترم را آن طور که باید و شاید، هنوز نشناخته بودم. اگر خجالت و حیایی در کار نبود جلوی آقای حسینی دو دستی توی سرم می کوبیدم. 🍂🍂
ادامه دارد...
#به_رسم_زینب
#زینب_کمایی
#کتابخوانی
🌐RasmeZeynab.ir
🌸@Rasmezeynab
🏜اجرای سرود به رسم زینب
توسط دانش آموزان متوسط دوم🌋
جنوب غرب استان تهران🏘
رباط کریم🏔
صـבاے בخترایے باش☀️ کـہ از امیـב בم زבن
#به_رسم_زینب
#زینب_کمایی
#کنش_دخترانه
#رباط_کریم
🌐RasmeZeynab.ir
🌸@Rasmezeynab
6.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اجرای💫 سرود به رسم زینب
در برنامه ی جشن دختران آفتاب🌝
توسط دختران 🧕رستایی استان قم💕
صـבاے בخترایے باش☀️ کـہ از امیـב בم زבن
#به_رسم_زینب
#زینب_کمایی
#کنش_دخترانه
#قم
🌐RasmeZeynab.ir
🌸@Rasmezeynab
◉✿ܭࡅ߳ߊܢ̣ܟܿوߊܝ̇ߺی✿◉✿
☀️خانم کچویی به خانه ما آمد ترسیده بود😟 و مثل بید میلرزید او گفت : « منافقین (سازمان مجاهدین خلق) به خونه ام تلفن📞 زدن و گفتن که ما زینب کمایی🧕 را کشتیم اگه صدات در بیاد همین بلا را سر تو هم میاریم . »🥺
آنها به خانم کچویی فحاشی کرده و حرفهای زشت و نا مربوطی زده بودند😞 توهین های منافقین روحیه خانم کچویی را خراب کرده🥀 بود وقتی شنیدم منافقین تلفنی و به صراحت گفته اند زینب کمایی را کشته ایم🏴 ذره ای امید که در دلم مانده بود به یأس تبدیل شد.🌊
حرفهای خانم کچویی حکم خبر مرگ زینب را داشت من و شهلا با دل شکسته💔 گریه کردیم مهران و بابای بچه ها به حیاط رفتند آنها می خواستند دور از چشم ما گریه کنند🍁 شهرام خانه نبود نمی دانستم او کجا رفته و کجا دنبال زینب میگردد.🍂
مادرم و خانم کچویی کنار هم نشسته بودند و اشک می ریختن ناخودآگاه بلند شدم❤️🔥 و رفتم یک پیراهن دخترانه از کمد در آوردم و آمدم کنار خانم کچویی لباس را به او نشان دادم ⛲️و گفتم چند روز قبل عید از توی خرت و پرتای که از آبادان آورده بودیم این پارچه کویتی را پیدا کردم .🌿
مادرم قبل از جنگ برایم خریده بود پارچه را به خیاط🪡🧵 دادم و او این پیراهن کلوش رو برای زینب دوخت اما هر کاری کردم که زینب روز اول عید این لباس را بپوشد قبول نکرد.🐚
به من گفت :« مامان ما عید نداریم خدا میدونه که الان خانواده شهدا چه حالی دارند تو از من می خواهی تو این موقعیت لباس نو بپوشم ؟ »🌤
مادرم پیراهن را از من گرفت و به چشماهایش مالید.🌊
ادامه دارد...
#به_رسم_زینب
#زینب_کمایی
#کتابخوانی
🌐RasmeZeynab.ir
🌸@Rasmezeynab
5.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اجرایی سرود به رسم زینب😍
توسط دانش آموزان 🎒 مدرسه شهر پرند 🗺
⛲️جنوب غرب تهران
صـבاے בخترایے باش☀️ کـہ از امیـב בم زבن
#به_رسم_زینب
#زینب_کمایی
#کنش_دخترانه
#جنوب_غرب_تهران
🌐RasmeZeynab.ir
🌸@Rasmezeynab
◉✿ܭࡅ߳ߊܢ̣ܟܿوߊܝ̇ߺی✿◉✿
من به مسجد رفتم🕊 دوست داشتم حال زینب را در مسجد بفهمم مسجد بوی زینب را می داد🕯 رو به قبله نشستم و با زینب حرف زدم 🌊 حرف هایی که به هیچ کس نمی توانستم بگویم . یاد حضرت علی علیه السلام افتادم 🌙حضرت در مسجد و درحال سجده شهید شد و زینب⭐️ هم از مسجد به سمت سرنوشتش رفت .
روی زمین مسجد افتادم و آنجا را بوسیدم ، محل سجده های دخترم را بوسیدم و بو کردم 🕊 آقای حسینی وارد شبستان شد و رو به رویم نشست بدون اینکه زمینه سازی کند و حرف اضافی بزند ، شهادت زینب🥀 رو تسلیت گفت از قرار معلوم ، بیرون مسجد همه حرفها رو به مهران و بابای زینب گفته بود ، اول سکوت کردم و بعد با صدای محکمی گفتم : «هرچی میل خدایه . »با آقای حسینی از مسجد خارج شدیم ، بابای مهران روی زمین🪴 نشسته بود و گریه می کرد و مهران هم توی ماشین .
مهران با دیدن من گفت . «مامان زینب را کشتند... خواهرم شهید شده... جنازه اش را پیدا کردند.»
من مهران را دلداری دادم💕 و آرام کردم از چشمم اشکی نمی آمد جعفر به من نگاه نمی کرد😔 من هم به او چیزی نگفتم کاش می توانستیم همدیگر را آرام کنیم .
آن روز کارگرهای ساختمان جنازه زینب🥀 را در سبخی که بعدها در آنجا مرکز پست شاهین پیدا کردند.🪵
ادامه دارد...
#به_رسم_زینب
#زینب_کمایی
#کتابخوانی
🌐RasmeZeynab.ir
🌸@Rasmezeynab
6.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معرفی پویش😍 به رسم زینب
توسط😉 دختران رستایی تهران بزرگ
در نمایشگاه بین المللی کتاب📚
صـבاے בخترایے باش☀️ کـہ از امیـב בم زבن
#به_رسم_زینب
#زینب_کمایی
#کنش_دخترانه
#تهران
#نمایشگاه_کتاب
🌐RasmeZeynab.ir
🌸@Rasmezeynab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تبلیغ🍃 چهره به چهره 🍂پویش به رسم زینب🍃
توسط دختران 🧕رستایی تهران
در نمایشگاه بین المللی📚 کتاب
صـבاے בخترایے باش☀️ کـہ از امیـב בم زבن
#به_رسم_زینب
#زینب_کمایی
#نمایشگاه_کتاب
#تهران
🌐RasmeZeynab.ir
🌸@Rasmezeynab