مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
🌺نقش سردار شهید آقامهدی زینالدین در اطلاعات سپاه سوسنگرد به روایت سردار احمد غلامپور فرمانده قرارگاه کربلا:
خودم در اهواز بودم و دلم سوسنگرد، که تازه از محاصره در آمده بود مجروحیت از یک طرف، و مسئولیت در سپاه خوزستان، از طرف دیگر زنجیر شدند و دست و پایم را بستند، تا نتوانم در آن روزهای سخت کنار همرزمانم باشم.
شنیدن خبر شهادتشان😭 زخم هایی بی مرهم توی دلم گذاشته بود تاب ماندن نداشتم .😞
خیلی اصرار کردم تا آقای شمخانی، راضی شد بروم .ولی شرط گذاشت و گفت :
باید مسئولیت عملیات سوسنگرد را قبول کنی.🤔
نیروهای تاثیر گذار جبهه سوسنگرد همگی یا شهید شده بودند یا مجروح وقتی رفتم ،کادر جدیدی روی کار آمده بودند، که باید با کمک هم، جبهه را سر و سامان میدادیم.
زمانی نگذشت که برایمان نیروی جدید فرستادند.👌
دو پاسدار جوان و قبراق .
میگفتند تازه در تهران آموزش اطلاعات دیده اند
یکی شان مهدی زین الدین بود💚 مهدی را دادیم به حمید تقوی مسئول اطلاعات سوسنگرد.
روزای اول به چشم نیرویی نگاهش میکردیم که از تهران آمده و به جنگ و جبهه توجیه نیست
با خودمان گفتیم مهمان چند روزه است و خیلی دوام نمی آورد
اما رفتارش نگاهمان را عوض کرد هنوز نیامده لباس عربی پوشید و رفت 🦁شناسایی.😎
آن هم در منطقه ای که دشمن رو در رو عرب زبان بود و هر لحظه احتمال اسارت ،وجود داشت.
مهدی نه عربی بلد بود و نه شاید به عمرش دشداشه پوشیده بود اصلاً بار اولش بود که می آمد جبهه.
از جسارتش خیلی خوشم اومد.
ماموریت ها را با آغوش باز قبول می میکرد🙂
یک بار هم نشد بهانه بیاورد که من تازه آمدهام هنوز توجیه نیستم، بگذارید چپ و راستم را بشناسم و بفهمم کجا به کجاست.
از روز اول نه نگرانی در چهرهاش اش بود نه تردید لبخند ملیحی روی صورتش مینشست و با لحنی شجاعانه فقط یک کلمه به زبان میآورد ،چشم..🙂
گاهی نقطه هایی را برای شناسایی انتخاب میکرد که خطرناک بودند جواب منفی می شنید اما یک پا می ایستاد و رضایت مان را می گرفت.
واقعیتش انتظار نداشتم اینقدر زود جا بیفتد آمدنش کلاس اطلاعاتی محور را بالا برده بود 👌
زمانی پادر سوسنگرد گذاشت که نیروهای مان از آموزش های تخصصی اطلاعات بی بهره بودند، و از فنون اطلاعاتی مثل گزارش نویسی چیز زیادی نمی دانستند.🤔
مهدی علم اطلاعات و شناسایی را آورده بود توی میدان عمل، گزارش هایی که میداد علمی بودند و میدانی و حساب شده.
می شد فهمید که با یک منطقی نوشته شده اند. بعثی ها غرب سوسنگرد را اشغال کرده بودند، درست آن طرف رودخانه. 😡
تصمیم گرفتیم با یک عملیات منطقه را پاکسازی کنیم در شناسایی ها کانالی را پیدا کردیم که تا پشت خط دشمن میرفت، فقط باید گود می شد. کار را با عمق دادن به کانال شروع کردیم شناسایی ها هم، به دقت ادامه داشت.
