🍃 #دلنوشته 9⃣3⃣0⃣8⃣
بهشت زهرا هنوز نرفتی داخلش قلبت تند میزنه انگار میخای تندی پیداکنی قبر داداشو ولی هرچی میگردی پیداش نمیکنی خیلی سخته ۱۴صلوات نذر ام البنین میکنی ک زود پیداش شه بازم اونجا دس از اذیتاش برنمیداره یهو چشت میفته ب دوتا پسر جلو تر ک میری نمیخای ببینیشون رو تو میکنی طرف مخالف یهو جامیخوری میبینی عه این ک این ک نوید صفریه وایییی رسولم ک اون طرفشه نکنه اونجایی ک پسرا وایسادن رسول منه دوباره نگا میکنی خودشه خودشه شیطون بلاخره پیداش میکنی صداتو بلند میکنی میگی پیداش کردم رسول پیدا شد شکه شدی نمیفهمی داری چیکار میکنی خود ب خود اشکات میریزن بااینکه میخای مقاومت کنی چشات عکسشو و قبرشو تارمیبینن حالت خیلی خوبه نمیخای جداشی ازش
ولی...الان نزدیک یک ساله ک قلبت بی قرارشه
💥مسابقه دلنوشته های آسمانی از جنس #رفیق_مثل_رسول
🆔 @Rasoulkhalili
🍃 #دلنوشته 0⃣4⃣0⃣8⃣
شهید یعنی: به خیرگذشت...نزدیک بود بمیرد!
"تو" چه میکنی،این میانه ی خون برادرم...؟!برای بیداری ما...؟!
آخ ...یادم رفته بود ...
شهید بیدارمیکند ...
شهید دستت را میگیرد ...
شهید بلندت میکند ...
شهید ، "شهیدت" میکند ... فکه و اروند یا دمشق وحلب... یا صعده و صنعا...!
فرقی نمیکند...
شهید ، شهیدت میکند ؛ باورنمیکنی....؟؟؟؟
حالا زل بزن به عکس ....!!!
بیدار که بشوی ، جاده خاکی انحرافی رفته را برمیگردی به صراط مستقیم...
شهادت میوه ی درختان جاده ی صراط مستقیم است ..!
ای که بر تربت من می گذری روضه بخوان
نام زینب شنوم, زیر لحد گریه کنم .......
💥مسابقه دلنوشته های آسمانی از جنس #رفیق_مثل_رسول
🆔 @Rasoulkhalili
🍃 #دلنوشته 1⃣4⃣0⃣8⃣
به نام خداوند شهيدان
به عشق نیم نگاهت ...
.
رسول صدا زدنت حكايتي ست
محمد حسن صدا زدنت حكايتي ديگر
.
رسول بخوانمت از يك طرف شهيد مدافع حرمي
از يك طرف رَسُول هستي (فرستاده) هستي
فرستاده ايي كه از سه سال پيش
دليل گريه شد
ليلاي دل شد
شهيد شد
خلاصه ....همه چي شد
به اعليٰ عليين رسيد
روحت طِي الأرض و سماء كرد ...
.
محمد حسن خواندنت حكايتش مانند همه اسم هاي ديگر است اما فقط يكي از آنها
#شهید_محمد_حسن_خلیلی ميشود
_
فرمود:
بمیرید!
پیش از آن که بمیرید!
و از تمام ما؛
آنان که #زنده بودند؛ #شنیدند!
و آنان که #شنیدند؛ #مردند!
و آنان که #مردند؛ #زنده شدند!
.
دیدید؟!
تنها آنان که زنده بودند، زنده شدند ...
.
چه خوب زنده شدي رسولِ محمد حسن❤️
💥مسابقه دلنوشته های آسمانی از جنس #رفیق_مثل_رسول
🆔 @Rasoulkhalili
🍃 #دلنوشته 2⃣4⃣0⃣8⃣
🌷✨✨🍃✨✨🌷
✨مزارت جایگاه فرارم از این دنیای پر از واهمه ست.
همیشه دلتنگت میشوم؛
در روزهای سخت بیشتر...
وقتی با تو دردل میکنم
آرام میشوم، عین ابر بهار خنک❣
گاهی که احساس میکنم نگاهت کمرنگ شده...
قهر میکنم،
غر میزنم،
اما چه بردارانه نگاهم میکنی
و صبورانه پای تکتک حرفهایم مینشینی...
بعد هم با آن لبخند پر ز آرامشت آرامم میکنی و
میفهمانیَم که اشتباه کردهام.
راستی
یکبار دیگر، رویای تو دیدن،
به دلم مانده برادر!
میشود لطفی کنی...!!
