eitaa logo
کانال مذهبی راز قرآن جواب تمام سوالات در کانال سنجاق شده است برای خوندنش حتماً کلمه تایید را بزنید👇
86.5هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
9.5هزار ویدیو
20 فایل
جهت رزرو تبلیغات تعرفه 👇 https://eitaa.com/joinchat/2613314037C39e1ac75c8 ❌ کپی پست برای اعضای کانال مجاز است.به شرط صلوات بر محمد و ال محمد و دعا برای ظهور اقا امام زمان عج. تبلیغاترایگان نداریم هزینه ارتفاع کانال بشدت بالاست.
مشاهده در ایتا
دانلود
5.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این روضه بسیار زیبای کربلایی ذاکر رو از دست نده و حتما ببین، بنویس مادر کاش من بودم... 💔 🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد! @raz_quran •┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
هر روز یک داستان از زندگی پیامبران علیه السلام از آدم تا خاتم 💢 بندگی پیامبر صلی الله علیه و آله پیامبر صلی الله علیه و آله هیچ گاه مثل بزرگان و پادشاهان رفتار نمی کرد و غذا نمی خورد بلکه همیشه در کمال سادگی بر زمین می نشست و مانند محرومان غذا می خورد. روزی نشسته بود و مثل همیشه با سادگی غذا می خورد، زنی که از آنجا می گذشت، پیامبر را دید که همچون کارگران ساده، روی زمین نشسته و غذا می خورد. وی از اینکه حضرت تنها و ساده نشسته و غذا می خورد، تعجّب کرد و گفت؛ «ای محمّد! تو مانند برده غذا می خوری و ماننده برده می نشینی؟!» محمّد صلی الله علیه و آله با همان سادگی، بدون اینکه احساس حقارت کند، فرمود «من بنده هستم و کدام بنده از من بنده تر است.» (فروغ کافی، ج 2 ،ص 217.) 💢 بهترین سرمایه روزی پیامبر صلی الله علیه و آله در جمع اصحاب خود نشسته بود، در همان لحظات این آیه شریفه نازل شد؛ «آنان که طلا و نقره (پول رایج زمان خود) را ذخیره می کنند و در راه خدا انفاق نمی کنند، مژده بده عذابی دردناک را.» وقتی که حضرت آیه شریفه را دریافت کرد و فهمید، بلافاصله سه بار فرمود؛ «نابود باد طلا و نقره». اصحاب که دور پیامبر نشسته بودند، در فکر فرو رفتند. عمر سکوت را شکست و از پیامبر صلی الله علیه و آله سؤال کرد؛ یا رسول اللّه ! پس چه مال و سرمایه ای را برای خود بگیریم و جمع کنیم؟ پیامبر فرمود؛ «زبان ذاکر (ذکر کننده)، قلب شاکر (شکرگزار) و زن با ایمان و کمک کار در دین». سوره توبه، 34 تفسر مجمع البیان، ص 266؛ تفسیر صافی، ج 1 ،ص 699. 💢 انفاق در پایان عمر ایام آخر زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله بود و ایشان در بستر بیماری خوابیده بود، به یاد آورد که مدّتی پیش از این، مختصر پولی به عایشه سپرده بود تا نگهدارد. در حالی که سخت بیمار بود و مرتب بیهوش می شد، از عایشه تقاضا کرد تا آن پول را که شش یا هفت دینار بود، به محتاجان بدهد. پس از آن باز بیهوش شد. وقتی که به هوش آمد، خطاب به عایشه فرمود؛ «آیا آن پول را به نیازمندان رساندی؟» عایشه گفت؛ آن را هنوز به کسی نداده ام. حضرت اصرار نمود و پول را آورد و برای علی علیه السلام فرستاد تا به نیازمندان برساند. وقتی که آن پول برای علی علیه السلام فرستاده شد و پیامبر هم اطمینان حاصل نمود، آنگاه فرمود؛ «اکنون آسوده شدم، چون شایسته نبود پیش پروردگار خویش بروم در حالی که این اندازه مال نزد من باشد». السّیرة الحلبیة، ج 3 ،ص 39. 🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد! @raz_quran •┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
9.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 سرنوشت ملعونی که آخرین ضربه را به حضرت عباس علیه‌السلام وارد کرد ‌ علیه‌السلام 🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد! @raz_quran •┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
