🔹ناظم مدرسه گفت: چقدر این بچه شجاع است...
📝روز اول مدرسه رسول به ناظم مدرسه میگوید اجازه میدهید سر صف قرآن بخوانم ناظمشان هم از این کار استقبال میکند و بعدها به من گفت: از حرکت رسول خیلی خوشم آمد چه قدر این بچه شجاع است. خیلی از بچهها روز اول مدرسه گریه میکنند. از همان موقع به بعد قرآن سر صف را رسول میخواند.
👌به نقل از مادر شهید رسول خلیلی
#خاطرات
🆔 @Rasoulkhalili
#رفیق_مثل_رسول
من و حامد از بچگی به واسطه همکار بودن پدرهامان باهم دوست بودیم ;اما همکار شدن خود ما باهم و هم سرویس شدنمان به تحکیم این دوستی و تبدیلش به رفاقت بیشتر کمک کرد. من و حامد چند مأموریت داخلی باهم بودیم. گاهی خیلی ظریف به قول بچهها زیرپوستی درس اخلاق می داد .مسیر برگشت یکی از همین مأموریت ها اصطلاحاً از بالا شهر به پایین شهر آمدیم. حامد بین راه شروع کرد به طرح موضوع. از امکانات آدم های مرفه تا سختی های قشر ضعیف جامعه حرف زد .آخرش هم گفت: "فردای قیامت اگه ناشکری کرده باشیم, کاری را درست انجام نداده باشیم یا برای دلمون کارکرده باشیم, خدا همین بچه های مرفه و بی درد را می بره بهشت ;چون تکلیفی نداشتند .من و تو هم باید بمونیم توی صف".کمی باهم حرف زدیم تا به مقر اصلی رسیدیم. وقت ناهار گذشته بود .من و حامد یک سفره کوچک جلوی تلویزیون پهن کردیم و شروع کردیم به ناهار خوردن .برنامه ورزشی در حال پخش بود .قهرمان یکی از رشته های ورزشی را نشان می داد .یادم نیست, فکر می کنم یکی از بچهها گفت: "این بنده خدا تو رفاه کامل زندگی می کنه و...".داشت تعریف می کرد که به حامد گفتم: "من حاضرم به خاطر این برم تو صف بهشت, بنده خدا از استیلش مشخصه حوصله توی صف بودن را نداره ".حامد نگاهی به من کرد و گفت: "رسول شوخی کردم ".همان طور که به صورتش نگاه کردم, خندیدم و گفتم: "حامد تنها راهی که نباید توی صف بمونیم و بتونیم سریع رد بشیم, شهــادتـه ,شهــادتـــ ".
📚 رفیق مثل رسول
💥کپی با ذکر نام شهیدرسول خلیلی و صلوات جایز است .
🆔 @Rasoulkhalili
رسول به کار نظامی علاقه داشت و به محض گرفتن مدرک پیش دانشگاهی، نظر و عقیده اش این بود که یک فرد مسلمان باید آمادگی رزمی کامل داشته باشد؛ چون اعتقاد ما این است که "امام زمان(عج)" به ما احتیاج دارد و باید از لحاظ نظامی آمادگی داشته باشیم. به همین خاطر شغل نظامی گری را برای خود انتخاب کرد که همان سپاه بود. از کار پشت میزنشینی بیزار بود. وارد سپاه شد و دورههای آموزشی را دید. رسول در دورههای آموزشی خود در تخصص تاکتیک و تخریب به خوبی حرفهای شده بود و بنابر علاقه شخصی اش وارد قسمت تخریب شده و مربی این بخش شد. وقتی سوریه جنگ شد با درخواست خودش برای تعلیم نیروهای آنجا عازم "سوریه" شد.
👌به نقل از مادر شهید رسول خلیلی
#خاطرات
🆔 @Rasoulkhalili
31.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹كليپ خانه ام "بيت رهبرى(مدظله العالی)" ...
برداشتى از مقاله معروف حسين قديانى در ۹ دی ...
#رهبری
🆔 @Rasoulkhalili
🌷گلزار شهدا
🔹رسول گلزار شهدا رو خیلی دوست داشت. هر پنجشنبه پاتوقش گلزار شهدا بود .موقعی که شهید اکبر شهریاری رو می خواستن دفن کنن ,من عکس رسول رو گرفته بودم دستم و وایستاده بودم کنار .
