eitaa logo
مجمع راویان نور شهدا (قرارگاه)
628 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
37 فایل
🌷 کانال ویژه راویان(سیره شهدا،دفاع مقدس و مدافعین حرم،جبهه مقاومت،انقلاب،پیشرفت،مکتب حاج قاسم و جهاد تبیین) 🌹اهداف:اعزام راوی،برگزاری دوره روایتگری،اردوی راهیان نور و راهیان مکتب حاج قاسم، برگزاری کنگره ویادواره شهداو... ⚘سیاری @Mojtabas1358 ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷
مشاهده در ایتا
دانلود
زمانی که سوریه دچار بحران شد ؛ مادرم گفت : "اگر یک خشت از حرم زینب(س) کم شود چادر میخرم ، سرتان می کنم...! و از خانه بیرونتان می کنم مرد نیستید اگر حرم زینب(س)آسیب ببیند!!.. راوی:سید مسافر؛رزمنده تیم فاطمیون 👆قابل توجه برای آنها که میگویند مدافعان حرم برای پول میروند http://eitaa.com/raviannoorshohada
⭐️🌸✨🌺🌸✨ یکی از استاداش زنگ زده بود «دوکوهه»... به مسئول گردان بهداری می‌گفت: "می‌دونی ضریب هوشی محمد بالاست؟ اگر این پسر مثل بقیه دانشجو‌ها سر کلاس حاضر بشه و مستقیم درس رو از اساتیدش یاد بگیره می‌تونه در آینده یکی از نوابع پزشکی باشه؟! پس این پسر رو بفرستید بیاد دانشگاه... " هر چه فرمانده‌اش اصرار می‌کرد محمد قبول نمی‌کرد تا به دانشگاه برگردد! آخر سر بهش گفت: «طبق فتوای حضرت امام که مقلدش هستی جنگ واجب کفایی است و من هم نیرو به اندازه کافی دارم، اما درس خوندن برای تو واجبه.» این را که گفت: محمد دیگر حرفی نزد... در عوض برای فرمانده‌اش شرط گذاشت که زمان عملیات حتما خبرش کند. http://eitaa.com/raviannoorshohada
یه وقتایی که ، مشغول کانال های فضای مجازی ات هستی... یادت نره!... یه روزایی بعضیا... تو کانال های جبهه ؛ برای امروزِ تو ، جنگیدند و شهید شدند😔 🌷قدرردانِ خون شهدا باشیم🍃 http://eitaa.com/raviannoorshohada
از ولایت فقیه غافل نشوید... و بدانید من به یقین رسیدم که " امام خامنه ای"نائب بر حق "امام زمان" است... 🌷 http://eitaa.com/raviannoorshohada
امتحان خدا ،جلو رومونه🌱 اونی بعدا سرش بالاست و سینش جلو ؛ که اینجا نمره منفی نگیره!... حواسمون باشه شرمنده آقا نشیم ♡ 🌷شهید مدافع حرم http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌷🌱 خدایا... مرا به خاطر گناهانی که در طول روز ، با هزاران قدرت عقل؛ توجیه شان می کنم ببخش!... http://eitaa.com/raviannoorshohada
🔴آقا زاده ها بخوانند👇 تو مملکتی یه روزی پسر بچه ای توش بود به نام غلامعلی پیچک...❤️ که بعدها شد فرمانده عملیات غرب کشور... مامانش از بقالی سر کوچه واسش بستنی خرید!... پسربچه بستنی شو تو آستینش قایم کرد آورد خونه؛ مامانش می گفت:"وقتی رسیدیم خونه؛ رو کرد به من و گفت مامان بستنیم آب شد ولی دل بچه های تو کوچه ها آب نشد...!!" ⚡️حالا آدمای همین مملکت بعضیامون به جایی رسیدیم که... عکس خانه،غذا ،نوشیدنی‌ها و لحظه‌به‌لحظه سفر و مهمانی ها رو میفرستیم توی اینستا و... برامون هم فرق نمیکنه که مخاطبمون داره یا نداره ،گرسنه است یا سیره😔🙁 http://eitaa.com/raviannoorshohada
جمله ای از شهید مدافع حرم ؛ 《هر گاه امتداد نگاهت به حرام نرسید... شهیدی🌷》 http://eitaa.com/raviannoorshohada
🦋حسنعلی! چه می‌کنی؟ تک‌پسر خانواده بود و بی‌تاب رفتن به جبهه... حتی مخالفت‌های خانواده هم بی‌ثمر بود، تا این که پدر فکری به خاطرش رسید! حسنعلی چشمانش را باز کرد و خود را روبه‌روی شرکت ناسیونال دید ؛ آمده بود با ۷۰ هزار تومانی که پدر به او داده بود، ماشین بخرد...! با خودش گفت: «حسنعلی! چه می‌کنی؟ امروز ماشین، فردا سرمایه، بعد مغازه و ...! همگی نتیجه‌ای جز فراموشی جبهه نخواهد داشت». قید ماشین را زد و به خانه بازگشت نقشه‌های پدر نقش بر آب شده بود ؛ زیرا او پول را به پدر بازگرداند و صبح روز بعد بدون آن که به کسی چیزی بگوید؛ بند پوتین‌هایش را محکم بست و راهی جبهه شد!!... 👈راوی: سیداحمد احمدپور 🌹 http://eitaa.com/raviannoorshohada