6.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعری از نزار فرنسیس، شاعر مشهور مسیحی اهل لبنان که در مدح امام حسین(ع) سروده است . ❤ 🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد! @raz_quran •┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
8.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در کدام قسمت از حرم امام حسین علیه السلام نماز باطل است؟ نمازگزار باید در هنگامِ نماز جلوتر از قبرِ پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امام(سلام‌الله‌علیهم) نایستد، ولی مساویِ قبر اشکال ندارد نظر مراجع بر این است که 👇🏻 آیت الله خامنه ای:ًنمازگزار باید در هنگام نماز جلوتر از قبر پیغمبر(ص) و امام(ع) نایستد، ولی مساوی قبر اشکال ندارد. این مسأله در رساله آیات عظام: خوئی، تبریزی، سیستانی و مکارم نیست (۱) (فاضل:) بین او و قبر مطهر معصوم، حائل باشد.. (۲) (بهجت:) که مساوی یا جلوتر از قبر ایستادن بی احترامی نشود.. (۳) (زنجانی:) اگر چیزی مانند دیوار بین او و قبر مطهر باشد، نماز خواندن اشکال ندارد. 🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد! @raz_quran •┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من اشک فروریخته از چشم فراتم بشناس منو، من یکی از گریه‌‌کن‌هاتم من شمع عزای تو رو خاموش نکردم اون تکیه‌ی کوچیکو فراموش نکردم 🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد! @raz_quran •┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
7.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زندگی کنیم و بگذاریم دیگران هم زندگی کنند... 🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد! @raz_quran •┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
📌عذاب شمر از زبان علامه امینی ✍️ علامه امینی تعریف کرده است که : مدتها فکرمی‌کردم که خداوند چگونه شمر ملعون را عذاب می‌کند؟ و جزای آن تشنه لبی و جگر سوختگی حضرت سیدالشهدا علیه السلام را چگونه به او می‌دهد؟ تا اینکه شبی در عالم رویا دیدم که امیرالمؤمنین علیه السلام در مکانی خوش آب و هوا ، روی صندلی نشسته و من هم خدمت آن جناب ایستاده‌ام ، در کنار ایشان دو کوزه بود ، فرمودند : این کوزه‌ها را بردار و برو از آنجا آب بیاور و اشاره به محلی فرمود که بسیار باصفا و با طراوت بود ، استخری پرآب و درختانی بسیار شاداب در اطراف آن بود که صفا و شادابی محیط و گیاهان قابل بیان و وصف نیست. کوزه‌ها را برداشته و رو به آن محل نهادم آنها را پرآب نموده حرکت کردم تا به خدمت امیرالمومنین علیه السلام باز گردم . ناگهان دیدم هوا رو به گرمی نهاده و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر می‌شد ، دیدم از دور کسی به طرف من می‌آید و هرچه او به من نزدیکتر می‌شد هوا گرمتر می شد گویی همه این حرارت از آتش اوست ، در خواب به من الهام شد که او شمر ، قاتل حضرت سیدالشهدا علیه السلام است. وقتی به من رسید دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست ، آن ملعون هم از شدت تشنگی به هلاکت نزدیک شده بود ، رو به من نمود که از من آب بگیرد ، من مانع شدم و گفتم : اگر هلاک هم شوم نمی گذارم از این آب قطره‌ای بنوشد . حمله شدیدی به من کرد و من ممانعت می نمودم ، دیدم اکنون کوزه‌ها را از دست من می‌گیرد لذا آنها را به هم کوبیدم ، کوزه‌ها شکسته و آب آنها به زمین ریخت چنان آب کوزه‌ها بخار شد که گویی قطره آبی در آنها نبوده است . او که از من ناامید شد رو