#شهدایی
🌼خاطره بی بی سکینه، مادر شهید علی شفیعی از سردار دلها حاج قاسم سلیمانی:
✍️میگفتن ساعت دو نصفه شب تلفن منزل زنگ خورد، با ناراحتی گفتم کیه این وقت شب تماس گرفته، گفت: منم قاسم، دلم تنگ شده بود برایت از کربلا تماس گرفتم، نایب الزیاره ،،،سوغاتی چی برایت بیاورم.. اشک میریخت و تعریف میکرد.. انگار علی پسرم پشت خط بود...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_علی_شفیعی
http://eitaa.com/sayarimojtabas
http://t.me/sayarimojtabas
http://eitaa.com/raviannoorshohada
http://eitaa.com/banovaneshahideh
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
http://eitaa.com/dokhtaranehajqasem1
هدایت شده از روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم سلیمانی(مجمع)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 نان کپک زده مثل علف
✍ خاطرات ننه سکینه مادر سردار شهید علی شفیعی :
🔺یه روز اومدم خونه دیدم یه کیسه نونی وسط اتاق.
گفتم : اینا از کجا آوردی؟ راستش بگو؛
گفت : مادر من که نمی خواهم به تو دروغ بگم.
امروز تو کوچه میومدم گفتم : خدایا امروز خیلی گشنمه یه لقمه نونی برسون من بخورم.
دیدم یه کیسه نونی پشت یه دری گذاشتن.
برشون داشتم آوردم شستم خوردم تو هم بخور.
گفتم : نگاه کردی تو این نایلون چیه ؟
گفت : مردم دیونه ان اینا می ریزند بیرون
سبز شده بودن عین علف ها ولی علی شسته بود اینا خورده بود.
همیشه می گفت : این اجر خدا
خدا امتحانم می کنه می خواه ببینه ظرفیت دارم.
#شهید_علی_شفیعی
┄┅ ❥❥❥ ┅
#جان_فدا
لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم
🍀⚘🍀⚘🍀⚘
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani