شهید حمید ساجدی
(1343- 1357ه ش)
حمید ساجدی، در محله ی اصلاح نژاد شیراز پا به عرصه وجود گذاشت. مثل بسیاری از فرزندان این آب و خاک مقدس، از همان اوان کودکی به انجام فرائض دینی، بویژه قرائت قرآن مجید، شوق و ذوق تام و تمام داشت و در نماز جماعت مسجد و جلسات قرائت قران شرکت می کرد.
جلوه ی اطلسی اش در اخلاق نیکو در همت بلندش در درس و تحصیل، او را در نزد اولیای مدرسه عزیز و دوست داشتنی کرده بود.
پدر بزرگوارش در وصف خوبی های حمید گفت:«خداوند همیشه خوبیان را گلچین می کند و حمید ما را که گل سرسبد خانه و مدرسه بود، به گلستان شهیدان متصل کرد.»
شیراز در نهم دی ماه 57 چهره ی دیگری داشت، هجوم بی امان مردم برای تصرف ساختمان جهنمی ساواک، صحنه ای از دلاوری و ایثار را به نمایش گذاشته بود. شهید حمید ساجدی هم با فریاد های ستم سوز خود، گوشه ای از این همه شجاعت را به ظهور می رسانید، که ناگاه گلوله دژخیمان شاه، سر او را مورد اصابت قرار داد.
پیکر بیهوش حمید را بر روی دستها به بیمارستان بردند. پس از ده روز بیهوش بود، سر انجام روح بلندش از اسارت کالبد خاکی رها شده و در آسمان شهادت، به پرواز در آمد.
پس از شهادت، پدرش یکی از بستگان تازه در گذشته را در عالم خواب دیده و از او سراغ حمید را گرفته و او در جواب گفت:«ما اصلاً به حمید دسترسی نداریم، چون خیلی بالاتر از ماست.»
شهیدان معنی و مصداق نورند زمادورند و از جنس بلورند
تن خاکی ولی روح خدایی پر از پرواز و در اوج حضورند
آفتاب نام بلندش عالم تاب باد.
@raviyanfarss
#انجمن_راویان_فجر_فارس
12.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨️ستاره های شهر
🎤روایت هفدهم
💥نصرتالهیدر والفجر۸
قله ی فتوحات دفاع مقدس
🔸️یاد و پیام شهدای گرانقدر عملیات هایوالفجر۸ و کربلای ۴ ، ۵ و ۸
🧭زمان:
جمعه ۲۰ بهمن ماه ۱۴۰۲
ساعت ۱۸/۳۰
🏛مکان:
فیروزآباد ، تالار هنر ، فاز۲
همراه با برنامه های فرهنگی ، هنری و آئینی
@raviyanfarss
@kshohadayefars
#مناسبت
🌹یک درس فراموشنشدنی
یادآوری بعثت به معنای یادآوری یک حادثهی تاریخی نیست -این آن نکتهای است که ما باید در مواجههی با این حادثهی بزرگ و این خاطرهی ارجمند بشری و انسانی همیشه به یاد داشته باشیم- بلکه تکیهی بر این خاطرهی پرشکوه در حقیقت تکرار و مرور یک درس فراموشنشدنی است در درجهی اول برای خود امت اسلامی؛ چه آحاد امت، چه برجستگان و نخبگان امت -سیاستمداران، دانشمندان، روشنفکران- و در درجهی بعد برای همهی آحاد بشریت. این، تکرار یک درس است، تکرار یک سرمشق است، یادآوری یک حادثهی درسآموز است.
🖌دیدار مسئولان نظام به مناسبت مبعث حضرت رسول اعظم (ص) ۱۳۸۷/۵/۹
🇮🇷 انجمن راویان فجر فارس عید بزرگ مبعث خاتم الانبیاء محمدمصطفی ص را به تمام راویان فرهنگ ایثار، جهاد و شهادت تبریک و تهنیت عرض مینماید.
