✅عظمت مقام علمی امام رضا علیه السلام در بیان آیت الله العظمی جوادی آملی
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در سخنانی بیان داشتند:
♦️وجود مبارك امام رضا علیه السلام به عنوان عالم آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلّم) معروف شده است. سخنی از رسول گرامی(علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء) رسیده كه همان سخن در نهجالبلاغه نیز از امیرالمومنین(علیه السلام) به زبانی دیگر بیان شده است و آن این است كه «لایقاس بهم احد»؛ یعنی هیچ كسی را نمیتوان با اهل بیت(علیهم الصلاة و علیهم السلام) مقایسه كرد. این «احد» اختصاصی به انسانها ندارد، فرشتهها را هم در برمیگیرد؛ یعنی نه تنها در جوامع بشری هیچ كس را نمیشود با ائمه(علیهم السلام) سنجید بلکه هیچ فرشتهای را هم نمیشود با ائمه(علیهم السلام) سنجید برای اینكه اهل بیت خلیفة اللهاند و انسان كاملند و خلیفة الله و انسان كامل معلم ملائكه است و هیچ شاگردی را هم با معلم نمیشود سنجید
چون هیچ كسی را نمیشود با اهل بیت عصمت و طهارت سنجید لذا اگر در بین ایشان وجود مبارك امام رضا(علیه السلام) به عنوان عالم اهل بیت ملقب شده است یعنی علوم اهل بیت به وسیله این حضرت ظهور میكند و منتشر میشود.
♦️وجود مبارك امام هشتم(ع) كه به لقب پرافتخار رضا ملقب است به این معناست كه هر انسانی در هر شرایطی بخواهد به چیزی راضی بشود به وساطت فیض رضاست، هیچ كس كسی را راضی نمیكند مگر به افاضه رضوی هیچ كس از كسی راضی نمیشود مگر به افاضه رضوی، ذات اقدس الهی اگر بخواهد بر اساس «رَضِی اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» فیض رضوان را بهره كسی كند به وساطت رضاست، این القاب از اسمای خاص الهی است، اینها خلیفة اللهاند و خلیفه الهی در ماسوای الهی كار الهی را به مظهریت الهی انجام میدهد، لذا هیچ كس در هیچ مقطعی از هیچ چیزی یا از هیچ كسی خشنود نخواهد شد مگر به وساطت مقام والای رضوی.
@raz_quran
مشهور است مرحوم طبرسی سکته عارض شد و به گمان اینکه وفات کرده او را غسل داده، کفن و دفن نمودند، چون به هوش آمد خود را در میان کفن و در قبر دید، متوجه شد، سکته کرده و او را اشتباهاً دفن کردهاند، راه نجاتی نداشت تا خود را از این گرفتاری نجات دهد نذر کرد اگر خداوند قادر متعال از این بند نجاتش دهد، یک دوره تفسیر قرآن بنویسد.
اراده خداوند چنین تعلق گرفت که یک نفر دزد معروف به این فکر افتاد شب موقعی که همه خوابند و قبرستان هم خلوت است، بیاید قبر طبرسی را بشکافد و کفنش را بردارد، وقتی آمد قبر را شکافت رسید به لحد و روی لحد را برداشت کفن را باز کرد، ناگاه شیخ دست او را گرفت، آن مرد از دیدن این حال بسیار ترسید، شیخ شروع کرد به حرف زدن با او، وحشت کفن دزد زیادتر شد. شیخ فرمود: نترس من مرده نیستم، بلکه زندهام به علت سکته مرا آوردهاند دفن کردهاند، اکنون به هوش آمدهام، خداوند تو را وسیله نجات من قرار داد. آن شخص از حرفهای آن مرحوم اطمینان خاطر پیداکرده و قلبش آرام گرفت و چون شیخ از شدت ضعف نمیتوانست راه برود، مرد او را به دوش گرفته به منزل شیخ آورد. شیخ خلعت و مال زیادی به آن مرد داد کفن دزد به دست شیخ توبه کرد و آن کار قبیح را ترک نمود.
پس از آن شیخ به نوشتن مجمعالبیان مشغول شد الحق، تفسیر خوبی نوشته است،
@raz_quran
•┈••✾🍃🍂🍃✾••┈•
💠میدانيد آخرين زنگ زندگیتان کی ميخورد!؟
🌺خدا ميداند، ولی... آن روز که آخرين زنگ دنيا میخورد ديگر نه ميشود تقلب کرد و نه ميشود سر کسی کلاه گذاشت!
