#کتاب_شهدایی
📚 عنوان کتاب: در هیاهوی سکوت
🔻روایت زندگی دانشجو پیرو خط امام و رئیس ستاد لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) شهید عباس ورامینی
✍نویسنده: جواد کلاته عربی
#پاسدارِوَصیتِحاجقاسم 』
════════════
🆔 @Pasdar_Eshgh
چشمانت زیباترین شعرمن است
غزل می بارد از نگاه آسمانیت
نگاهم که می کنی بی چتر
خیسم از دوست داشتنت
و این زیباترین تکرارمن است
شهید حاج حسین خرازی🕊
#پاسدارِوَصیتِحاجقاسم 』
════════════
🆔 @Pasdar_Eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضور تولیت آستان قدس رضوی
حاج آقای مروی
بهمراه تعدادی از خادمان
حضرت امام رضا علیه السلام
در بین خادمان و جهادگران
❤️گروه جهادي شباب الزهرا زرین شهر
در موکب
اهل البیت علیهم السلام
عمود ۲۰۹
الی طریق الحسین
الله اکبر به این شکوه
حسین جان ،
با این دلهای عاشق
چه می کنی ?
جلوی درب ورودی
محل اسکان زائران در موکب اهل البیت
عمود ۲۰۹
🔷 گروه جهادی شباب الزهرا زرین شهر
طریق الحسین
@jahadgarshabab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضور تولیت آستان قدس رضوی
حاج آقای مروی
بهمراه تعدادی از خادمان
حضرت امام رضا علیه السلام
در بین خادمان و جهادگران
❤️گروه جهادي شباب الزهرا زرین شهر
در موکب
اهل البیت علیهم السلام
عمود ۲۰۹
الی طریق الحسین
@jahadgarshabab
بروی کربلا
برای نوکری زائرای حسینی ،
بعد
از امام رضا علیه السلام
برای شما
هدیه ، دعوتنامه زیارت و
نوکری چایخانه بیاورند
@jahadgarshabab
خادمان جهادگر
موکب اهل البیت علیهم السلام
عمود ۲۰۹
🔷 گروه جهادي شباب الزهرا زرین شهر
@jahadgarshabab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❄️❄️یک لیوان هم؛
اگر سرد و گرم بشه ترک برمیداره
تا چه برسه به دل ادم ها ...
#دڪتر_انوشه
@dranooshe✨
در هشتمین روز کمین، گلوله تک تیرانداز نشست وسط دو اَبروی رستمعلی و پیشانیش را شکافت.
صدای یا زهرایش بلند شد و مغزش پاشید روی تنم و کیسه های کمین، با پشت سر آرام نشست روی زمین، سریع عکس گرفتم، به سه ثانیه نکشید که شهید شد.
ناگهان از توی کانال یک نفر داد زد که رستمعلی نامه داری
فرمانده نامه را گرفت و باز کرد، از طرف همسرش بود ، نوشته بود :
رستمعلی جان، امروز پدر شدی،
وای ببخشید من هول شدم، سلام
عزیزم، نمیدونی چقدر قشنگه، بابا ابوالقاسم اسم پسرت رو گذاشته مهدی، عین خودته، کشیده و سبزه، کی میای عزیزم ؟
از جهاد اومده بودن دنبالت، می خوان اخراجت کنن،
خندم گرفته بود.
مگه بهشون نگفتی که جبهه ای ؟ گفتن بخاطر غیبت اخراج شدی،
مهم نیست، وقتی آمدی دوباره سر زمین ، کار می کنی، این یه ذره حقوق کفاف زندگیمون نمیده،
همون بهتر که اخراجت کنن.
عزیزم زود برگرد، دلم واست تنگ شده...
هدایت شده از Sayadi
29.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام . خاطره زیبای بسیجی حسن هارونی (اصفهانی) که بعثی ها را سر کار می گذاشت . این خاطره ۱۴۰۲/۶/۵ در خمین گفته شد ، تقدیم می گردد به تمام آزادگان
بویژه همسنگران آزاده استانهای اصفهان وچهارمحال وبختیاری
هیئت رزمندگان اسلام بام ایران 🌷👇🌷
https://eitaa.com/joinchat/3643408584Cc79eec8cb1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹ببینید
لحظه تفحص پدر و پسری که در اغوش هم شهید شدند
🍃🔹سردار باقرزاده روايت میكند:
«... پلاکها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است. ۵۵۵ و ۵۵۶ . فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفتهاند. معمولاً اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم میرفتند پلاک میگرفتند...»