⭐️دومین کنگره ملی شهدای فارس
آبان ماه ۱۴۰۳
#انجمن_راویان_فجر_فارس
#ستاد_کنگره_امیران_سرداران_و_۱۵۰۰۰_شهید_ولایتمدار_استان_فارس
@raviyanfarss
@kshohadayefars
هدایت شده از اینجا با هم باشیم⚘️
20.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
راهیان نور سال۱۳۹۱/۹۲
به استعداد ۱۷ دستگاه اتوبوس
🔹در آن سال خطبه عقد دو زوج جوان در لحظه نوروز سال۹۲ توسط یادگار دوران دفاع مقدس حاج سید رضا متولی جاری شد
┄┅┅┅┅❀❀┅┅┅┅┄
مجمع فرهنگی میعاد با شهیدان فارس
@hatef10012
هدایت شده از اینجا با هم باشیم⚘️
16.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
راهیان نور سال۱۳۹۰/۹۱
در این سال یکی از خادمین صدیق و مخلص مجمع فرهنگی میعاد باشهیدان بنام محسن ایراندوست با ما همراه نبود. او در شهریور سال ۹۰ بر اثر سانحه ای آسمانی شد...😭
ان شاءالله مورد شفاعت شهدای قرار گیرد.
┄┅┅┅┅❀❀┅┅┅┅┄
مجمع فرهنگی میعاد با شهیدان فارس
@hatef10012
جهت سلامتی روایتگر شهیدان
برادر سید کریم شریف سعدی
جانباز و رزمنده دفاع مقدس
۵ مرتبه سوره مبارکه حمد را
قرائت فرمائید.
#انجمن_راویان_فجر_فارس
@raviyanfarss
شهید خسرو باقری
(1336- 1357ه ش)
در خانواده ای محقّر اما مذهبی واقع در خیابان گلکوب (کارگر) شیراز، پای به عرصه ی وجود گذاشت. هر چند محل زندگی اش از نظر اجتماعی خوب نبود ولی او از همان کودکی با مراقبت های خاص پدر، تربیت یافت و راهش را از دیگر همسالان که به باطل می رفتند جدا کرد. فقر اقتصادی، عاملی بود که خسرو باقری را با همه عشقی که به علم داشت از درس و تحصیل باز دارد. اما بالاخره با هر زحمتی بود در کنار تلاش و کارهای طاقت فرسا برای تأمین معاش خانواده به مدرسه رفت و دوران سیکل متوسطه را به پایان رسانید و به شغل بنایی روی آورد.
خسرو نیز مثل دیگر مردم به تنگ آمده از ستم ستمشاهی به راهپیمایی های میلیونی پای گذاشت و خانواده و عده ای از دوستانش را نیز با خود همراه کرد.
توزیع و پخش اعلامیه های حضرت امام رحمت الله علیه در بین مردم و تهیه ارزاق عمومی برای خانواده های بی سرپرست و تحویل آن به خانواده فقیر از دغدغه های و دل مشغولی های شهید خسرو باقری بود.
آگاهی به نحوه ی ساخت بمب های دستی، وسیله ای شده و او را وادار ساخت تعداد زیادی از این بمب ها را آماده نماید.
آن روز، (22 بهمن 57) نیز با تعدادی از همین بمب های دست ساز خود به مقابل شهربانی شتافت و همدوش مردم، به جهادی بی امان علیه خصم دست زدند. خسرو نعره زنان با پرتاب بمب ها به طرف مزدوران شاه، می خروشید که ناگاه آتش تیر دژخیمان، قامت بلندش را دشت شقایق ها کرد.
او مست و خراب جام نابی دگر است هر قطره خون او گلابی دگر است
بنگر که شهید خفته در دامن خاک در مشرق ناب آفتابی دگر است
#انجمن_راویان_فجر_فارس
@raviyanfarss
شهید رحمت الله دهقان
(1341- 1357 ه ش)
بیضاء فارس با آن طراوت روستایی چشم به راه تولد یکی از فرزندانش بود. چند سالی از به دنیا آمدن رحمت الله نگذشته بود که به خاطر سیاسیت های استعماری شاه در بخش کشاورزی، روستا ها را از طراوت و رونق انداخت و رحمت الله مجبور گردید به همراه خانواده جلای مولد کرده به شیراز هجرت نمایید.
