eitaa logo
حاج حسین ناظری
1.1هزار دنبال‌کننده
778 عکس
447 ویدیو
13 فایل
❇️محتوای شهدایی ♦️خدمات تخصصی یادواره های شهدا ❇️آموزش سخنرانی و روایتگری چند رسانه ای ♦️برنامه ها و فعالیت های فرهنگی حاج حسین ناظری 📣 فعالیت های دیگر استاد @hosh110 زیلینک https://zil.ink/ravyfer ارتباط مستقیم با حاج حسین ناظری : @ravyfer
مشاهده در ایتا
دانلود
قسمت دوم 👇
✅داستان ♦️قسمت : آن روز به هر بدبختی که بود خودم را از از مخمصه رها کردم و البته می دانستم که مادرم دست بردار نخواهد بود چراکه خوب می شناختمش! . حدسم هم درست بود و چند روز بعد دوباره سر حرفی ، باز مادرم ملتمسانه از من خواست که جواب اورا بدهم و من بازهم تونستم با لطایف الحیل خودم را از پاسخ صریح رها کنم . یک روز دم عصر بعد از این که از نانوایی نان خریده و به خانه برمی گشتم مادرم هم همزمان با من به خانه وارد شد . در آستانه در رو به من کرد و با خوشحالی پنهانی که در چهره اش موج می زد گفت : - می دونی حمید از کجا می آم؟ - از کجا مادر؟! ـ دارم از خانه آقا جواد میام . با بی میلی جواب دادم: آقا جواد ... کدوم آقا جواد ؟! -آقا جواد ...آقا جواد رو چطور نمی شناسی! همین بقال سرکوچه . با خودم گفتم حتماً حساب و کتابی داشتند و تسویه حسابی و از این جور کار ها . بنابراین گفتم : «حتماً تسویه حساب چیزی داشتین ؟» مادرم یک لحظه ایستاد و گفت : -تسویه حساب؟ نه تازه حساب باز کردم . من بیچاره ساده هم خواستم مزاحی کرده باشم گفتم : «خوب مواظب باش حسابت سنگین نشه که پرداختنش مشکله ها !» و بعدش به نشان پایان حرفم خنده مصنوعی سر دادم . مادرم با زیرکی خاصی گفت :« نخیر آقا حمید! حساب من سنگین نمی شه! این حساب شماست که سنگین میشه ، البته قربون این جور سنگینی ها !! ». کمی مکث کردم و در حالی که کفش هایم را در می آوردم گفتم : - این حرفها چیه مادر ؟ ... چه حسابی؟! چه کتابی ؟! مادرم گفت : «خودت را به اون راه نزن آقا پسر ... یعنی تو نمی دونی من واسه چی چند روزه راه خونه آقا جواد رو گز می کنم ؟» من که تازه فهمیده بودم که مادرم چند روزه به خانه آقا جواد رفت و آمد می کند با تعجب گفتم :« نه واسه چی مادر ؟ » مادر هم چادرش را سر جالباسی گذاشت و گفت : «امون از این حواس پرتی جوونای امروز» . معمای عجیبی بود که من ازهیچ چیزش سر در نمی آوردم به همین خاطر متعجبانه و پرسشگرانه پرسیدم :« مادر بالاخره می گی جریان این آقا جواد چیه یا نه ؟ منو که نصف جون کردی ! » مادر هم زیرکانه خندید و گفت : «الهی من فدای اون عروس خوشگلم برم که هنوز نیومده پسر من رو نصف جون کرده ! » قسمت دوم ادامه دارد
👌 آماده اجرا شد!👇 ✅کارگاه بصیرتی چند رسانه ای 🎯تبیین ، تحلیل و ماهیت شعار اغتشاشات اخیر 📌محتوایی جذاب و قابل درک برای مقطع متوسطه اول و دوم ✅هماهنگی اجرا برای نیمه دوم آذر به بعد ☎️ 09151342012 🆔ایتا: @ravayatf 🆔سروش : @ravayatf 🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer
