eitaa logo
روایت فتح (شهید آوینی)
15.8هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
631 ویدیو
2 فایل
🔷 تنها آرزوی شهید آوینی که محقق شد: «ای شقایق‌های آتش گرفته، دل خونین ما شقایقی است که داغ شهادت شما را بر خود دارد. آیا آن روز نیز خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما سرود شهادت بسراید؟» ♦️ادمین، مدیر و مالک کانال، تبلیغات نداریم. @shahadatyashahadat
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷 ماجرای آخرین سفر شهید آوینی به فکه در تاریخ ۱۳۷۲/۱/۱۸ و شهادت، از ابتدا تا انتها (بخش پنجم)! 🔹وضع حاجی و یزدان پرست از همه بدتر بود. مین بین آنها منفجر و از زیر زانوها تا قفسه سینه شان به شدت مجروح شده بود. پای چپ حاجی هم از بین پاشنه و زانو قطع شده بود و به پوستی بند بود. رمضانی هنوز متوجه اوضاع نشده بود. به همین دلیل مدام داد و فریاد می کرد تا این که معارف وند متوجه اش کرد که پشت سرش را نگاه کند و اوضاع بچه ها را ببیند.   🔹رمضانی که دید، ساکت شد. شعبانی از دوربین ناامید شده بود. ترکش، نوار فیلم را دوخته بود به دستگاه تیپ. چهار پنج تایی عکس گرفته بود که دیدم دیگر نمی توانم. دوربین را دادم دست شعبانی، که او هم چند تایی عکس از آن صحنه ها گرفت. بچه ها از هر چه دم دستشان بود، از چفیه گرفته تا کمربند، استفاده کردند تا جلوی خون ریزی یزدان پرست و حاجی را بگیرند. حتی زیرپیراهن هامان را هم از تن درآوردیم.   🔹یزدان پرست تا از هوش نرفته بود زیر لب ذکر می گفت. موقعی که حاج سعید می خواست ترکش را که گوشه چشمش در بیاورد گفت طوری نیست، بگذارید سرجایش باشد اما سعید اعتنا نکرد و با دست ترکش را بیرون کشید. 🔹بچه های ستون دوم هم که صدای داد و فریاد ما را شنیده بودند به ما ملحق شدند. مانده بودیم چه کنیم هر کسی چیزی می گفت. حاج قاسم گفت که چهار تا نبشی بیاریم. سریع چهار تا نبشی از توی رمل در آوردیم و بعد با اورکت ها و چند تا چفیه، مثلاً دو تا برانکارد درست کردیم. همه این کارها ظرف چند دقیقه انجام شد. 🔹یزدان پرست و حاجی را روی برانکارد گذاشتیم. یزدان پرست دیگر از هوش رفته بود اما تا آمدیم حاجی را از جایش بلند کنیم، اعتراض کرد که من را همین جا بگذارید بمونم. می خواهم همین جا شهید بشم. هنوز به مخیله هیچ کداممان نمی گذشت که شهادتی در کار باشد. معارف وند که تو حال خودش نبود، با ناراحتی به حاجی رو کرد که آقاسید بگذارید کارمان را بکنیم. هر جا مُقَدَّر است شهید بشی، شهید می شی. 🔹چهار نفر برانکارد حاجی و چهارنفر دیگر برانکارد یزدان پرست را بلند کردیم و راه افتادیم. می خواستم رمضانی را روی دوشم بگیرم که نگذاشت. دستش را حمایل گردنم کرد و از دنبالشان آمدیم. آقای حسینی هم که معروف بود به حشمت تک پا، مسیر را پاک می کرد تا راحت تر و سریع تر برسیم. هر چند وقت یک بار، فرصت می شد و کنار برانکارد حاجی قرار می گرفتم. به واسطه حرکت بچه ها و ضعفی که داشت کم کم غلبه می کرد، سرش آرام آرام به عقب متمایل می شد. 🔹لحظه های آخر، قبل از اینکه حاجی کلاً بی هوش شود متوجه ذکر هایی بودم که مدام زیر لب تکرار می کرد؛ یا زهرا می گرفت، سه بار دعای «اللهم اجعل مماتی شهاده فی سبیلک» را خواند و بار آخر بود که از روی برانکارد به حالت نیم خیز بلند شد و گفت: «خدایا گناهانم را ببخش و شهیدم کن» این آخرین حرفش بود بعد روی برانکارد افتاد و بی هوش شد.   