جراحت، سرما، ایثار...🌙
شهید حاج یدالله کَـلهُـر🌷
تاریخ تولد: ۱۲ / ۶ / ۱۳۳۳
تاریخ شهادت:۱ / ۱۱ / ۱۳۶۵
محل تولد:شهریار،باباسلمان،کرج
محل شهادت: شلمچه
*🌷همرزم← عمليات فاو بود و بمبارانهای شديد دشمن💥 در يکی از اين بمبارانها، حاج يدالله کلهر نيز بشدت زخمی شد.🥀او را به بيمارستان تهران انتقال دادند.🥀 وقتی پرستاران حاج يدالله را ديدند که از لبهايش نيز خون جاری است،🥀پرسيدند آيا به لبهايش هم ترکش خورده است؟⁉️ آنان نمیدانستند که شهيد کلهر از شدت دردهايش،🥀دندان به لب میگرفت تا مبادا حتی يک بار نالهای سر دهد؛🥀او فرياد خود را فرو میخورد و اين چنين درد را پاسخ میگفت.🥀او بر اثر اين جراحتها، يک کليهاش را از دست داده بود.🥀عصب يکی از دستهايش قطع شده و ترکشی در يکی از پاهايش فرو نشسته بود،🥀خیلیها صف بسته بودند سر اهدای کلیه به حاجی جر و بحث میکردند🍂اما او حاضر نشد کسی جانش را به خطر بیاندازد💫و گفت هر چه خدا بخواهد همان میشود🌙همرزم← سرما آنقدر بیداد میکرد که همهی ما زیر پتوها خزیده بودیم❄️ حتی آدم سالم هم نمیتوانست در آن سرما بیرون برود❄️نصف شب دیدم یکنفر به بیرون رفت‼️وقتی آمد متوجه شدم حاج کلهر هست💫 با تمام دردهایش وضو گرفته بود تا نماز شب بخواند🥀به زیر پتو رفتم و گریان از بزرگواری او..🥀عاقبت این فرمانده قهرمان با اصابت ترکش به سرش🥀به شهادت رسید*🕊️🕋
#شهید_حاج_یدالله_کَـلهُـر
#شادی_روح_پاکش_صلوات 💙🌷
@razechafieh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 چند هزار نفر باید از تو حلالیت بگیرند ؟
چند سال قبل، وقتی با یکی از تجربه گران
نزدیک به مرگ مصاحبه میکردم، مطلبی در
مورد آیت الله رئیسی گفت که همان ایام در
کتاب تقاص به این موضوع اشاره شد.
ایشان میگفت در مرور اعمالم به مطلبی
رسیدم در مورد انتخابات ۱۳۹۶
آن ایام پیامی برای من و برخی دوستان
ورزشکارم آمد که تهمت به یکی از نامزدهای
انتخابات (آقای رئیسی) بود.
من شک کردم و این پیام را ارسال نکردم، حتی
با دوستم صحبت کردم و گفتم این حرف صحت
ندارد، اما دوستم این پیام را در کانال و صفحه
خود بازنشر داد.
آن سال آقای رئیسی به خاطر تهمتها و
جوسازیهای رسانه ای رای نیاورد اما...
در آن سوی عالم نکات عجیبی دیدم. دوست من
با آنکه میدانست این پیام صحت ندارد، اما به
خاطر گرایش های سیاسی آن را پخش کرد.
من دیدم که چهار هزار نفر پیام او را دیده بودند
و چهار هزار تهمت در نامه عمل او نوشته شده بود.
چهار هزار تهمت که یکی از آنها برای شقاوت انسان
کافی است. او حسابی خودش را گرفتار کرده بود...
📚 منبع : کتاب تقاص اثر گروه شهید هادی
🔵 قابل توجه کلیه افرادی که رسانه دارند و دارای مخاطب هستند...
