eitaa logo
روابط عمومی پلیس مازندران
261 دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
✍️ 💠 گوشی را روی زمین پرت کرد و فقط می‌کردم خاموش کرده باشد تا دیگر مصطفی ناله‌هایم را نشنود. نمی‌دانستم باز صورتم را شناختند یا همین صدای مصطفی برای مدرک جرم‌مان کافی بود که بی‌امان سرم عربده می‌کشید و بین هر عربده با لگد یا دسته اسلحه به سر و شانه من و این پیرزن می‌کوبید. 💠 دندان‌هایم را روی هم فشار می‌دادم، لب‌هایم را قفل هم کرده بودم تا دیگر ناله‌ام از گلو بالا نیاید و بیش از این عذاب نکشد، ولی لگد آخر را طوری به قفسه سینه‌ام کوبید که دلم از حال رفت، از ضرب لگدش کمرم در دیوار خرد شد و ناله‌ام در همان سینه شکست. با نگاه بی‌حالم دنبال مادر مصطفی می‌گشتم و دیدم یکی بازویش را گرفته و دنبال خودش می‌کشد. پیرزن دیگر ناله‌ای هم برایش نمانده بود که با نفس ضعیفی فقط را صدا می‌زد. 💠 کنج این خانه در گردابی از درد دست و پا می‌زدم که با دستان کثیفش ساعدم را کشید و بی‌رحمانه از جا بلندم کرد. بدنم طوری سِر شده بود که فقط دنبالش کشیده می‌شدم و خدا را به همه (علیهم-السلام) قسم می‌دادم پای مصطفی و ابوالفضل را به این مسلخ نکشاند. 💠 از فشار انگشتان درشتش دستم بی‌حس شده بود، دعا می‌کردم زودتر خلاصم کند و پیش از آنکه ابوالفضل به خانه برسد، از اینجا بروند تا دیگر حنجر برادرم زیر خنجرشان نیفتد. خیال می‌کردم می‌خواهند ما را از خانه بیرون ببرند و نمی‌دانستم برای زجرکش کردن زنان وحشی‌گری را به نهایت رسانده‌اند که از راه‌پله باریک خانه ما را مثل جنازه‌ای بالا می‌کشیدند. 💠 مادر مصطفی مقابلم روی پله زمین خورد و همچنان او را می‌کشیدند که با صورت و تمام بدنش روی هر پله کوبیده می‌شد و به گمانم دیگر جانی به تنش نبود که نفسی هم نمی‌زد. ردّ از گوشه دهانم تا روی شال سپیدم جاری بود، هنوز عطر دستان مصطفی روی صورتم مانده بود و نمی‌توانستم تصور کنم از دیدن جنازه‌ام چه زجری می‌کشد که این قطره اشک نه از درد و ترس که به همسرم از گوشه چشمم چکید. 💠 به بام خانه رسیده بودیم و تازه از آنجا دیدم محشر شده است. دود انفجار انتحاریِ دقایقی پیش هنوز در آسمان بالا می‌رفت و صدای تیراندازی و جیغ زنان از خانه‌های اطراف شنیده می‌شد. چشمم روی آشوب کوچه‌های اطراف می‌چرخید و می‌دیدم حرم (علیهاالسلام) بین دود و آتش گرفتار شده که فریاد حیوان گوشم را کر کرد. 💠 مادر مصطفی را تا لب بام برده بود، پیرزن تمام تنش می‌لرزید و او نعره می‌کشید تا بگوید مردان این خانه کجا هستند و می‌شنیدم او به جای جواب، را می‌خواند که قلبم از هم پاره شد. می‌دانستم نباید لب از لب باز کنم تا نفهمند و تنها با ضجه‌هایم التماس می‌کردم او را رها کنند. 💠 مقابل پایشان به زمین افتاده بودم، با هر دو دستم به تن سنگ زمین چنگ انداخته و طوری جیغ می‌زدم که گلویم خراش افتاد و طعم را در دهانم حس می‌کردم. از شدت گریه پلک‌هایم در هم فرو رفته بود و با همین چشمان کورم دیدم دو نفرشان شانه‌های مادر مصطفی را گرفتند و از لبه بام پرتش کردند که دیگر اختیار زبانم از دستم رفت و با همان نایی که به گلویم نمانده بوده، رو به گنبد ضجه زدم :«!» 💠 با دستانم خودم را روی زمین تا لب بام کشاندم، به دیوار چنگ انداختم تا کف کوچه را ببینم و پیش از آنکه پیکر غرق به خون مادر مصطفی را ببینم چند نفری طوری از پشت شانه‌ام را کشیدند که حس کردم کتفم از جا کنده شد. با همین یک کلمه، ایرانی و بودنم را با هم فهمیده بودند و نمی‌دانستند با این غنیمت قیمتی چه کنند که دورم له له می‌زدند. 