یکی از مادرای شهدا اومدن و بهم گفتن این پسر هر هفته سر مزار پسر من میومد و چقدر هم پیش من نهار خورده .
👌به نقل از مادر شهید رسول خلیلی
#خاطرات
🆔 @Rasoulkhalili
#رفیق_مثل_رسول
🔹اولین گروهی که از ایران اعزام شدند, وظیفه داشتند با حفظ این اصل که اجازه حضور فیزیکی نداریم, ثبات و آرامش را در شهرهای مهم مثل. دمشق و حلب برقرار کنیم. اوایل دی ماه که مصادف با اوایل ماه صفر بود ,گروه بعدی انتخاب و اعزام شدیم. در این گروه من و محرم ترک هم بودیم. دستور حضور مستشاری نیروهای ایرانی بود .ما به محض ورود مباحثی مثل امنیت راه ها ,دعوت مردم به هم سو شدن اعتقادات برای حفظ کشور و آموزش های اولیه ,مقابله با دشمن را آموزش می دادیم .بارها با سخت ترین شرایط دست وپنجه نرم کردیم .محرم در مقری که داشتیم بحث آموزش دوره های رزم انفرادی, تخریب و ...را آموزش می داد .یک روز بعد از کلاس از محرم خواستم که جزوه مربوط به تخریبش را به من به صورت امانت بدهد تا من بتوانم نکات ریزی که محرم ضمن آموزش, بارها به آن اشاره می کند را یاد بگیرم و در اولین فرصت از روی این جزوه کپی بگیرم. شب داخل مقرمان بودیم .من ,سیدعلی و محرم کنار هم نشسته بودیم که محرم گفت: "شهادت در غربت رنگ و بوی خاص خودش رو داره ".من و سیدعلی حرفش را تأیید کردیم و زیر همان سقف آسمان باهم قول و قراری گذاشتیم.
📚رفیق مثل رسول
💥کپی با ذکر نام شهیدرسول خلیلی و صلوات جایز است.
🆔 @Rasoulkhalili
#خاطرات
رسول نسبت به برادر بزرگترش بچه آرامی به حساب میآمد و از همان اول خصلتهای خاصی داشت که در وجودش مشخص بود.
متنانت، آرامش و روحیه از حق دفاع کردنش از بچگی در او بارز بود. رسول با اینکه چهار سال بیشتر نداشت یک روز که برادرش با یکی از بچهها دعوایش شده بود برای دفاع کردن از روح الله رفت. غیرت خاصی داشت و اجازه نمیداد کسی به کسی زور بگوید.
🔹نقل از مادر بزرگوار شهید رسول خلیلی
🆔 @Rasoulkhalili
7.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فیلم
ما را..
به غم
عشق،
همان عشق علاج است...
🔺مستند از آسمان
🆔 @Rasoulkhalili
#خاطرات
🔹خمسش را کنار گذاشت!
به حلال و حرام خدا خیلی اهمیت میداد. در استفاده از اموال بیت المال بشدت مراقبت داشت. اهل امر به معروف و نهی از منکر بود. روزی که جنازهاش را آوردند خانه و به داخل اتاقش بردند، دوستان جوانش دور جنازه جمع شده بودند، گریه میکردند و میگفتند دیگر رسول نیست به ما بگوید غیبت نکن، تهمت نزن! حتی یادم هست آخرین باری که خواست به سوریه برود، آمد ۱٠٠ هزار تومان به من داد. گفت بابا این خمس من است. برایم رد کن. من دیگر فرصت نمیکنم. در مراقبت چشم از حرام، در رعایت حق الناس، به ریزترین مسائل توجه داشت. شبهای جمعه به بهشت زهرا میرفت و پس از نماز جماعت مغرب و زیارت مزار شهدا، میرفت آن قبرهای شهدای گمنام را که رنگ نوشتههایش رفته بود، با قلم بازنویسی میکرد. قلمهایش را هنوز نگه داشتیم. بعد از آن به زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام میرفت و در مراسم احیای حاج منصور ارضی شرکت میکرد و تا صبح آنجا بود.
👌 نقل از پدر شهید رسول خلیلی
🆔 @Rasoulkhalili