eitaa logo
رستا
509 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
218 ویدیو
4 فایل
💠رَستــا روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان 🌱 (حسینیه هنر اصفهان) ادمین: @f_sarajan کانال ما در بله: https://ble.ir/rasta_isfahan کانال ما در تلگرام: https://t.me/rasta_isfahan پیج ما در اینستاگرام:https://www.instagram.com/rasta.isf?igsh=emNzMGs2MjI0MWxu
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 گزارش تصویری نشست تخصصی شهر در دستان بانوی شهر روایت مادرانه‌های مصطفی با حضور نویسنده کتاب سرباز روز نهم، خانم نعیمه منتظری و شعرخوانی بانوان شاعر، خانم‌ها مریم کرباسی و زهرا سپهکار 🌱رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان https://eitaa.com/rasta_isfahan
رستا
نشست مادرانه‌های مصطفی رفاقت صدرزاده و حاج قاسم آخرین روزهای نمایشگاه شهربانوی زندگی است، همان جایی که بانوان اصفهانی تولیدکننده غرفه دارند و تولیداتشان را در نمایشگاه پل شهرستان به نمایش می‌گذارند. حسینیه هنر هم تولیداتش را گذاشته است توی غرفه ۶۹ و ۷۰ و نشست‌های تخصصی را با هدف فرصتی برای رویارویی مخاطب با نویسندگان کتاب برگزار می‌کند. امروز نشست تخصصی کتاب سرباز روز نهم بود. خانم منتظری، نویسنده کتاب از شیطنت‌های شهید صدرزاده گفت و رسید به شهادتش و دوستی‌ شهید با حاج قاسم. جمعیت رفته رفته زیاد می‌شد، داستان‌ زندگی شهید برای مردم جالب بود. تا اینکه شاعرها هم رسیدند. آنها کتاب را خوانده بودند و شعر گفته بودند، یکی از شاعرها می.گفت با اینکه کتاب حجیم است، اما قلم روانی دارد و در عرض ۱ هفته تمام می‌شود می‌گفتند نشست آنقدر عقب جلو شد تا رسید به روز شهادت حاج قاسم. انگار رفاقت حاج قاسم و صدرزاده هنوز هم پابرجاست 🌱رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان https://eitaa.com/rasta_isfahan
رستا
📸 بازتاب خبری خبرگزاری ایمنا از افتتاحیه مکان جدید حسینیه هنر اصفهان در خانه‌امیرقلی امینی 🌱رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان https://eitaa.com/rasta_isfahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 دیشب بعد از انفجار با دوقلوهاشون اومدن گلزار شهدا. میگه: شهادت خانوادگی می‌چسبه! چه مفهومی میتونه داشته باشه جز این جمله پرمغز امام خمینی: "بکشید ما را، ملت ما بیدارتر می‌شود." 🌱رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان 🌐 https://eitaa.com/rasta_isfahan
🔸برید عقب، می‌خوام انتخاب کنم🔸 خیلی جدی و با جذبه وارد جمع بچه‌ها شد و گفت: " برید عقب می‌خوام انتخاب کنم " تل صورتی روی موهایش بود. با اینکه سواد خواندن نداشت، کتاب‌ها را ورق میزد و بررسی می‌کرد. کتاب "خیرالنسا و گندمک" را دوست داشته بود. خیلی هم تلاش می‌کرد دوستش را هم قانع کند که همین کتاب را بخرد. کتاب را اینطوری برای مادرش معرفی کرد تا به خریدش راضی شود: "همین که تنور نان‌پزی داره را برام بخر." 🍃نمایشگاه شهربانوی زندگی، غرفه حسینیه هنر 🍃روز ششم، پنجشنبه، ۱۴ دی ماه 🌱 رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان 🌱 انتشارات راه یار، ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی 🌐 @rasta_isfahan 🌐 @raheyarpub
🔸 *شبیه برادر* 🔸 چین و چروک‌های صورتش زیاد بود. تنها آمده بود ولی قرص و محکم. حرف بچه‌هایش که شد، گفت:《 هم نوه دارم و هم نتیجه. لطف خدا بوده، من وظیفه‌ام را انجام داده‌ام‌.》 دلش می‌خواست برای همه‌شان هدیه بخرد ولی زیاد بودند. بالاخره دلش به یکی راضی شد؛ نوه‌ای که بیشتر اظهار محبت داشت و احتمالاً مادربزرگ هم بیشتر دوستش داشت. دفترچه‌ها را یکی‌یکی می‌دید و می‌پرسید:《 عکس کدام شهید است؟》 عکس داداش ابراهیم را که دید، گفت:《شبیه برادر شهیدم است.》 آن‌طرف‌تر چشمش افتاد به عکس عموقاسم. همان را خرید. آخرش کلی برای‌مان دعا کرد و شکلات تعارفمان کرد. 🔸نمایشگاه شهربانوی زندگی، غرفه حسینیه هنر 🔺روز ششم، پنجشنبه ۱۴ دی 🌱 رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان 🌱 انتشارات راه یار، ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی 🌐 @rasta_isfahan 🌐 @raheyarpub