🌹شهید_عباس_شعف
فرمانده دلاور گردان میثم
لشکر ۲۷ محمدرسول الله ﷺ
شعف عباس برای رسیدن به شهادت
دومین روز از اردیبهشت سال ۱۳۳۸ در تهران به دنیا آمد. خیلی زودتر از سنش مرد خانه شد و در نوجوانی زمانی که در دوران متوسطه درس میخواند پدرش را از دست داد. درس و مدرسه را رها کرد و در یک کارخانه تولیدی مشغول به کار شد.
در زمان اوج اعتراضات مردم علیه حکومت پهلوی با جریان انقلاب همراه شد و با پخش اعلامیه و شرکت در تظاهرات در مبارزات شرکت کرد تا آنجا که بارها به وسیله مدیر و معلمان مدرسه بازخواست شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به سپاه پاسداران رفت و درست پایان دوره آموزشی او با جنگ تحمیلی همزمان شد و از این رو به منطقه قصر شیرین اعزام شد. او در کنار شهیدانی، چون «محسن وزوایی»، «علیرضا موحددانش» به مبارزه علیه دشمنان پرداخت. در یکی از عملیاتها در منطقه «بازیدراز» به شدت مجروح شد و دوستانش به گمان اینکه به شهادت رسیده است او را به معراجالشهدا بردند. اما در آنجا مسوولان معراج متوجه شدند عباس زنده است و وی را به بیمارستان منتقل کردند. پس از بهبودی دوباره در جبههها حضور پیدا کرد. او در عملیات دیگری در سرپل ذهاب به عنوان فرمانده گردان میثم تمار تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) بار دیگر مجروح شد، اما بار دیگر تقدیر این بود که زنده بماند تا اینکه با وجود جراحت باز در جبهه حضور پیدا کرد و در مرحله سوم آزادسازی خرمشهر در حال ورود به خرمشهر به کمین نیروهای بعثی خورد و بعد از درگیری شدید در نهایت به شهادت رسید.
http://eitaa.com/raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاید دیگه تنمم بر نگرده😔
🌹شهید_مدافع_حرم
رضا حاجی زاده🌷
http://eitaa.com/raviannoorshohada
#عاشقانه_شهدا 💞
_کجا میری؟!!
+بگم،جیغ و داد راه نمیندازی؟
_بگو آقا مصطفی قلبم اومد تو دهنم.
+عراق!
_میری عراق؟! به اجازه کی؟! که بعد بری سوریه؟!
+رشته ای بر گردنم افکنده دوست!
_زدم زیر گریه...
+کاش الان اونجا بودم عزیز.
_که چی بشه!
+آخه وقتی گریه میکنی خیلی خوشگل میشی!
_لذت میبری زجر بکشم؟!
+بس کن سمیه!چرا فکر میکنی من دل ندارم؟!خیال میکنی خوشم میاد از تو و فاطمه دل بکنم؟ خدا حافظ سمیه،مواظب خودت و فاطمه باش!
_گوشی را قطع کردی.چندبار شماره ات را گرفتم، اما گوشی ات خاموش بود.سرم را به شیشه پنجره تکیه دادم، درحالی که اشک هایم می آمدند.کجا میرفتی آقا مصطفی؟ میرفتی تا ماه شوی.
به روایت همسر شهید
📚کتاب اسم تو مصطفاست
🌹شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
http://eitaa.com/raviannoorshohada
Part01_ کتاب سه دقیقه در قیامت.mp3
22.25M
کتاب صوتی
#سه_دقیقه_در_قیامت
"تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم"
قسمت1️⃣ (مقدمه)
http://eitaa.com/raviannoorshohada
زینب، دختری که بخاطر #حجابش، منافقین با #چادر_خودش خفه اش کرده و به شهادت رسوندنش😔
مادر این شهیده 14 ساله درباره دفتر #خودسازی زینب📖 این گونه روایت میکند:
📒زینب در #دفترخودسازی خود جدولی کشیده بود که بیست مورد داشت؛ از نماز به موقع، یاد مرگ، همیشه با وضو بودن، خواندن #نمازشب، نماز غفیله و نماز امام زمان(عج)💚 ورزش صبحگاهی، #قرآن خواندن بعد از نماز صبح، حفظ کردن سورههای قرآن کریم، دعا کردن🤲 در صبح و ظهر و شب، کمتر #گناه کردن تا کمخوردن صبحانه، ناهار و شام.