آن روز تازه می فهميم که دنيا با همه بزرگی اش از يک جلسه امتحان مدرسه هم کوچکتر بود و آن روز تازه می فهميم که زندگی عجب سوال سختی بود
سوالی که بيش از يک بار نمی توان به آن پاسخ داد.
خدا کند آن روز که آخرين زنگ دنيا ميخورد روی تخته سياه قيامت، اسم ما را جز خوب ها بنويسند
خدا کند حواسمان بوده باشد که زنگ های تفريح آنقدر در حياط نمانده باشيم که ((حيات=زندگی)) را از ياد برده باشيم.
خدا کند که دفتر زند گی مان را زيبا جلد کرده باشيم و سعی ما بر اين بوده باشد که نيکی ها و خوبی ها را در آن نقاشی کنيم و بدانيم که دفتر دنيا، چک نويسی بيش نيست؛ چرا که ترسيم عشق حقيقی در دفتر ديگر است
@raz_quran
•┈••✾🍃🍂🍃✾••┈•
🔹دوست داشتن را باید دید از چه نوع دوست داشتنی است!
آیا مانند شیر است که آهو دوست دارد و گربه که موش دوست دارد!
باید دید وقتی کسی میگوید دوستت دارم آیا معنیاش اینست که میخواهد ما را خرج خودش کند و ما را بخورد و ما را به مصرف خودش برساند یا دوستت دارم به این معنی است که تو دوست من هستی و خاطرت پیش من عزیز است و اگر کاری داشتی برایت انجام میدهم اگر بیمار شدی تا صبح برای تو بیدار میمانم.
👤دکترالهی قمشه ای
@raz_quran
•┈••✾🍃🍂🍃✾••┈•
حضرت عیسی (ع) و زن زناکار
♥•٠·
سران قوم و فریسیان زنی را که در حال زنا گرفته بودند، کشان کشان به مقابل جمعیت آوردند
و به عیسی (ع) گفتند: «استاد، ما این زن را به هنگام عمل زنا گرفته ایم.
او مطابق قانون موسی باید سنگسار شود.
ولی نظر شما چیست؟»
آنان می خواستند عیسی (ع) چیزی بگوید تا او را به دام بیاندازند و محکوم کنند. ولی عیسی (ع) سر را پایین انداخت و با انگشت بر روی زمین چیزهایی می نوشت.
سران قوم با اصرار می خواستند که او جواب دهد.
پس عیسی (ع) سر خود را بلند کرد و به ایشان فرمود:
«بسیار خوب؛ آنقدر بر او سنگ بیاندازید تا بمیرد.
ولی سنگ اول را کسی به او بزند که خود تا به حال گناهی نکرده است».
سپس دوباره سر را پایین انداخت و به نوشتن بر روی زمین ادامه داد.
سران قوم از پیر گرفته تا جوان، یکیک بیرون رفتند تا اینکه در مقابل جمعیت
فقط عیسی (ع) ماند و آن زن.
آنگاه عیسی (ع) بار دیگر سر را بلند کرد و به زن گفت:
«آنانی که تو را گرفته بودن کجا رفتند؟ حتی یک نفر هم نماند که تو را محکوم کند؟»
زن گفت: «نه آقا»
@raz_quran
•┈••✾🍃🍂🍃✾••┈•
دﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﺧﺘﻪ ﺍﻡ !!...
ﮔﺎﻫـــــﯽ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﻡ !!..
ﮔﺎﻫــــــــﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ !!...
ﮔﺎﻫــــــــــﯽ ﺑﺨﺸﯿﺪﻩ ﺍﻡ !!...
ﮔﺎﻫـــــــــــﯽ ﻓﺮﯾﺐ ﺧﻮﺭﺩﻩﺍﻡ !!...
ﮔﺎﻫــــــــــﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﻡ !!...
ﮔﺎﻫـــــــــــــــﯽ ﺩﺭ ﺗﻨـــــــﻬﺎﯾﯽ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻡ !!...
ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻝ ﺯﻣﺎﻧﺶ ﺭﺳــــــﯿﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﮕـــــﻮﯾﻢ :
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻤــــــــﺎﻡ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺩﺭﺱ " ﺁﻣﻮﺧــــــــﺘﻪ ﺍﻡ !!...
ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺧﻮﺷﺤـــــﺎﻟﻢ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ !!...
ﺷﺎﯾﺪ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﺎﺷﻢ !!...
ﺍﻣﺎ ﺻﺎﺩﻗﻢ ..ﻣــن خودم هستم...
@raz_quran
•┈••✾🍃🍂🍃✾••┈•
خیلی زیباست ..
مرد آهسته درِ گوش فرزندِ تازه به بلوغ رسیده اش گفت: پسرم، در دنیا فقط یک گناه هست و آن دزدیست، در زندگی هرگز دزدی نکن. پسر متعجب و مبهوت به پدر نگاه کرد بدین معنا که او هرگز دست کج نداشته. پدر به نگاه متعجب فرزند، لبخندی زد و ادامه داد:
🌸🍃در زندگی دروغ نگو، چرا که اگر گفتی، صداقت را دزدیده ای.
🌸🍃خیانت نکن، که اگر کردی، عشق را دزدیده ای.
🌸🍃خشونت نکن، که اگر کردی، محبت را دزدیده ای.
🌸🍃ناحق نگو، که اگر گفتی، حق را
دزدیده ای،
🌸🍃بی حیایی نکن، که اگر کردی، شرافت را دزدیده ای،
پس در زندگی فقط دزدی نکن...
@raz_quran
•┈••✾🍃🍂🍃✾••┈•
🔸روزی کفاشی در حال
تعمیر کفشی بود ناگهان سوزن کفاشی در انگشتش فرو رفت از شدت درد فریادی زد و سوزن را چند متر دور تر پرت کرد .
🔸مردی حکیم که از آن مسیر عبور می کرد ماجرا را دید، سوزن را آورد به کفاش تحویل داد و شعری را زمزمه کرد
🔸درختی که پیوسته بارش خوری
🔸 تحمل کن آنگه که خارش خوری .
🔸این سوزن منبع درآمد توست این همه فایده حاصل کردی، یک روز که از آن دردی برایت آمد آن را دور می اندازی؟!
👌 درس اخلاقی اینکه اگر از کسی یا وسیله ای رنجشی آمد به یاد آوریم خوبی های که از جانب آن شخص یا فوایدی که از آن حیوان وسیله یا درخت در طول ایام به ما رسیده ,آن وقت تحمل آن رنجش آسان تر می شود ...
@raz_quran
•┈••✾🍃🍂🍃✾••┈•
🌹 بی گمان فلسفه قربان سر بریدن نیست
دل بریدن است
🌹دل بریدن از هر چیزی که به آن تعلق داری دل بریدن از هر چه تو را از او میگیرد در قربان عيد جان باختن و قربانی كردن جان خويش در پای خداست
🌹عيد قربان عيد سرسپردگی و بندگی به درگاه احديت است عيد قربان سر بريدن نفس است
و پا بريدن از #شيطان
#عيد_قربان
🌹سربلندی ابراهیم
🍃آرامش اسماعیل
🌹امیدواری هاجر
🍃عطر عرفه
🌹و برکت عید قربان را
🍃برای شماخوبان آرزومندم
🌹زندگیتان به زیبایی گلستان ابراهیم
🍃و پاکی چشمهی زمزم
🌹عید قربان عید بندگی مبارک 🌹
#عید_سعید_قربان_بر_شما_مبارک🌹
@raz_quran
•┈••✾🍃🍂🍃✾••┈•
زنی به شیخ مسجد گفت:
من نمی خوام درمسجد حضور داشته باشم!
👳♂شیخ گفت:میتوانم بپرسم چرا؟
🧕زن جواب داد:چون یک عده را میبینم که دارند با گوشی صحبت میکنند،عدهای در حال پیامک فرستادن در حین دعا خواندن هستند،
بعضی ها غیبت میکنند و شایعه پراکنی میکنند،بعضی فقط جسمشان اینجاست،
بعضیها خوابند،بعضی ها به من خیره شده اند...
👳♂شیخ ساکت بود،بعد گفت:
میتوانم از شما بخواهم کاری برای من انجام دهید قبل از اینکه تصمیم آخر خود را بگیرید؟
🧕 زن گفت:حتما، چه کاری هست؟
👳♂شیخ گفت: میخواهم لیوانی آب را در دست بگیرید و دو مرتبه دور مسجد بگردید و نگذارید هیچ آبی از آن بیرون بریزد.
