هدایت شده از روابط عمومی پلیس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚭بدون شرح ......
سیگاری ها حتما ببینند....
#آموزش_همگانی
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
امسال زائران می توانند بدون مراجعه حضوری و از طریق نرم افزار پلیس من گذرنامه زیارتی با اعتبار ۵ ساله و باقیمت یک هشتم گذرنامه های قبلی دریافت کنند.
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 جهاد تبیین عاشورایی ملت ایران
✅ زنده نگهداشتن عاشورا مهم است.
✅ جامعه نیازمند تبیین وآگاهی است.
https://eitaa.com/nouralquran
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
11.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پدرم لطفاً برگرد ... پدر دوستمم برگشته ... مادر او کجا رفته مگر ؟
#امنیت_اتفاقی_نیست
#شهدای_فراجا
#تولیدی_عس_زنجان
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
.:
🔴 چرا غافلیم؟؟!!
🔹 از یک سو تصاویر کتک خوردن یک زن آمر به معروف را بصورت گسترده در میان نیروهای انقلابی و مذهبی منتشر و احساسات آنان را جریحه دار و تحریک میکنند...
🔹 از سویی دیگر اقدام اشتباه یک زن محجبه را بصورت گسترده در میان مکشفه ها منتشر و احساسات آنان را جریحه دار و تحریک میکنند...
🔻 چرا؟!
🔸 چون میخواهند با تحرکات احساسات دو طرف ماجرا، آنان را از یکسو به تقابل و درگیری در میدان وادار کنند و از سوی دیگر نسبت به برخورد حاکمیت با طرف مقابل مطالبه گر و معترض کنند...
◀️ ما کجای میدان ایستاده ایم؟!
🔻 دقیقا سرباز بی جیره و مواجب دشمن شده ایم و بر اساس نقشه و برنامه او عمل میکنیم، یعنی ضریب دادن به این تصاویر و تحریک،عصبانی و خشمگین کردن مردم!!
✅ یادمان باشد اگر ما در میانه میدان غفلت کردیم، دشمن غفلت نمیکند
✅ یادمان باشد رهبری فرمودند دشمن با نقشه و برنامه وارد میدان شده است و به مهندسی دقیق دشمن آفرین گفتند؛ قبل از اقدام هر حرکتی، به نتیجه آن توجه کنیم و ببینیم در راستای اهداف دشمن هست یا خیر؟!!
✍ سید احمد رضوی
🔻 برنامه قطعی دشمن، تحریک احساسات مردم نسبت به یکدیگر هست تا با هیجانی کردن فضای عمومی کشور در سالگرد فوت مهسا امینی، در میانه میدان ایجاد درگیری مردم با مردم را رقم بزند و تا قِبَل آن بتواند مجددا کشور را به منجلابِ آشوب و اغتشاش بکشاند و به جسم مُرده فتنه سال گذشته خود، روح و جان ببخشد.
🔻 دو قطبی سازی، درگیری مردم با مردم و گسست اجتماعی(بر هم زدن وحدت عمومی مردم) خواسته شفاف و صریح دشمن هست، لذا هر اقدامی که منجر به شکل گیری و تقویت این موضوع شود در چهارچوب پازل دشمن تعریف میشود.
🔹 مراقبت کنیم تا تکمیل کننده پازل دشمن نباشیم.
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
🚨کشف 800 کیلوگرم تریاک در سیستان و بلوچستان
🔻 فرمانده انتظامي استان از انهدام دو باند قاچاق مسلح مواد مخدر با کشف 800 کیلو گرم مواد افیونی از نوع تریاک در عملیات مقتدرانه پلیس در جنوب استان خبر داد.
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
🚨 شناسایی و حذف صفحه اینستاگرامی ضدانقلاب
🔹 مأمورین سازمان اطلاعات انتظامی غرب استان تهران با اقدامات فنی و اطلاعاتی صفحه ای اینستاگرامی که اقدام به تشویش اذهان عمومی، انتشار فراخوان اغتشاشات و... نموده بود را شناسایی و پس از پاکسازی، حذف نمودند
🔹 گرداننده این صفحه نیز دستگیر و برای سیر مراحل قانونی به قوه قضاییه معرفی گردید.
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
10.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بیتابی خانواده شهید مدافع امنیت سرهنگ میلاد آزاد داور در جیرفت-کرمان😭😭
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تشییع شهید مدافع امنیت در جیرفت
🔹پیکر مطهر مدافع امنیت شهید «میلاد آزاد داور» با حضور پرشور مردم در جیرفت تشییع شد.
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
💢اولین تصویر از شهید سینا آراسته که روز گذشته در درگیری با قاچاقچیان در استان کهگیلویه و بویر احمد به شهادت رسید .
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_چهل_و_ششم
💠 گوشی را روی زمین پرت کرد و فقط #دعا میکردم خاموش کرده باشد تا دیگر مصطفی نالههایم را نشنود.
نمیدانستم باز صورتم را شناختند یا همین صدای مصطفی برای مدرک جرممان کافی بود که بیامان سرم عربده میکشید و بین هر عربده با لگد یا دسته اسلحه به سر و شانه من و این پیرزن میکوبید.
💠 دندانهایم را روی هم فشار میدادم، لبهایم را قفل هم کرده بودم تا دیگر نالهام از گلو بالا نیاید و #عشقم بیش از این عذاب نکشد، ولی لگد آخر را طوری به قفسه سینهام کوبید که دلم از حال رفت، از ضرب لگدش کمرم در دیوار خرد شد و نالهام در همان سینه شکست.
