⌛ معنای اسم سوره ها ⌛
حیف نیست معنای اسم سوره ها را ندانیم؟
بسم الله
👇 👇
1- فاتحه👈گشاينده
2- بقره👈گاو ماده
3- آل عمران👈خانواده حضرت عمران علیه السلام
4- نساء👈زنان
5- مائده👈سفره و خوان غذا
6- انعام👈احشام و چهار پايان
7- اعراف👈جائى است ميان بهشت و جهنم
8- انفال👈منابع و ثروت هاى عمومى در طبيعت
9- توبه👈بازگشت
10- يونس👈نام يكى از پيامبران
11- هود👈نام يكى از پيامبران
12- يوسف👈نام يكى از پيامبران
13- رعد👈غرش آسمان و ابر
14- ابراهيم👈نام يكى از انبياء
15- حجر👈نام سرزمين قوم ثمود
16- نحل👈زنبور عسل
17- اسراء👈حركت شبانه
18- كهف👈غار
19- مريم👈مادر حضرت عيسى
20- طه👈رمزى است خطاب به پيامبر اسلام صلی الله علیه وسلم
21- انبياء👈پيامبران
22- حجّ👈قصد و آهنگ و نام يكى از عبادات اسلامى كه از فروع دين است
23- مؤمنون👈ايمان آوردگان
24- نور👈روشنایی و روشنی
25- فرقان👈جدا كننده
26- شعراء👈شاعران
27- نمل👈مورچه
28- قصص👈قصّه
29- عنكبوت👈نوعی حشره
30- روم👈نام كشورى است
31- لقمان👈نام مردی حکیم که اصلش حبشی بوده و در روزگار داود می زیسته است
32- سجده👈سجده كردن
33- احزاب👈حزب ها و گروه ها
34- سبا👈نام شهری که بلقیس دختر هدهاد در کشور یمن، پادشاه آن بود. او به عقد حضرت سلیمان علیه السلام در آمد
35- فاطر👈شكافنده، پديد آورنده
36- يس👈از حروف رمز قرآن و خطاب به پيامبر
37- صافّات👈به صفّ كشيده ها
38- ص👈از حروف مقطع رمز
39- زمر👈جمع زمره: گروه ها و دسته ها
40- مؤمن👈ايمان آورنده
41- فصّلت👈بخش بخش و فصل فصل شده
42- شورى👈مشورت و هم فكرى و نظر خواهى
43- زخرف👈زينت و زيور
44- دُخان👈دود
45- جاثيه👈به زانو افتاده
46- احقاف👈نام سرزمين قوم عاد در نزديكى يمن
47- محمّد👈صلی الله عیله وسلم[نام پيامبر بزرگ اسلام
48- فتح👈پيروزى
49- حجرات👈حجره ها و اطاق ها
50- ق👈از حروف رمز اوائل سوره ها
51- ذاريات👈پراكنده كنندگان
52- طور👈نام کوهی که حضرت موسی برای مناجات با خدا به آنجا رفت
53- نجم👈ستاره
54- قمر👈ماه
55- رحمن👈بخشنده
56- واقعه👈پيش آمد، حادثه
57- حديد👈آهن
58- مجادله👈گفت و گو و جَدَل
59- حشر👈بيرون آمدن، بر انگيخته شدن
60- ممتحنه👈زن امتحان شده
61- صفّ👈رديف و صفّ
62- جمعه👈یکی ازایام هفته
63- منافقون👈دو چهره ها
64- تغابن👈گول خوردگى و حسرت و خسران
65- طلاق👈رها ساختن و طلاق دادن زن
66- تحريم👈حرام و ممنوع ساختن
67- ملك👈فرمانروائى
68- قلم👈وسیله نوشتن
69- حاقّه👈آن چه سزاوار و مسلم و حقّ است
70- معارج 👈نردبان ها، رتبه هاى بالا برنده
71- نوح👈از پيامبران بزرگ
72- جن👈موجودى نامرئى با ويژگيهائى عجيب
73- مزمّل👈گليم به خود پيچيده
74- مدثّر👈جامه به خود پيچيده
75- قيامت👈برخاستن
76- دهر👈روزگار، دوران
77- مرسلات👈فرستاده شده ها
78- نبا👈خبر
79- نازعات👈آنها كه از روى قوت مى كشند
80- عبس👈چهره در هم كشيد
81- تكوير👈 هم پيچيده شدن
82- انفطار👈شكافته شدن
83- مطففين👈كم فروشان
84- انشقاق👈دو شقه شدن و شكاف برداشتن
85- بروج👈برج ها
86- طارق👈ستاره ظاهر شونده
87- اعلى👈برتر
88- غاشيه👈فرا گيرنده
89- فجر👈سپيده دم
90- بلد👈شهر
91- شمس👈خورشيد
92- ليل👈شب
93- ضحى👈نور و روشنائى
94- انشراح👈گشاده شدن، وسيع شدن
95- تين👈انجير
96- علق👈خون بسته، زالو، كرم
97- قدر👈اندازه، سنجش، ارزش
98- بيّنه👈دليل روشن و حجت آشكار
99- زلزال👈لرزش و زلزله
100- العاديات 👈دوندگان
101- قارعه👈كوبنده
102- تكاثر👈افتخار به زيادى ثروت و عزّت
103- عصر👈زمان، بعد از ظهر، فشار و ...