🧕زن گفت:بله می توانم!
🥛زن لیوان را گرفت و دوبار به دور مسجدگردید. برگشت و گفت: انجام دادم!
👳♂شیخ پرسید:کسی را دیدی که با گوشی در حال حرف زدن باشد؟
کسی را دیدی که غیبت کند؟
کسی را دیدی که فکرش جای دیگر باشد؟کسی را دیدی که خوابیده باشد؟
🧕زن گفت:نمی توانستم چیزی ببینم، چون همه حواس من به لیوان آب بود تا چیزی از آن بیرون نریزد...
👳♂شیخ گفت:وقتی به مسجد میآیید، باید همه حواس و تمرکزتان به «خدا» باشد.برای همین است که پیامبر(ص) فرمود«مرا پیروی کنید» و نگفت که مسلمانان را دنبال کنید!
نگذارید رابطه شما با خدا به رابطه بقیه با خدا ربط پیدا کند. بگذارید این رابطه با چگونگی تمرکز تان بر خدا مشخص شود.
✅نگاهمان به خداوند باشد نه زندگی دیگران و قضاوت کردنشان...
@raz_quran
•┈••✾🍃🍂🍃✾••┈•
🔆بعد از خوردن غذا بیل گیتس 5دلاربه عنوان انعام به پیشخدمتدادپیشخدمت ناراحت شد
💵بیل گیتس متوجه ناراحتی پیشخدمت شد و سوال کرد : چه اتفاقی افتاده؟
🍱پیشخدمت : من متعجب شدم ....
بخاطر اینکه در میز کناری پسر شما 50 دلار به من انعام داد در درحالی که شما که پدر او هستید و پولدار ترین انسان روی زمین هستید فقط 5دلار انعام می دهید !
💵گیتس خندید و جواب معنا داری گفت :
او پسر پولدار ترین مرد روی زمینه و من پسر یک نجار ساده ام
@raz_quran
•┈••✾🍃🍂🍃✾••┈•
🐩سگی از کنار شیری رد می شد چون او را خفته دید، طنابی آورد و شیر را محکم به درختی بست.
🦁شیر بیدار که شد سعی کرد طناب را باز کند اما نتوانست.
🐮در همان هنگام خری در حال گذر بود، شیر به خر گفت: اگر مرا از این بند برهانی نیمی از جنگل را به تو می دهم.
خر ابتدا تردید کرد و بعد طناب را از دور دستان شیر باز کرد.
🦁شیر چون رها شد، خود را از خاک و غبار خوب تکاند، به خر گفت: من به تو نیمی از جنگل را نمیدهم.
🐮خر با تعجب گفت: ولی تو قول دادی.
شیر گفت : من به تو تمام جنگل را می دهم زیرا در جنگلی که شیران را سگان به بند کشند و خران برهانند، دیگر ارزش زندگی کردن ندارد.
📚"کلیله و دمنه"
@raz_quran
•┈••✾🍃🍂🍃✾••┈•
مسافري در شهر بلخ جماعتي را ديد كه مردي زنده را در تابوت انداخته و به سوي گورستان ميبرند و آن بيچاره مرتب داد و فرياد ميزند و خدا و پيغمبر را به شهادت ميگيرد كه والله، بالله من زندهام! چطور ميخواهيد مرا به خاك بسپاريد؟
اما چند ملا كه پشت سر تابوت هستند، بي توجه به حال و احوال او رو به مردم كرده و ميگويند: پدرسوخته ي ملعون دروغ ميگويد. مُرده.
مسافر حيرت زده حكايت را پرسيد. گفتند: اين مرد فاسق و تاجري ثروتمند و بدون وارث است. چند مدت پيش كه به سفر رفته بود، چهار شاهد عادل خداشناس در محضر قاضي بلخ شهادت دادند كه مرده و قاضي نيز به مرگ او گواهي داد. پس يكي از مقدسين شهر زنش را گرفت و يكي ديگر اموالش را تصاحب كرد. حالا بعد از مرگ برگشته و ادعاي حيات مي كند. حال آنكه ادعاي مردي فاسق در برابر گواهي چهار عادل خداشناس مسموع و مقبول نميافتد. اين است كه به حكم قاضي به قبرستانش ميبريم، زيرا كه دفن ميّت واجب است و معطل نهادن جنازه شرعا" جايز نيست.