💠 بین پاها و پوتین‌هایشان در خودم مچاله شده و همچنان (علیهاالسلام) را با ناله صدا می‌زدم، دلم می‌خواست زودتر جانم را بگیرند و آن‌ها تازه طعمه ابوجعده را پیدا کرده بودند که دوباره عکسی را در موبایل به هم نشان می‌دادند و یکی خرناس کشید :«ابوجعده چقدر براش میده؟» و دیگری اعتراض کرد :«برا چی بدیمش دست ابوجعده؟ می‌دونی میشه باهاش چندتا مبادله کرد؟» و او برای تحویل من به ابوجعده کیسه دوخته بود که اعتراض رفیقش را به تمسخر گرفت :«بابام اسیره یا برادرم که فکر مبادله باشم؟ خودش می‌دونه با اون ۴۸ تا ایرانی چجوری آدماشو مبادله کنه!» 💠 به سمت صورتم خم شد، چانه‌ام خیسِ اشک و خون شده بود و از ترس و غصه می‌لرزید که نیشخندی نشانم داد و تحقیرم کرد :«فکر نمی‌کردم جاسوس زن داشته باشه!»...
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢ابلاغ پیام تسلیت سردار رادان به خانواده شهید آراسته 🔸فرمانده انتظامی کهگیلویه و بویراحمد با حضور در منزل شهید سینا آراسته با خانواده وی دیدار و پیام فرمانده نیروی انتظامی کشور را به آن‌ها ابلاغ کرد.
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
حجت الاسلام ادیانی نماینده ولی فقیه در فراجا : انتخابات امنیت ساز و مایه آبروی کشور است.
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
27.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥🌹شهید مدافع امنیت سرهنگ شهید "میلادآزاد آور"🌹 🔹تولد: ۱۳۶۴/۶/۲۸ 🔸شهادت: ۱۴۰۲/۵/۱۱ 🔹درگیری با قاچاقچیان
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
💢نشانه های آخرالزمان 🔴 بعد از کشف حجاب منتظر بلاهای عظیم باشید
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
آیین افتتاح و بهره برداری از پروژه 38 واحدی مسکونی مجتمع بعثت به گزارش خبرنگار روابط عمومی پلیس، حجت‌الاسلام "ادیانی" در آیین افتتاح و بهره برداری از پروژه 38 واحدی مسکونی مجتمع بعثت گفت: یکی از دغدغه های جدی فرماندهی معظم کل قوا (مدظله العالی) ارتقاء معیشت نیروهای مسلح و بحث مسکن کارکنان است به طوری که ایشان فرمودند باید هر کسی از مجموعه نیروهای مسلح خارج می شود یک سر پناهی برای خودش داشته باشد، بنابراین مسئله معیشت کارکنان انتظامی یکی از دغدغه های اصلی مجموعه انتظامی است و خدا را شکرگزاریم که فرماندهان انتظامی توجه ویژه ای به این مهم دارند. نماینده ولی فقیه در انتظامی تاکید کرد من به عنوان سرباز کوچک در مجموعه انتظامی و به عنوان یک عنصر حمایت کننده از کارکنان و پشتیبان معنوی آنان مرتبا از سیستم فرماندهی مسئله معیشت و ساخت منازل سازمانی را مطالبه می کنیم، خوشبختانه این موضوع در ردیف اول اولویت های سالانه انتظامی قرار گرفت. ایشان یادآورشد قرارگاه مسکن از زمان فرماندهی سردار اشتری آغاز به کار کرد و این قرارگاه با حضور سردار رادان جهش شتابنده ای گرفت تا جایی که در هر ماه شاهد افتتاح پروژه های مختلفی در سراسر کشور هستیم . ریاست سازمان عقیدتی سیاسی انتظامی اظهار داشت : امید است که با تلاش های شبانه روزی در حوزه ساخت منازل سازمانی در سه سال آینده با ساخت صد هزار واحد مسکونی برای کارکنان خدوم انتظامی به این هدف برسیم و بحمدالله شاهد این باشیم که سهم مسکن در سبد هزینه زندگی کارکنان کاهش یابد. حجت الاسلام ادیانی با اشاره به اهمیت ماموریت انتظامی خاطر نشان کرد: همکاران ما با جان و دل در مقابل هجمه دشمنان و هنجارشکنان برای بر هم زدن امنیت و آسایش مردم ایستاده اند. ما هم باید تمام تلاشمان را انجام دهیم تا آنها دغدغه ای برای معیشت نداشته باشند.
