#مریم عمو همچنان ادامه میداد؛این دوتا برادر همچنان باید برادریشون ثابت بشه. آقا مهدی آقا مصطفی من یه پیشنهادی دارم. البته میدونم ک شما صلاح بچه هاتون رو بهتر میدونید اما دلم نمیخواد چند صباح دیگه که سرم رو گذاشتم رو زمین و مردم روم نشه تو روی برادم نگاه کنم. من همین الان آقا مصطفی دخترت رو برا پسر کوچیکه آقا مهدی خواستگاری میکنم.دلم میخواد این وصلت دو برادر رو دوتا خونواده رو بهم نزدیک کنه. اتاق دور سرم می چرخید چی میگفت این پیرمرد همه هاج و واج نگاش میکردند.نگاه کردم به محمد صورتش قرمز و برافروخته بود.مشتش رو گره کرده بود. میدونستم بهم علاقه ای نداره منم بهش علاقه ای نداشتم اصلا نمیخواستم ازدواج کنم هزارتا برنامه و آرزو داشتم.چرا کسی حرف نمیزد؟؟چرا همه سکوت کرده بودند؟؟ زنعمو همیشه حرف میزنه منتظر بودم یک کلمه از دهنش بیرون بیاد اما با اینکه عصیانیت از چهره میبارید نگاه غضبناک عمو باعث میشد ساکت بمونه. محمد بلند شدو گفت: ببخشید با اجازتون من میرم تو حیاط.باباش صداش کرد و گفت: بشین سرجات. #ادامه_دارد... ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

حرفهای خودمونی سلام. برای رسیدن به این مرحله که بخوایم دید مثبت داشته باشیم، اول باید یه مرحلهء مهم و سخت رو پشت‌سر بگذاریم. اونم اینه که یاد بگیریم وابسته نباشیم، مستقل باشیم، به این معنی که خوب بودنِ حالِ درونیمون، وابسته به رفتارهای دیگران نباشه. ما خانمها روحیهء لطیف و شکننده‌ای داریم و به همین خاطر آسیب‌پذیر میشیم. ولی درستش اینه که نباید منتظر باشیم کسی غیر از خودمون حالمون رو خوب کنه. نباید منتظر همسر باشیم تا حال خوبی برامون ایجاد کنه، نه همسر، نه مادر نه فرزند نه.... فقط باید نگاهمون به خودمون و خدا باشه. اگر بتونیم در ارتباط با خدا، حال خوبی برای خودمون ایجاد کنیم، اگر خلوتهای قشنگی با خدا داشته باشیم،اونوقت میتونیم مثبت‌نگر باشیم. اونوقته که مشکلات زندگیمون رو در برابر عظمت خدا، کوچک می‌بینیم. اونوقته که دست و پای شیطان بسته میشه و نمیتونه ذهنمون رو درگیر افکار منفی کنه.لعنت بر شیطان ، وقتی میاد سراغ آدم، دیگه ول نمیکنه. خیلی خیلی خیلی کار سختیه😔ولی نتیجه‌ش به همون اندازه شیرینه😍 این روش رو من زمانی درک کردم که بخاطر یه سوءتفاهم، به شدت به همسرم بدبین شده بودم و افکار منفی دست از سرم برنمیداشتن و آرامش رو ازم گرفته بودن. الا بذکرالله تطمئن القلوب. ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

#پاسخ_اعضا🌻🌿 سلام در رابطه با خانومی که واسه انتخاب رشته دختر خانمشون راهنمایی خواستن : 👌من خودم رشته علوم و معارف اسلامی رو خوندم تو دبیرستان ، واقعا خیلی رشته خوبی هست درساش که یکم سنگین تر از رشته انسانی هست و کتاب های اضافی هم داره نسبت به رشته انسانی مثلا احکام یا اخلاق اسلامی ‌. اگر هدفشون معلمی هست میتونن از انسانی هم وارد بشن یکم راحت تره نسبت به معارف ، انسانی درساش سبکتره . ولی من خودم به شخصه با اینکه اون درس های اضافی خیلی وقتم رو می‌گرفت و اذیت میشدم اما خب آدم خیلی چیزهای خوبی یاد میگیره که بعدا به کارش میاد . دانشگاه هم که فرهنگیان مثل پزشکی رشته تجربی هست و رقابت زیاده الان پذیرش خیلی کم و سخت شده و بیشتر پسرها رو میگیرن و اگر علاقه اصلیش به تجربی هست میتونه تجربی بخونه و بره معلم بشه تجربی هم شاخه های زیادی داره، موفق باشید🌹 یه چیزی هم هست رشته معارف اول باید آزمون داد اگر قبول شد دعوت به مصاحبه این وسط یه تحقیق هم میکنن راجب خانواده و... ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