📚احمد شاملو
@raz_quran
•┈••✾🍃🍂🍃✾••┈•
✍نقل است که انوشیروان فرمان داد تا هرکس جمله ی حکیمانه ای بگوید به او چهارصد سکه ی طلا بدهند،
روزی در حالیکه از کنار مزرعه ای می گذشت پیرمرد نود ساله ای را دید که مشغول کاشتن نهال زیتون بود،
انوشیروان جلو رفت و از پیرمرد
✅پرسید:نهال زیتون بیست سال طول می کشد تا به بار بنشیند و ثمر دهد،
تو با این سن و سال به چه امیدی نهال زیتون میکاری؟ پیرمرد لبخندی زد و گفت:دیگران کاشتند و ما خوردیم،
ما می کاریم تا دیگران بخورند.
انوشیروان از جواب پیرمرد خوشش آمد و گفت:واقعا جوابت حکیمانه بود، و دستور داد 400 سکه طلا به او بدهند.
پیرمرد خندید،انوشیروان گفت چرا می خندی؟
پیرمرد گفت:نهال زیتون بعد از 20 سال ثمر می دهد،اما نهال من همین الان ثمرداد!
انوشیروان دستورداد 400 سکه دیگر به او بدهند،
پیرمرد بازهم خندید،انوشیروان گفت اینبار چرا میخندی؟
👳♂پیرمرد گفت:زیتون سالی یکبارثمر می دهد اما زیتون من امروز دوبار ثمرداد.
انوشیروان دستور داد 400 سکه دیگر به او بدهند و به سرعت از آنجا دور شد!
یکی از سرداران پرسید:سرورم چرا با این عجله از اینجا می روید؟
🤴🏻انوشیروان گفت:اگر می ماندم این پیرمرد خزانه را خالی میکرد......!!!
✍ t.me/raz_quran
✍ t.me/hekayate_quran
♦️دزدی به خانه احمد خضرویه رفت و بسیار بگشت، اما چیزی نیافت که قابل دزدی باشد.
خواست که نومید بازگردد که ناگهان احمد، او را صدا زد و گفت:
📿ای جوان! سطل را بردار و از چاه، آب بکش و وضو بساز و به نماز مشغول شو تا اگر چیزی از راه رسید، به تو بدهم؛ مباد که تو از این خانه با دستان خالی بیرون روی!
دزد جوان، آبی از چاه بیرون در آورد، وضو ساخت و نماز خواند.
روز شد، کسی در خانه احمد را زد. داخل آمد و ۱۵۰ دینار نزد شیخ گذاشت و گفت این هدیه، به جناب شیخ است.
👳♂احمد رو به دزد کرد و گفت: دینارها را بردار و برو؛ این پاداش یک شبی است که در آن نماز خواندی.
حال دزد، دگرگون شد و لرزه بر اعضایش افتاد
گریان به شیخ نزدیک تر شد و گفت: تاکنون به راه خطا می رفتم.
یک شب را برای خدا گذراندم و نماز خواندم، خداوند مرا این چنین اکرام کرد و بی نیاز ساخت.
مرا بپذیر تا نزد تو باشم و راه صواب را بیاموزم.
کیسه زر را برگرداند و از مریدان شیخ احمد گشت.
👤 عطار نیشابوری
@raz_quran
.
❌ حق ندارید قضاوت کنید ! .
هیچ وقت کسی را شماتت نکنید،هرکس گرفتاری پیدا کرد، حق ندارید قضاوت کنید. نگویید که «فلانی که این پیشامد برایش اتفاق افتاد به خاطر این است که فلان کار را کرده است»
ما چه می دانیم؟
ما حق نداریم چیزی بگوییم.
در قیامت از ما سوال می کنند و می گویند: «چنین چیزی نبوده و شما اشتباه کردی، و ما او را به خاطر اینکه بنده ی خوبی بود گرفتار کردیم، شما چه حقی داشتی که چنین حرفی زدی؟ »
باید جواب بدهی. حتی به دلمان هم نباید خطور بدهیم که فلانی چون آن کار را کرد این پیشامد برایش شد. برخی خطورات قلبی هم نوشته میشود ولو به کسی هم چیزی نگفتی، اما همین که در قلبت خطور دادی ، آن را می نویسند. .