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
سردار بهرامی معاون تبلیغات و روابط عمومی انتظامی در مراسم افتتاح مجتمع مسکونی سازمان عقیدتی سیاسی انتظامی: قطعا یکی از مولفه هایی که در آرامش خانواده ها مهم است داشتن یک منزل مطلوب برای سکونت خانواده ها است و مجموعه انتظامی و کارکنان خدوم و خدمتگزار انتظامی علی الدوام و مستمرا در ماموریت و در حال خدمت گزاری به مردم عزیز ما هستند و می طلبد که این عزیزان و خانواده‌ محترمشان در آرامش و در یک فضای آرام و مطلوبی سکونت داشته باشند و بتوانند این آرامش و سکینه را به پرسنل ما منتقل کنند تا کارکنان با روحیه جهادی و انقلابی مضاعفی به مردم عزیز خدمتگزاری نمایند. تاکید مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) این است که در این دولت کنونی بتوانند یک جهشی در ساخت مسکن داشته باشند که در مجموعه انتظامی این کار شروع شده و انشاله بنا بر این است که در سه سال آینده 100 هزار مسکن سازمانی ساخته و تحویل کارکنان عزیز و خانواده محترم آنان بشود
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
هم قسم شدن تا برطرف شدن دغدغه معیشت کارکنان سردار رادان در آیین افتتاح و بهره برداری از پروژه 38 واحدی مسکونی در مجتمع مسکونی بعثت گفت: یک از اقداماتی که در فراجا بنده را خوشحال می کند این است که شاهد افتتاح یک پروژه باشیم حالا چه مسکونی سازمانی چه ملکی باشد. منزل سازمانی رفع دغدغه یک نفر نیست بلکه رفع دغدغه یک خانواده است. امروز که شاهد افتتاح این مجتمع 38 واحدی هستیم. درواقع رفع دغدغه 38 همکار، 38 همسر و خانواده های آنان هستیم. پس اختصاص منازل سازمانی و یا ملکی به کارکنان از سوی فراجا رفع دغدغه کارکنان، خانواده کارکنان و خانواده های آنان است که غصه و دغدغه آنها تبدیل به خوشحالی خواهد شد و این کار موجب سرافرازی سازمان هم خواهد شد. وی افزود:هم قسم شدیم در فرماندهی انتظامی،سازمان عقیدتی سیاسی و سازمان حفاظت اطلاعات که ظرف مدت سه سال، 100 هزار واحد مسکونی برای کارکنان خدوم انتظامی ساخته شود و اعتقاد داریم ثواب این کار کمتر از حضور و مجاهدت در جبهه های حق علیه باطل نیست. فرمانده کل انتظامی تصریح کرد: طبیعی است که یکی از دغدغه‌های همکاران ما و خانواده‌های آنها نبود یا کمبود خانه‌های سازمانی است در نتیجه بیشترین سهم دریافتی آنها متوجه رهن و اجاره می‌شود که مسلما فشارهای زیادی به همکاران محترم در بحث تامین نیاز های ضروری زندگی خواهد آمد و در نتیجه ماموریت فرماندهان این می‌شود که بخواهند این دغدغه‌ها را کم کنند که مهم‌ترین آنها تامین نیاز مسکن کارکنان هست چه سازمانی ،چه ملکی که سهم ما در تامین منازل سازمانی در نیروهای مسلح متاسفانه بسیار اندک بود. این مقام ارشد انتظامی خاطر نشان کرد: با هدفگزاری که در فرماندهی انتظامی شده است مبنی بر این اینکه بتوانیم ان شاءالله باکمکی که دولت محترم خواهد کرد ۱۰۰ هزار خانه سازمانی ظرف ۳ سال ساخته شود و در اختیار کارکنان خدوم انتظامی قرار گیرد تا بتوانیم مقداری از حجم سنگین فشار های اقتصادی همکاران عزیزمان را کم کنیم. فرمانده کل انتظامی کشور در بخش پایانی سخنان خود گفت:خوب تعدادی از سازمان‌ها و استان های ما در این زمینه پیشتاز بودند یکی از این سازمان‌ها،سازمان عقیدتی سیاسی بود که با تدابیر ریاست محترم سازمان "حجت الاسلام ادیانی" و کمکی که دوستان و معاونت مهندسی ما انجام دادند امروز شاهد افتتاح ۳۸ باب منزل سازمانی در این مجتمع می باشیم و امیدوار هستیم که ان شاءالله امسال عملیات ساخت حداقل۳۰ هزار خانه سازمانی شروع شود.