اسامی و تعداد شهدای اغتشاشات ۱۴۰۱ شهدایی که در این روزها با های سرد و گرم با تمام به رسیده اند. 🇮🇷۱. بسیجی هیاتی شهادت: مشهد با وارد کردن چاقوی اغتشاشگر به قلب شهید 🇮🇷۲. فرمانده پایگاه بسیج مسجد فاطمیه تبریز شهادت: تبریز با ضربه چاقوی دونفر از آشوبگران 🇮🇷۳. پلیس افتخاری ۳۷ساله شهادت: ۲۹شهریور۱۴۰۱ در شیراز با گلوله تفنگ اغتشاشگران محل‌دفن: گلزارشهدای‌دارالرحمه‌شیراز 🇮🇷۴. بسیجی ۲۳ساله شهادت: در شهر تاکستان با گلوله مستقیم تفنگ اقتشاشگران 🇮🇷۵. بسیجی ۲۰ساله شهادت: در شهر گرمسار با گلوله مستقیم آشوبگران 🇮🇷۶. کرج 🇮🇷۷. قوچان 🇮🇷۸. ارومیه 🇮🇷۹. تهران 🇮🇷۱۰. شیراز 🇮🇷۱۱. تهران 🇮🇷۱۲. آمل 🇮🇷۱۳. زاهدان 🇮🇷۱۴. زاهدان 🇮🇷۱۵. زاهدان 🇮🇷۱۶. زاهدان 🇮🇷۱۷. زاهدان 🇮🇷۱۸. زاهدان 🇮🇷۱۹. قم 🇮🇷۲۰. مریوان 🇮🇷۲۱. قشم 🇮🇷۲۲. تهران 🇮🇷۲۳. تهران 🇮🇷۲۴. سنندج 🇮🇷۲۵. لارستان 🇮🇷۲۶. لارستان 🇮🇷۲۷. تهران 🇮🇷۲۸. تهران 🇮🇷۲۹. ملایر 🇮🇷۳۰. تهران 🇮🇷۳۱. کرج 🇮🇷۳۲. لاهیجان 🇮🇷۳۳. گیلان 🇮🇷۳۴. گیلان 🇮🇷۳۵. شهادت: مشهد تشییع: مشهد و کاشمر تدفین: روستای فروتقه کاشمر 🇮🇷۳۶. شیراز 🇮🇷۳۷. بوکان 🇮🇷۳۸. کامیاران 🇮🇷۳۹. اصفهان 🇮🇷۴۰. اصفهان 🇮🇷۴۱. شهادت: اصفهان 🇮🇷۴۲. (۲۱ساله) شهادت: ایذه نحوه شهادت: گلوله کلاشینکف 🇮🇷۴۳. (۹ساله) شهادت: ایذه نحوه شهادت: گلوله کلاشینکف 🇮🇷۴۴. (۴۵ساله) شهادت: ایذه نحوه شهادت: گلوله کلاشینکف 🇮🇷۴۵. شهادت: ایذه نحوه شهادت: گلوله کلاشینکف تشییع: باغملک دفن: گلزار شهدای روستای آسماری در جاده هفتگل 🇮🇷۴۶. (۱۳ ساله) شهادت: ایذه نحوه شهادت: گلوله کلاشینکف 🇮🇷۴۷. شهادت: ایذه نحوه شهادت: گلوله کلاشینکف 🇮🇷۴۸. محل شهادت: مشهد نحوه شهادت: ضربات چاقوی اغتشاشگران 🇮🇷۴۹. محل شهادت: مشهد نحوه شهادت: ضربات چاقوی اغتشاشگران 🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️ 💠 با ""عضویت"" و نشر این کانال، ما را حمایت کنید. ستادمردمی‌یادواره‌های‌شهدای‌کشور https://eitaa.com/yadvareha
✅برنامه 10 روز آینده در و (هفته بسیج 1401)👇 ♦️یکشنبه 29 آبان ساعت 16/ مشهد حرم مطهر آقا امام رضا(ع)، صحن قدس برنامه منبر کتاب ♦️دوشنبه 30 آبان بعداز نماز مغرب و عشا / مشهد- قاسم آباد،بلوار شهید فلاحی، بلوار شهید هاشمی مهنه، ♦️شهید هاشمی مهنه 6، (ع) 🔹چهارشنبه 2 آذر /استان خراسان جنوبی – شهرستان قاینات ، شهر 🔹پنجشنبه 3 آذر / استان خراسان جنوبی ، شهرستان ♦️شنبه 5 آذر بعداز نماز مغرب و عشا / مشهد ، پنجتن 3 سلمان 8 (شهید مرادی دهنوی ) بعداز چهارراه ♦️یکشنبه 6 آذر ساعت 16/ مشهد حرم مطهر آقا امام رضا(ع)-صحن قدس برنامه منبر کتاب ♦️یکشنبه 6 آذر بعداز نماز مغرب و عشا/مشهد ، مطهری شمالی 39، 🆔ایتا: @ravayatf 🆔سروش : @ravayatf 🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer
حاج حسین ناظری
✅برنامه 10 روز آینده #حاج_حسین_ناظری در #مشهد و #شهرستانها (هفته بسیج 1401)👇 ♦️یکشنبه 29 آبان ساعت
🔹جمعه 4 آذر / استان خراسان رضوی ، شهرستان ، بخش یونسی ، روستای مرندیز بعداز نماز مغرب و عشا
🌹نسیم خوش در مجتمع بزرگ زائر شهر رضوی 🆔ایتا: @ravayatf 🆔سروش : @ravayatf 🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer
