eitaa logo
انجمن راویان فجر فارس(NGO)
1.4هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
971 ویدیو
81 فایل
کانال سازماندهی ، اطلاع رسانی و آموزشی "انجمن راویان فجر فارس NGO" راویان عزیز تبلیغ مراسمات و یادواره هایی که در آن ایفای ماموریت روایتگری را دارید به مدیران کانال ارسال تا انتشار یابد. همچنین گزارشات ماموریت ها واجرای برنامه های خود را نیز ارسال نمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
انجمن راویان فجر فارس(NGO)
شهید جلیل حسین پور فردی (1338- 1357 ه ش) کبوتران خونین بال عشق، در آسمان انقلاب به پرواز در می آ
شهید جلیل قناعت پیشه (1338 – 1357 ه ش) شیراز، سال 1338 و تولدی دیگر. شهید جلیل قناعت پیشه، در خانواده ای مذهبی پا به عرصه ی وجود گذاشت. زنده دلی و سرخوشی اش که همه را به میهمانی لبخند خویش می برد، از او شخصیتی شاد در نزد مردم ساخته بود. حتی در حرفهای کودکانه اش، شیطنتی آمیخته با مهر بود و اینگونه تا اعماق دل اعضای خانواده نفوذ کرده بود. سال 57 بهار جوانی جلیل بود؛ اما او چشم از خواسته های جوانی و دنیایی بست و دیده دل به روی معنویت گشود. او در جوانی به جهاد برخاست و همراه با شهید هنرپیشه، اعلامیه های امام(ره) را بین مردم توزیع می کرد. جلیل تنها به حضور خود در جهاد مقدس راضی نشد بلکه با همان لحن شیرین، خواهر و فرزند سه ساله اش را نیز به مبارزه کشانید. روز بیست و دوم بهمن 57، روبروی شهربانی، جلیل تمامی خشم خود را در سنگها نهاده و آنها را به سوی عمال رژیم فرو می ریخت. مبارزه ادامه داشت و هر لحظه، لاله ای از بوستان انقلاب به زمین می افتاد. لحظه ای بعد دوست و همرزمش مجروح شد و جلیل برای نجات او اقدام کرد؛ اما سفاکان خون آشام، امانش نداده و با شلیک سه گلوله او را بسوی خدا بردند. شهید علاقه فراوانی به مادر داشت؛ آنگونه که پس از شهادت نیز نگران او بود و در عالم رویا به خواهران توصیه مادر را می نمود.
انجمن راویان فجر فارس(NGO)
شهید جلیل قناعت پیشه (1338 – 1357 ه ش) شیراز، سال 1338 و تولدی دیگر. شهید جلیل قناعت پیشه، در خ
شهید حسین اکبری (1327- 1357ه.ش) وقتی که در میان لبخند بهاری خانواده ی مستضعف اما مؤمن، مسلمان و آزاده اش در روستای خفر از توابع شیراز پا به عرصه وجود گذاشت به فرخندگی نام مولای مظلومش او را حسین نامیدند. دوران کودکی و نوجوانی حسین در طراوت عطر گشتزارهای گندم سپری شد. خدمت سربازی را در شیراز شروع کردو در حین خدمت ازدواج نمود. او برای گذراندن زندگی خانواده خود به شغل میوه فروشی در میدان تره بار شیراز روی آورد. همسرش درباره ی اخلاق و رفتار شهید می گوید:«او از نظر عبادت واقعا نمونه بود. نمازش را همیشه در اوّل وقت به جا می آورد و این سنّت حسنه را تا پایان عمر ترک نکرد. او برای ما یک فرشته بود.» حسین با مساجد پیوندی دیرینه داشت و هنگامی که مساجد به عنوان مردمی ترین پایگاه مبارزات حق طلبانه امت به پاخاسته ایران مطرح شدند و شکل گرفتند، او نیز فعالیت های انقلابی خود را در مسجد متمرکز ساخت و از پایگاه معنوی مسج به سیل خروشان مردم پیوست. وقنی مسجد نو(شهدا) در روز پنجم ماه مبارک رمضان تجلی گاه حماسه امت خمینی شد، حسین هم با زبان روزه، یکی از این حماسه آفرینان بود. هنگام درگیری مردم با نیروهای مزدور شاه در روز