🦋🌿🍃🦋🌿 ما نمک خورده اهل بیت و حضرت زینب(س) هستیم و از بچگی داخل هیئت‌ها بودیم و الان باید درس خود را پس دهیم... از دوستان خواهش می کنم هیچ وقت رهبرمان ، آقا سیدعلی را تنها نگذارید!... من آبروی ارتش را در این میدان حفظ می کنم. 🌷شهید مدافع حرم http://eitaa.com/raviannoorshohada
بعد از نثار جان، برایش یک نام مانده بود : "شهید گمنام... فرزند روح الله...!" http://eitaa.com/raviannoorshohada
بدن مطهر پسرم را بعد از ۷ روز به کرمان آورند، پیش خودم زمزمه می کردم که خدایا می خواهم به امام زمان (عج) بگویم، خودمان که هیچ حتی بچه هایمان هم برای اسلام دادیم و منتظر شما بودیم، برای آن که منتظر امام زمان(عج) بودنمان را نشان دهم، از خداوند مقداری از خون پسرم را خواستم و گفتم رضا اگه تو واقعا شهید هستی یک نشانی از خودت به من نشان بده که ناگهان دیدم به اذن خداوند از کتف آقا رضا خون آمد آن هم بعد از ۷ روز گذشتن از شهادت فرزندم، انگار که قلب فرزندم کار می کرد، پرچمی را به خون تازه رضا آغشته کردم؛ می خواهم این پارچه را به منتقم خون شهداء، حضرت مهدی علیه السّلام هدیه کنم. اکنون این پرچم در موزه دفاع مقدس نگه داری می شود. 🌷راوی: پدر شهید🌷 در تصویر پرچم آغشته به خون شهید دادبین توسط پدر بزرگوارش نمایش داده شده است لطفا تصویر باز شود @raviannoorshohada
✅پاشو نمازت را بخوان... فردی 32 ساله هستم که تا پانزده سالگی بچه‌ای پاک و طاهر بودم و قرآن‌خوان و نماز خوان و اهل مسجد بودم... به سبب آشنایی با دوستان ناباب از راه به‌در شدم و 17 سال خدا و ائمه را منکر شدم و هیچ چیز را قبول نداشتم و هر گناهی که بگویید از من سر زده است!!  اسم من مصطفی بود بعد از آنکه آن اتفاق برایم افتاد؛ یک اسم عجیب و غریب برای خود گذاشتم و بعد از آن اتفاق حتی پدر و مادرم ،من را عاق کرده و از خانه خود بیرون کرده بودند... یک شب نزدیک اذان صبح دیدم یک جوانی مرا صدا می‌زند  «حاج مصطفی پاشو وقت نماز است» من بلند شدم و نشستم ،خیلی متعجب شدم و دوباره خوابیدم دوباره آن پسر به خوابم آمد و گفت: «حاج مصطفی پاشو یک ربع به اذان مانده ؛پاشو نماز بخوان» این را که گفت بلند شدم و چهره‌اش به دلم نشست. 🌷🌿🌷🌿🌷 ده روز در اینترنت دنبال این شخص بودم که بعد پیدایش کردم و با او آشنا شدم. محمدرضا دهقان آنقدر بر روی من اثر گذاشته که با همه آن دوستانم قطع رابطه کردم و از همه گناهانم توبه کردم... ❤️شهید مدافع حرم حضرت زینب(س) 🕊کرامات شهدا http://eitaa.com/raviannoorshohada
سلام علیکم؛ 🌹🌹🌹 شما هم دعوتید... 🌹 اگر می خواهید با شهدا مانوس باشید و با شهدا زندگی کنید... به کانال مجمع راویان نور شهدا بپیوندید... 🌹 کانالی برای تبیین سیره ی عملی، رفتاری و سبک زندگی و معرفی شهدای عزیز... 🌷در این کانال کلیه ی محتوای مربوط به شهدا را پیگیری نمایید. لطفا بزرگواران عضو شوند و محتوای کانال را از دست ندهند... 🌻لینک های کانال: ✔ در ایتا 👇👇👇👇👇👇 http://eitaa.com/raviannoorshohada ✔ در تلگرام👇👇👇 https://t.me/joinchat/AAAAAEWW-4fyM4rhse4ayg ✔در سروش👇👇👇 sapp.ir/shahidegomnamefakkehvatalaeieh58 ⚘لطفا برای دوستان خود ارسال فرمایید تا عضو شوند... باتشکر.