✅دانلود رایگان 📌پروژه اجرای چند رسانه ای (پرده خوانی چند رسانه ای) با عنوان "بزرگراه قدس" مناسب اجرا در مجالس گرامیداشت سپهبد شهید و شهدای مدافع حرم آماده اجراست . مبلغین و راویان گرامی می توانند پاورپوینت اجرایی این پروژه را بطور دریافت نمایند.تمام توضیحات مورد نیاز راوی در قسمت notes پاورپوینت درج شده است . هزینه دانلود سه صلوات به روح مطهر تمامی شهدا بویژه شهید از اینجا دانلود بفرمایید 👇👇👇 http://s7.picofile.com/file/8383996692/ghods.rar.html ------------------------------------------------------- 🆔ایتا: @ravayatf 🆔سروش : @ravayatf 🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer
حاج حسین ناظری
✅برنامه 10 روز آینده #حاج_حسین_ناظری در #مشهد و #شهرستانها (هفته بسیج 1401)👇 ♦️یکشنبه 29 آبان ساعت
❌ ❌ /اصلاحیه /برنامه روز دوشنبه 30 آبان مشهد مسجد چهارده معصوم (ع) بدلیل همزمانی با پخش فوتبال به هفته آینده موکول شد
قسمت سوم 👇
✅داستان دنباله دار ✍️ با شنیدن این حرف یک لحظه از اضطراب و تشویش اطاق دور سرم چرخید ولی خیلی زود سر جاش برگشت : ـ مادر این چه حرفیه ؟ دختر آقا جواد کدومه ؟ من که از چیزی خبر ندارم . هنوز این حرفم تمام نشده که مادرم وسط حرفم پرید و در حالی که دستش را بالا و پایین می برد گفت : «خبه خبه حالا برای من نقش هم در میاره پسره سر به هوا !! » و من بودم که جدی تر گفتم :« آخه مادر شما مثل اینکه خودتون می برید و خودتون هم می دوزین . آخه من نباید خبر داشته باشم که همسر آینده من کیه ؟» و بعد هم خواستم کمی خود را عصبانی نشان بدهم گفتم :« اصلاً برای شما مهم نیست که من همسر آیندمو می پسندم یا نه ؟ » و این مادر بود که دست روی شانه ام گذاشت و گفت :« یواش یواش پسر جون ...» و بعدش هم با خنده ای تمسخر آمیز گفت :« انگار همین الآن می خواد زنش رو به خونه ببره ... ولی اوه کو تا این حرفا! ». و من هم برای این که خودم را آروم نشون بدم گفت : -درسته مادر ولی ... ـ حرف نباشه پسر و گرنه شیرمو حلالت نمی کنم! این جمله بود که که دیگر دهان مرا بست و من آنروز دیگر به خودم اجازه ندادم یک کلام بیشتر حرف بزنم . هر چند شروع این ماجرا به این شکل برام خیلی عجیب بود ولی خیلی هم برام غیر منتظره نبود . راستش را بخواهید خودم را هم بدم نمی آمد که سر و سامانی بگیرم لا اقل دیگر مادرم دست از سرم برمی داشت ! دو سه ماه بعد رفت و آمد ما و خانواده جواد آقا بیشتر شد تا جایی که یک روز رسماً برای خواستگاری به اتفاق مادر و پدرم به خانه شان رفتیم و آنها هم تقریباً قبول کردند فقط یک شرط داشتند و آن اینکه من باید تعهد می کردم که دیگر به جبهه نروم و جواد آقا با این که خودش آدم رو به راهی بود نمی دانم به چه دلیلی این شرط را گذاشته بود . روزها می گذشت و من در نظر داشتم مادرم را راضی کنم که به جواد آقا تفهیم کند که این شرط برای من قابل اجرا نیست چون که به هر حال همه می دانستند که من اگر صدای نوحه آقای آهنگران را از بلند گوی اعزام نیرو بشنوم دیگر دست خودم نیست و وقتی چشم باز می کنم خود را در صف رزمندگان اعزامی می بینم و گویا مادرم هم این مطلب را می دانست و شاید به همین خاطر قصد داشت به قول خودش پای مرا جایی بند کند که دیگر جبهه نروم . چند بار با مادرم در این زمینه صحبت کردم و او هم امروز و فردا می کرد و دائم می گفت : «چشم می گویم » و البته می دانم که او هرگز به آقا جواد نگفت ! ♦️پایان قسمت ادامه دارد ... 