10.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پاسخ جالب به توييت:
محرم مشكى نپوشيد
❌ کپی پست بدون ذکر صلوات و تقدیم به امام حسین ع و شهدای کربلا ممنوع
@raz_quran
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥واکنش تماشاگران لبنانی به تعزیه؛
وقتی شبیه خوان امام حسین(ع) یاری می طلبد...
❌ کپی پست بدون ذکر صلوات و تقدیم به امام حسین ع و شهدای کربلا ممنوع
@raz_quran
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
✍از ابن عباس نقل شده است :« اولین بار که درهم و دینار به وجود آمد و بر آنها سکه زده شد، شیطان به سوى آنها توجه کرد و آن دو را برداشت و بر چشم خود گذاشت ! بعد از آن به سینه خود چسباند. سپس از خوش حالى ناله اى سر داد و بار دیگر به سینه خود چسباند و گفت : شما دو سکه ، نور و روشنى چشم و میوه هاى من هستید! اگر بنى آدم شما را دوست داشته باشند؛ هر چند دیگر بت نپرستد، مرا باکى نیست . همان دوست داشتن پول برایم بس است»
📚بحارالانوار ج 73 ص 147
✍❌ کپی پست بدون ذکر صلوات و تقدیم به امام حسین ع و شهدای کربلا ممنوع
@raz_quran
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
✨چون حضرت موسی (علیه السلام) دعا کرد که یا رب، فرعون را هلاک کن.
از حق تعالی ندا آمد ای موسی، او را زودتر باید هلاک می کردیم اما او هر روز سفره ای می گستراند و بندگان، نعمت از او می خورند.
به عزت من که تا او نان و نعمت بر خلق تمام می دارد، او را هلاک نکنم.
حضرت موسی (علیه السلام) گفت پس مهلت او کی تمام می شود؟
گفت آنگاه که نان دادن از خلق بازگیرد.
📚منبع: سیاست نامه، خواجه نظام الملک طوسی
❌ کپی پست بدون ذکر صلوات و تقدیم به امام حسین ع و شهدای کربلا ممنوع
@raz_quran
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗣بزرگ شدیم و فهمیدیم که دوا، آب میوه نبود. بزرگ شدیم و فهمیدیم که پدر همیشه با دستان پر باز نخواهد گشت آنطور که مادر گفته بود. بزرگ شدیم و فهمیدیم که چیزهای ترسناک تر از تاریکی هم هست! بزرگ شدیم به اندازه ای که فهمیدیم پشت هر خنده ی مادر هزار گریه بود و پشت هر قدرت پدر یک بیماری نهفته! بزرگ شدیم و فهمیدیم که مشکلات ما دیگر در حد یک بازی کودکانه نیست! و دیگر دستهای ما را برای عبور از جاده نخواهند گرفت! بزرگ تر که شدیم، فهمیدیم که این تنها ما نبودیم که بزرگ شدیم؛ بلکه والدین ما هم همراه با ما بزرگ شده اند و چیزی نمانده که بروند! شاید هم رفته باشند...! خیلی بزرگ شدیم تا فهمیدیم که دلیل چین و چروک صورت مادر و پدر نگرانی از آینده ما بود. خیلی بزرگ شدیم تا فهمیدیم سخت گیری مادر عشق بود، غضبش عشق بود، و تنبیه اش عشق...
❤️ و خیلی بزرگتر شدیم تا فهمیدیم زیباتر از لبخند پدر، انحنای قامت اوست.
❌ کپی پست بدون ذکر صلوات و تقدیم به امام حسین ع و شهدای کربلا ممنوع
@raz_quran
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
13.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شبهه:کتک زدن زنان در قرآن!!!
🌷💠امام على عليه السلام:
🧕زن، گُل است، نه پيشكار. پس در همه حال ، با او مدارا كن، و با وى، به خوبى همنشينى نما تا زندگى ات باصفا شود.
📚 من لا يحضره الفقيه، ج ۳، ص ۵۵۶
✍ t.me/raz_quran
✍ t.me/hekayate_quran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠تربیت کودک در سنین مختلف در کلام امام علی علیه السلام:
کودک تا ۶ سال ازاد است و باید به او آسان گرفته شود، و ۷ سال تحت تربیت قرار گیرد و ۷سال دیگر گمارده شود و طول قامتش در ۲۳ سالکی و عقلش در۳۵ سالکی کامل شود و بعد از این آنچه بدست آورد با تجربه است.
📜مکارم الاخلاق، ج۱، ص۴۲۷
❌ کپی پست بدون ذکر صلوات و تقدیم به امام حسین ع و شهدای کربلا ممنوع
@raz_quran
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
5.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📿معجزه صلوات
#مهدی_دانشمند
💠امام صادق علیه السلام فرمودند:
📿كسی كه يك مرتبه با نيّت [پاك و پسنديده] و با اخلاص کامل صلوات بر پيامبر و خاندان گراميشان بفرستد، خداي متعال یکصد حاجت او را برآورده ميكند: سي حاجت از حوائج دنيا، و هفتاد حاجت از حوائج آخرتش را.