بهترین حس یعنی..‌ با شهدا رفیق باشی♡ 🌷رفیق شهیدم http://eitaa.com/raviannoorshohada
✨پسرم! نگران نباش... سر پُستِ نگهبانی بودم که نامه‌ای به دستم رسید نامه از آمدن پدر به جبهه خبر می‌داد... بدون هیچ معطلی از فرمانده اجازه گرفتم و به شهر رفتم تا پدر را ببینم!... باید او را به هر بهانه‌ای از آمدن به جبهه منصرف می‌کردم. اگر او هم به منطقه می‌آمد، دیگر مردی در خانه باقی نمی‌ماند تا از خانواده محافظت کند پس از کلی جست‌وجو، او را یافتم، به نزدش رفتم و گفتم: «پدر! خانواده چه می‌شود؟ آن‌ها تنها هستند و به مردی نیاز دارند تا حمایت‌شان کند». با قلبی سرشار از ایمان، نگاهی به آسمان کرد و گفت: «پسرم! نگران نباش؛ خدا بالای سر ماست و او بهترینِ حافظان است». 🎤راوی: قنبرعلی فرزانه 🌷 http://eitaa.com/raviannoorshohada
🔻توصیه شهدایی ♡...دل بده...♡ حیف نیست این زبانی که می‌تواند شهادت بدهد؛ که این ها ده شب فاطمیه نشستند و گفتند یا زهرا(ع) ،یا حسین(ع)... آن وقت گواهی بدهد که مثلاً ما شنیدیم فلان جا لهو و لعب گفته ، بیهوده گفته احتیاط کن!... http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌸🍃🌸🍃🌸 دوران شیرخوارگی محمدرضا ، سوره طه را می‌خواندم و به او شیر میدادم همان زمان این سوره را حفظ شدم...! و آن حالت معنوی و مهر مادری برایم لذت بخش بود... ✔️به نقل از مادر شهید مدافع حرم 🌷 http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌟💫🌟 آیت الله دکتر محمد مفتح ؛ این شهید بزرگوار ؛ در روز ۲۷ آذر ۱۳۵۸ ، هنگام ورود به دانشکده الهیات توسط گروهک فرقان هدف گلوله قرار گرفت... و به فیض عظیم شهادت نائل آمد🌷 http://eitaa.com/raviannoorshohada
هدایت شده از F. O
🌱💐 همیشه ظهرها و مغرب مسجد بود... خیلی به نماز علاقه داشت، هنوز هفت سالش نشده بود ؛ ولی میگفت: اگر من را برای نماز صبح بیدار نکنی به مدرسه نمیرم... 🍁به نقل از پدر شهید عبدالله معیل🍁 http://eitaa.com/raviannoorshohada
🕊🌿🕊🌿🕊 پسرم از روی پله ها افتاد ؛دستش شکست... بیشتر از من،عبدالحسین هول کرد!... بچه را که داشت به شدت گریه میکرد بغل گرفت. از خانه دوید بیرون...!چادر سرم کردم و دنبالش رفتم؛ ماتم برد وقتی دیدم دارد می رود طرف خیابان تا به او رسیدم یک تاکسی گرفت. در آن لحظه‌ها ماشین سپاه جلوی خانه پارک شده بود...!! 🌷 http://eitaa.com/raviannoorshohada
🌷🕊🌷🕊🌷 گرم بازی بودیم ؛به مهدی پاس دادند... فرصت خوبی برای خودش فراهم کرد تو همین لحظه های حساس ،به یکباره مادرِ مهدی آمد روی تراس خانه‌شان و گفت: آقا مهدی برای ناهار نون نداریم ؛ از سر کوچه نون بگیر مادر...! دیگر ادامه نداد!... توپ را به هم‌تیمی‌ اش پاس داد و دوید به سمت نانوایی...♡ http://eitaa.com/raviannoorshohada
🔸به روایت مادرِ شهید: مجید با حضرت زینب عهد کرده بود که من شهید می شوم... اما پیکرم را نمی خواهم کسی ببیند !! چون مجید بدنش خالکوبی بود... و پس از سه سال و سه ماه با چند تکه استخوان سوخته و سیاه برگشت😭 (س)   http://eitaa.com/raviannoorshohada
❤️💚❤️💚 من می خواهم در آینده شهید بشوم. برای این که... معلم که خنده اش گرفته بود، پرید وسط حرف علی و گفت: «ببین علی جان! موضوع انشاء این بود که «در آینده می خواهید چه کاره بشین.» باید در مورد یه شغل یا یه کار توضیح می دادی مثلاً، پدر خودت چه کاره است؟ ... آقا اجازه ✋... شهید...!🕊 http://eitaa.com/raviannoorshohada
یه پسر بچه رو گرفتیم که ازش حرف بکشیم... آوردنش سنگر من خیلی کم سن و سال بود. بهش گفتم: « مگه سن سربازی توی ایران هجده سال تمام نیست؟ » سرش را تکان داد... گفتم: « تو که هنوز هجده سالت نشده! » بعد هم مسخره اش کردم و گفتم: « شاید به خاطر جنگ ، امام خمینی کارش به جایی رسیده که دست به دامن شما بچه ها شده و سن سربازی رو کم کرده؟ » جوابش خیلی من رو اذیت کرد... با لحن فیلسوفانه ای گفت: « سن سربازی پایین نیومده ، سن عاشقی پایین اومده.»   ❤️💛💙❤️💛 http://eitaa.com/raviannoorshohada