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
41.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆روایتی کامل از بانویی که در باغ موزه نارنجستان شیراز مورد هتک حرمت قرار گرفت. ♦️مستند «به جز زیبایی ندیدم» کاری از شبکه افق
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
گفتگو تلویزیونی سردار بهرامی با موضوع بررسی و تبیین مسئله عفاف و حجاب https://aparat.com/v/3GlQW
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
💢دستگیری عوامل هتک‌حرمت به همسر شهید مدافع حرم 📌رئیس‌کل دادگستری استان کرمانشاه: 🔹طی روزهای گذشته، همسر و دختر شهید مدافع حرم حسین علیخانی، به‌علت انجام وظیفه شرعی و قانونی امر به معروف و نهی از منکر در ایام محرم حسینی، از سوی چند نفر مورد هتک‌حرمت قرار گرفتند. 🔹در این رابطه همسر شهید به همراه دخترش به ۲ زن حرمت‌شکن تذکر محترمانه می‌دهند، اما از سوی آنها و یک مرد که به همراه آنها بوده مورد هتک‌حرمت شدیدی قرار می‌گیرند. 🔹هتاکان به همسر شهید دستگیر شده و اکنون در بازداشت به سر می‌برند و یقینا برخورد قاطع و قانونی قضایی در انتظار آن‌ها خواهد بود.
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
مراسم بزرگداشت شهید مدافع وطن سینا آراسته در مسجد قبا یاسوج ...
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نظریه پنجره های شکسته این نظریه نشان می دهد چرا توجه به جزییات در مبارزه با جرایم و ناهنجاری‌ها مهم است 🌹ارزش یکبار دیدن دارد🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سردبیر قدیمی‌ترین روزنامه یهودی جهان: قدرت نفوذ و رسوخ سپاه پاسداران، خواب را از چشمان اعضای ارشد امنیتی و دولتمردان بریتانیا ربوده است! 💢 "جیک والیس سایمونز"، سردبیر هفته‌نامه "جوئیش کرانیکل"، قدیمی‌ترین روزنامه یهودی جهان: 🔺️حکومت ایران برنامه خود را طبق افکار تشیع و ظهور امام زمان پیش می‌برد!
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
✍️ 💠 سرم را از پشت به دیوار تکیه داده بودم، به ابوالفضل نگاه می‌کردم و مصطفی جان کندنم را حس می‌کرد که به سمتم برگشت و مقابلم زانو زد. جای لگدشان روی دهانم مانده و از کنار لب تا زیر چانه‌ام خونی بود، این صورت شکسته را در این یک ساعت بارها دیده و این زخم‌ها برایش کهنه نمی‌شد که دوباره چشمانش آتش گرفت. 💠 هنوز سرم را در آغوشش نکشیده بود، این چند ساعت محرم شدن‌مان پرده شرمش را پاره نکرده و این زخم‌ها کار خودش را کرده بود که بیشتر نزدیکم شد، سرم را کمی جلوتر کشید و صورتم را روی شانه‌اش نشاند. خودم نمی‌دانستم اما انگار دلم همین را می‌خواست که پیراهن صبوری‌ام را گشودم و با گریه جراحت جانم را نشانش دادم :«مصطفی دلم برا داداشم تنگ شده! دلم می‌خواد یه بار دیگه ببینمش! فقط یه بار دیگه صداشو بشنوم!» 💠 صورتم را در شانه‌اش فرو می‌کردم تا صدایم کمتر به کسی برسد، سرشانه پیراهنش از اشک‌هایم به تنش چسبیده و او عاشقانه به سرم دست می‌کشید تا آرامم کند که دوباره رگبار گلوله در آسمان پیچید. رزمندگانِ اندکی در حرم مانده و درهای حرم را از داخل بسته بودند که اگر از سدّ این درها عبور می‌کردند، حرمت و خون ما با هم شکسته می‌شد. 