📒دخترم جلوی این موارد ستونهایی کشیده بود و هر شب بعد از #محاسبه کارهایش جدول را علامت میزد؛ من وقتی جدول را دیدم به یاد سادگی #زینب در پوشیدن و خوردن افتادم به یاد آن اندام لاغر و #نهیفش که چند تکه استخوان بود افتادم.
📒به یاد آن روزههای مداوم و افطارهای ساده، به یاد نماز شبهای طولانی و #بیصدایش، به یاد گریههای او😭 در سجدههایش و دعاهایی که در حق #امام_خمینی(ره) داشت.
🔰زینب در عمل، تکتک موارد آن جدولِ #خودسازی و خیلی از چیزهایی که در آن جدول نیامده بود❌ را رعایت میکرد.
🌹شهیده_زینب_کمایی
#سالروز_ولادت
http://eitaa.com/raviannoorshohada
❌دماغ عملی تو اینجا چیکار میکنی😮❌
آقای ندافی(یکی از همرزمان شهید نوری) که به سوریه رفته است.
ایشون هم استانی شهید نوری هستن؛ میگویند:
موقع اعزام به سوریه؛ بابک را دیدم. جوان #زیبارو و خوش سیما ، به او نمیخورد مدافع باشد.
جلو رفتم و به بابک گفتم:" تو اینجا چیکار میکنی دماغ عملی؟؟
تو الان باید در خیابان گلسار رشت بگردی و خوش بگذرانی، نه در سوریه که غیر از توپ و تفنگ خبری نیست."
بابک نگاهم کرد؛ چشم های زیبایش را به من دوخت. منتظر جوابی بودم اما چیزی نگفت!! سکوت کرد و سکوت. فقط لبخند زد...
لبخندی که بعدها مرا شرمنده کرد..
http://eitaa.com/raviannoorshohada
#عاشقان_می_آیند
لذت وصل ندانست مگر آن کس
که پس از دوری بسیار به یاری برسد
راهیان_نور
ابتکاری_الهی
http://eitaa.com/raviannoorshohada
پدر شهید به فرزند شهیدش پیوست
جانباز سخی غلامی پدر شهید (عباس)
جزء22 نفره گروه اول فاطمیون که برای دفاع از حرم به سوریه اعزام شدند پس از عمری مجاهدت به فیض شهادت رسید
#عند_ربهم_یرزقون
http://eitaa.com/raviannoorshohada
یا بفرما بـھ ســرایم
یا بفرما بـھ سر،آیـــم
غرضـم وصـل تُــو باشــد
چھ تُــو آیـے
چھ مـــن آیــم
#صبحتون_شهدایی🌷
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹
☑️ خاطرات شـ🌹ـهدا:
✅شهید #محمدحسین_محمدخانی
✍🏻عشق به شهدا و دفاع مقدس در زندگی اش جاری بود. هرکجای زندگی اش سرک می کشیدی،می دیدی شان.
✍🏻خودش دیدترین و خوش قواره ترین جای خانه را که رو به قبله هم نباشد،انتخاب می کرد برای عکس شهدا.
✍🏻توی همان زیر زمین کوچه طه، خیلی خوشگل به ترتیب از امام و آقا شروع کرده بود تا همت و متوسلیان و بروجردی و کاوه و عکس ها را چسبانده بود.
👈🏻مقید بود در حضور شهدا گناه نشود. همیشه می گفت: " شهدا اینجا هستند و خجالت بکشید." به عکس ها بی اعتنا نبود. سعی میکرد پایش را رو به عکسشان دراز نکند،حتی شب ها که می خوابید.
📙عمارحلب،صفحه ۲۰۱
http://eitaa.com/raviannoorshohada