شناسایی های دقیقی که، هم شناخت کاملی از زمین و جغرافیای دشمن به ما نشان دادند هم اطلاعاتی از جبهه بعثی، که پیروزی در عملیات را رقم زد.🌷
گاهی خودم هم با گروههای شناسایی میرفتم که. چند بار هم با حمید و مهدی رفتم.🌻
با همین شناسایی ها بود که فهمیدیم دشمن از سرشب ،هوش یار است و همه جا را زیرنظر دارد، آتش میریزد و نمیشود، به سنگر هایش نزدیک شد .در عوض با روشنایی هوا، نه از آتش بازی خبری هست و نه از شدت در نگهبانی.
بیشترشان می روند برای استراحت، و تا آفتاب بالا بیاید توی سنگرها میخوابند.
حمید و مهدی بارها شبانه شناسایی رفته بودند ،اما این بار گفتیم صبح بروند.
روز روشن، رفته بودند تا سنگرهای بعثی ها، برایمان سند و مدرک هم آورده بودند، که حرف هاشون را باور کنیم وقتی برگشتند گفتند:
رفتیم توی سنگر هاشون، 😱
همه گیج و خوابن،
اونقدر خسته هستند که ما رفتیم و برگشتیم، هیچی نفهمیدند.🤫
بر پایه همین شناسایی ها ،عملیات امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف طراحی شد
می خواستیم روز عملیات کنیم تجربه تازهای بود
ساعت ۸ صبح حمله شروع شد و ظهر نشده کار دشمن را ساختیم تلفات سنگینی دادند .
کمتر کسی توانست جان سالم به در ببرد کلی از تانک ها و نفربرهای هایشان را هم زدیم 🤕
عملیات موفقی بود هم به اهداف از پیش تعیین شده رسیدیم هم تلفات چندانی ندادیم .
کلید اصلی این پیروزی شناسایی های کامل و بی نقصی بود که زینالدین و تقوی در توانمندی و کارایی اطلاعات محور نشان داده بودند .🥀
شادی روح همه شهدا بویژه شهدای جبهه سوسنگرد الصلوات...🌹
http://eitaa.com/raviannoorshohada
⭕️ خدای آن طرف اروند، خدای این طرف اروند است
🔻 استاد رحیمپور ازغدی از شب عملیات والفجر ۸ نقل میکند که شهید مزرجی به شهید شوشتری گفت:
🔸 «امشب اگر عراقیها ما را نزنند، کوسهها میزنند. اگر هیچ کدام نزنند، لای سیم خاردار و تلههای انفجاری گیر میکنیم. با محاسبات مادی، امشب نمیتوانیم از آب رد بشویم. من امشب وارد آب میشوم تا به امام در جماران خبر بدهند که آقا! بچهها به عشق تو زدند به خط. دیگر مهم نیست آن طرف خط برسیم یا نرسیم. وظیفه ما وارد آب شدن است، بیرون آمدن دیگر در اختیار و وظیفه ما نیست؛ آنش با خداست. خدای آن طرف اروند، خدای این طرف اروند است. اگر کسی این طرف قلبش آرام است، آن طرف میترسد، توحیدش مشکل دارد».
🌹راهیان نور مجازی
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌹 ازدواج ساده سردار سلیمانی و دختر چریک سردار از زبان پدر شهید مدافع حرم محسن کمالی دهقان
✍در یک مراسمی که قرار بود سردار قاسم سلیمانی آنجا سخنرانی کند ما هم حضور داشتیم. خودم را به یکی از نزدیکان او رساندم و گفتم حرفی دارم. سردار سلیمانی تا کنون منزل شهدای مدافع حرم در شهرهای مختلف رفته، اما تا به حال به خانه هیچ یک از شهدای استان البرز نیامده است. از او خواستم پیام مرا به حاج قاسم برساند.
مدتی گذشت تا اینکه ۸ فروردین سال ۹۸ مردی با خانه ما تماس گرفت و گفت قرار است فردا سردار سلیمانی به منزل شما بیایند. باورم نمیشد و بسیار هیجان زده و خوشحال بودم.