👤آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)
@raz_quran
✨﷽✨
💢چرا انسانهای مومن وخوب بیشتر دچار مشکل و غم میشوند؟
✍خداوند تبارک و تعالی چون بنده ای را دوست دارد در بلا و مصیبتش غرقه سازد و باران گرفتاری بر سرش فرود آرد و آنگاه که این بنده خدا را بخواند فرماید : لبیک بنده ی من ! بی شک اگر بخواهم خواسته ات را زود اجابت کنم می توانم، اما اگر بخواهم آن را برایت اندوخته سازم این برای تو بهتر است
چهل شب بر بنده مومن نگذرد مگر اینکه واقعه ای برایش رخ دهدو او راغمگین سازد و به واسطه آن، متذکر گردد. مومن اگرمی دانست که پاداش مصائب و گرفتاری هایش چه اندازه است،آرزو میکرد با قیچی تکه تکه شود. هر اندازه که ایمان بنده افزون گردد، تنگ دستی اش بیشتر و زندگی اش سخت تر شود. خداوند عزوجل می فرماید اگر بنده مومن من دل آزرده نمی شد، سر انسان کافر را با دستمالی آهنین می بستم، تا هرگز دچار سردرد نشود.
💥با مروری بر مشکلات و مصایب اهل بیت، مخصوصا مصیبت عظمای امام حسین علیه السلام و اهل بیتش، احادیث بالا را بهتر درک میکنیم... زیرا که اگر دنیا محل عیش و راحتی و خوشگذرانی بود هیچکس لایقتر از محمد و آل مطهرش برای بهره بردن از این موهبت نبود....
هرکه در این بزم مقربتر است
جام بلا بیشترش میدهند...
📚اصول کافی
@raz_quran
👱♀نجیب ترین بانوی عریان
💠در انگلستان در قرون وسطی در شهر کاونتری دوک کاونتری مالیات سنگینی برای مردم تعیین کرده بود.همسرش زنی از طبقات ممتاز و در عین حال بسیار محبوب بود.وقتی ظلم و ستم شوهرش را میدید که باعث بدبختی مردم شده بود به شوهرش اصرار کرد که مالیات را کم کند شوهرش که دخالت زنان را در امور مملکت نادرست میدانست سرانجام به شرطی حاضر به کم کردن مالیات شد.شرطش این بود که همسرش برهنه دور تا دور شهر را بگردد.او تصور میکرد که همسرش با شنیدن این شرط برای همیشه در امور مملکت دخالت نخواهد کرد.دوک هرگز فکر نمیکرد همسرش شرط را بپذیرد.خبرش در شهر پیچید.در روز موعود همسر دوک عریان سوار بر اسب در حالی که موهای خود را بر روی سینه ریخته بود در شهر چرخید.مردم ان شهر به احترام این بانو از خانه بیرون نیامدند و تمام در و پنجره ها را بستند.لیدی گودیوا تمام شهر را که در ان پرنده پر نمیزد پیمود و برای همسرش چاره ای جز برداشتن مالیات گزاف از دوش مردم باقی نماند.در تاریخ انگلیس این بانو به عنوان نجیب ترین زن عریان جایگاه بالایی دارد.
@raz_quran
🦁مردی از کنار جنگلی رد میشد شیر را دید که برای شغالی خط و نشان میکشید شغال به خانه رفت و در را بست ولی شیر همچنان برای حرکات رزمی اش ادامه دادشغال را به جدال فراخواند.
.
🧟♂مرد سرگرم تماشای آنان بود که کلاغی از بالای درخت از او پرسید چه چیز تو را این چنین متعجب کرده است؟
مرد گفت: به خط و نشانهای شیر فکر می کنم ،شغال هم بی توجه به خانه اش رفته بیرون نمی آید!
کلاغ گفت ای نادان آنها تو را سرگرم کرده اند تا روباه بتواند غذایت رابخورد !
مرد دید غذایش از دستش رفته از کلاغه پرسید روباه غذایم را برد شیر و شغال را چه حاصل؟
کلاغه چنین توضیح داد : روباه گرسنه بود توان حمله نداشت ، غذایت را خورد و نیرو گرفت، شیرهم بدنش کوفته بود خودش را گرم کرد تا هنگام حمله آماده باشد و شغال هم خسته بود رفت خانه تا نیرویی تازه کند تا آن زمان که جلوتر رفتی هرسه بتو حمله کنند و تو را بخورند!؟
مردپرسید: از اطلاعاتی که به من دادی تو را چه حاصل؟
💠کلاغ گفت: آنها کیسه زر تو را به من وعده داده بودند تا تو را سرگرم کنم.