🔹از میدان مین که بیرون آمدیم، بچه ها، حاجی و یزدان پرست را روی زمین گذاشتند. پریدم داخل ماشین تا پیچ های صندلی عقب را باز کنم. مشغول وَر رفتن با پیچ و مهره ها بودم که رمضانی سرم داد کشید که اصغر! صندلی را بشکن چی کار می کنی؟! با دو سه تا لگد صندلی را شکستم و شد عین تخت. حاجی و یزدان پرست را روش خواباندیم. 🔹حشمت تک پا هم سریع نشست پشت فرمان و تا بیمارستان یک ساعتی راه بود. به هر پاسگاهی که می رسیدیم، چراغ می زدیم و رد می شدیم. بچه های ارتش قبلاً اطلاع داده بودند. توی راه شهید حاج قاسم دهقان سرش را مدام می گذاشت روی سینه حاجی و می گفت که هنوز قلبش می زند. تو را به خدا دعا کنید، حمد بخوانید، عجله کنید و...   🔹شهید دهقان سرش را روی سینه سید می گذاشت و از روی امید روایتی را به خاطرشان می آورد: اگر سوره حمد را از روی یقین هفت مرتبه خواندید و مرده ای زنده شد متعجب نباشید. حاج قاسم دهقان امید داشت سید مرتضی را یک بار دیگر در شهر ببیند.   🔹اما سید داشت آرام آرام از جمعشان فاصله می گرفت. در فکه کاری ناتمام داشت که می باید انجامش می داد. صدای بچه های گردان کمیل را می شنید که همت را صدا می زدند حاجی، سلام ما را به امام برسان بگو عاشورایی جنگیدیم. و گریه همت را که ملتمسانه سوگندشان می داد تو را به خدا تماستان را قطع نکنید. با من حرف بزنید. عطالله بحیرایی را می دید که با آن پای نیمه فلج مدام زمین می خورد اما دوباره بر می خاست و پیش می دوید. کریم نجوا را که از کنار بچه ها می دوید و می خندید بچه ها دیر و زود داره، اما سوخت و سوز نداره یکی می افتادف یکی بلند می شد، یکی آب می خواست، زمین تشنه بود، آسمان تشنه بود...   ♦️و اینگونه بود که سید برنامه عاشورایی اش را ساخت و خود نیز به کاروان عاشورا پیوست. 🔸منبع: «خاطرات جمعی از همراهان شهید آوینی در لحظه شهادت، پایگاه اطلاع رسانی حوزه، ۱۳۹۰/۱/۲۱» 👇 @ravayatefathavini
6.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 ۱ روز مانده به سالگرد شهادت آوینی ♦️برای کسانی که تاکنون مزار شهید را زیارت نکرده و از موقعیت جغرافیای آن بی اطلاع هستند. از درب مترو حرم امام که خارج شوید، مستقیم حدود ۲۰۰ متر حرکت کرده و سپس ۱۰۰ متر به سمت راست بروید‌. قطعه ۲۹، ردیف ۱۱، مزار شماره ۱۲ 🔸شهید آوینی: «عجب از ما واماندگان زمین گیر که در جستجوی شهدا به قبرستان ها می آییم. این خود دلیلی است بر آنکه از حقیقت عالم هیچ نمی دانیم. مرده آنست که نصیبی از حیات طیبه شهدا ندارد و اگر چنین است از ما مرده تر کیست؟ شهدا شاهد بر باطن و حقیقت عالمند و هم آنانند که به دیگران حیات می بخشند.» 👇 @ravayatefathavini
14.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 ۱ روز مانده به سالگرد شهادت آوینی ♦️فکه کجاست و آوینی برای چه به آنجا رفت؟ مخصوص کسانی که در محل کار خود هستند‌. ببینیم تا بدانیم موقعیت امروزمان حاصل خون چه کسانی است. 🔸امروز ارواح طیبه شهدای کانال کمیل و حنظله و شهید ابراهیم هادی راوی روایت فتح را به فکه دعوت کرده اند. 👇 @ravayatefathavini
10.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 ۱ روز مانده به سالروز شهادت آوینی ♦️روایتی از لحظات شهادت سید مرتضی آوینی و مرور ثانیه های آخر عمر ایشان در سرزمین شهیدان فکه 🔸این لحظات آخر زندگی یک انسان خدایی در این دنیای فانی است! این روایت چیزی نیست جز تجلی آیه ۶۲ سوره مبارکه یونس که خداوند کریم در آن فرمود: «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ. آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمى است و نه آنان اندوهگين مى ‏شوند.» 👇 @ravayatefathavini