در شیراز به عنوان شاگرد مکانیکی در تعمیر گاهی مشغول به کار شد تا بتواند معاش خانواده اش را تامین نماید. او که با اوج گیری امواج سهمگین انقلاب اسلامی، استاد کار ماهری شده بود، تصمیم به ازدواج گرفت و در سال 57 در سن شانزده سالگی همسر اختیار کرد.
راهپیمایی ها با آن صفوف متحد و تجلی خشم مردم در قالب شعارهای کربلایی، رحمت الله را مجذوب خود کرد و او را که همه عشقش امام و اسلام بود در همه تظاهرات شرکتی فعال داشت.
روز 22 بهمن 57، وقتی که رحمت الله و هزاران انقلابی به خروش آمده در جلو شهربانی با عمال شاه به نبردی بی امان دست زده بودند، زوزه تیری آتشین، پیکرش را به دشت شقایق تبدیل کرد و او را به کربلائیان متصل ساخت.
مادر بزرگوارش، خواب عجیبی را که در روزهای آخر زیارت مکه معظمه دیده روایت کرده و بیان می دارد که رحمت الله در عالم خواب، دست پایم را بوسید و گفت: من برای دو کار آمده ام؛ اول اینکه مرا به خاطر نا فرمانی از دستوراتت در هنگام شرکت در تظاهرات شکل گیری انقلاب اسلامی عذر خواهی نموده و دوم اینکه ایام سفر حج به سر رسیده به بدرقه تان آمده ام. صبح که از خواب برخواستم درد شدید در پاهای خود احساس کردم. به روحانی کاروان مراجعه کردم و شرح ما وقع را گفتم. او در جواب گفت: مگر او را نبخشیده ای؟ گفتم: او را خیلی وقت است که عفو کرده ام.
#انجمن_راویان_فجر_فارس
@raviyanfarss
شهید رضا دشت بشی
(1317- 1357 ه ش)
تولد شهید رضا دشت بیشی را در«قریه پودنک شیراز» ذکر کرده اند او که در خانواده ای فقیر اما آزاده و دین باور پرورش یافته بود از کودکی طعم تلخ یتیمی را چشید و سایه پدر و نگاه مهربان مادر را از دست داد و برادرش سرپرستی او را به عهده گرفت.
رضا که به وضعیت وخیم اقتصادی برادر پی برده بود به خود اجازه نداد تا برادر را در ضیق معیشت بگذارد. بنابراین بی درنگ در همان دوره کودکی به کار و تلاش رو آورد و خویشتن را از درس و تحصیل محروم ساخت.
آتش انقلاب اسلامی از حنجره ی عاشورایی روح الله، شعله می کشید و آزادگان را مجذوب خود می کرد. رضا را که سخت به امام و اسلام دلبسته بود به خویش فرا خواند.
او نوار های سخنرانی امام را با تحمل مشقت و رنج تهیه می کرد و پس از گوش کردن به آن به دیگران می سپرد تا آنان نیز از سخنان امام بهره مند گردند. خبر بازگشت خورشید تبعیدی و خطه خوان 15 خرداد به ایران اسلامی، رضا را با شوقی وصف نا پذیر به تهران کشانید. جمال و جلال امام خمینی، هزار توی دل رضا را منور ساخته و او در بازگشت به شیراز، تصمیم گرفت همه وجود خود را برای مبارزه با رژیم شاه، وقت امام و اسلام نماید.
روز 22 بهمن 57، کربلای رضا گردید او در آن روز با دیگر همرزمان انقلابی خود در جلو شهربانی حماسه ها آفرید تا سرانجام شلیک تیری، پایش را هدف گرفت و روانه بیمارستانش کرد. در بیمارستان، وقتی به هوش آمد پرسید؛ از پیروزی انقلاب اسلامی چه خبر؟ وقتی شنید انقلاب اسلامی عالمتاب شده، آرامشی ملکوتی، سرپای وجودش را برگرفت شهید رضا دشت بشی پس از سه روز بستری شدن در بیمارستان، کربلایی شد و به روی امام حسین لبخند زد و به فرشتگان اجازه داد تا روحش را به اعلی علیین ببرند.