#تجربه_اعضا #ایده_زیبایی 🍃🎈🍃🎈🍃🎈🍃🎈🍃🎈🍃 سلام عزیزانی که راجع به جوشای چرکی پرسیده بودن, سرکه سیب خیلی خوبه. به این صورت که دوقاشق سرکه رو با یک قاشق آب مخلوط کنن و شب موقع خواب با پنبه به صورتشون بزنن. برای بوش هم نگران نباشن, بالشتشون بو نمیگیره چون زود خشک میشه. امیدوارم نتیجه ببینن😊 نمک دریا هم خوبه. با آب مخلوط کنن به شکل خمیر دربیاد و بذارن روی جوش. هم سرکه و هم نمک دریا زود اثر میکنن چون نتیجشو هم خودم دیدم و هم اطرافیانم. برای #جوش های زیرپوستی هم کاربرد دارن. ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

#پاسخ_اعضا🌻🌿 با سلام خانمی گفتن با خیانت‌های پی در پی همسرم... عزیز دلم، مثل اینکه وقتی شما باردار میشین همسرتون بیشتر بهش خوش میگذره،! شاید شما توی دوران بارداری، بیخیال همسر خوش اشتهاتون میشین،! با این حالِ همسرت، چرا دوباره باردار شدی؟ بیشتر بهش توجه کن، اگر چاره اینه! مدلهای مختلف بهش رسیدگی کن، 🤦‍♀️🙈 اگر بعد از رسیدگی و سیاست‌های زنانه💏💝 خوب شد که هیچ، اگر نشد باید از طُرُقِ دیگه باهاش برخورد کنین،🙅‍♂️🤕💣 آیا خانوادتون میدونن؟ ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

عروسی من باسلام برای موضوع عروسی، تا میتونید آسون بگیرید، برای خریدها مخصوصا طلا اگه به همسرتون فشار میاد اصرار نکنید! چون اگه مجبور بشه بخاطر شما بره پول قرض کنه از کسی که دلش نمیخواد، اونوقت شم مدیون میشین. من خودم یه سرویس تیتانیوم طرح طلا سفید خریدم برای عروسیم و به خونواده هامونم هیچی نگفتیم.یعنی راز گذاشتیم بین خودمون. الانم که یکسال میگذره، شوهرم هر مناسبتی که تونسته برام چند گرم طلا خریده و این بیشتر به من میچسبه تا طلای زورکی. واسه خریدای دیگه مثل سایه چشم های 24 رنگ و اینا پیشنهاد میکنم نخرین! چون هر کی خریده استفاده نکرده فقط دو سه رنگ ملایم بگیرید. اصلا فکر اینکه میزتوالت رو شلوغ کنید نباشید. جهاز هم هر چی که استفاده میکنید بخرید فقط. فیلم و عکس های عروسی رو با کیفیت و خوب بگیرید چون فقط ایناست که میمونه براتون. خودتون تنهایی برید خرید اگه خونواده ها ناراحت نمیشن یه اجازه لفظی جهت احترام بگیرید فقط، اینجوری موقع خرید راحت ترین. من دسته گل عروسم رو.مصنوعی گرفتم که همیشه برام یادگاری بمونه. ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

هر روز صبح، زنده می‌شوم و زندگی می‌کنم برای رویاهایی که منتظرند به دست من واقعی شوند... #صبح_بخیر ❄️☀️ ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

سلام. مادرم خیلی وقت نبود توی تصادف از دست داده بوم. اقوامی که نزدیک ما بودن خیلی اصرار داشتن بخاطر این که زیاد توخونه تنها نمونم بهشون سر بزنم. یه روز تصميم گرفتم به احترامشون هم سر بزنم و هم ظرف امانتیشون که منزلمون بود رو ببرم، یه خورده غذا ریختم داخلشو و گذاشتم توی سینی و براشون بردم. در که زدم، در رو باز کردن و با یه قیافه خیلی در هم و مثل اینکه انتظار دیدن منو نداشته باشن اون ظرفو از من تحویل گرفتن و حتی یه تعارف خشک و خالی هم نکردن. (شاید از ترس این که من متوجه بشم مادر من به رحمت خدا رفته و اینا دور خوشحالی خودشون هستن و احترام نگه نداشتن) بعد که خواستم برگردم بهم گفتن سینی روحی خونه دارین؟! گفتم آره، چه اندازه ای باشه؟! هیچی نگفت و یه جور نگام کرد، گفت سینی باشه دیگه. گفتم باشه نوه تونو بفرستید بهش بدم. با این که کار به ظاهر بدی انحام نداده بودن، اما خیلی بهم برخورد و دلم شکست که نه به تعارفشون نه به این طرز رفتارشون. سینی رو بهشون دادم و... بعد از چند روز که گذشت اومدن خونه ما و گفتن چند روز پیش داشتیم شیرینی می پختیم برا عید، تشت پر از ریگی که برا پخت شیرینی روی اجاق گاز گذاشته بودیم آب شد و ریخت روی فرش و موکت آشپزخونه. هم فرش سوخت، هم موکت هم پای دخترم که اومد اونا رو برداره و بندازه توی حوض. هر چندتا سینی شیرینیی هم که گذاشته بودیم سوخت و ریختیم دور. #تا_توانی_دلی_به_دست_آور دل شکستن هنر نمی باشد. ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

