حجاب مایه تشخص و آزادی زن است
حجاب مایهی تشخص و آزادی زن است؛ برخلاف تبلیغات ابلهانه و ظاهربینانهی مادیگرایان، مایهی اسارت زن نیست.... حجاب وقار است، متانت است، ارزشگذاری زن است، سنگین شدن کفهی آبرو و احترام اوست؛ این را باید خیلی قدر دانست و از اسلام باید به خاطر مسئلهی حجاب تشکر کرد؛ این جزو نعمتهای الهی است.
#عفاف_و_حجاب
#
حجت الاسلام ادیانی نماینده ولی فقیه در فراجا : طرح ناظر، تخلف کشف حجاب در خودرو را کاهش داده است .
#حجاب
#حجت_الاسلام_ادیانی
⭕️ خجالت کشیدن از طلب حلالیت!
❗️کسی را غیبت کردهام اما خجالت میکشم به او بگویم حلالم کن!
‼️ فلان دوستم حق مالی بر گردنم دارد و چندین سال است آن را ندادهام، خجالت میکشم مطرح کنم...
📌و امثال این مشکلات
گاهی برای طلب حلالیت و مطرح کردن با طرف مقابل، خجالت میکشیم،
⁉️در این موارد چگونه باید حلالیت بطلبیم و دِین را پرداخت کنیم؟
⁉️ اگر مطرح کردن حلالیت از غیبت، باعث کدورت بیشتر شد چه؟!
📨
🚨🎬شوخی رهبر انقلاب با آقای حامد حدادی بسکتبالیست تیم ملی ایران
♻️#
در عصبانیت صبر کنیم و تصمیم نگیریم
قبل از هر چیز بدانید عصبانیت نوعی از جنون است. هر تصمیمی که در حالت جنون گرفته شود، پایانی جز پشیمانی ندارد. [62] کسی که از تصمیم های زمان عصبانیت خود پشیمان نمی شود، از نظر روانی انسان سالمی نیست. [63] قبل از هر تصمیمی که ناشی از عصبانیت است، کمی صبر کنیم. [64] به هنگام عصبانیت، این شیطان است که به جای ما تصمیم می گیرد. [65] عقل در هنگام خشم، کارآیی لازم را ندارد و به همین دلیل هم نمی توان تصمیم صحیح گرفت. [66] بسیاری از تصمیم هایی که در هنگام عصبانیت گرفته می شود، برای فرو نشاندن خشم است. برخی از التیام ها با زیر پاگذاشتن حق یا آلوده شدن به گناهی شکل می گیرد. نتیجه این تصمیم ها علاوه بر پشیمانی، خواری و ذلت در این دنیا[67] و عذاب الهی در آخرت است. [68] آتش عصبانیت به همان زودی که ایجاد می شود، فرو می نشیند. به نظر می رسد که غلبه بر عصبانیت دشوار است، اما با اندکی صبر پی خواهیم برد که این چنین نیست. [
اگرچه در هنگام خشم، عقل کارآیی لازم را ندارد؛ اما حلم ورزیدن موجب می شود، عقل در جایگاه حقیقی خود قرار بگیرد. [70] آن وقت است که تصمیم ها عاقلانه و به جا گرفته می شود. [
?#بـرگـےازخـاطـرات_افـلاڪیـان
#مادر من يك كلاس هم سواد ندارد. در عالم خواب برادر شهيدم، #شهيدكاظم_رستگار را ميبيند كه به مادر ميگويد:
مادر جان! من الان در #بهشتم چه چيزي ميخواهي كه براي تو از آنجا بياورم؟ مادر به شهيد ميگويد:
الان كه در بهشت هستي ميتواني از خدا بخواهي كه من بتوانم #قرآن بخوانم.
اين خواهران بسيج و خانمهاي جلسهاي ميآيند و من را به جلسه قرآن ميبرند.
همه كه #قرآن ميخوانند وقتي نوبت به من ميرسد ميگويم كه من #سواد ندارم و آنها ميگويند كه اشكال ندارد،?
خب سوره #حمد يا #قل_هوالله را بخوان. من ديگر خسته شدم و خجالت ميكشم.
تا آنجا كه بعضا به اين مجالس به بهانه اينكه حالم مساعد نيست، نميروم.?
الان كه #بهشت هستي مي توني از خدا بخواهي كه من #قرآن را ياد بگيرم.
#شهيدرستگار به مادر ميگويد: بعد از #نمازصبح بلند شو قرآن را باز كن ان شاالله ميتواني بخواني.”
مادر من بعد از نماز صبح بلند ميشود و هرجاي #قرآن را كه باز ميكند، ميخواند.
https:///
موضوع: "بوی بهشت"
بوی بهشت
در یکی از روزهای بهمن ماه توفیق حضور در منطقه طلائیه به عنوان راوی همراه دانشجویان فردوسی مشهد و خواجه نصیر تهران حاصل گردید. در حالی که آن سال جاده بین طلائیه جدید و قدیم (12 کیلومتر) آب گرفتگی داشت و به سختی می شد به قتلگاه شهدا رسید، دانشجویان با عشق و علاقه دل به دریا زدند و با گذشتن از آب که با حدود یک متر ارتفاع به روی جاده آمده بود، به قتلگاه شهدا و معراج رسیدند. برنامه توجیه مناطق و ذکر خاطرات انجام شده و سپس با هماهنگی کفن یکی از شهدای تفحص شده را باز کردم که احساس باور و یقین کنند این ها شهید هستند و نمایشگاه و دکور نیست.
جمجمه ی شهید را در دست گرفتم و از دانشجویان دانشگاه فردوسی خواستم یکی به نمایندگی از آن ها بیاید و جمجمه ی شهید را لمس کند و بو کند و به دیگران بگوید چه خبر است! برادری آمد جمجمه را گرفته و شروع به بو کردن آن نمود فریاد زد و از هوش رفت و او را به هوش آوردند گفتم بگو چه خبر است؟ فریاد زد بوی بهشت را حس می کنم بوی حضرت زهرا (س) و دوباره از هوش رفت. گفتم یکی از برادران دانشگاه خواجه نصیر بیاید و بگوید چه خبر است؟ برادر جوانی حدود 24 ساله بلند شد جمجمه را لمس کرد و بو نمود و سؤال کرد آیا به آن ها عطر یا گلاب پاشیده اند؟ گفتم نه بنده خدا این بوی خود شهداست و نه تنها استخوان ها بلکه خاکی که در آن مدفون بودند هم معطر شده است! تا این را گفتم ضجه زد و شروع به گریه کردن با صدای بلند نمود گفتم چه شده است؟ چرا حرفی نمی زنی؟
گفت: من این ها را باور نداشتم، آمده بودم جلوی جمعیت تو را مسخره کنم. مگر می شود استخوان ها 15 سال بعد از شهادت بوی خوش بدهند؟ ولی وقتی جمجمه ی شهید را بو کردم حس دیگری به من دست داد و حالا از خودم خجالت می کشم ولی بوی بد من همه جا را گرفته است و شهید 15 سال بعد از شهادت بوی خوشی دارد که همه را مست می کند