به استخر نهاد ، من بی‌اندازه ناراحت و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آب استخر بیاشامد و سیراب گردد ، به مجرد رسیدن او به استخر ، آب استخر خشک شد چنان که گویی سالهاست یک قطره آب در آن نبوده است . درختان هم خشک شده بودند او از استخر مأیوس شد و از همان راه که آمده بود بازگشت . هرچه دورتر می‌شد ، هوا رو به صافی و شادابی و درختان و آب استخر به طراوت اول بازگشتند . به حضور امیرالمؤمنین علیه السلام شرفیاب شدم ، فرمودند : خداوند متعال این چنین آن ملعون را جزا و عقاب می‌دهد ، اگر یک قطره آب آن استخر را می‌نوشید از هر زهری تلخ تر و هرعذابی برای او دردناک تر بود. بعد از این فرمایش از خواب بیدار شدم لعن الله قاتلیک یا ابا عبدالله 📚 البدایه النهایه ج 8 ص 297 . 📕 یادنامه علامه امینی ص 13 و 14 . سرنوشت قاتلان شهدای کربلا ‌ 🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد! @raz_quran •┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌 ✍امام محمد باقر علیه‌السلام خطاب به جابر بن یزید جُعفی می‌فرمایند: «ای جابر! تو را به پنج چیز وصیت می‌کنم... ⇦ اگر مورد ستم قرار گرفتی، ستم نکن ⇦ اگر به تو خیانت کردند، تو خیانت نکن ⇦ اگر تو را تکذیب کردند، خشم نگیر ⇦ اگر تو را ستایش کردند، دلخوش نشو ⇦ و اگر تو را سرزنش کردند، دلگیر مشو بلکه درباره آنچه گفتند فکر کن! اگر دیدی آنچه می‌گویند راست است ، خود را اصلاح کن. و اگر دیدی درست نیست، پس بدان که خود را مدیون تو کردند و برای جبران این دِین، از ثواب‌های او به تو می‌دهند و از گناهان تو کم کرده ، در نامه اعمال او قرار می‌دهند» 📚 بحارالأنوار ، ج۷۵ ، ص۱۶۲ 🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد! @raz_quran •┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آری آنان که گناه می‌کردند کسانی که ایمان آورده بودند را تمسخر می‌کردند سوره مبارکه مطفقین آیه ۲۹ 🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد! @raz_quran •┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
▪️ظهر عاشورا زمینِ کربلا بود و حسین ▪️پیش خیلِ دشمنان تنها خدا بود و حسین ▪️هر طرف پرپر گلی از شاخه ‏ای افتاده بود ▪️و اندر آن گلشن خزانِ لاله ‏‌ها بود و حسین 🏴 عاشورای حسینی و شهادت امام حسین‌ علیه السلام و یاران ایشان، بر شما تسلیت باد 🎁انتشار مطالب جهت نشر معارف و شادی روح امام حسین ع و شهدا برای اعضای کانال مجاز میباشد! @raz_quran •┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
🌙🔴🌎 یک ماجرای واقعی از طلبیده شدن زائر توسط امام حسین (ع) اسمم محمدرسول حبیب اللهی سرمهماندار هواپیما هستم و با سرتیم امنیت پرواز، فرزین فر این حکایت را نقل میکنیم که به عینه دیدیم: 🌹یک‌روز صبح زود جهت انجام پرواز وارد فرودگاه امام خمینی (ره) شدم، سالن فرودگاه شلوغ بود مسافران زیادی اونجا بودن و همگی در حال خداحافظی از بستگانشون بودن و شاد و خوشحال تو این جمعیت چشمم افتاد به یک عده که از همه بیشتر خوشحال بودند و شور و حال خاصی داشتند و منتظر گرفتن کارت پرواز بودن، نگاه کردم به تلویزیون بالای کانتر اونها که ببینم کجا دارن میرن دیدم نوشته "نجف" پیش خودم گفتم خوش به حالشون کاش روزی هم برسه منم با خانوادم بتونیم چند روزی جهت زیارت عازم بشیم... خلاصه... وارد مرکز عملیاتمون شدم و خودمو معرفی کردم اون روز قرار بود طبق برنامه قبلی به ارمنستان برم که یکهو مسول شیفتمون گفت: 🌹فلانی شما برو نجف!! پروازت تغییر کرده!! خوشحال شدم و حکم ماموریتم را گرفتم‌و وارد هواپیما شدم. بعد از یکساعت شروع کردیم به مسافرگیری مسافرها خوشحال و خندان وارد هواپیما شدن و سر جاشون نشستن، آماده بستن درب هواپیما بودیم که مسول هماهنگی پرواز سراسیمه وارد شد و گفت: ❌ دو نفر باید پیاده شن!!! پرسیدیم: چرا ؟ گفت: از دفتر مدیر عامل هواپیمایی گفتن بجاشون دو تا از کارمندها جهت انجام یکسری از کارهای مهم اداری امروز باید برن نجف حالمون گرفته شد چون دست روی هر کدوم از این مسافرها میزاشتیم که پیاده شه دلش میشکست، کاری هم نمیشد کرد چون دستور داده بودن و میبایست انجام شه! وارد اتاق خلبان شدم و ازش خواهش کردم اجازه بده از دو صندلی اضافه در اتاق خلبان جهت نشستن این دو کارمند استفاده بشه که متاسفانه موافقت نکرد 😔 خلاصه لیست مسافرها را آوردند و قرار شد اسم دو نفر انتهایی لیست را اعلام کنند تا اونها پیاده بشن اسمها را اعلام کردند و قرعه افتاد به یک پیرمرد و یک پیرزن! از هواپیما که داشتن پیاده میشدن نگاهشون یادمه که چقدر ناراحت و دل شکسته بودن 🚀 هواپیما به سمت نجف پرواز کرد و بعد از یکساعت و چند دقیقه رسیدیم به آسمان نجف منتظر اعلام نشستن هواپیما از طرف خلبان بودیم ولی اعلام نمیکرد و ما همچنان در روی آسمان نجف اشرف دور میزدیم نیم ساعتی گذشت که خلبان دلیل ننشستن هواپیما را اعلام کرد و گفت به دلیل طوفان شن و دید کم قادر به نشستن نیست و میبایست برگرده فرودگاه امام تا هوا خوب بشه! ✈️ برگشتیم فرودگاه امام و درب هواپیما باز شد و مسول هماهنگی رفت اتاق خلبان و دلیل برگشت را پرسید و خلبان هم بهش گفت اما با تعجب شنیدیم که مسول هماهنگی میگفت فرودگاه نجف بازه و پروازها داره انجام میشه و بعد از شما چند هواپیما نشست‌وبرخاست کردند... 🌹پیش خودم گفتم لابد حکمتی توی اینکاره!!! رفتم پیش خلبان و گفتم کاپتان، حالا که اینطوریه لابد خدا خواسته ما برگردیم این دو تا مسافر جامونده را ببریم، کاش شما اجازه میدادی از این دو صندلی اتاق خلبان امروز استفاده میکردیم. خلبان که مسول ایمنی پروازه نگاهی بهم کرد و گفت: شما فکر میکنید دلیل برگشتمون این بوده؟! باشه برید صداشون کنید بیان... خوشحال پریدم از اتاق خلبان بیرون و رفتم پیش مدیر کاروان و گفتم: شما تلفن این خانم و آقایی که پیاده شدن و دارید؟! 🌺 گفت بله ! گفتم: سریع زنگ بزن ببین کجان، خدا کنه تو فرودگاه باشن بهشون بگو بیان. اونهم تماس گرفت و خواست خدا پیداشون کرد و آمدن (اون دوتا از فرط خستگی رفته بودن نمازخونه فرودگاه استراحت کنند و منزل نرفته بودن) همه خوشحال و منتظر اومدنشون بودیم که دیدیم یک پیرزن و پیرمرد با غرور و خوشحال دارن میان پیرزن جلوی ما که رسید گفت: فکر کردید کار ما دست شماست؟! فکر کردید شما میتونید جواز سفر ما رو باطل کنید؟ چشمامون پر از اشک شد و ازش عذرخواهی کردیم گفتم: مادر خدارو شکر که منزل نرفته بودید و حالا اومدید! گفت: آخه شما بودید میرفتید؟ با چه رویی بر میگشتیم خونه! (حالا گوش کنید به حکایت جالبی که پیرزنه نقل کرد) اینقدر حالمون خراب بود که اصلا نمیتونستیم راه بریم و رفتیم تو نمازخونه تا حالمون جا بیاد و بعد بریم خونه. 🔴 پیش خودم گفتم یا امیرالمومنین و یا اباعبدالله و یا حضرت ابالفضل (ع) شما اینهمه مهمون داشتی امروز ما دو تا فقط زیادی بودیم و شروع کردم به گریه کردن و بی حال شدم و خوابم برد تو عالم خواب و بیداری بودم که یک آقا سید بزرگواری اومد داخل نمازخانه و گفت: ❤ مگه شماها نمیخواستید برید کربلا پس چرا نشستید؟! عرض کردیم: آقا نشد! نبردنمون! فرمود: پاشید خیالتون راحت برید کربلا!!! میگفت تا چشمهامو باز کردم دیدم موبایل شوهرم داره زنگ میزنه و گویا شما گفته بودید بیاییم... 🌺 تا یار که را خواهد و میلش به که باشد.... @raz_quran