سلام بانو مرسی از کانال خوبت من تا حالا خواننده بودم الان میخواستم از اعضای محترم کانال ی درخواست راهنمایی یا چجوری بگم یجورایی دردل کنم 😔 من بیست سالمه پنج ساله ازدواج کردم شوهرم سی و دوتا دختر چهار ماهه و یک سال و نیم دارم 😊 میدونین ی مدت زیادی هس شوهرم ازم دوری میکنه بعضی وقتا یادآوری میکنم ک من زنم نیاز ب انرژی مثبت و محبت دارم تا بتونم ب بچها توخونه برسم یا اصلا از نظر روحی تقویت بشم و با این سیل مشکلات مقابله کنم😔 متاسفانه همون روز اول یادشه خیلی بشه فرداش بعد دوباره همون ضمنا اصلا خوشش نمیاد من باهاش حرف بزنم 😕اینو از رفتارش فهمیدم خلاصه که دلم خیلی پره تو این چن سال با همه چیزش سوختم و ساختم بعضی وقتا از خستگی غر میزدم ولی بازم ساختم خیلی چیزا تو دلم موند گفتم عب نداره آرزو ب دلم موند مث بقیه عروس و دامادا اوایل ازدواج برا شوهرم لباس باز بپوشم تو خونه برقصم براش نشد از همون اول همش باید با مانتو روسری توخونه خودم میبودم🤦‍♀ ولی تحمل کردم بخاطر عشقی ک بهش داشتم بخدا خودتونو بزارید جای من بعد راهنماییم کنید 😢 منم تو این زندگی خیلی کم گذاشتم خودم میدونم ولی توقع دارم حالا ک با مشکلات زیاد و البته حسرت های فراوان باهاش ساختم حداقل اونم ب حرف من احترام بزاره میبینه اذیت میشم لا بقیه خانما بگو بخند کنه خب رعایت کنه چی میشه مگه مردم باید حیا داشته باشه البته من رو همه زنا حساس نیستم بعضی از موردایی که از نظر خوردم مشکل دار هستن رو میگم توروخدا بهم بگید چکار کنم بهم اهمیت بده محبت کنه بی دلیل بوسم کنه قلبا دوسم داشته باشه مگه چیز زیادی میخوام ازش همین ک وقتی بهش ابزار علاقه میکنم بجای واژه مرسی یا منم همینطور ی کلمه محبت آمیز در جوابش بده ن تشکر مگه دوس داشتنم در جوابش تشکر میکنن 💥برای ارسال پیام و کمک کردن به دوستمون به آیدی ما پیام بدید🌹❤️@hastammmm ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

#مریم ب مامان نگاه کردم با التماس نگاه کردم آینده من تو اون خونه مشخص بود کنار مردی که هیچ شناختی ازش نداشتم از خودش و خونوادش بدم میومد..مامان آروم و با ترس گفت:خان عمو نمیشه برای بچه ها.....خان عمو گفت: یعنی حرف من حرف نیست؟؟ یعنی من باشما دشمنم..پس چرا به من گفتید که بیام؟؟بابا گفت: اختیار دارید شما بزرگی مایید.هرطور صلاح بدونید.من به عنوان پدرش و بزرگترش موافق حرفتونم.چشم.....از بابا ناامید شدم و برگشتم سمت عمو وبهش ملتمسانه نگاه میکردم و فقط تو دلم خدارو صدا میکردم که عمو گفت: منم راضیم.خان عمو گفت: خب خدارا شکر.دوبرادر دوباره بهم گره خوردند...دیگه نمیشنیدم چی میگن.اشکام از چشمام میچکید روی چادری که سر کرده بودم.این دیگه چه بخت و اقبالی بود؟؟ خدا لعنتشون کنه من فقط باید تاوان پس میدادماین وسط.گناه من چی بود. به محمد نگاه کردم سرش بایین بود و خیس عرق.دلم براش میسوخت نمیدونستم کس دیگه ای را دوست داره یانه؟ انگار که متوجه نگاهم شده باشه برگشت سمتم و بهم زل زد.از نگاهش ترسیدم و سرمو انداختم پایین نمیدونم شاید فکر میکرد که من خوشحالم.اونشب قرار شد عمو دیگه سراغ پولش رو نگیره تا هر زمانی که بابا داشت و تونست و بهش برگردونه. حتی قبول کرد که ماه به ماه یک مبلغ جزئی رو بگیره و وقتی همه پول رو گرفت سفته ها رو پس بده.وقتی مهمونا رفتن من یه گوشه اتاق نشستم و زل زدم به دیوار.....مامان اومد سمت بابا و گفت: چیکار کردی؟؟ میگفتی دختر نمیدم؟؟؟ دخترت را میخوای بفرستی خونه مهدی؟ #ادامه_دارد... ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