عید غدیر خم سال 1357 در مسجد حبیب شیراز، زخمی شد با بدنی زخمی فریاد بر می آورد:«امروز تعدادی از برادرانمان شهید شدند و در این میان پاره آجری نصیب من شد. من هم دلم می خواهد شهید شوم، اما آرزو دارم که ابتدا پیروزی مردم رنج کشیده ام را به چشم ببینم، آنگاه به شهادت برسم.» روز 12 بهمن 57 حسین به همراه میلیونها چشم منتظر به دیدار امام رحمت الله علیه این بت شکن سترگ، سرافراز گردیدند و در بازگشت از تهران با شور و شوقی وصف نا شدنی، که از سیمای علوی – فاطمی امام گرفته بود به مبارزات خود ادامه داد. او در یوم الوصل 22 بهمن 57 با انجام غسل شهادت به طرف شهربانی پر گشود و در آنجا بی درنگ به یاری مجروحان شتافت و پیکر شقایقی شهیدان را از تیررس گلوله های آتشین دور ساخت. سر انجام هنگام جابجایی پیکر یکی از شهدا، صفیر گلوله ای سرخ، قلب گرم و مالامال از عشق او به امام و اسلام را نشانه رفت و جاودانه اش نمود. همچو حافظ غریب در ره عشق به مقامی رسیده ام که مپرس
شهید حمید ساجدی (1343- 1357ه ش) حمید ساجدی، در محله ی اصلاح نژاد شیراز پا به عرصه وجود گذاشت. مثل بسیاری از فرزندان این آب و خاک مقدس، از همان اوان کودکی به انجام فرائض دینی، بویژه قرائت قرآن مجید، شوق و ذوق تام و تمام داشت و در نماز جماعت مسجد و جلسات قرائت قران شرکت می کرد. جلوه ی اطلسی اش در اخلاق نیکو در همت بلندش در درس و تحصیل، او را در نزد اولیای مدرسه عزیز و دوست داشتنی کرده بود. پدر بزرگوارش در وصف خوبی های حمید گفت:«خداوند همیشه خوبیان را گلچین می کند و حمید ما را که گل سرسبد خانه و مدرسه بود، به گلستان شهیدان متصل کرد.» شیراز در نهم دی ماه 57 چهره ی دیگری داشت، هجوم بی امان مردم برای تصرف ساختمان جهنمی ساواک، صحنه ای از دلاوری و ایثار را به نمایش گذاشته بود. شهید حمید ساجدی هم با فریاد های ستم سوز خود، گوشه ای از این همه شجاعت را به ظهور می رسانید، که ناگاه گلوله دژخیمان شاه، سر او را مورد اصابت قرار داد. پیکر بیهوش حمید را بر روی دستها به بیمارستان بردند. پس از ده روز بیهوش بود، سر انجام روح بلندش از اسارت کالبد خاکی رها شده و در آسمان شهادت، به پرواز در آمد. پس از شهادت، پدرش یکی از بستگان تازه در گذشته را در عالم خواب دیده و از او سراغ حمید را گرفته و او در جواب گفت:«ما اصلاً به حمید دسترسی نداریم، چون خیلی بالاتر از ماست.» شهیدان معنی و مصداق نورند زمادورند و از جنس بلورند تن خاکی ولی روح خدایی پر از پرواز و در اوج حضورند آفتاب نام بلندش عالم تاب باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انجمن راویان فجر فارس(NGO)
🚩 یافاطمه الزهرا سلام الله علیها 🚩 خاکهای نرم کوشک _ ۴٨ شهید عبدالحسین برونسی ماشین لباسشویی راوی :
🚩 یافاطمه الزهرا سلام الله علیها 🚩 خاکهای نرم کوشک  _  ۴٩ شهید عبدالحسین برونسی تالیف : سعید عاکف سهم خانواده من راوی : همسر شهید (معصومه  سبک خیز) بنام خدا یک روز با دو تا از همرزم هایش آمده بودند خانه. آن وقتها ما کوی طلاب می نشستیم. خانه کوچک بود و تا دلت بخواهد،  گرم بود. فصل تابستان بود و از سر و رویمان عرق میریخت. من رفتم آشپزخانه یک پارچ آب یخ درست کردم و برایشان بردم. در همین حال، یکی از دوست های عبدالحسین، کاملا سینه صاف کرد و گفت: ببخشید حاج آقا، اگر جسارت نباشد می خواستم بگویم کولری را که به آن بنده خدا دادید برای خانه خودتان که خیلی واجب تر بود!. یکی دیگر به تایید حرف او گفت: آره بابا، بچه های شما اینجا خیلی بیشتر گرما می خورند. کنجکاو شدم، با خود گفتم پس شوهرم کولر هم تقسیم میکند.  