به خاطر منکر،معروفی را کشتند !
ندانستند که معروف ترمیشود...🌼
#شهید_امر_به_معروف
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🔆🔸🔆🔸🔆
محمد علی صبح ها بعد از نماز قرآن میخواند
اگر دخترمون بیدار بود می گرفتش توی بغل...
اگر هم خواب بود کنارِ رختخوابش می نشست
و میگفت اینجا قرآن میخوانم
میخواهم چشم و گوشِ بچه ام از الان به این چیز ها عادت کنه...
#شهید_محمد_علی_رهنمون
#انس_با_قرآن
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷
#می_خواهم_گمنام_بمانم
نزدیک غروب مرتضی داخل یک گودال ،
پیکر شهیدی را پیدا کرد ...
با بیل خاک ها را بیرون می ریخت
هر بیل خاک راکه بیرون می ریخت مقدار بیشتری خاک به داخل گودال برمی گشت
نزدیک اذان مغرب بود؛
مرتضی بیل را داخل خاک فرو کرد و گفت:
"فردا برمی گردیم..."
صبح به همراه مرتضی به فکه برگشتیم .
به محض رسیدن به سراغ بیل رفت؛
بعد آن را از خاک بیرون کشید و حرکت کرد !
با تعجب گفتم: آقا مرتضی کجا می ری ؟!
نگاهی به من کرد و گفت :
دیشب جوانی به خواب من آمد و گفت: من دوست دارم در فکه بمانم !
بیل را بردار و برو ...
🎤راوی : بسیجیان تفحص
📖منبع : کتاب شهید گمنام
http://eitaa.com/raviannoorshohada
مرد آمده بود چیزی بگوید...
سرفه امانش نداده بود!
❤️ 🕊 💛 🕊 💚
چه میتوانست بگوید
وقتی تمامِ فهمِ یک شهر از #جانباز...
سهمیه دانشگاه است!!
وبعد از مرگ...
شاید اسم یک کوچه..
http://eitaa.com/raviannoorshohada
از قافله های شهدا جاماندیم
رفتند رفیقان و چه تنها ماندیم
افسوس که در زمانه ی دلتنگی
مجروح شدیم؛اسیر دنیا ماندیم
🌺🍃🌸🍃🌼🍃
http://eitaa.com/raviannoorshohada
خدا نکند که...
حرف زدن و نگاه کردن به نامحرم برایتان عادی شود!
پناه میبرم به خدا...
از روزی که گناه فرهنگ و عادت مردم شود!
#شهید_حمید_سیاهکالی🌹
#گناه_گریزی
http://eitaa.com/raviannoorshohada
آن روزها که دشمن به جانمان حمله کرد
شهدا ما را شرمنده خود کردند...!
نکند این روزها که دشمن به نانمان حمله کرده است شرمنده شهدا شویم...!
#تحریم
#مذاکره_ممنوع🚫
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌷
عبدالحسین به دوستان و خویشان خود کمال مهربانی را داشت
سر زدن به فامیل و دوستان را هرگز فراموش نمی کرد
و همیشه به دیگران اهمیت صله ی رحم را سفارش می کرد...
او در این مورد دفتری تهیه نموده و آن را زمان بندی و مرتب کرده بود و
سعی میکرد صله ی رحم را طبق برنامه،
منظم و بطور کامل به جا آرود...
▪️▫️▪️▫️▪️
http://eitaa.com/raviannoorshohada
#اللهم_الرزقنا_شهادت_فی_سبیلک
کی شود پیکرِ من
جای بگیرد اینجا...♥️
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌻 🌻
#شهید_علیرضا_اکبری
مادرش تعریف میکرد:
چهار ساله بود، مریضی سختی گرفت...
پزشکان جوابش کردند؛ گفتند این بچه زنده نمیماند.
پدرش او را نذر آقا اباالفضل (ع) کرد♡
به نیت آقا به فقرا غذا میداد تا اینکه به طرز معجزهآسایی این فرزند شفا یافت..
هرچه بزرگتر میشد، ارادت قلبی این پسر به آقا اباالفضل (ع) بیشتر میشد.
تاریخ تولد را تغییر داد و به جبهه رفت.
در جبهه به خاطر شجاعتی که به خرج داد، مسئول دسته گروهان اباالفضل (ع) از لشکر امام حسین (ع) شد.
16 سال بیشتر نداشت...
آخرین باری که به جبهه رفت گفت: راه کربلا که باز شد، برمیگردم.
🌷🌹🍃🌷🌹🍃🌷
16 سال بعد پیکرش بازگشت
همان روزی که اولین کاروان به طور رسمی به سوی کربلا میرفت...
به خواب مسئول تفحص آمده بود و گفته بود زمانش رسیده که من برگردم
محل حضور پیکرش را گفته بود...‼️
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🕊
انسان اگه آماده ی شهادت شده باشه؛
خودِ شهادت می آید سراغش...!
http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌺🌿⭐️🌿🌺
بعد از عملیات فتح المبین رفتم کرخه نور تا سید را ببینم و از سلامتی اش باخبر شوم
گوشه ی سنگر یک تلفن بود که سید مدام با آن حرف میزد
ولی هر دفعه به گونه ای صحبت میکرد که خیلی عادی و معمولی جلوه کند...
پرسیدم آسید حمید مسئولیت شما توی جبهه چیه؟
سید گفت من تلفنچی فرمانده ام!
🔶درست میگفت خودش هم فرمانده بود
و هم تلفنچی فرمانده
فرمانده ی خط بود ولی برای اینکه همشهری هایش نفهمند چه مسئولیتی دارد؛
جلوی ما آن طور برخورد میکرد.
به همه نیروهایش گفته بود در مورد مسئولیتش به کسی چیزی نگوید!!
#شهید_سید_حمید_میر_افضلی
http://eitaa.com/raviannoorshohada