دیری است که در صف ماندهایم!
البته اگر هم نیایی
ملالی نیست...
چرا که آخر الزمان است و
من هماره منتظرم آقا جانم یابن الحسن بازگردد...
و
به دلم برات شده که تو هم همراهش بازمیگردی.
آری شهدا اصحاب آخرالزمانیاند...
🌷✨✨🍃✨✨🌷
آقا جانم زودتر بیایید؛
اینجا #هوا دلگیر است...
✨عَجِّل لِوَلِیکَ الفَرج بِحَقِّ زینبکبری سلاماللهعلیها✨
💥مسابقه دلنوشته های آسمانی از جنس #رفیق_مثل_رسول
🆔 @Rasoulkhalili
🍃 #دلنوشته 3⃣4⃣0⃣8⃣
بِسْمِ الله الَذی خَلَقَ الرَسول...
_چیکار میکنی با زندگیت؟
_میدونی آقا رسول...
_به شناسنامه ات نگاه کن!
_چی؟
_یه نگاه به تاریخ تولدت بنداز!
_78/5/_!
_داری20ساله میشی!
_درسته...
_از رفاقتمون چند سال گذشته؟
_4سال!
_یعنی از16 سالگی!تو هرروز بزرگتر میشی و قولت کوچیکتر...همیشه اینقدر بدقولی؟!
_نه...آخه...
_میدونی رفیق؛از انتظار بدم میاد!از اینکه یه نفر منو منتظر بذاره تا هروقت دلش خواست خوب شه!آماده ای؟!
_نمیترسین که دوباره عهدمو بشکنم؟!
درست شدن یه آدم که دلش دیگه دل نیست راحت نیستا!
_باید اعتراف کنم برای شروع یک رابطه سخت میگیرم؛ولی وقتی دوستی را انتخاب کردم پای این دوستی و رفاقت هستم!
_.....
_پس بسم الله...
_من بدم ولی تو هیچوقت نگاهتو از زندگیم نگیر...
💥مسابقه دلنوشته های آسمانی از جنس #رفیق_مثل_رسول
🆔 @Rasoulkhalili
🍃 #دلنوشته 4⃣4⃣0⃣8⃣
سلام
داداش رسول نمیدونم چه حکمتیه من با شهدا درروزتولدشون اشنامیشنم
داداش رسول شما و شهید ابراهیم هادی دوشهیدی هستید درروز جشن تولدتون اشناشدم و شدم خواهرتون
داداش رسول دیر شناختمت منوببخش
داداش رسول خیلی بامعرفتی .معرفتت ازجنس ابراهیم هادی هاست
معرفتت ازجنس همت هاست
نمیدونم مدت خیلی کوتاهی است که به معرفت معرفتت رسیدم
داداش رسول میشه در حق این خواهرسیدهت برادری کنی مثل داداش ابراهیم هادی برام برادری کنی
منو ادم کنی
منو زهرایی کنی
منو خدایی کنی
💥مسابقه دلنوشته های آسمانی از جنس #رفیق_مثل_رسول
🆔 @Rasoulkhalili
🍃 #دلنوشته 5⃣4⃣0⃣8⃣
سلام دوست شهیدم من خیلی ازت ممنونم که کمکم میکنی اگه بهم کمک نمیکردی معلوم نبود چی میشه من که نمیشنناختمت مطمعنم خودت اومدی سمتم هروقت اسمتو میشنوم خیلی دلم برات میشکنه نمیدونم من خیلی از شهدای دیگه رو میشناسم نمیدونم چرا تو رو انتخاب کردم ازت میخوام منم جزء زائرانت قرار بدی خیلی دوست دارم بیام سرمزارت دوست شهیدم به خاطر همه چی ازت ممنونم.
💥مسابقه دلنوشته های آسمانی از جنس #رفیق_مثل_رسول
🆔 @Rasoulkhalili
🍃 #دلنوشته 6⃣4⃣0⃣8⃣
بسم رب الشهدا و الصدیقین
برادرم!.......❤️
عزیز برادرم...! میدانم ڪه در آسمانۍ و هر شبـــ مهمان ماه و ستاره هایۍ؛
فقط بہ تو مۍگویم از درد و دلتنگۍهایم ڪه میدانۍ در دل من چہ هاست...!
ڪولہ بار دلم را بہ آبۍ آسمان و ابرهاے بارانی ش مۍسپارم ،
شاید بہ تو نشان دهند و با نگاه دریایۍ ت دفتر قلبم را باز ڪنی
ورق بزنۍ و بند بند آن را بخوانۍ
دل تنگــ و غریبم را از غبار غم و افسوس سبڪ تر کنی....!
