eitaa logo
روابط عمومی ف.انتظامی شهرستان اردبیل
226 دنبال‌کننده
28.4هزار عکس
10.6هزار ویدیو
162 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حاتم را پرسیدند که :« هرگز از خود کریمتر دیدی؟» گفت : بلی، روزی در خانه غلامی یتیم فرودآمدم و وی ده گوسفند داشت. فی الحال یک گوسفند بکشت و بپخت وپیش من آورد. مرا قطعه ای از آن خوش آمد ، بخوردم . گفتم : « والله این بسی خوش بود.» غلام بیرون رفت ویک یک گوسفند را می کشت وآن موضع را (آن قسمت ) را می پخت وپیش ... من می آورد. و من ازاین موضوع آگاهی نداشتم.چون بیرون آمدم که سوار شوم دیدم که بیرون خانه خون بسیار ریخته است. پرسیدم که این چیست؟ گفتند : وی (غلام) همه گوسفندان خود را بکشت (سربرید) . وی را ملامت کردم که : چرا چنین کردی؟ گفت : سبحان الله ترا چیزی خوش آید که من مالک آن باشم و در آن بخیلی کنم؟ پس حاتم را پرسیدندکه :« تو در مقابله آن چه دادی؟» گفت : « سیصد شتر سرخ موی و پانصد گوسفند.» گفتند : « پس تو کریمتر از او باشی! » گفت : « هیهات ! وی هرچه داشت داده است و من آز آن چه داشتم و از بسیاری ؛ اندکی بیش ندادم.»
📸فضاسازی میدان های اصلی شهر و فضاهای داخلی اماکن انتظامی استان اردبیل بمناسبت هفته فراجا
9.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ارادت خاص فرمانده کل انتظامی کشور به مادر 3 شهید
🍂به داشته هایتان مغرور نشوید🍂 🔸قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْراً فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاء مَّعِينٍ. (ملک/۳۰) ⚡️بگو: به من خبر دهيد اگر آب (چشمه ها و چاههاى) شما در زمين فرو رود، كيست آن كه آب روان و گوارا براى شما بياورد. ❌احتمال بروز خطر، براى دورى از بى تفاوتى و غفلت كافى است.  💫هرلحظه ممکن است نعمتهایی را که داریم از دست بدهیم. ✅اگر انسان بداند که هرچه دارد از خداست و هرگاه خدا اراده فرماید، می تواند نعمت را از انسان بگیرد، 👈دیگر گرفتار غرور، تکبر، فخرفروشی، عجب، تحقیر دیگران و..... نخواهد شد. 👈و علاوه بر آن، ارتباطش هم با خدا قویتر خواهد شد. 🔷️☫ با ما همراه شوید. 🔹️☫جهاد تبیین •┈┈••✾🍃🌹🍃✾••┈┈• ✅️روابط عمومی مرزبانی خراسان شمالی
🔰حجت‌الاسلام والمسلمین سیدعلیرضا ادیانی رئیس سازمان عقیدتی سیاسی فراجا: 🔸️هر دستی که بخواهد این امنیت را از جامعه سلب کند قطع خواهد شد.
جانباز ۷۰در صد صادق لو میگفت: کربلای چهار مجروح شدم و بیش از سه ماه مادرم در بیمارستان مثل پروانه دورم می چرخید ،یک روز صبح زود رفت و غروب آمد من تعجب کردم اما او خم به ابرو نیاورد و بعد از سه ماه که سراغ برادرانم را گرفتم فهمیدم هر دو برادرم در کربلای پنج و بعد از مجروحیت من شهید شدند و مادرم آن روز رفته بود برای غسل کفن و دفن آنها بدست خودش # استان قزوین