گشتم از خیل سگان او بحمداللَّه که من
در حساب مردمان خود را شمردم عاقبت
#هلالی_جغتایی
#کلبی
اگر خوانی درونم بندهٔ این خاندان باشم
وگر رانی برونم چون سگ بر آستان باشم
ندانم بندهٔ روی تو باشم یا سگ کویت
به هر نوعی که میخواهی بگو تا آن چنان باشم
چه سگ باشم؟ که آیم استخوانی خواهم از کویت
ولی خواهم که از بهر سگانت استخوان باشم
#هلالی_جغتایی
#کلبی
مرا چه زهره که گویم غلام روی تو باشم
سگ غلام غلام سگان کوی تو باشم
#هلالی_جغتایی
#کلبی
اگر تو نیز به اکسیر تربیت سازی
مس وجود مرا زر درین چه نقصان است
چه محتشم به طفیل سگ تو گشت انسان
گر از سگان تو دوری کند نه انسان است
#محتشم_کاشانی
#کلبی
ز خاک پای سگانِ درِ تو یک ذره
به حاصل دو جهان هر که داد ارزان داد
#محتشم_کاشانی
#کلبی
گر دل از سنگ جفای تو ننالد چه کند
شیشه هنگام شکستن به صدا میآید
#فروغی_بسطامی
#دل
#ماه_رمضان
عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت
صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت
#قاآنی_شیرازی
هلال حسن به عهد رخ تو یافت کمال
که هم جمال جهانی و هم جهان جمال
#سیف_فرغانی
#عاشقانه
کنون که صاحب مژگان شوخ و چشم سیاهی
نگاه دار دلی را که بردهای به نگاهی
مقیم کوی تو تشویش صبح و شام ندارد
که در بهشت نه سالی معین است و نه ماهی
چو در حضور تو ایمان و کفر راه ندارد
چه مسجدی چه کنشتی، چه طاعتی چه گناهی
مده به دست سپاه فراق ملک دلم را
به شکر آن که در اقلیم حسن بر همه شاهی
بدین صفت که ز هر سو کشیدهای صف مژگان
تو یک سوار توانی زدن به قلب سپاهی
چگونه بر سر آتش سپندوار نسوزم
که شوق خال تو دارد مرا به حال تباهی
به غیر سینهٔ صد چاک خویش در صف محشر
شهید عشق نخواهد نه شاهدی، نه گواهی
اگر صباح قیامت ببینی آن رخ و قامت
جمال حور نجویی، وصال سدره نخواهی
رواست گر همه عمرش به انتظار سرآید
کسی که جان به ارادت نداده بر سر راهی
تسلی دل خود میدهم به ملک محبت
گهی به دانهٔ اشکی، گهی به شعله آهی
فتاد تابش مهر مهی به جان فروغی
چنان که برق تجلی فتد به خرمن کاهی
#فروغی_بسطامی
#عاشقانه