میدانم با تو فاصلہ ها دارم زیاد....
هر بار چشم هایم بہ عکس داخل قابت مۍافتد
دلم مۍلرزد ، بغضم مۍشکند
لرزه بہ جانم مۍنشیند ڪہ نتوانم پیرو راهت باشم😞
ڪمڪم ڪن تا پاهایم خستگۍ نشناسند و دستهایم سستۍ ها را بفشارند؛
مۍدانم ڪہ مۍخواهۍ چراغ یادت و راهتــ را همیشہ روشن نگاه دارم؛
ڪمڪم ڪن ، راه دراز است و مقصد بلندــــــــ
💥مسابقه دلنوشته های آسمانی از جنس #رفیق_مثل_رسول
🆔 @Rasoulkhalili
🍃 #دلنوشته 7⃣4⃣0⃣8⃣
بسم رب الحسین
سلام رسول جان
میخوام باهات حرف بزنم از خودم از اینکه بنده خوبی برای خدا و بنده هاش نبودم ، از اینکه به ظاهر با شهدا بودم ولی رهرو نبودم ، اما دیگه خسته شدم
منم میخوام خوب بمیرم مثل خودت زیبا...
مگه رسالت تو دستگیری اهل زمین نیست، غیر از اینه؟خودت بگو
میای هدایت میکنی دل میبری و خیلی ها هم به شهادت وصل می کنی
بذار بگم محمدرضا دهقان چه دردو دلی کرده بود که اون رو به آرزوش رسوندی
نوید صفری چطور، منکه نوشته هاشو که برای شما نوشته بود رو دیدم که چطور شما رو به حضرت زهرا(س)قسم داده که عمرش بیهوده هدر نره، مگر غیر از این بود که شما نوید رو به آرزوش رسوندی یا واسطه بودین برای ازدواج با خانمش
پس برای من برادری کن باشه، تو که خواهری نداشتی منم می شم خواهرت قبولم می کنی؟؟؟
مگه یه برادر خوب همیشه پشتیبان خواهرش نیست حتی اگه خواهرش مثل خودش نباشه نه ؟
خسته شدم از خودم، منو این بار شرمنده امام زمانم نکن، برادرم باش و برام دعا کن ، دل روسیاه من دیگه تحمل بی توجهی مهدی فاطمه رو نداره، می دونم مسببش خودمم...
رسول برادرم دعا کن این حال دل من آن طوری بشه که تو
می خوای و منم بشم فدایی مهدی فاطمه باشه...
💥مسابقه دلنوشته های آسمانی از جنس #رفیق_مثل_رسول
🆔 @Rasoulkhalili
🍃 #دلنوشته 8⃣4⃣0⃣8⃣
خیلی وقت بود برای زیارت شهدا به گلزار شهدای بهشت زهرای تهران می آمدم.تو گپ و گفتایی که با دوستام توی پایگاه بسیجمون داشتیم چند باری اسمتو شنیده بودم . تو اثنای راهی ک برای زیارت مراقد شهدا میرفتم ، سری هم به مزار عجیب ولی روح انگیزت می زدم . فاتحه ای میخوندم و ادامه ی راه. نمیدانم چرا ولی از همان اول برایم عجیب بود ک چرا باید سنگ مزار تو با بقیه شهدا فرق داشته باشه. اون موقع نمیشناختمت و فقط سر یه تعارف الکی با خودم مثلا اینکه " تو اون شهید تو رو میشناسی و نامردیه نری پیشش" یا مثلا "حاتما یه دلیلی داشته ک قبلا اسمشو شنیدی " و ... میومدم پیشتو میدیم جوونای دختر و پسری ک سر مزارت نشستن و روضه ی اسارت و مظلومیت حضرت زینبو گوش میدن و مرواریدای اشکشون برای مظلومیت ارباب و مدافعانش به دامان میریزه...
اون موقع بود که با خودم میگفتم ک رسول خلیلی کیه ک انقد پیرو و رفیق پای روضه داره ؟! کسایی ک مطمئنا خیلیاشون بعد شهادت رسول باهاش دوست شدن و با توسل به ارباب و توکل به خدا پای رفاتشون باهاش میمونن.
اولین کتابی ک اسمتو توش خوندم کتاب ابووصال بود. شهید محمدرضا دهقان. کسی ک بخاطر شباهت چهرش به تو باهات رفیق شد و آخر این رفاقتو با شهادت ابدی کرد.