#سوال_اعضا⁦❤️👇 سلام زهره هستم 19سالمه نه ماهه پیش با یکی نامزد کردم و حالا دیوانه وار عاشق هم شدیم طوری که یه ساعت نمی‌تونیم از هم بی خبر باشیم پسر عمه بابام به بابام گفته بود که منو میخواد و دوسم داره.. بابام هم بخاطر همین خواست نامزدی رو به هم بزنه و منو مجبور کنه با اون ازدواج کنم وقتی مامانم ماجرا رو بهم گفت سریع رفتم پیش عرفان ( نامزدم ) همه ماجرا رو بهش گفتم انگار دیوونه شد گفت منو میکوشه ولی اجازه نمیده از هم جدا بشیم به هزار بد بختی راضیش کردم کاری نکنه که به ضررش باشه، چند روز گذشت بهم زنگ زد گفت داره میاد دنبالم که بریم بیرون آماده شدم اومد ولی به جای اینکه بریم بیرون رفتیم خونشون خیلی تعجب کردم که بردم خونه بهم گفت باید یه کاری کنیم که نتونن از هم جدامون کنن بعد از کلی مقدمه چینی بهم گفت که باید باهام رابطه داشته باشه اول قبول نکردم ولی بعد که دیدم زنگ زد به رفیقش و گفت یه تفنگ براش گیر بیاره ترسیدم که بلایی سر کسی بیاره و قبول کردم... بعد به مامانم گفت که چکار کرده و اگه بخوان ما رو از هم جدا کنن به همه میگه و آبرو خانوادمون رو می‌بره خیلی میترسم که این کارو انجام بده و آبرومونو ببره تو رو خدا کمکم کنید خیلی میترسم توروخدا شما راهنماییم کنید برای ارسال پیام و کمک کردن به دوستمون به آیدی زیر پیام بدید🌹@hastammmm ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══

#ارسالی_اعضای_کانال👌🌷💥 سلام به همگی من هیجده سالمه یه ساله که ازدواج کردم شوهرم بیستو سه سالشونه من یه عادتی که از سن چارده پونزده سالگی به سرم افتاده بود چت کردن توی گروه و کلکل کردن با پسرا بود😔😕 توی نامزدی و عقد هم همینطور شوهرم هر دفعه میفهمه و رسوا میشم و بهش قول میدم تکرار نکنم اونم چون خیلی دوستم دارم میبخشه🙂 ولی ازم قول گرفته بود دفعه دیکه با پسری چت کردم گوشیمو میشکونه و میره قضیه رو به بابام میگه🥺 منم واقعا دلم میخاست اصلاح شم برگردم به زندگیم چون بهترین زندگی رو داشتم و قدر نمیدونسم 😔نه اینکه شوهرمو دوست نداشته باشم خیلیم دوسش دارم ولی بازم این عادت مص خوره افتاده به جونم ارتباط با جنس مخالف! 😞😕 بعضی مواقع انقد غرق چت میشم که از کارای روزانم عقب موندم بعضی موقعا تا یه هفته خونم بهم ریختس😓😢 تا اینکه دیروز شوهرم واسم یه خط جدید گرفته بود که کسی شمارم رو نداشته باشه و از همون خط توی روبیکا بهم پیام داد خودشو جای دوس پسر قبلیم جا زد😔 و بهم گفت دلم برات تنگ شده نمیای بریم بیرون؟(*البته من فقط در حد چت با کسی بودم نه سر قرار و دور زدن*) 😕 و منم سریع بدون نگا. کردن پروفایل یا بیو گرافی بلاکش کردم که دیدم آزاد پیام داد اسممو گف و گف اگه باهام نباشی ب شوهرت میگم و منم دوباره قرار دارم لیست سیا😕 شب شوهرم با یه دسته گل رز قرمز و یه باکس شکلات و خوراکی اومد خونه🥺😍❤️ گف وفا داریت ثابت شد ازین حرفش خیلی خجالت کشیدم به خودم اومدم دیدم تو این مدت چقد گند زدم چقد قدر زندگیمو ندونستم 😅 شوهرمم منتظر یه همچین چیزی بوده تا دوباره عشقشو به پام بریزه😊💋❤️ ببخشید طولانی شد اینم از تجربه من🥰 ══❈═₪❅💕❅₪═❈══ https://eitaa.com/raz_del ══❈═₪❅💕❅₪═❈══