با نگاه بیحالم دنبال مادر مصطفی میگشتم و دیدم یکی بازویش را گرفته و دنبال خودش میکشد. پیرزن دیگر نالهای هم برایش نمانده بود که با نفس ضعیفی فقط #خدا را صدا میزد.
💠 کنج این خانه در گردابی از درد دست و پا میزدم که با دستان کثیفش ساعدم را کشید و بیرحمانه از جا بلندم کرد.
بدنم طوری سِر شده بود که فقط دنبالش کشیده میشدم و خدا را به همه #ائمه (علیهم-السلام) قسم میدادم پای مصطفی و ابوالفضل را به این مسلخ نکشاند.
💠 از فشار انگشتان درشتش دستم بیحس شده بود، دعا میکردم زودتر خلاصم کند و پیش از آنکه ابوالفضل به خانه برسد، از اینجا بروند تا دیگر حنجر برادرم زیر خنجرشان نیفتد.
خیال میکردم میخواهند ما را از خانه بیرون ببرند و نمیدانستم برای زجرکش کردن زنان #زینبیه وحشیگری را به نهایت رساندهاند که از راهپله باریک خانه ما را مثل جنازهای بالا میکشیدند.
💠 مادر مصطفی مقابلم روی پله زمین خورد و همچنان او را میکشیدند که با صورت و تمام بدنش روی هر پله کوبیده میشد و به گمانم دیگر جانی به تنش نبود که نفسی هم نمیزد.
ردّ #خون از گوشه دهانم تا روی شال سپیدم جاری بود، هنوز عطر دستان مصطفی روی صورتم مانده بود و نمیتوانستم تصور کنم از دیدن جنازهام چه زجری میکشد که این قطره اشک نه از درد و ترس که به #عشق همسرم از گوشه چشمم چکید.
💠 به بام خانه رسیده بودیم و تازه از آنجا دیدم #زینبیه محشر شده است. دود انفجار انتحاریِ دقایقی پیش هنوز در آسمان بالا میرفت و صدای تیراندازی و جیغ زنان از خانههای اطراف شنیده میشد.
چشمم روی آشوب کوچههای اطراف میچرخید و میدیدم حرم #حضرت_زینب (علیهاالسلام) بین دود و آتش گرفتار شده که فریاد حیوان #تکفیری گوشم را کر کرد.
💠 مادر مصطفی را تا لب بام برده بود، پیرزن تمام تنش میلرزید و او نعره میکشید تا بگوید مردان این خانه کجا هستند و میشنیدم او به جای جواب، #اشهدش را میخواند که قلبم از هم پاره شد.
میدانستم نباید لب از لب باز کنم تا نفهمند #ایرانیام و تنها با ضجههایم التماس میکردم او را رها کنند.
💠 مقابل پایشان به زمین افتاده بودم، با هر دو دستم به تن سنگ زمین چنگ انداخته و طوری جیغ میزدم که گلویم خراش افتاد و طعم #خون را در دهانم حس میکردم.
از شدت گریه پلکهایم در هم فرو رفته بود و با همین چشمان کورم دیدم دو نفرشان شانههای مادر مصطفی را گرفتند و از لبه بام پرتش کردند که دیگر اختیار زبانم از دستم رفت و با همان نایی که به گلویم نمانده بوده، رو به گنبد ضجه زدم :«#یا_زینب!»
💠 با دستانم خودم را روی زمین تا لب بام کشاندم، به دیوار چنگ انداختم تا کف کوچه را ببینم و پیش از آنکه پیکر غرق به خون مادر مصطفی را ببینم چند نفری طوری از پشت شانهام را کشیدند که حس کردم کتفم از جا کنده شد.
با همین یک کلمه، ایرانی و #شیعه بودنم را با هم فهمیده بودند و نمیدانستند با این غنیمت قیمتی چه کنند که دورم له له میزدند.
💠 بین پاها و پوتینهایشان در خودم مچاله شده و همچنان #حضرت_زینب (علیهاالسلام) را با ناله صدا میزدم، دلم میخواست زودتر جانم را بگیرند و آنها تازه طعمه ابوجعده را پیدا کرده بودند که دوباره عکسی را در موبایل به هم نشان میدادند و یکی خرناس کشید :«ابوجعده چقدر براش میده؟»
و دیگری اعتراض کرد :«برا چی بدیمش دست ابوجعده؟ میدونی میشه باهاش چندتا #اسیر مبادله کرد؟» و او برای تحویل من به ابوجعده کیسه دوخته بود که اعتراض رفیقش را به تمسخر گرفت :«بابام اسیره یا برادرم که فکر مبادله باشم؟ #ارتش_آزاد خودش میدونه با اون ۴۸ تا ایرانی چجوری آدماشو مبادله کنه!»
💠 به سمت صورتم خم شد، چانهام خیسِ اشک و خون شده بود و از ترس و غصه میلرزید که نیشخندی نشانم داد و تحقیرم کرد :«فکر نمیکردم #سپاه_پاسداران جاسوس زن داشته باشه!»...
#ادامه_دارد
#قسمت_چهل_وششم
#دمشق_شهرِ_عشق
#تولیدی_عس_زنجان