🍃🌷
@jahadgarshabab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢حتما ببینید
شهیدی که از روز و لحظه شهادتش خبر داشت
@sedayelenjan_ir
✅ خدمت رسانی توسط گروه جهادی شباب الزهرا زرین شهر در طریق الحسین عمود 209
لنجانیها در ایتا 👇👇
https://eitaa.com/lenjaniha1
لنجانیها در تلگرام 👇👇
https://t.me/joinchat/AAAAAEDmvm-UcKF-iNqz-Q
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴یا حسین
عشق، یعنی به تو رسیدن…
یعنی نفس کشیدن تو خاک سرزمینت…
عشق، یعنی تموم سال و همیشه بی قرارم برای اربعینت
❤️ یادش بخیر ، عمود ۲۰۹
🔷گروه جهادی شباب الزهرا زرین شهر
@jahadgarshabab
سه شب عزاداری آخر ماه صفر
سخنران: حاج شیخ عباس سلیمیان
مداحان:
کربلایی حمید قاسمی
کربلایی محمد موذنی
کربلایی هادی رحیمی
زمان:
چهارشنبه ۲۲ تا ۲۴ شهریور ۱۴۰۲
از ساعت ۷:۳۰ شب
مکان:
زرین شهر خیابان آیت الله کاشانی مدرسه شریعتی
#ماه_صفر
#پیغمبر_اکرم ص
#امام_حسن علیه السلام
#امام_رضا علیه السلام
دلنوشته زيباي يك رزمنده برای نسلهای بعد...حتما بخوانید
👇👇👇
ما می خواستیم محکوم تاریخ نشویم و نسل بعد ما را وطن فروش نداند.....
وجنگ آمد.......
میدانی چه میگویم؟؟ آری جنگ آمد.
ما به دنبال جنگ نرفته بودیم..
او آمد..
تعدادی از ما تحت امر امام و ولی مان جنگیدیم..
رزمنده شدیم. ..
عده ای رنگ رزمنده گرفتند..
عده ای نیز رنگ رزمندگی به خود پاشیدند..
و تعدادی نیز رنگ جبهه را ندیدند و راوی جنگ شدند...
عده ای رفتند...
عده ای ماندند.
اما یا زخم برتن یا داغ بر دل...
وعده ای نیز داغ بر پیشانی زدند.
عده ای مفقود
عده ای مظلوم
عده ای مغموم...
و عده ای نیز مذموم.
تعدادی آمده بودند تا بروند.
قرار را بر رفتن گذاشته بودند..
عده ای نیز آمده بودند تا بمانند.
چاره ای نبود .
شهیدی گفته بود.."از یک طرف باید بمیریم.تا آینده شهید نشود.و از طرفی باید شهید شویم تا آینده زنده بماند.....
راستی چه باید میکردیم؟؟؟
عده ای آمده بودند تا از خود حساب بکشند..
عده ای تا حساب های خود را تسویه کنند..
عده ای آمده بودند تا آدم حسابی شوند..
عده ای نیز حساب باز کردند..
عده ای نیز آمده بودند تا حسابی آدم شوند...
عده ای آمدند تا بی پیکر شوند...
عده ای نیز پیکر تراش..
عده ای نیز پیکره ی یک "بت".
عده ای ویلچری ..
تعدادی ویلایی..
عده ای حاضر...
تعدادی ناظر...
قومی نیز غافل.
واما..
دیوانگی"جوانی" ما با جنگ مصادف شد.
در ما میل به زیستن زنده بود .
حس عاشقی و معشوقی نیز جریان داشت...
اما جنگ آمده بود.چه باید میکردیم؟؟؟؟
آیا جز جنگیدن چاره ای داشتیم؟؟
ما هم آینده را برای خود ترسیم کرده بودیم...
اما جنگ نزدیکتر از دور بود.
جنگ بود .
باید این نزدیک را پاسخ میدادیم..
و نزدیکمان دور شد و دور و دور و دور به ساعات ۸سال.....باید میرفتیم به دنبال این قافله..
