eitaa logo
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
640 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
3هزار ویدیو
37 فایل
🌷 کانال ویژه راویان(سیره شهدا،دفاع مقدس و مدافعین حرم،جبهه مقاومت،انقلاب،پیشرفت،مکتب حاج قاسم و جهاد تبیین) 🌹اهداف:اعزام راوی،برگزاری دوره روایتگری،اردوی راهیان نور و راهیان مکتب حاج قاسم، برگزاری کنگره ویادواره شهداو... ⚘سیاری @Mojtabas1358 ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب اݪوݪایت واݪشهادت ـ ما تنها با آنهایی ڪار داریم ڪ رهرو عشقند...(16 اُمین جݪسه ی هیات ) ـ دیدار با خانواده ی شهیـــــدان احمـد و محمـد مݪڪ محمـــــدی ـ سخنران : سرڪارخانم دڪتر فخر روحانی.. ـ همراه با مداحی و روایتگری.. ـ زمان: پنج شنبه مورخه 29 آبان ماه 99، ساعت 15:00 ـ مڪان : منزݪ شهـــــیدان عزیزاحمد و محـمـد مݪڪ محمـــــدی نڪات مهم : 1- عـــــݪاقه مندان جهت شرڪت در این ویژه برنامه، با آیدی: @Amfhhy ارتباط گرفته و ثبت نام نمایند تا آدرس برای آن ها ارسال گردد. 2- این برنامه مختـــــص بانوان می باشد. 3- این برنامه با رعایت پروتڪل ها و مسائل بهداشتی و فاصـــــله گذاری اجتمـــــاعی برگزار می گردد. 4ـ حضـور در مراسم برای خانواده های معظم و معزز شهدا ،خادمین و عاشـــــقان حضرت زهرا (س) و دݪسوختگان مڪتب حسینی، نقطه ی رهایی ست ڪ در مرتبت سݪوڪ اݪی اݪهی تنها مسیر قرب قرارگرفتن در مدار حســـــین فاطمــــه ست ... ـ هیات بیت اݪشهـــــدا وابسته ب قرارگاه راویان نورشهدا و مڪتب سردارعزیز شهید حاج قاسم سلیمانی ـ اݪݪهم اݪرزقنا نگاه مادر س.. ـ اݪݪهم اݪرزقنا شهادت..
هر چه امروز کشور ما دارد و هرچه در آینده بدست بیاورد به برکت خون این جوانان شهید🕊 است.🌷 ای ✍️ 🔻27آبان ماه سال 1398 سالروز شهادت جوانی که مظلومانه🥀 در راه دفاع از کشورمون فدایی حق شد💞 ابراهیمی ❣️ @raviannoorshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘وقتی رسیدم دستشویی،دیدم آفتابه ها خالی اند... باید تا هور می رفتم. زورم آمد. یک بسیجی آن اطراف بود. گفتم «دستت درد نکنه. این آفتابه رو آب می کنی؟ » رفت و آمد. آبش کثیف بود. گفتم « برادر جان! اگه از صدمتر بالاتر آب می کردی، تمیزتر بود.» دوباره آفتابه را برداشت و رفت. بعدها شناختمش زین الدین بود...🌷   http://eitaa.com/raviannoorshohada
دست به غذايش نزده بود!🍲 همه دور تا دور سفره نشسته بودیم ؛ پدر و مادرِ مهدی، خواهر و برادرش. من رفتم توی آشپزخانه، چیزی بیاورم... وقتی آمدم، دیدم همه نصف غذایشان را خورده اند، ولی مهدی دست به غذایش نزده تا من بیایم...🌹 http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌿حوصله ام سر رفته بود. اول به ساعتم نگاه کردم، بعد به سرعت ماشین🚖 گفتم. «آقا مهدی! شما که می گفتین قم تا خرم آباد رو سه ساعته می رین. » گفت « اون مالِ روزه. شب، نباید از هفتاد تا بیش تر رفت. قانونه. اطاعتش، اطاعت از ولی فقیهه.»🌹 http://eitaa.com/raviannoorshohada
10.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تیزر شهید مهدی _زین الدین و 6090 شهید استان قم سه شنبه 27 آبان 1399 ، ساعت 19:30 به دلیل رعایت شیوه نامه های بهداشتی مراسم از طریق صدا و سیمای استانی قم به صورت زنده پخش می گردد.
. ⌛ فرمانده وقت شناس ⌛ . ◽پادگان ۱۹ دی قم آموزش نظامی می دیدیم. یک روز سر صبحگاه اعلام کردند قرار است آقامهدی بیاید و برای تان سخنرانی کند. اسم آقامهدی ولوله ای انداخت بین نیرو ها. . ◽وقتی رسید، رفت پشت تریبون. از اندیمشک یک راست آمده بود پادگان. بسم الله الرحمن الرحیم را که گفت اول عذرخواهی کرد؛ از این که با لباس شخصی آمده توی پادگان نظامی. . ◾گفت: " تازه از راه رسیده م. کل شب رو رانندگی کردم، لباس هم نبود بپوشم؛ چون قول دادم راس ساعت بیام نخواستم خلف وعده کرده باشم و الّا باید با لباس نظامی می اومدم. " . راوی ؛ علی مالکی نژاد http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌺🌱🌺🌱🌺🌱🌺 سن و سال برادرشان به ما نزدیک‌تر بود. واقعیت این است که ایشان زیر سایه آقا مهدی قرار گرفته و کمتر به ایشان پرداخته شده است. ایشان خیلی مظلوم است و حتی یک بار من مطلع شدم مادر شهید گلایه داشتند که اصلاً به مجید پرداخته نشده است. در واحد اطلاعات عملیات مسئول یکی از محور‌های شناسایی بود. به نوعی سخت‌ترین جا را برای خدمت می‌خواست. آقا مجید به عنوان برادر فرمانده لشکر در سخت‌ترین جای ممکن مشغول شده بود... محسن رضایی http://eitaa.com/raviannoorshohada
💎چهل هفته شب های جمعه از خرم آباد تا جمکران می آمدیم حاج آقا نذر داشت... مجید آن موقع کوچک بود همراهمان می آوردیمش با من و پدرش طی کرده بود که اگر به مسجد رسیدیم و خواب بود بایدبیدارش کنیم... آن روز توی راه خوابش برده برد دلمان نیامد صدایش بزنیم رفتیم زیارتمان را کردیم وقتی رسیدیم به ماشین بیدار شده بود گفت:شما دوباره منو بیدار نکردین؟ ولی من خواب دیدم امام زمان اومدن اینجا و یه تاج سفید گذاشتن روی سر من 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 http://eitaa.com/raviannoorshohada
گاهی یڪ حـدیث یا جـمله ی قشنـگ ڪه پیدا می ڪرد ، با ماژیڪ می نوشت روی ڪاغذ و میـزد به دیـوار ... بعد در موردش با هم حـرف میزدیم و هر چه ازش فهمیـده بودیم می گفتیـم . این جمله هم می ماند روی دیـوار و توی ذهنمـان ... 🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ http://eitaa.com/raviannoorshohada