#انجمن_راویان_فجر_فارس
@raviyanfarss
شهید رضا زارع (1338-1357 ه ش)
شهید رضا زارع در مرودشت فارس و در خانواده ای دین باور ، پای به عرصه ی وجود گذاشت . گشاده رویی و کتاب لبخند بهاری اش را هیچکس فراموش نخواهد کرد .
نگرانی اش به خاطر ناکامی در ادامه تحصیلات ، وی را به شیراز کشانید و عشق به درس و تحصیل او را وادار کرد تا شب ها به کار مشغول شده و روزها را به تحصیل شپری نماید . علاوه بر آن در راهپیمایی ها و تظاهرات نیز شرکتی فعال داشت .
رضا در ایام تحصیل ، با زحمت و کوششی طاقت فرسا ، کتاب های مذهبی را که مورد تحریم رژیم پلیسی شاه بود تهیه می کرد و پس از مطالعه در اختیار دوستان هم فکرش می گذاشت تا آنان نیز مطالعه نمایند . روز 22 بهمن 57 ، رضا با خروش مردمان همراه شده به جلو شهربانی شتافت و با تلاشی خستگی ناپذیر به کمک مجروحان حادثه پرداخت و سرانجام پس از ساعت ها مبارزه و کمک رسانی به محروحان ، با تیر آتش خصم سیه دل، کربلایی شد و در سدره المنتهی مأوا گرفت.
#انجمن_راویان_فجر_فارس
@raviyanfarss
شهید رضا قربانزاده
(1334- 1357 ه ش)
در دامان خانواده ی مسلمان،شیعه و متقی قربانزاده «در قریه ی سعدی شیراز» بزرگ مردی دیگر از مردان انقلاب پا به عرصه وجود گذاشت. رضا کودکی بیش نبود که نماز را قامت بست و دیگر واجبات را نیز فرا گرفت.
او همگام با درس و تحصیل و از همان ابتدای کودکی تن به کار سپرد تا چون سروی افراشته، خود روی پای خود بایستد. تجارب کاری او و تحصیلاتش در کنار هم از او انسانی کامل، با اخلاق و با وقار ساخته بود.رضا تجارب کاری خویش را با علم و تحصیل همراه ساخت تا رفتار و کردار خوب را با گوهر متانت و وقار بیاراید و دیگران را به خود نزدیک و علاقمند کند.
آنگاه که شراره های انقلاب اسلامی به آتش فراگیر تبدیل شد، رضا که عشق به انقلاب و اهداف والای آن در وجودش شعله ور شده بود به خیل عظیم مردم پیوست. او اعلامیه های حضرت امام(ره) را بدست آورده و به هر وسیله ممکن تکثیر می کرد و در اختیار مردم انقلابی قرار می داد.
محبت و عشق به حضرت سیدالشهداء(ع)، در گوشت و خون رضا بود. او در مراسم عزاداری امام حسین(ع) حضوری فعال داشت و نقش به سزایی را بویژه در میان همسالان خود ایفا می نمود.
غروب روز بیست و سوم آذر ماه، آفتاب شیراز غمگینانه چهره در نقاب کوه کشید. رضا امتحانات ثلث اول را پایان برده بود و مردم قریه آن شب تصمیم گرفتند با تظاهراتی گسترده خواستار خروج پیروان فرقه ی ضاله بهائیت از محله شوند.
رضا نیز به همراه پدر و مردم قریه در راهپیمایی شرکت نمود. تظاهرات با شور و هیجانی وصف ناپذیر به پیش رفت. نظامیان به حمایت از بهائیان، قریه را به محاصره در آوردند؛ اما از متفرق کردن مردم عاجز ماندند. تیراندازی شروع شد و خون پاک شیعیان به زمین ریخت. رضا الله اکبر گفت، ولی گلوله ها فریاد او را بریدند و در سومین روز شهادت مولایش، او را با امام حسین(ع) همنشین کردند.
#انجمن_راویان_فجر_فارس
@raviyanfarss