مگر چاره ای جز جنگیدن داشتیم؟؟
برای ما هم جان عزیز بود.
از توپ و تفنگ و ترکش میترسیدیم.. باید جرأت می یافتیم...
و جنگ بود..
مگر چاره ای جز جنگیدن داشتیم؟؟؟
عشق و عاشقی ومعشوقه را به امید دفاع از تمامی عاشقان و معشوقانی مانند شما رها کردیم.....و رفتیم....چه باید میکردیم؟؟؟
ما بدنبال حاکم شدن نرفتیم.
خواستیم محکوم تاریخ آینده نشویم..
خواستیم فردا از نگاه تیز و شماتت بار شما فرار نکنیم..ـ...
پس چه باید میکردیم؟؟؟
ما خونخواری نیاموخته بودیم..
باور کن از رنگ خون میترسیدیم..
اما به خونخواهی رفتیم .
خونخواهی سرهای به ناحق بریده شده......مگر چه باید میکردیم؟؟؟
از جنگ به بعد شکل عاشقی ما نیز تغییر کرد..
عاشقی ما با دلتنگی و دلبستگی به محبوبه های شب..
محبوبه های شب عملیات..
محبوبه های جا مانده در ارتفاعات "ماووت" و جاماندگان در زیر خاکریزهای "مجنون"...
و رفیقان رفته تا دهانه ی خلیج....
باور کنیدقطار قطار رفتیم..واگن واگن برگشتیم...
جوان جوان رفتیم..پیر پیر برگشتیم...
راست راست رفتیم.شکسته شکسته بر گشتیم...
گروه گروه رفتیم ..دسته دسته برگشتیم...
دسته دسته رفتیم...و تنهای تنها برگشتیم....اما ایستادیم....
آری من و تو حق داریم همدیگر را نشناسیم...
از دو نسل متفاوت...
دوستان ما آنسوی دردها و رنج ها به ساحل و ما این سمت چشم دوخته به افق های نامعلوم...
راستی اگر نمیرفتیم چه میکردیم؟؟؟
باور کنید ما هم دل داشتیم..
با دل رفتیم...بی دل برگشتیم.
با"یار"رفتیم..با"بار" برگشتیم...
با"پا"رفتیم."بی "پا" برگشتیم.
با "عزم"رفتیم ،با"زخم" برگشتیم.
پر "شور"رفتیم ،پر"سوز" برگشتیم..
ما"پریشانیم..اما"پشیمان نه.
شکسته ایم. اما نشسته نه.
دلخسته ایم..اما دست بسته نه..
اما.....
و
ما همان سر بازان پیاده ایم...
سواری نیاموخته ایم.....
سوای شما نیز نیستیم..
ما همان دیروزی هستیم..
تعداد ما میدانید در ۸سال چه تعداد بود؟؟
۳ونیم درصد از جمعیت ایران...
اما مردم تنهایمان نگذاشتند.
آری همه ی ما ۸سال بودیم...
با هم در کنار هم..
تو هم بودی..
آری همه بودند.
نگاه محبت آمیز آن دوران به ما....
هدایای مادران و پدران شما به جبهه...
گذشتن از شام شب و هدیه به جبهه.
گذشتن از فرزند و اعزام فرزند دیگر.
تحمل بمباران..
تشییع رفیقان ما..
دیدار وعیادت و دلجویی از جانبازان ما..
آری مردم بودند..ایستادند..مقاومت کردند. تلخی چشیدند اما به رخ ما نکشیدند....
ما هنوز مدیون لقمه های سفره های شما هستیم که بیدریغ به سنگر های ما هدیه کردید...
ما هنوز به آنسو و این سو بدهکاریم...
طلبی نداریم.....
اما بدانید... قرار "دیروز " آنچنان بود....
از امروز شرمنده ایم...
ما غارت را آموزش ندیده بودیم.
غیرت را تجربه کردیم..
بخدا، بخدا و بازم بخدا!!:
اینان از ما نیستند.
اینان از ما نیستند..
اینان گرگانی هستند که صد پیراهن یوسفان را دریده اند..از مانیستند.
از امروز شرمنده ایم....🌹
تازنده ایم رزمنده ایم
یک سربازوطن
🇮🇷التماس دعا 🙏🇮🇷
با عرض سلام و تسلیت ایام سوگواری🏴
انشاءالله از امروز تا هفته دفاع مقدس، بتدریج خاطرات برادر رزمنده و جانباز سید مرتضی حجازی از عملیات کربلای ۴ تقدیم دوستان رزمنده خواهد شد.
جمله معروفی است که پیروزیها صد تا پدر و مادر دارند اما شکستها بچه یتیم هستند و کسی مسئولیت آنها را بر عهده نمیگیرد و خاطرات آن را روایت نمیکند. در حالیکه بعضی از شکستها مقدمه پیروزی اند.
عملیات کربلای چهار در دیماه سال ۱۳۶۵ نیز از جمله عملیاتهای دفاع مقدس است که به علت عدم موفقیت کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
اگرچه با تفحص شهدای غواص این عملیات در سالهای گذشته تا حدودی پرده از حماسه های رزمندگان این عملیات برداشته شد، اما هنوز ابعاد مختلف این عملیات و حماسه های رزمندگان مظلوم عملیات کربلای ۴، آن هم از زبان رزمندگانی که در جزیره ام الرصاص وارد عمل شدند، بیان نشده است.
خاطرات برادر سید مرتضی حجازی معاون گردان امام حسن از لشکر قمر بنی هاشم از جمله خاطرات ناب این عملیات است.
زیرا رزمندگان گردان در این عملیات حماسه ها آفریدند که کمتر گفته و شنیده شده و لذا خاطرات برادر حجازی از جمله خاطرات ناگفته ای است که حتی رزمندگان دفاع مقدس هم کمتر شنیده اند.🌷
جزیره ام الرصاص را باید کربلای گردان امام حسن نامید. زیرا رزمندگان این گردان برای حمایت از رزمندگان سایر یگانهایی که در این منطقه وارد عمل شده بودند، در شرایطی وارد جزیره ام الرصاص شدند که شرائط بسیار حاد و بحرانی بود اما آنها برای نجات همرزمان خود با شجاعت وارد عمل شده و حماسه ای آفریدند که به علت ناکامی عملیات کربلای ۴ کمتر روایت شده است.
اما خداوندی که همواره حاضر و ناظر در تمام عرصه های زندگی بشری است شاهد این صحنه های حماسی بوده و مطمئناً شهدا و رزمندگان این عملیات نزد خداوند مأجور هستند.🌷
چند نکته قابل توجه:
۱- این خاطرات نتیجه ۱۱ صفحه خاطرات دستنویس برادر سید مرتضی حجازی است و من صرفاً آنها را تایپ و ویرایش کرده ام.
۲- در طول ارسال قسمتهای مختلف خاطرات، دوستان اگر سئوالی دارند میتوانند از برادر حجازی سئوال کرده و پاسخ بگیرید.
۳- انتشار این خاطرات بدون دخل و تصرف و با حفظ امانتداری در گروههای دیگر بلامانع است.
۴- انشاالله با مرور و یادآوری خاطرات این برادر رزمنده، سایر رزمندگان و فرماندهان گردان امام حسن نیز خاطرات خود را بازگو نموده تا با جمع آوری آنها به کتابی ماندگار تبدیل شده و بهعنوان میراثی گرانقدر برای آیندگان به یادگار بماند.
انشاءالله همگی با بیان خاطرات و حماسه های یاران شهیدمان توفیق شفاعت آنها را داشته باشیم. آمین یا رب العالمین🤲
نبرد در ام الرصاص، کربلای گردان امام حسن مجتبی( علیه السلام) (۱)
(حماسه گردان امام حسن از لشکر قمربنی هاشم در عمليات کربلاي 4 )
خاطرات سید مرتضی حجازی معاون گردان امام حسن(علیه السلام)
-قسمت اول -مقدمه
به نام خدای مجاهدین و شهیدان راه حق
معروف است پیروزیها صد تا پدر دارد اما شکستها بچه یتیمند و هیچ کس مسئولیت آن را نمیپذیرد
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
عملیات کربلای چهار اگر چه با ناکامی مواجه شد و متوقف گردید، اما در این عملیات حماسه هائی خلق شد که به علت شکست عملیات مورد توجه قرار نگرفت و حتی رزمندگان و فرماندهان دفاع مقدس نیز کمتر آن را روایت کرده اند.