📚مستدرک وسائل الشیعه، ج 5، ص 97
✍ ❌ کپی پست بدون ذکر صلوات و تقدیم به امام حسین ع و شهدای کربلا ممنوع
@raz_quran
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
دکتر الهی قمشه ای:
تاحالا دندونپزشکی رفتین؟؟؟
اول دکتر چند تا سوزن میزنه تو لثه تون،بعد اون مته رو میگیره دستش...
بعضی وقتا از شدت درد دسته های صندلی رو محکم فشار میدیم و اشک تو چشمامون جمع میشه...
چرا نمیزنین تو گوشش؟
چرا داد و هوار نمی کنید؟
این همه درد رو تحمل کردید،این همه سوزن و آمپول و مته و انبر و ...
خوب اعتراض کنید بهش!
چرا اعتراض نمی کنید؟
تازه کلی هم ازش تشکر میکنیم و میخوایم بیایم بیرون میگیم:آقای دکتر ببخشید وقت بعدی کی هستش؟!
نمی خوای خدا رو اندازه یه"دندونپزشک" قبول داشته باشی...؟؟
به دکتر اعتراض نمی کنیم چون می دونیم این درد فلسفه داره و منجر به بهبود میشه،میدونیم یه حکمتی داره،خوب خدا هم حکیمه...
اصلا قبلا هم به دکتر می گفتند حکیم...
یعنی کارهای او از روی حکمت است.
وقتی درد و رنجی رو تو زندگی ما فرستاد،ازش تشکر کنیم،بگیم نوبت بعدی کی هستش؟
رنج بعدی؟
به من بگو مدرک خدا رو قبول نداری؟؟؟
حتی قد یه"دندون پزشک"؟؟؟
یادت نره اون خیــلی وقته خداست..
❌ کپی پست بدون ذکر صلوات و تقدیم به امام حسین ع و شهدای کربلا ممنوع
@raz_quran
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
📖آیا میدانید که گوش دادن به قرآن باعث کاهش امراض سرطانی میشود حتی باعث میشود که حجرات سرطانی را از بین ببرد.
📿سجده:باعث زیادی زیادی حافظه میگردد و همچنان باعث جلوگیری از سکته مغزی می گردد و سجده باعث از بین بردن جارج های سر توسط زمین که چارچ_ دارد خنثی می شود.
💠اشاره کردن در تشهد باعث سریع جریان خون میشود و قلب را تقویت میبخشد
❌ کپی پست بدون ذکر صلوات و تقدیم به امام حسین ع و شهدای کربلا ممنوع
@raz_quran
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
8.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خواب عجیب رهبر در مورد ظهور امامزمان(ارواحنا فداه)
🎥تا آخر ببینید لطفا
🎤حجت الاسلام عالی
✍ فیلم مربوط ب چند سال پیشه
❌ کپی پست بدون ذکر صلوات و تقدیم به امام حسین ع و شهدای کربلا ممنوع
@raz_quran
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
🌙🔴🌎 یک ماجرای واقعی از طلبیده شدن زائر توسط امام حسین (ع)
اسمم محمدرسول حبیب اللهی سرمهماندار هواپیما هستم و با سرتیم امنیت پرواز، فرزین فر این حکایت را نقل میکنیم که به عینه دیدیم:
🌹یکروز صبح زود جهت انجام پرواز وارد فرودگاه امام خمینی (ره) شدم، سالن فرودگاه شلوغ بود مسافران زیادی اونجا بودن و همگی در حال خداحافظی از بستگانشون بودن و شاد و خوشحال
تو این جمعیت چشمم افتاد به یک عده که از همه بیشتر خوشحال بودند و شور و حال خاصی داشتند و منتظر گرفتن کارت پرواز بودن، نگاه کردم به تلویزیون بالای کانتر اونها که ببینم کجا دارن میرن دیدم نوشته "نجف"
پیش خودم گفتم خوش به حالشون کاش روزی هم برسه منم با خانوادم بتونیم چند روزی جهت زیارت عازم بشیم...
خلاصه... وارد مرکز عملیاتمون شدم و خودمو معرفی کردم
اون روز قرار بود طبق برنامه قبلی به ارمنستان برم که یکهو مسول شیفتمون گفت:
🌹فلانی شما برو نجف!! پروازت تغییر کرده!!
خوشحال شدم و حکم ماموریتم را گرفتمو وارد هواپیما شدم.
بعد از یکساعت شروع کردیم به مسافرگیری
مسافرها خوشحال و خندان وارد هواپیما شدن و سر جاشون نشستن، آماده بستن درب هواپیما بودیم که مسول هماهنگی پرواز سراسیمه وارد شد و گفت:
❌ دو نفر باید پیاده شن!!!