زنگ خانه ما به صدا درآمد، خودم در را باز کردم. سردار بسیار ساده و بدون هیچ تشریفاتی با راننده شان تشریف آورده بودند. یک ماشین پراید و یک تیبا هم همراهشان بود که آنها هم بالا نیامدند. البته راننده هم پایین منتظر ماند و حاج قاسم تنها وارد منزل شد. به قدری صمیمی که گویی سالها با هم رفت و آمد نزدیک داشته ایم. یک ساعتی دیدارشان طول کشید و با تک تک پسرها و دامادها دست دادند.
همسرم پرسید چرا با خانواده تشریف نیاوردید؟ و از سردار خواهش کرد یک بار با آنها بیاید. حاج قاسم گفت راستش همسر من خیلی جایی نمیرود، اما یک دختر دارم که برای خودش چریک است با او میآیم. منظورشان زینب خانم بود. نمیدانم بحث به کجا رفت که همسرم از سردار خواست ماجرای ازدواجش را بیان کند. سردار سلیمانی گفت: زمان جنگ در اهواز بودم که همان ایام خواستگاری رفتم و با همسرم خیلی ساده زندگی مان را شروع کردیم.
http://eitaa.com/raviannoorshohada
12.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺کینه داعشیها از شهید اصغرپاشاپور آنقدر بود که حتی وقتی بر زمین افتاد دست از سرش بر نداشتند و سر از تنش جدا کردند.
🌹نثار ارواح مطهر حاج قاسم و حاج اصغر صلوات...
http://eitaa.com/raviannoorshohada
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
قسمت اول
🌹⚘💐🌷
روایتی کوتاه از زندگی شهید مدافع حرم سردار حمید طباطبایی مهر
🌹🌺⚘
فرماندهای گمنام که سومین شهید مدافع حرم شد
🍁🌺⚘
همسر شهید: به او میگفتم اینقدر دعا کردم که خدا تو را از بین ما نمیبرد...
مي گفت خدا راحت وصل ميکند ما هستيم که سيممان گير دارد.
به هر شکلي متوسل مي شد شهادت قسمتش شود. در نيمه هاي شب خيلي زود براي نماز شب بيدار مي شد.من ساعت را کوک مي کردم. قبل از آن يکي دو ساعت زودتر بيدار مي شد. مي گفتم چه خبر است بخواب که فردا مي خواهي بروي سرکار، خسته اي.
مي گفت: خدا گدا می خواهد و من باید گیرهایم را برطرف کنم، تا خداوند توفیق خدمت خالصانه و رزق شهادت را نصیب من کند. گاهی اوقات با صداي گريه ايشان بيدار مي شدم.🍁🌺⚘🌷
وقتی شهید شد بر روی پلاکاردها نوشتند: "سردار بیادعا و سرباز ولایت سیدحمید طباطباییمهر به فراق پایان داد!"
همان فراقی که همسرش میگوید: بارها این جمله را به زبان میآورد که زمان جنگ هم به خاطر تو سرم کلاه رفت!
⚘🌺🍁
سید نزدیک بازنشستگی اش بود و می توانست مثل خیلی ها بازنشسته شود و یک گوشه آرام و دنج پیدا کند و به ادامه زندگی اش بپردازد.
اما او انگار دلش هوایی شده بود به خصوص سالها و ماه ها و روزهای آخر و باعث شد از همه چیز دل بکند و برای رضای پروردگارش هجرت کند.
🌼🌴🌷
التماسهای او برای شهادت در قنوت نماز شب زمانی برآورده شد که سیدحمید محاسنش سپید شده بود و ديگر وقت بازنشستگي و استراحتش فرارسیده بود. ميتوانست بازنشسته شود و پاداش بازنشستگياش را بگيرد و برود و گوشهاي به زندگياش برسد اما او مرد خدا بود، هجرت و دلکندن از علقهها، خصلت مردان خداست حتي اگر بهاي اين هجرت به سوي خدا به سنگيني دل کندن از همسر و سه فرزند برومند باشد.
🌺🌼🌷
ادامه اش جلسه بعد...