@raz_quran
جملاتی زیبا از مرحوم حسین پناهی :
💎 یاد گرفتم این بار که دستانم یخ کرد، دستان کسی را نگیرم!
جیب هایم مطمئن ترند.!!
💎دنیا رو می بینی؟ حرف حرف میاره، پول پول میاره، خواب خواب میاره. ولی 'محبت'، "خیانت" میاره!
💎کاش همه میدانستن دل بستن به "کلاغی که "دل" دارد، بهتر است از "طاوسی که زیبایی" دارد!!
💎کاش میشد انگشت را تا ته حلق فرو کرد و بعضی دلبستگی ها را یکجا بالا آورد!!!!
💎وفاداری آدم ها رو "زمان" اثبات می کنه نه "زبان"!!!
💎زندگى به من آموخت : که"هيچ چيز از هيچ كس بعيد نيست"!!!!
💎این جمله رو هرگز فراموش نکن : "برای دوستت دارم بعضی ها؛ "مرسی" هم زیاد است!
@raz_quran
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در معرض قصاص
رسول گرامی صلی الله علیه و آله در بیماری آخرین خود به بلال دستور داد که مردم را در مسجد جمع کند. مردم به مسجد آمدند. خود حضرت در حالی که سخت بیمار بود وارد مسجد شد و به منبر تشریف برد. پس از حمد و ثنای الهی از زحمات خود برای مردم بیان نمود و فرمود:
- یاران! من برای شما چگونه پیامبری بودم؟ آیا همراه شما نجنگیدم؟ آیا دندان پیشینم شکسته نشد؟ پیشانی ام شکسته نشد؟ آیا خون بر صورتم جاری نگردید و محاسنم با خون رنگین نشد؟ آیا متحمل سختیها نشدم و سنگ بر شکم نبستم تا غذای خود را به دیگران بدهم؟
اصحاب عرض کردند:
- راستی چنین بودید. چه سختیها کشیدید ولی تحمل کردید و در راه نشر حقایق از هیچ گونه تلاش و کوششی کوتاهی نفرمودید. خداوند بهترین اجر و پاداش را به شما مرحمت کند.
آن گاه پیامبر فرمود:
- خداوند عالم، سوگند یاد نموده که از ظلم هیچ ظالمی نگذرد. شما را به خدا هر کس حقی بر من دارد و یا به کسی ستم روا داشته ام حقش را بگیرد. چون قصاص در این دنیا نزد من بهتر از کیفر آن دنیاست که آن هم در مقابل فرشتگان و پیامبران انجام خواهد گرفت.
در این هنگام مردی به نام سوادة بن قیس از آخر مجلس برخاست و عرض کرد: یا رسول الله! پدر و مادرم به فدایت! وقتی که از طائف برگشتی، من به پیشوازتان آمدم. شما بر شتر غضبای خود سوار بودی و عصای ممشوق به دست داشتی. همین که عصای را بلند کردی که بر شتر بزنی به شکم من خورد. نفهمیدم از روی عمد بود یا خطا.
فرمود: به خدا پناه می برم. هرگز عمداً نزده ام.
سپس فرمود:
- بلال! به منزل فاطمه برو و عصای ممشوق را بیاور. بلال از مسجد بیرون آمد و در کوچه های مدینه فریاد می زند: مردم! هر کس حق و قصاصی بر گردن دارد، پیش از روز قیامت پرداخت کند و اکنون پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله خود را در معرض قصاص قرار داده و حقوق مردم را پیش از روز رستاخیز می پردازد. بلال در خانه فاطمه علیها السلام را زد و به ایشان گفت:
- پدرت عصای ممشوق را می خواهد.
فاطمه علیها السلام فرمود:
- بلال! پدرم عصای ممشوق را برای چه می خواهد؟ امروز نیازی به عصا نیست. زیرا پدرم این عصا را در روزهای سفر همراه خود می برد.
بلال گفت:
- ای فاطمه! آیا نمی دانی که اکنون پدرت در بالای منبر است و با مردم خداحافظی می کند.
فاطمه علیها السلام فریاد کشید و اشک از دیدگانش فرو ریخت و فرمود:
- ای وای از این غم و اندوه! ای پدر! پس از تو چه کسی به حال فقرا و بیچارگان می رسد و پس تو به که پناه برند؟ ای حبیب خدا! محبوب دلها سپس عصا را به بلال داد. بلال عصا را خدمت پیامبر گرامی رساند.