104- همزه👈عيب جو و طعنه زن
105- فيل👈نوعی حیوان
106- ايلاف👈الفت دادن
107- ماعون👈ظرف غذا
108- كوثر👈خير فراوان
109- كافرون👈كافرها
110- نصر👈يارى
111- تبّت👈شكسته باد
112- اخلاص 👈خالص كردن
113- فلق 👈صبح
114- ناس👈مردم
#دانستنیها
☆∞🦋∞☆
#حاجحسینیڪتا 🌿
ڪجا یه گنـــــاه رو
به خاطر
روے گُلِ یوسفـــــ زهــرا
ترڪ ڪردے و
ضرر ڪردے؟
#شهیدگݦنآمـ🌙
صلواتمحبتمیآورد
آیتاللهبهجت(ره) :
کارآسانوکوچکومفید،بعدازملاحظه
واجباتومحرمات صلواتاست.
صلواتمحبتآوراست و محبتانسانرابالامیکشد.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آقااآااااا
من رئیس جمهورتونم هنوز این بازی ها چیه در اوردید😐
『 Hajmashty 』
#پارتچهاردهمツ
#دختࢪبسیجے
پرهام خیلی ریلکس روی مبل نشستھ بود و به آرام خیره شده بود اما آرام بهش توجهی تمیکرد و انگار میخواست وجودشو نادیده بگیره
رو به آرام با مالیمت گفتم : شما می تون ی بر ی و به کارت برس ی.
بدون هیچ حرفی از اتاق خارج شد و در رو پشت سرش بست که پرهام که تا اون لحظه با تعجب به من نگاه می کرد مثل برق
گرفته ها گفت :بله! بله؟ نفهمیدم چی شد؟ تو االن با این دختره چجور حرف زد ی؟!
_انقدر ترش نکن! قراره از فردا جوری که تو دوست داری بیاد سر کار؟
_یعنی چی؟
_یعنی بدون چادر!
_محاله!
_حاال فردا خودت می بینی! طرف از اوناییه که دنبال بهونه م ی گرده تا چادری نباشه و حتما به اجبار تا حاال هم چادر سرش
کرده.
_چادرش به جهنم جوری با آدم رفتار میکنه که انگار اصلا وجود نداری!.
_اونش هم به مرور زمان درست میشه.
برو بابا! من منتظر اخراجش بودم بعد تو می گی می خوا ی بسازیش؟!
_نمی تونم اخراجش کنم؟
_چرا اونوقت؟
_چون اوال این سه تا رو بابا گفته حق اخراج کردنشون رو ندارم و دوما! این یکی برای سر گرم ی خوبه.
پرهام دیگه حرفی نزد و من هم مشغول رس یدگی به آمار و ارقام بازدهی
شرکت و مقای سه شون با ماه های قبل و.... شدم و او که
دید حسابی سرم شلوغه بدون هیچ حرف ی از جاش برخاست و از اتاق خارج شد.
تا ظهر مشغول رسیدگی
به همون چندتا برگه و گفت و گو ی تلفنی با سعید ی مد یر عامل کارخونه بودم.
هر چه به آخر ماه نزدیک
تر می شد یم وقت من هم تو ی شرکت بیشتر پر می شد و بعضی وقتا هم تا شب شرکت م ی موندم.
به خصوص تو ی فصل زمستان که روزا کوتاه تر بود و تا چشم به هم می زدم
شب م ی شد.
بابا همیشه تو ی کارخونه بود و خیلی کم به دفتر مرکزی سر می زد و می شد گفت فقط
روزایی که برا ی بستن قرداد
بهش نیاز
بود و وقتایی که من نبودم به اینجا سر میزد.
همیشه می گفت دوست دارم تو ی کارخونه باشم چون دیدن چرخیدن چرخ تولید و سر کار بودن کارگرا بهم آرامش می ده.
ولی من بر عکس او دفتر لوکس آرامش می ده.
و مجلل خودم رو به محیط پر سرو صدای کارخونه ترجیح می دادم.
توچہڪردهای؟
کہخداهمہاترابرایخودشخواست
ونصیبماچیزینگذاشت؛حتے
نامے،نشانے...˘˘!💔
#شهیدگمنام
رْاٰیِحِْــ♥ــهـ
ʝơıŋ➘
|❥ @rayehe_f ツ