10.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوربین مخفی ارسال گزارش علیه خیمه امام حسین به ایران اینترنشنال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴سردار رادان: تا پایان سال 28 هزار دوربین البته برای ماموران خواهیم داشت
♦️فرمانده کل انتظامی کشور:در انتظامی حدود 20 هزار نفر از پرسنل را به دوربین البسه مجهز کردیم
♦️8 هزار دوربین آنلاین البسه در کشور داریم.
♦️در سال 1402 اگر اعتبار آن داده شود، هشت هزار دوربین دیگر برای لباس ها پیش بینی کردیم.
🌹روابط عمومی ف.انتظامی بیجار
https://eitaa.com/ravabet0moomibijarkord
تصویری تلخ و دردناک از مادر شهید سینا آراسته
مادر است دیگر...
تنها پسرش بود که تقدیم خدا شد...
حال و روز مادر شهید مدافع امنیت سینا آراسته...
که شبها تا صبح کنار قبر فرزند شهیدش میخوابد...
امنیت چنین بهای سنگینی دارد...
ــ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ
#امنیت
#اقتدار
#شهدای_مظلوم_فراجا
#پلیس_تراز_انقلاب
#پلیس_مجاهد
#تولیدی_عس_شهیدبهشتی
🌹روابط عمومی ف.انتظامی بیجار
https://eitaa.com/ravabet0moomibijarkord
☘ #شهید_امروز
🔸 شهید غلام پیری
🔸 تاریخ شهادت : 1396/1/02/16
🔸 محل شهادت : در محور خاش به سراوان
🔸علت شهادت : درگیری با اشرار
🔹 شهید مدافع وطن غلام پیری متولد سال 1357 شهرستان زهک مورخ 1396/02/16 در عملیات درگیری با اشرار در محور خاش به سراوان به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
#شهدای_فراجا
#شهدای_امنیت
#عس_سیستان_و_بلوچستان
🌹روابط عمومی ف.انتظامی بیجار
https://eitaa.com/ravabet0moomibijarkord
🌷🌷🌷🌷🌷
‼️توکل چه کلمه زیباییست‼️
اجازه دادن به خداوند که خودش تصمیم بگيرد! تنها خداوند است که بهترینها را برای بندگانش رقم میزند! فقط بخواهیم و آرزو کنیم، اما پیشاپیش شاد باشيم و ایمان داشته باشيم که رویاهايمان همچون بارانی در حال فرو ریختن اند!
پیشاپیش شاد باشیم و شکرگزار! چرا که خداوند نه به قدر رویاهایمان بلکه به اندازه ایمان و اطمینان ما انسانهاست، که می بخشد ...!
🌹روابط عمومی ف.انتظامی بیجار
https://eitaa.com/ravabet0moomibijarkord
26.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 دستگیری رییس مرکز توسعه یکی از شرکت های مهم در حوزه فضای مجازی
♦️مگه نگفتی رادان نمی تونه پیدات کنه😏
📌نه تنها دوران بزن در رو گذشته،
دوران توییت بزن در رو هم گذشته❗️
♦️👈🏻هیچکدام از حرکت های اجتماعی شما
از نگاه نیرو های امنیتی و انتظامی پنهان نیست.
#حجاب ،، #برخورد_قانونی
تولید: عس شهرستان اردبیل
🌹روابط عمومی ف.انتظامی بیجار
https://eitaa.com/ravabet0moomibijarkord
رهبر معظم انقلاب :
حضور آگاهانه در انتخابات و انتخاب هوشمندانه از سوي آحاد مردم، مشاركت در سرنوشت كشور است.
#انتخابات
#ایران_ما
#پلیس_تراز_انقلاب
#تولیدی_آغربی
🌹روابط عمومی ف.انتظامی بیجار
https://eitaa.com/ravabet0moomibijarkord
41.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆روایتی کامل از بانویی که در باغ موزه نارنجستان شیراز مورد هتک حرمت قرار گرفت.