پرسیدیم: چرا ؟
گفت: از دفتر مدیر عامل هواپیمایی گفتن بجاشون دو تا از کارمندها جهت انجام یکسری از کارهای مهم اداری امروز باید برن نجف
حالمون گرفته شد چون دست روی هر کدوم از این مسافرها میزاشتیم که پیاده شه دلش میشکست، کاری هم نمیشد کرد چون دستور داده بودن و میبایست انجام شه!
وارد اتاق خلبان شدم و ازش خواهش کردم اجازه بده از دو صندلی اضافه در اتاق خلبان جهت نشستن این دو کارمند استفاده بشه که متاسفانه موافقت نکرد 😔
خلاصه لیست مسافرها را آوردند و قرار شد اسم دو نفر انتهایی لیست را اعلام کنند تا اونها پیاده بشن
اسمها را اعلام کردند و قرعه افتاد به یک پیرمرد و یک پیرزن!
از هواپیما که داشتن پیاده میشدن نگاهشون یادمه که چقدر ناراحت و دل شکسته بودن
🚀 هواپیما به سمت نجف پرواز کرد و بعد از یکساعت و چند دقیقه رسیدیم به آسمان نجف
منتظر اعلام نشستن هواپیما از طرف خلبان بودیم ولی اعلام نمیکرد و ما همچنان در روی آسمان نجف اشرف دور میزدیم
نیم ساعتی گذشت که خلبان دلیل ننشستن هواپیما را اعلام کرد و گفت به دلیل طوفان شن و دید کم قادر به نشستن نیست و میبایست برگرده فرودگاه امام تا هوا خوب بشه!
✈️ برگشتیم فرودگاه امام و درب هواپیما باز شد و مسول هماهنگی رفت اتاق خلبان و دلیل برگشت را پرسید و خلبان هم بهش گفت
اما با تعجب شنیدیم که مسول هماهنگی میگفت فرودگاه نجف بازه و پروازها داره انجام میشه و بعد از شما چند هواپیما نشستوبرخاست کردند...
🌹پیش خودم گفتم لابد حکمتی توی اینکاره!!!
رفتم پیش خلبان و گفتم
کاپتان، حالا که اینطوریه لابد خدا خواسته ما برگردیم این دو تا مسافر جامونده را ببریم، کاش شما اجازه میدادی از این دو صندلی اتاق خلبان امروز استفاده میکردیم.
خلبان که مسول ایمنی پروازه نگاهی بهم کرد و گفت:
شما فکر میکنید دلیل برگشتمون این بوده؟! باشه برید صداشون کنید بیان...
خوشحال پریدم از اتاق خلبان بیرون و رفتم پیش مدیر کاروان و گفتم:
شما تلفن این خانم و آقایی که پیاده شدن و دارید؟!
🌺 گفت بله !
گفتم: سریع زنگ بزن ببین کجان، خدا کنه تو فرودگاه باشن بهشون بگو بیان.
اونهم تماس گرفت و خواست خدا پیداشون کرد و آمدن (اون دوتا از فرط خستگی رفته بودن نمازخونه فرودگاه استراحت کنند و منزل نرفته بودن)
همه خوشحال و منتظر اومدنشون بودیم که دیدیم یک پیرزن و پیرمرد با غرور و خوشحال دارن میان
پیرزن جلوی ما که رسید گفت:
فکر کردید کار ما دست شماست؟!
فکر کردید شما میتونید جواز سفر ما رو باطل کنید؟
چشمامون پر از اشک شد و ازش عذرخواهی کردیم گفتم: مادر خدارو شکر که منزل نرفته بودید و حالا اومدید
گفت: آخه شما بودید میرفتید؟با چه رویی بر میگشتیم خونه
حالا گوش کنید به حکایت جالبی که پیرزنه نقل کرد
اینقدر حالمون خراب بود که اصلا نمیتونستیم راه بریم و رفتیم تو نمازخونه تا حالمون جا بیاد و بعد بریم خونه.
🔴 پیش خودم گفتم یا امیرالمومنین و یا اباعبدالله و یا حضرت ابالفضل (ع) شما اینهمه مهمون داشتی امروز ما دو تا فقط زیادی بودیم و شروع کردم به گریه کردن و بی حال شدم و خوابم برد
تو عالم خواب و بیداری بودم که یک آقا سید بزرگواری اومد داخل نمازخانه و گفت
❤ مگه شماها نمیخواستید برید کربلا پس چرا نشستید؟!
عرض کردیم: آقا نشد! نبردنمون!
فرمود: پاشید خیالتون راحت برید کربلا
میگفت تا چشمهامو باز کردم دیدم موبایل شوهرم داره زنگ میزنه و گویا شما گفته بودید بیاییم...
🌺 تا یار که را خواهد و میلش به که باشد....
❌ کپی پست بدون ذکر صلوات و تقدیم به امام حسین ع و شهدای کربلا ممنوع
@raz_quran
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•