💠 می‌توانستم تصور کنم که حرم را با مدافعانش محاصره کرده‌اند چه ولعی برای بریدن سرهایمان دارند و فقط از خدا می‌خواستم من پیش از مصطفی باشد تا سر بریده‌اش را نبینم. تا سحر گوشم به لالایی گلوله‌ها بود، چشمم به پای پیکر ابوالفضل و مادر مصطفی بی‌دریغ می‌بارید و مصطفی با و اندک اسلحه‌ای که برایشان مانده بود، دور حرم می‌چرخیدند و به گمانم دیگر تیری برایشان نمانده بود که پس از صبح بدون اسلحه برگشت و کنارم نشست. 💠 نگاهش دریای نگرانی بود، نمی‌دانست از کدام سر قصه آغاز کند و مصیبت ابوالفضل آهن دلم را آب داده بود که خودم پیش‌قدم شدم :«من نمی‌ترسم مصطفی!» از اینکه حرف دلش را خواندم لبخندی غمگین لب‌هایش را ربود و پای در میان بود که نفسش گرفت :«اگه دوباره دستشون به تو برسه، من چی کار کنم زینب؟» 💠 از هول دیروزم دیگر جانی برایش نمانده بود که نگاهش پیش چشمانم زمین خورد و صدای شکستن دلش بلند شد :«تو نمی‌دونی من و ابوالفضل دیروز تا پشت در خونه چی کشیدیدم، نمی‌دونستیم تا وقتی برسیم چه بلایی سرتون اومده!» هنوز صورت و شانه و همه بدنم از ضرب لگدهای وحشیانه‌شان درد می‌کرد، هنوز وحشت بی‌رحمانه مادرش به دلم مانده و ترس آن لحظات در تمام تنم می‌دوید، ولی می‌خواستم با همین دستان لرزانم باری از دوش غیرتش بردارم که دست دلش را گرفتم و تا پای حرم بردم :«یادته منو سپردی دست (علیهاالسلام)؟ اینجا هم منو بسپر به (علیهاالسلام)!» 💠 محو تماشای چشمانم ساکت شده بود، از بغض کلماتم طعم اشکم را می‌چشید و دل من را ابوالفضل با خودش برده بود که با نگاهم دور صحن و میان مردم گشتم و (علیهاالسلام) را شاهد عشقم گرفتم :«اگه قراره بلایی سر حرم و این مردم بیاد، جون من دیگه چه ارزشی داره؟» و نفهمیدم با همین حرفم با قلبش چه می‌کنم که شیشه چشمش ترک خورد و عطر عشقش در نگاهم پیچید :«این و جون این مردم و جون تو همه برام عزیزه! برا همین مطمئن باش تا من زنده باشم نه دستشون به حرم می‌رسه، نه به این مردم نه به تو!» 💠 در روشنای طلوع آفتاب، آسمان چشمانش می‌درخشید و با همین دستان خالی عزم کرده بود که از نگاهم دل کَند و بلند شد، پهلوی پیکر ابوالفضل و مادرش چند لحظه درددل کرد و باقی دردهای دلش تنها برای (علیهاالسلام) بود که رو به حرم ایستاد. لب‌هایش آهسته تکان می‌خورد و به گمانم با همین نجوای عشقش را به (علیهاالسلام) می‌سپرد که تنها یک لحظه به سمتم چرخید و می‌ترسید چشمانم پابندش کند که از نگاهم گذشت و به سمت در حرم به راه افتاد. 💠 در برابر نگاهم می‌رفت و دامن به پای صبوری‌ام می‌پیچید که از جا بلند شدم. لباسم خونی و روی ورود به حرم را نداشتم که از همانجا دست به دامن محبت (علیهاالسلام) شدم. می‌دانستم رفتن (علیه‌السلام) را به چشم دیده و با هق‌هق گریه به همان لحظه قسمش می‌دادم این حرم و مردم و مصطفی را نجات دهد که پشت همهمه شد. 💠 مردم مقابل در جمع شده بودند، رزمندگان می‌خواستند در را باز کنند و باور نمی‌کردم تسلیم تکفیری‌ها شده باشند که طنین در صحن حرم پیچید...