♦️مستند «به جز زیبایی ندیدم»
کاری از شبکه افق
#حتما_ببینید
🌹روابط عمومی ف.انتظامی بیجار
https://eitaa.com/ravabet0moomibijarkord
💢دستگیری عوامل هتکحرمت به همسر شهید مدافع حرم
📌رئیسکل دادگستری استان کرمانشاه:
🔹طی روزهای گذشته، همسر و دختر شهید مدافع حرم حسین علیخانی، بهعلت انجام وظیفه شرعی و قانونی امر به معروف و نهی از منکر در ایام محرم حسینی، از سوی چند نفر مورد هتکحرمت قرار گرفتند.
🔹در این رابطه همسر شهید به همراه دخترش به ۲ زن حرمتشکن تذکر محترمانه میدهند، اما از سوی آنها و یک مرد که به همراه آنها بوده مورد هتکحرمت شدیدی قرار میگیرند.
🔹هتاکان به همسر شهید دستگیر شده و اکنون در بازداشت به سر میبرند و یقینا برخورد قاطع و قانونی قضایی در انتظار آنها خواهد بود.
🌹روابط عمومی ف.انتظامی بیجار
https://eitaa.com/ravabet0moomibijarkord
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نظریه پنجره های شکسته
این نظریه نشان می دهد چرا توجه به جزییات در مبارزه با جرایم و ناهنجاریها مهم است
🌹ارزش یکبار دیدن دارد🌹
🌹روابط عمومی ف.انتظامی بیجار
https://eitaa.com/ravabet0moomibijarkord
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_چهل_و_نهم
💠 سرم را از پشت به دیوار تکیه داده بودم، به ابوالفضل نگاه میکردم و مصطفی جان کندنم را حس میکرد که به سمتم برگشت و مقابلم زانو زد.
جای لگدشان روی دهانم مانده و از کنار لب تا زیر چانهام خونی بود، این صورت شکسته را در این یک ساعت بارها دیده و این زخمها برایش کهنه نمیشد که دوباره چشمانش آتش گرفت.
💠 هنوز سرم را در آغوشش نکشیده بود، این چند ساعت محرم شدنمان پرده شرمش را پاره نکرده و این زخمها کار خودش را کرده بود که بیشتر نزدیکم شد، سرم را کمی جلوتر کشید و صورتم را روی شانهاش نشاند.
خودم نمیدانستم اما انگار دلم همین را میخواست که پیراهن صبوریام را گشودم و با گریه جراحت جانم را نشانش دادم :«مصطفی دلم برا داداشم تنگ شده! دلم میخواد یه بار دیگه ببینمش! فقط یه بار دیگه صداشو بشنوم!»
💠 صورتم را در شانهاش فرو میکردم تا صدایم کمتر به کسی برسد، سرشانه پیراهنش از اشکهایم به تنش چسبیده و او عاشقانه به سرم دست میکشید تا آرامم کند که دوباره رگبار گلوله در آسمان #زینبیه پیچید.
رزمندگانِ اندکی در حرم مانده و درهای حرم را از داخل بسته بودند که اگر از سدّ این درها عبور میکردند، حرمت #حرم و خون ما با هم شکسته میشد.
💠 میتوانستم تصور کنم #تکفیریهایی که حرم را با مدافعانش محاصره کردهاند چه ولعی برای بریدن سرهایمان دارند و فقط از خدا میخواستم #شهادت من پیش از مصطفی باشد تا سر بریدهاش را نبینم.
تا سحر گوشم به لالایی گلولهها بود، چشمم به پای پیکر ابوالفضل و مادر مصطفی بیدریغ میبارید و مصطفی با #مدافعان و اندک اسلحهای که برایشان مانده بود، دور حرم میچرخیدند و به گمانم دیگر تیری برایشان نمانده بود که پس از #نماز صبح بدون اسلحه برگشت و کنارم نشست.