توی رفاقت با تو ، به این اخلاقت ک میگفتی"باید بگویم با اخلاقی ک دارم،روزهای اول خیلی تمایلی برای آشنا شدنها نشان نمیدادم ؛ اما بهد بیشتر اوقاتم را کنار همین دوستان بودم" حتم پیدا کردم. درسته ک روزای اول باهم سر سنگین بودیم و من تو رو نمیشناختم -میدونم خنده داره- ولی بعدا ک منو شناختی خودت برای رفاقت کمکم کردی و کتابتو سر راهم گذاشتی . درست همون روزی ک مامان برای کلاس اخلاق به پایگاه رفته بود و وقتی برگشت گفت :این کتابو یکی از بچه های بسیج برای نذر فرهنگی داده بهم . خواستی بخونش.
و من از سر بیکاری چند برگه را خواندم ولی همین بهانه ای بود برای شناختنت . برای دوباره برگشتنم به دنیای زیبای شهدا
اما این تازه اول داستان شروع رفاقتمون بود
میدونی! تو انقدر واسم حجت اوردی ک تهش رفیقت شدم. در متنی ، قضیه ی وساطت تو رو برای شهید سجاد زبرجدی-ک دوست و هم باشگاهی پدرم بود-خوندم واین اولین حجتم بود برای شناختنت.
دومین حجت وقتی بود ک در متنی از کتابت نوشته بودی ک وقتی از سفر راهیان نور برگشتی ، درباره ی شهید محسن دین شعاری مطالعه ای داشته باشی و این در حالی بود ک دوستی و شناخت من با شهید دین شعاری نیز داستانی مفصل داشته
و سومین حجت رسیدن کتابت به دستم بود . از کسی ک نه اسمشو میدونم و نه خودشو میشناسم ولی حتم دارم ک یک فرشته بوده !....
بله برادر ... اینچنین است دنیای من
این را برایت نوشتم تا بدانی با اینکه خیلی بد هستم اما هنوز هم میخواهم بیایم. بیایم به راهی که تو رفتی و در آن جاودانه شدی...
من را هم ببر
به همان آسمانی که در آن ارباب را دیدی و به این دیدار نورانی شدی
میدانم که فراموشت نخواهم کرد ، تو نیز از مرا از یاد نبر
به این رفاقت ، دستم را بگیر و نام ما را هم پیش مولایمان ببر
بخاطر اینکه اخرین صفحه ی کتابتو امروز خوندم ، امروزو برای آعاز رفاقتمون انتخاب میکنم-هرچند که خیلی وقته میشناسیم و میشناسمت-
آعاز رفاقتمان در شب میلاد آقایمان اباالحسن موسی الرضا الکاظم را بت تبریک میگم...
باشد که در بهشت جاویدان درسایه ی رحمت پروردگارمان و در همنشینی ارباب و مولایمان بار دیگر این رفاقت را جشن بگیریم....
❤️درد بی درمان شنیدی؟
💔حال من یعنی همین ......
💥مسابقه دلنوشته های آسمانی از جنس #رفیق_مثل_رسول
🆔 @Rasoulkhalili
🍃 #دلنوشته 9⃣4⃣0⃣8⃣
پله های کتاب فروشی را سریع پایین می رفتم
عجله داشتم و قصد خرید کتاب اصلا نداشتم،
فقط خواستم برگه ای را بگیرم و سریع برگردم
اما بی هوا به سمت یکی از قفسه های کتاب
کشیده شدم : "رفیق مثل رسول"
خیلی خوشم آمد، نمی دانم چرا
اما چون تعداد کتاب های نخوانده ام زیاد شده بود
و به خودم قول داده بودم کتاب نخرم
عقلم به زور توانست دلم را قانع کند.
از قرار آن روز دقیقا تولد رسول بود.
خانه بودم که متوجه این موضوع شدم
حس می کردم خودش خواسته کتابش را بخوانم.
حس عجیبی داشتم.
برگشتم و کتاب را خریدم و خواندم
از همان روز عجیب در دلم جای گرفت.
و او نیز رفاقت و برادری را برایم اغاز کرد
رفاقتی که رسول انتخابش کرده بود.
با آنکه رسول به قول خودش برای شروع یک رابطه سخت می گیرد، ولی وقتی دوستی را انتخاب کرد پای این دوستی
و رفاقت می ماند.
پس چگونه مرا انتخاب کرد و پی در پی برادرانه هوایم را دارد ، نمی داند
کاش هرچه زودتر من هم برایش رفیق واقعی شوم. همان که خودش می گفت رفقایش اختصاصی برای خودش می شوند رفقایی با بِرند رفیقِ رسول ....
💥مسابقه دلنوشته های آسمانی از جنس #رفیق_مثل_رسول
🆔 @Rasoulkhalili