لذا همانگونه که حضرت امام خمینی قدسسره فرمودند«همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفهایم نه مأمور به نتیجه»، رزمندگان ما در عملیات کربلای چهار به عنوان عمل به تکلیف وارد عمل شده و وظیفه خود را در حد توان انجام دادند.
در اینجا در صددم تا حماسه رزمندگان گردان امام حسن در عملیات کربلای ۴ را روایت کنم. عملیاتی که اگر چه با شکست مواجه شد و عملیات متوقف گردید،اما رزمندگان گردان امام حسن در سخت ترین شرائط عملیاتی و در زیر آتش سنگین دشمن وارد منطقه درگیری شده و خالق حماسه هائی گردیدند که کمتر روایت شده است.
در هفتمين سال دفاع مقدس و در نيمهي دوم سال 1365، پيرامون عمليات آينده به عنوان عملياتي مهم و سرنوشتساز تبليغات زيادي انجام ميشد. محور اصلي تبليغات، بر اين اساس بود که با توجه به طولاني شدن جنگ تحميلي، قرار است در عمليات آينده، سرنوشت جنگ يکسره شده و به آن پايان داده شود. در اين عمليات که در تاریخ سوم دیماه ۱۳۶۵ انجام شد و بعدا به عنوان عملیات کربلاي 4 نامگذاري شد، لشکر قمربنی هاشم ميبايست در کنار لشکرهاي مقتدر امامحسين(عليهالسلام) و نجفاشرف وارد عمل ميشد. بنابراين نيروهاي ما بايد از اروندرود و جزاير امالرصاص و امالبابي که در مقابل خرمشهر و در ميانة رودخانة اروند واقع شده بود، عبور ميکردند و پس از پاکسازي ساحل، تا منتهياليه اين منطقة عملياتي پيشروي نمايند.
نيروهاي لشکر ما مأموريت داشتند تا پس از قطع جادههاي اصلي منطقه، يعني جادههاي فاو- البحار، فاو- بصره و فاو- امالقصر، تا ساحل آبهاي خورعبدالله پيش رفته و با ادامة عمليات، نيروهاي عراقي را در منطقة فاو محاصره کنند. به همين جهت، رزمندگان لشکر ما مأمور بود تا پس از نفوذ نيروهاي غواص در مواضع دشمن، در يک عمليات آبي- خاکي وارد عمل شده و پس از درگيري با نيروهاي عراقي مستقر در اين منطقة عملياتي، به اهداف مورد نظر خود دست يابند.
در اين ايام، با تبليغات فراوان در خصوص سرنوشت ساز بودن عمليات آينده، نيروهاي داوطلب زيادي به جبههها سرازير ميشدند. پس از اعزامهاي متعدد نيروهاي داوطلب رزمنده که در قالب کاروانهايي تحت عنوان سپاهيان حضرت محمد(صلياللهعليهوآله) از سراسر کشور راهي جبهههاي جنگ بودند، بهتدريج گردانهاي عملياتي تکميل ميشدند.
با توجه به مأموريت آبي- خاکي لشکر قمربنی هاشم، گردانهاي عملياتي و خطشکن لشکر، جهت آمادگي رزم به اصفهان اعزام شده و به مدت يکماه در پادگان غدير مستقر شدند تا با آموزش شنا، آمادهی انجام ماموريت در عملیات آینده شوند.
دورة آموزش شناي نيروهاي عملیاتی مصادف با ماههاي آبان و آذر و فصل سرما بود و محدوديتها و مشکلات فراواني را به همراه داشت. در اين دورة آموزشي فشرده، نيروهاي رزمنده، روزي دو مرتبه در هواي سرد پاييزي به استخر واقع در دروازهشيراز ميرفتند. طبيعي بود که اين کلاسهاي فشرده و مستمر شنا، توان و رمق نيروهاي گردان را ميگرفت و آنها را دچار ضعف جسماني ميکرد. بنابراين در طول اين مدت يک ماهه، با تأمين ميوه و مرکبات و خوراکيهاي انرژيزا همانند؛ کشمش، خرما، عسل، مركبات و مانند آن، سعي ميشد تا توان فيزيکي و بدني نيروهاي رزمنده تقويت شود.