منتظر ماندم ببینم عبدالحسین در جواب آنها چه می گوید. خنده ای کرد و گفت: این حرف ها چیه که شما می‌زنید؟. رفیقش گفت: حاج آقا جدی می گویم. باز خندید و گفت: شوخی نکن بابا! جلوی این زنها، الان خانوم ما باورش میشه و فکر میکنه اجازه تقسیم تمام کولرهای دنیا دست من است. انگار دوستانش فهمیدند که عبدالحسین دوست ندارد راجع به این موضوع جلوی من صحبتی شود؛ دیگر چیزی نگفتند. من هم خیال کولر را از سرم بیرون کردم. میدانستم کاری که نباید بکند، انجام نمی‌دهد. از اتاق بیرون رفتم . بعد از شهادتش،  همان رفیقش میگفت: اون روز، وقتی شما از اتاق بیرون رفتید، حاج آقا گفت: میشه اون خانواده هایی که شهید دادند و اون مادری شهیدی که جگرش داغ داره، توی گرما باشه و بچه های من زیر کولر؟..... کولر سهم مادر شهیده،  خانواده من میتوانند گرما را تحمل کنند. از این گذشته خانواده  من در انقلاب سهمی ندارند که بخواهند کولر بیت المال را بگیرند!.. ادامه دارد... صلوات
*«هدیه ی پدر»* فاطمه به دوسالگی که رسید .قصد داشتم جشن تولدی را برایش بگیرم. اما زخم زبان هایی از اطراف به گوشم رسید. تصمیم گرفتم تولد دوسالگی را همانند سال پیش با جمع چهار نفری در کنار مزار جلیل برای فاطمه بگیرم. خیلی دلم گرفته بود. به گلزار شهدا رفتم و خودم را روی سنگ مزارش انداختم و گفتم : جلیل تحمل زخم زبانهای مردم را ندارم...  برای من شاد کردن دل فاطمه مهم است و هدایای مردم برایم اصلا مهم نیست . خیلی گریه کردم و به او گفتم : *روز تولد فاطمه کیک تولد می خرم و به خانه می روم و تو باید به خانه بیایی.*  🔹روز بعد در بانک بودم که گوشی تلفنم زنگ خورد . جواب دادم . گفتند: یک سفر زیارتی سوریه به همراه فرزندان در هر زمانی که خواستید... از خوشحالی گریه کردم.در راه برگشت به خانه آنقدر در چشمانم اشک بود که مسیر را درست نمی دیدم. یک روزه تمام وسایل ها را جمع کردم و روز بعد حرکت کردیم. از هیجان سوریه تولد فاطمه را فراموش کردم. زمانی که به سوریه رسیدم یادم آمد که تولد فاطمه چهارشنبه است. بدون اینکه به من بگویند حرم حضرت رقیه (س) را تزئین کردند و با حضور تمام خانواده شهدای مدافع حرم جشن گرفتند . *شروع سه سالگی فاطمه خانم در کنار سه ساله امام حسین (ع) یک آرزوی بزرگی برای من بود ❤️    
باسلام متاسفانه باخبر شدیم ، راوی ارزشمند دفاع مقدس ، برادر سیدکریم شریف سعدی بعلت عارضه سکته مغزی در بیمارستان شهید بهشتی شیراز بستری و تحت درمان هستند. از همه شما عزیزان خواهشمندیم که در جهت شفای این برادر عزیز و جمیع بیماران ۵ مرتبه سوره حمد قرائت فرمایید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مسیرهای راهپیمایی روز ۲۲ بهمن ماه ۱۴۰۱ ،  در شهر مقدس شیراز همه باهم میآئیم✌️✊️🇮🇷 @raviyanfarss
هدایت شده از KHAMENEI.IR
4_5990190140406894258.mp3
15.57M
🎙 بشنوید | صوت کامل بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمعی از فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش. ۱۴۰۱/۱۱/۱۹ 💻 Farsi.Khamenei.ir