💠 نگاهش دریای نگرانی بود، نمیدانست از کدام سر قصه آغاز کند و مصیبت ابوالفضل آهن دلم را آب داده بود که خودم پیشقدم شدم :«من نمیترسم مصطفی!»
از اینکه حرف دلش را خواندم لبخندی غمگین لبهایش را ربود و پای #ناموسش در میان بود که نفسش گرفت :«اگه دوباره دستشون به تو برسه، من چی کار کنم زینب؟»
💠 از هول #اسارت دیروزم دیگر جانی برایش نمانده بود که نگاهش پیش چشمانم زمین خورد و صدای شکستن دلش بلند شد :«تو نمیدونی من و ابوالفضل دیروز تا پشت در خونه چی کشیدیدم، نمیدونستیم تا وقتی برسیم چه بلایی سرتون اومده!»
هنوز صورت و شانه و همه بدنم از ضرب لگدهای وحشیانهشان درد میکرد، هنوز وحشت #شهادت بیرحمانه مادرش به دلم مانده و ترس آن لحظات در تمام تنم میدوید، ولی میخواستم با همین دستان لرزانم باری از دوش غیرتش بردارم که دست دلش را گرفتم و تا پای حرم بردم :«یادته #داریا منو سپردی دست #حضرت_سکینه (علیهاالسلام)؟ اینجا هم منو بسپر به #حضرت_زینب (علیهاالسلام)!»
💠 محو تماشای چشمانم ساکت شده بود، از بغض کلماتم طعم اشکم را میچشید و دل من را ابوالفضل با خودش برده بود که با نگاهم دور صحن و میان مردم گشتم و #حضرت_زینب (علیهاالسلام) را شاهد عشقم گرفتم :«اگه قراره بلایی سر حرم و این مردم بیاد، جون من دیگه چه ارزشی داره؟»
و نفهمیدم با همین حرفم با قلبش چه میکنم که شیشه چشمش ترک خورد و عطر عشقش در نگاهم پیچید :«این #حرم و جون این مردم و جون تو همه برام عزیزه! برا همین مطمئن باش تا من زنده باشم نه دستشون به حرم میرسه، نه به این مردم نه به تو!»
💠 در روشنای طلوع آفتاب، آسمان چشمانش میدرخشید و با همین دستان خالی عزم #مقاومت کرده بود که از نگاهم دل کَند و بلند شد، پهلوی پیکر ابوالفضل و مادرش چند لحظه درددل کرد و باقی دردهای دلش تنها برای #حضرت_زینب (علیهاالسلام) بود که رو به حرم ایستاد.
لبهایش آهسته تکان میخورد و به گمانم با همین نجوای #عاشقانه عشقش را به #حضرت_زینب (علیهاالسلام) میسپرد که تنها یک لحظه به سمتم چرخید و میترسید چشمانم پابندش کند که از نگاهم گذشت و به سمت در حرم به راه افتاد.
💠 در برابر نگاهم میرفت و دامن #عشقش به پای صبوریام میپیچید که از جا بلند شدم. لباسم خونی و روی ورود به حرم را نداشتم که از همانجا دست به دامن محبت #حضرت_زینب (علیهاالسلام) شدم.
میدانستم رفتن #امام_حسین (علیهالسلام) را به چشم دیده و با هقهق گریه به همان لحظه قسمش میدادم این حرم و مردم و مصطفی را نجات دهد که پشت #حرم همهمه شد.
💠 مردم مقابل در جمع شده بودند، رزمندگان میخواستند در را باز کنند و باور نمیکردم تسلیم تکفیریها شده باشند که طنین #لبیک_یا_زینب در صحن حرم پیچید...
#ادامه_دارد
#دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_چهل_ونهم
#تولیدی_عس_زنجان
🌹روابط عمومی ف.انتظامی بیجار
https://eitaa.com/ravabet0moomibijarkord