🌹🌷🍁🌻🌷🌺🌹⚘
http://eitaa.com/raviannoorshohada
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
🌹 شهیدان ابراهیم جعفریان🌷 و همسرش طیبه واعظیدهنوی🌷 و مرتضی واعظی دهنوی🌷 و همسرش فاطمه جعفریان🌷 در خانوادهای مذهبی در اصفهان رشد و پرورش دینی یافته و با حضور در جلسات قرآن و مجالس مذهبی با نقش خود به عنوان یک جوان شیعی مقلد حضرت امام خمینی(ره) آشنایی یافتند.
اين شهدا گروهی را با توسل به حضرت مهدی(عج) با عنوان مهدویون برای مبارزه با رژیم فاسد پهلوی تشکیل دادند🌺 این جوانان اعلامیههای علما و حضرت امام خمینی(ره) را برای روشنگری بین مردم توزیع میکردند.
سرویسهای جاسوسی و امنیتی ساواک با کمینهای مختلف به دنبال ترور این جوانان جان بر کف بود، ابراهیم جعفریان، همسرش طیبه واعظی و مرتضی واعظی و همسرش فاطمه جعفریان برای ادامه مبارزه مسلحانه به تبریز میروند و چند خانه امن اجاره میکنند؛ ولی ساواک خانههایشان را شناسایی میکند. روز ۳۱/۱/۱۳۵۶ یکی از این خانهها مورد هجوم نیروهای رژیم قرار می گیرد که مرتضی واعظی به شهادت میرسد و خواهرش طیبه واعظی دهنوی دستگیر میشود. بعد از ظهر همان روز خانه دیگر مورد هجوم قرار میگیرد که در این درگیری فاطمه جعفریان، همسر مرتضی واعظی به شهادت میرسد. در این درگیری ابراهیم جعفریان نیز دستگیر میشود که نهایتا ابراهیم و همسرش طیبه نیز در زندان و در زیر شکنجه دژخیمان رژیم شاه به شهادت میرسند.🌹
خط سرخ این شهدا را برادرانشان پاسداران شهید حسن جعفریان 🌷و محمد جعفریان🌷 با حضور در جبهههای حق علیه باطل ادامه دادند تا این دو عزیز نیز به برادران و خواهران شهید خود پیوستند.🥀
نثار ارواح مطهرشان صلوات🌹
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌺سنگ جدید مزار شهید محسن حججی🌹 که در طراحی آن قطعاتی از مضجع سه امام شهید استفاده شده، در شامگاه ۲۸ فروردین ۱۳۹۹ همزمان با پخش زنده مجازی مراسم دعای کمیل و مناجات شعبانیه ، رونمایی شد
🌺در سفری که خانواده شهیدحججی به عتبات عالیات داشتند، تولیت حرم امام حسین (ع) و امام علی (ع) قطعاتی از سنگ مضجع قدیمی این امامان که در بازه های زمانی مشخص تعویض می شود را به خانواده شهید اهدا کرده بودند و در مقطع دیگری نیز خادمان حرم امام رضا (ع) با حضور در نجف آباد اقدام مشابهی را انجام دادند.
وی افزود: به دنبال این موضوع، پیشنهاد شد که سنگ مزار به گونه ای تغییر کند که این قطعات متبرک نیز در آن استفاده شود
🌺یکی از هنرمندان سنگ تراش شهرستان که جزء رزمندگان لشکر۸ نجف اشرف نیز محسوب می شود، این سنگ را اماده کرده و هزینه این کار را نیز یکی از خانم های سیده ساکن تهران تقبل کرده است که اعلام شده نامی از ایشان اورده نشود.
http://eitaa.com/raviannoorshohada
#آقـــــای_مــــن😍
او تولد یافت جانبازی کند
میهنم ایران سرافرازی کند
او تولد یافت تا رهبر شود
ما همه عشاق ، او دلبر شود
او تولد یافت گردد نور عین
برترین آقا پس از پیر خمین
ما همه عمار ، او باشد ولی
جان ما قربان تو #سید_علی
#رهبر_عزیزم_تولدت_مبارک❤️
http://eitaa.com/raviannoorshohada
6.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دِلبَران دِل مے بَرند ،امــا
❤️(طُ)❤️
جانَم مے بَرے!
تولدت مبارک اقا جان❤️🦋
http://eitaa.com/raviannoorshohada