🆔ایتا: @ravayatf 🆔سروش : @ravayatf 🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer
♦️ : من نوکرم یا ایشان؟! 👇 سلام مردی 26ساله ام و چند سال است ازدواج کردم همسر خوبی دارم اما گاهی اوقات حرفهایی میزند که مثل گلوله ای بر قلبم مینشیند. یکی از از آن حرفها که البته وقت عصبانیت میگوید این است که «مگر در خانه کلفت تو هستم » و از این جور حرف ها! با خودم فکر میکنم لابد من کلفت هستم که باید ازکله صبح تا شب در خارج خانه در گرما و سرما کار کنم و پولش را برای راحتی زن و بچه به خانه بیاورم؟! این فکر خیلی عذابم میدهد هر چند تا به حال به روی خود نیاوردم و پاسخ این حرفش را ندادم؛ اما در هرصورت هر وقت آن را برزبان میراند خیلی دلگیر میشوم و برخی اوقات متنفر! شما بفرمایید چه کنم تا ازاین مخمصه فکری رها شوم؟ میشود پاسخ این سئوال را بدهید که با این همه زحمات من ، بالاخره من نقش نوکر و کلفت را در خانه دارم یا ایشان ؟!🙄 ✅پاسخ در پست بعدی 👇 🆔ایتا: @ravayatf 🆔سروش : @ravayatf 🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer
👌شهید مظلوم دکتر بهشتی پاسخ میدهد:👇 برای پرداختن به پاسخ شما ، اول خاطره ای کوتاه از زندگی ملاحظه بفرمایید: ♦️«... با من که همسرش بودم، مثل یک پدر و فرزند بود. یعنی من همیشه احساس میکردم که با پدرم روبه رو هستم؛ از بس که ایشان مهربان و خوش اخلاق بود. آیت الله دکتر بهشتی در خصوص رعایت حقوق زن در خانواده دیدگاه جالبی داشتند. به طور مثال ایشان معتقد بود که برای زن در اسلام پیش بینی نشده که کارِ خانه داری و کلفتی مرد را انجام دهد. حال اگر زن اداره خانه و کارهای فیزیکی خانه را به غیر از تعلیم و تربیت بچه ها به عهد میگیرد، این کار فوق العاده است که وظیفه اش نیست. لذا مرد هم بایستی منصفانه برای کار همسرش حق و حقوقی را در نظر بگیرد. نکته جالب این که خود ایشان عامل به این نظر بود. از حقوق ماهانه خود، بخشی را به عنوان حق الزحمه به همسرشان میدادند و از کمی مبلغ آن نیز عذرخواهی کرده و قول جبران آن را میداد.» ♦️ 🆔ایتا: @ravayatf 🆔سروش : @ravayatf 🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer
✍️♥️ : ✅: بخاطر این که به قول خودتان تا به حال این حرف همسرتان را به روی خود نیاوردید و برای پاسخ این سخن ایشان دهن به دهن نشدید و در واقع توانستید خودتان را کنترل کنید سپاسگزارم و برای این خویشتنداری جالب به شما تبریک میگویم. ✅ : سیرهی والای شهید بزرگوار را که ملاحظه فرمودید؛ بهتر آن است که از این سخن آشفته نشوید و به دل نگیرید، شما هم همین اقدام شهید بهشتی را مدتی انجام دهید. میتوانید هر چند وقت یا هرماه در قالب هدیه اینکار را انجام دهید. قطعا دو تاثیر خواهد داشت یکی اینکه: ایشان دیگر جمله ای را که شما نسبت به آن حساس هستید نخواهند گفت یا کم تر خواهند گفت و دوم اینکه: بیش از گذشته به زندگی علاقه مند شده و کم کم این نگرانی شما برطرف خواهد شد. 😌 🆔ایتا: @ravayatf 🆔سروش : @ravayatf 🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer
هدایت شده از حاج حسین ناظری
✍️اطلاعیه ✳️پیرو ارائه پیام های متعدد شما در خصوصی ، ظاهرا برخی کلیپ های کوتاه روایتگری در از دسترس کاربران خارج شده است. به پیوست لیست روایت های چند رسانه ای در فضای آپارات جهت استفاده تقدیم می شود. 👌لازم به ذکراست کلیپ ها در چند کیفیت متفاوت جهت استفاده مطلوب و مناسب بارگذاری شده است . ✅کلیپ های کوتاه (یک دقیقه ای ) :👇👇 📌خنده شیرین فرهاد ! https://www.aparat.com/v/3Yoqe 📌دیر نیست ! https://www.aparat.com/v/34C89?playlist=638703 📌با پای دل! https://www.aparat.com/v/pY65k 📌یک سئوال ..چرا ؟! https://www.aparat.com/v/LgeMc 📌پیامی که شهدا به سازشکاران دادند! https://www.aparat.com/v/Dr9Xx 📌این هم فدای اسلام! https://www.aparat.com/v/EOTIV 📌شما باشید چه می کنید ؟! https://www.aparat.com/v/JkehG 📌عاشورایی دیگر! https://www.aparat.com/v/IcK9e 📌ثروت عظیم ! https://www.aparat.com/v/If1N2 📌یاد اونا که ... https://www.aparat.com/v/2HCUQ 📌وقتی جامانده آسمان دوباره همراه می شود https://www.aparat.com/v/9TXQM 📌بگو راوی ... https://www.aparat.com/v/9V30o 📌هشدار یک شهید : یقه تان را می گیرم ! https://www.aparat.com/v/m2hIH 📌پهلوان سعید https://www.aparat.com/v/BjOcG 📌 با یک دست ! https://www.aparat.com/v/zclmi 📌عکسی که نمی خواستم بگیرم ! https://www.aparat.com/v/PsHqt 📌شهادت سوسولی ! https://www.aparat.com/v/EPY5C 📌سر دوراهی ! https://www.aparat.com/v/cJyEH 📌تمام یک مرد https://www.aparat.com/v/62u3l 📌در آستانه بهشت https://www.aparat.com/v/rjPvA 📌وقتی روضه چند رسانه ای کودکان را نیز عاشورایی می کند ! https://www.aparat.com/v/kiN7g 📌حکایت غواصان مظلوم کربلای 4 در حرم آقا امام رضا (ع) https://www.aparat.com/v/e8Vux 📌رازی لو رفته از یک مدیر بانکی ! https://www.aparat.com/v/ThYuv 📌آموزش عفاف و حجاب اینجوری بهتر نیست؟! https://www.aparat.com/v/2pOho 📌شهدا چطور ازدواج می کردند ؟ https://www.aparat.com/v/GVPST 📌شب های بیاد ماندنی حرم https://www.aparat.com/v/xznDB 📌حکایت دستمال کاغذی ! https://www.aparat.com/v/JOpw2 📌وقتی مراسم منفجر می شود! https://www.aparat.com/v/v3nSb 📌ظهور دوباره میرداماد! https://www.aparat.com/v/QzDv6 📌مثل رقیه (س) https://www.aparat.com/v/qEmJD 📌اجرای چند رسانه ای شهدا در حرم آقا امام رضا (ع) https://www.aparat.com/v/DQndv 📌بانوی قدرتمند خاور میانه ! https://www.aparat.com/v/DvftO 📌حجله عروسی ! https://www.aparat.com/v/fJOuo 📌لیلی من ! https://www.aparat.com/v/gPbBz 📌ای کاش .....! https://www.aparat.com/v/Xc0pG 📌حکایت ورقه های پاسور! https://www.aparat.com/v/sLwde 📌تویوتاهای باغیرت و بی غیرت ! https://www.aparat.com/v/2UClx 📌مگه شب عروسی بوده ؟ https://www.aparat.com/v/YtGTu 📌حکایت عجیب این سکوها ؟! https://www.aparat.com/v/30ZIX 📌بفرمایید به مجلس عروسی یک شهید! https://www.aparat.com/v/MRBYV 📌الَّذِینَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ ....... https://www.aparat.com/v/M5Wa6 📌گمشده امروز زندگی ما ! https://www.aparat.com/v/R0ZvW 📌راهی که شهدا نشانمان دادند! https://www.aparat.com/v/VXh8U 📌وصیت عجیب یک شهید ! https://www.aparat.com/v/CNJBE 📌اجرای چند رسانه ای در مدارس ابتدایی ! https://www.aparat.com/v/B4uEr 📌روشی نو در بیان آسیب های اجتماعی https://www.aparat.com/v/ZnkLK 📌عجیب ترین حجله عروسی ! https://www.aparat.com/v/lCL2k 📌آرامش می خوای ....اینو ببین ! https://www.aparat.com/v/j4R2q 📌این عکس را تا آخر عمر فراموش نکنید! https://www.aparat.com/v/Hmw7z 📌چشماتو واکن مادر! https://www.aparat.com/v/qtEwe 📌حکایتی عجیب از سه راهی شهادت ! https://www.aparat.com/v/hSeMW 📌راز لبخند ! https://www.aparat.com/v/yKt4q 📌یه ذره خاک تبرک ! https://www.aparat.com/v/Ginv1 📌شیوه ای عجیب در بیان آسیب های اجتماعی https://www.aparat.com/v/R0rDe 📌آقا حسین جان آمدم ! https://www.aparat.com/v/0mGyE 📌چطور مثل شهدا در زندگی آرامش داتشته باشیم ؟ https://www.aparat.com/v/k63Yg 📌یادواره ای متفاوت (به زبان کودکانه ) https://www.aparat.com/v/QgGyM
هدایت شده از حاج حسین ناظری
✅کلیپ های بلند:👇👇 💯رنگ خدا (کامل ) https://www.aparat.com/v/PZxry 💯مزرعه جاوید (کامل) https://www.aparat.com/v/JEYx0 💯وقتی "مسی" و "رونالدود" مردود می شوند! (کامل) https://www.aparat.com/v/Zsrk7 💯 پله های رهایی (کامل ) https://www.aparat.com/v/uvqhB 💯نفس مطمئن (کامل ) https://www.aparat.com/v/57WqQ 💯قهرمان کیست ؟! (کامل ) https://www.aparat.com/v/VCd9f 💯خون دل (کامل ) https://www.aparat.com/v/hObju 💯قطار انقلاب https://www.aparat.com/v/isvpx 💯 پرده خوانی شهدا (کامل ) https://www.aparat.com/v/Lo5Vq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوتا گل زدید قهرمانان،✌✌✌✌✌ خداقوت🌹🌹🌹🌹🌹 شادی روح سردارعزیز صلوات🌺🍃
❌داستان دنباله دار قرار بود دی ماه مراسم عقد ما و عروس خانم که حالا می دانستم اسمش «زهرا» است انجام شود و دلهره و اضطراب همراه با شوقی عجیب سراسر وجودم را پر کرده بود . زهرا دختر خوب وپاکدامنی بود که چشم هیچ نا محرمی به او نیفتاده بود و من که جزو جوان های محله بودم تا به حال چهره او را درست ندیده بودم اما وصفش را از مادرم اکنون زیاد شنیده ام و به گفته های مادرم هم کاملاً اعتماد دارم . آخرین روزهای آذر سال 1363 بود که کم کم بوی ولیمه ازدواج می آمد هر لحظه اضطراب من بیشتر می شد . پنجم دیماه روز موعود بود . آنروز ها را هرگز فراموش نمی کنم . دو روز قبل از مراسم کارت های دعوت را توزیع کردیم . تعداد مهمان های هر دو طرف چیزی حدود 150 نفر بود . با این که تقریباً همه چیز تمام شده بود اما من هنوز نمی دانستم که شرط جواد آقا هنوز هم هست یا نه ؟ و این در حالی بود که اکنون رابطه محبت بین من و زهرا کاملاً در دلم آشکار بود و تقریباً حاضر نبودم او را از دست بدهم اما از طرفی شرط پدرش هم برایم مهم بود و دوست نداشتم ازدواج ما صورت گیرد و بعد معلوم شود که نظر جواد آقا بر این بوده که حتماً من این شرط را پذیرفته ام . طبق روحیات خودم ، صداقت را شرط اساسی زندگی می دانستم و به همین خاطر با وجود اینکه تقریباً دیر شده بود ولی دلم می خواست به نحوی این مطلب آشکار شود و پدر عروس بداند که من نخواهم توانست شرط او را به جای آورم به خاطر همین روزی که قرار بود شب، مراسم عقد کنان برگزار شود مناسب دیدم مطلب را با خواهرم در میان گذاشته و او را برای رساندن پیغام به جواد آقا و خانواده اش راهی کنم چونکه از جانب مادرم که مطمئن بودم باز این کار را تا بعد از عقد پشت گوش خواهد انداخت و آنوقت هم که دیگر فوق العاده دیر خواهد بود . روی همین اصل خواهرم را صدا زده و یواشکی بدور از چشم مادر و پدر به او گفتم که به خانه جواد آقا برود و صریح و واضح بگوید که حمید گفته که من نمی توانم این شرط را بپذیرم . اگر موافق نیست از همین الان که هنوز راه برگشت هست این کار را بکند . اگر چه خواهرم قبول کرد و رفت ولی یک دنیا دلهره و اضطراب مضاعف به سراغ من آمد . با خود فکر می کردم که اگر جوادآقا یکدندگی کند و بر حرف قبلی پافشاری کند چه ؟ آنوقت آبروریزی بزرگی به پا خواهد شد چون مردم چند ساعت دیگر به مراسم خواهند آمد و کارت ها هم همه توزیع شده بود . دلیل دوم ترس من این بود که حالا کاملاً به زهرا و زندگی آینده ام دل بسته بودم و حاضر نبودم به هیچ قیمتی از او دست بکشم و این در حالی بود که من توسط خواهرم در دو سه ماه قبل چند مرتبه از زهرا پرسیده بودم که آیا او هم به شرط پدرش معتقد است و او گفته بود که فعلاً نظر او نظر پدرش می باشد و این برای من خیلی سنگین بود . و بالاخره سومین دلیل ترس من تند خویی پدرم بود و اینکه مطمئن بودم اگر پدرم در این شرایط بفهمد که من خواهرم را برای چه کاری به خانه جواد آقا فرستاده بودم قطعاً بلوای بزرگی برپا می کرد که انتهایی نداشته باشد و از این هم نگران بودم که اگر چنین اتفاقی بیفتد قلب نازک مادرم هم دوام نخواهد آورد و آنوقت .... نمی دانستم چه بر سرم خواهد آمد و فقط این را می دانستم که اگر آقا جواد بر حرف قبلی خود و آن شرط پافشاری داشته باشد شرایط سختی در برابر من خواهد بود که حتی فکر آن هم برایم درد آور بود . ♦️پایان قسمت ادامه دارد..... 🆔ایتا: @ravayatf 🆔سروش : @ravayatf 🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer
✅آغاز گسترده سلسله جلسات (مشاوره خانوادگی مبتنی بر ) 📌 – آذر 1401 ✳️با اجرای چند رسانه ای ♨️این طرح در سایر استان ها نیز ادامه خواهد داشت هماهنگی اجرا : ☎️ 09151342012 🆔ایتا: @ravayatf 🆔سروش : @ravayatf 🆔روبیکا(صفحه): https://rubika.ir/ravyfer