5.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 مکن ای صبح طلوع! ♦️فردا ۲۰ فروردین سید شهیدان اهل قلم به لقاءالله می پیوندد. ♦️شهید آوینی: «وای بر آن کس که در صحرای محشر سر از خاک بردارد و نشانه ای از معرکه جهاد در بدن نداشته باشد!» 🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی» 👇 @ravayatefathavini
5.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 و بالاخره در شب سی و یکمین سالگرد شهادت آوینی منتشر شد! 🔸شهیدان زنده اند الله اکبر، ماجرای ملاقات علمدار روایتگری کشور، شهید روحانی حاج عبدالله ضابط با شهید آوینی چند سال پس از شهادت ایشان (آوینی) در اردوی راهیان نور را ببینید و منتشر کنید. 👇 @ravayatefathavini
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 آخرین نیمه شب زندگی شهید آوینی در فکه چگونه گذشت؟ 🔸او در کنار پیکر شهیدان تازه تفحص شده چه دعایی کرد؟ برشی از قسمت هفتم مستند «آقا مرتضی» 👇 @ravayatefathavini
41.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 قدم به قدم با شهید آوینی از طلوع آفتاب ۲۰ فروردین ۱۳۷۲ و حرکت به سمت فکه تا شهادت در بیمارستان صحرایی شهید مخبری ارتش ♦️ما شاگردان آوینی با دیدن این کلیپ از او خداحافظی و با روح این شهید بزرگوار عهد و پیمان تازه کنیم. 🔸برشی از قسمت هفتم مستند «آقا مرتضی» 👇 @ravayatefathavini
🔷 انگار که آوینی این جملات را فقط برای صبح شهادت خود در ۲۰ فروردین سال ۱۳۷۲ گفته بود! ♦️شهید آوینی: «صبح شد و بانگ الرحیل برخاست و قافله عشق عازم سفر تاریخ شد. خدایا! چگونه ممکن است تو این باب رحمت خاص را تنها بر آنان گشوده باشی که در شب هشتم ذی‌الحجه سال شصتم هجری مخاطب امام بوده‌اند و دیگران را از این دعوت محروم خواسته باشی؟ آنان را می‌گویم که عرصه حیاتشان عصری دیگر از تاریخ کره ارض است. هیهات ما ذلک‌الظن بک؛ ما را از فضل تو گمان دیگری است. ♦️پس چه جای تردید؟ راهی که آن قافله عشق پای در آن نهاد، راه تاریخ است و آن بانگ الرحیل هر صبح در همه جا بر می‌خیزد. اگر نه، این راحلان قافله عشق، بعد از هزار و سیصد و اندی سال به کدام دعوت است که لبیک گفته‌اند؟!» 🔸منبع: کتاب «فتح خون» 👇 @ravayatefathavini
15.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 تا لحظاتی دیگر پیکر حنجره شهیدان تاریخ اسلام، سید مرتضی آوینی غریبانه بر رمل های فکه خواهد افتاد. 🔸بهترین روایت از حضور سید در فکه و لحظات شهادت ایشان از زبان دوستان وی به همراه فیلم لحظه شهادت او و... 👇 @ravayatefathavini
7.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 این صحنه و صدایش اگر خود بهشت نیست پس چیست؟ نمی خواهید بهشت را ببینید؟ ♦️سید به سوی قتلگاه روانه شده است. «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي» 🔸بهترین لحظات این دنیای فانی را از دست ندهیم. حتماً ببینیم. 👇 @ravayatefathavini
6.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران، کَز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران... 🔸صحنه ای غیرقابل توصیف از اولین حضور دوستان سید در قتلگاه فکه و پیدا شدن قطعه ای از کفش او و اشک های شاگردانش به سبب یتیم شدن خود... 🔸به امید رجعتت با امام عشق نفس می کشیم ای سید شهیدان اهل قلم... 👇 @ravayatefathavini