#قیامت
#نفس
#خدمت
#شهادت
مشو از نفس ایمن تا توانی آرمید آنجا
که بیم این جهانی میشود یکسر امید آنجا
ازان خون بر سر تیغ شهادت میشود اینجا
که چون گل، سرخ رو از خاک میخیزد شهید آنجا
چو خود را یافتی در توست هر مطلب که میجویی
به خود هر کس رسید اینجا به آسانی رسید آنجا
اگر اینجا گشایی عقدهای از کار محتاجان
درِ جنت به رویت بازگردد بی کلید آنجا
مشو صائب ز آه و ناله غافل تا نفس داری
که آهِ سردِ اینجا، سایهها دارد ز بید آنجا
#صائب_تبریزی
#ظلم
عدو چو تیغ کشد من سپر بیندازم
که تیغ ما بجز از نالهای و آهی نیست
#حافظ
خانمان سوز بُوَد، شعلهی آهی گاهی
نالهای میشکند پشت سپاهی، گاهی
#معینی_کرمانشاهی
#آبرو
ما آبروی خویش به گوهر نمی دهیم
بخلِ بجا به همت حاتم برابر است
#صائب_تبریزی
پ.ن: چه طوری اینطوری شعر میگه؟؟؟؟؟
#شهادت
#اشک
یا اشک شده زبان حالم یا اشک
با دوست سخن نگفتم الا با اشک
پرسیدم از او راز شهادت در چیست؟
فرمود قسم به حضرت زهرا اشک
#میلاد_عرفان_پور
#امام_زمان
کو پیک صبح تا گلههای شب فراق
با آن خجسته طالع فرخنده پی کنم
این جان عاریت که به حافظ سپرد دوست
روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم
#حافظ
طنز در سینما و سینمای خانگی ایران مدت هاست رخت بر بسته است و آنچه که امروز به اسم طنز به خورد دیدگان می دهند یک مفهوم بدلی ست.
هنرمند بودن معنایی دارد و میزانی.
به مسخره کار و فاعل کارهای سخیف و گوینده حرف های زشت، هنرمند نمی گویند.
گناه کردن هنر نیست.
طنز، صرف خنداندن نیست.
پشت طنز به فکر گرم است.
جلوی دوربین رفتن رو می خواهد و هنر
رو را دارید... هنرتان کو؟