حضرت فرمود:
- آن پیرمرد کجاست؟
- پیرمرد از جا برخاست و گفت:
- این منم یا رسول الله! پدر و مادرم به فدایت.
فرمود: جلو بیا و مرا قصاص کن تا راضی شوی.
پیرمرد: پدر و مادرم فدای تو باد. شکمت را باز کن!
پیامبر پیراهنش را از روی شکم کنار زد.
پیرمرد: اجازه می دهید لبهایم را بر شکم مبارکتان بگذارم و بوسه ای بردارم. حضرت اجازه داد. پیرمرد شکم پیامبر را بوسید و گفت:
- بار خدایا! با این عمل در روز قیامت از آتش جهنم به تو پناه می برم. پیامبر صلی الله علیه و آله: سوادة بن قیس! حالا قصاص می کنی یا می بخشی؟
سوادة: یا رسول الله بخشیدم.
پیامبر صلی الله علیه و آله: خدایا! سوادة بن قیس را ببخش، چنانکه او پیامبر تو، محمد را ببخشید.
📚بحارالانوارج۲
@raz_quran
🌀چهار حکایت کوتاه اما تاثیر گذار:
💝حکایت اول:
از کاسبی پرسیدند:
چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟
گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند!! چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند!
💝حکایت دوم:
پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری میرود...
پدر دختر گفت:
تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمیدهم...
پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود، پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر میگوید:
انشاءالله خدا او را هدایت میکند...!
دختر گفت:
پدر جان؛ مگر خدایی که هدایت میکند، با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟
💝حکایت سوم:
از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟
گفت: آری...
مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛
یکی را شب برایم ذبح کرد... از طعم جگرش تعریف کردم...
صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد...
گفتند: تو چه کردی؟
گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم...
گفتند: پس تو بخشنده تری...
گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد
اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم...
💝حکایت چهارم:
عارفی راگفتند:
خداوند را چگونه میبینی؟
گفت آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد،
اما دستم را میگیرد...سلام صبح سرد برفی بهاريتون بخير
@raz_quran
🔮 @instagram_telegrame
اینستاگرام ما👇
Instagram.com/_u/raz_quran
🔥برای انها که رسول خدا را ازار دهند عذابی درد ناک مهیاست...
📖سوره توبه ایه61
🌹
💐سالروز ازدواج
🎊خاتم الانبیا
💐حضرت محمد(ص)
🎊و مادر مؤمنین
💐حضرت خدیجه کبری(س)
🎊بر تمامی
مسلمانان جهان مبارک🎊💐🎉
🎊خجسته باد
🎉این پیوند آسمانی و
پر برکت بر شما 💐
✍ t.me/raz_quran
🔮 @instagram_telegrame
اینستاگرام ما👇
Instagram.com/_u/raz_quran
👑چرابرای امام زمان (عج) بایدصدقه داد؟!
💠وقتی حضرت صاحب الزمان(عج) بدنیا آمدند ، ابلیس فریاد بلندی به آسمان کشید ، که تا آن زمان اینطور فریاد نزده بود.
همه فرماندهان ابلیس جمع شدند و جویای علت شدند، ابلیس گفت: آخرین حجت خدا بدنیا آمد، با ظهور او، مرگ ما فرا میرسد.!
هرکدام ازشیاطین پیشنهادی دادند، یکی گفت؛ در کودکی او را بکشیم، ابلیس گفت: اگر او را بکشیم ، خودمان هم نابود میشویم (اشاره به حدیث لو لا الحجه لساخت الارض باهلها)
شیاطین در آن جلسه به نتیجه نرسیدند لذا تصمیم گرفتند که سلامتی حضرت را به خطر بیندازند.
هر روزه ، نه تنها من، به نوعی باعث آزردگی قلب نازنین آن حضرت میگردم، بلکه شیاطین هم دست بدست هم دادهاند تا سلامتی آن مهر عالم آرا را به خطر بیندازند.
📚منبع:
شیخ عباس قمی(ره)، منتهى الامال ج ۱،
✅سلامتی وجود نازنین مولامون و تعجیل در ظهورشون صلوات 🌹
✍ t.me/raz_quran
🔮 @instagram_telegrame
اینستاگرام ما👇
Instagram.com/_u/raz_quran