#شهید_جمهور #سیدالشهدای_خدمت
@razechafieh
چه می خواهد لب تشنه به غیر از لطف بارانی
چه می خواهد شکسته دل به غیر از چشم گریانی
شب طولانی و تسبیح و سجاده چه می چسبد
بهار زود هنگامند ، شب های زمستانی
توکل بر توسل کن توسل بر توکل کن
در این دنیای حیرانی در این دریای طوفانی
اگر تا شام می خندی اگر تا صبح می خوابی
تو از مردن چه می فهمی تو از برزخ چه می دانی
اگر آشفته ات کردند یعنی لایق وصلی
به او نزدیک تر هستی زمانی که پریشانی
نیاز مستمندان را بنه بر دیده ی منت
مباد آنکه بگیرد دامنت را آه انسانی
خلاصه بار باید بست یا امروز یا فردا
مده از کف مجال این دو روزی را که مهمانی
من و پروانه در آغوش هم تا صبح می سوزیم
که با این سوختن روشن شود کنج شبستانی
مرا هر وقت می دیدی گریبان پاره می دیدی
از اول نیز می آمد به من پاره گریبانی
به دامان تو دست انداختم شاید که این دفعه
بگیرد دامنت دستی از این آلوده دامانی
به جز تو جور عاشق را کسی گردن نمی گیرد
خطایش را زلیخا کرد یوسف گشت زندانی
اگر چه گریه ی هجران ، شکسته می کند ما را
ولی از آب پیشانی است بهتر چین پیشانی
به لطف گریه کار طفل بهتر راه می افتد
چه بهتر بیشتر از دیگران ما را بگریانی
گره هایی ست در عالم که بی تو وا نخواهد شد
نمی آید به کار این گره ها هیچ دندانی
دگر فرقی ندارد جمعه و شنبه فقط برگرد
گرفتاریم ما از دست این هجران طولانی
پشیمان می شود آن که برای تو نمی میرد
” چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی “
در باغ شهادت را به آه نیمه شب وا کن
اگر خون جگر خوردی تو هم جزو شهیدانی
خبر داری که تو رفتی ، به کوچه گردی افتادم
به من از تو فقط هجران رسید آن هم چه هجرانی
همه با دامن آتش گرفته رو به گودالند
عجب شام غریبانی عجب شام غریبانی
سر پیراهن تو گریه ی ما را در آوردند
میان این همه کشته چرا تنها تو عریانی ؟
#مناجات_با_امام_زمان
#علی_اکبر_لطیفیان
🕊🕊🕊🕊🕊
@razechafieh
🕊🕊🕊🕊🕊
یک روز ماموریتی داشتیم که به لشکر
رفته بودیم؛ کارهایمان که تمام شد،
سوار ماشین شدیم!
صدای اذان را میشنیدیم که عبدالحسین گفت
پیاده شوید تا نمازهایمان را اول وقت
بخوانیم. یکی از دوستان گفت:
تا گردان راه زیادی نیست
در گردان نمازمان را میخوانیم!
در طول مسیر عبدالحسین دائما میگفت
اگر در زمانِ نماز اولِ وقت، تاخیر بیفتد
در تمام کارها تاخیر میفتد
ناگهان برای ماشین اتفاقی افتاد و بدلیل آن،
توقف کردیم! عبدالحسین خندهای کرد و گفت
این هم عاقبت تاخیر در نماز!
#شهید_عبدالحسینیوسفیان
🕊🕊🕊🕊🕊
@razechafieh
🕊🕊🕊🕊🕊
~🕊
#روایت_عشق💕
اهلِ قهر و دعوا نبودیم
یعنے از اول قرار گذاشت.
در جلسه ے خواستگارے
به من گفت توے زندگیمون چیزے
به اسم قهر نداریم
نهایتا نیم ساعت و تمام
وقتے قهر مےکردم مے افتاد به لودگے
و مسخره بازےخیلے وقت ها کارے مےکرد
نتونم جلوے خنده ام را بگیرم😐🍃
مےگفت آشتے، آشتے و
سر قضیه را به هم مےآورد.
میرفت جلوے ساعت مےنشست
دستش را مےگذاشت زیر چانه🥺
و میگفت: وقت گرفتم،
از همین الان شروع شد!
باید تا نیم ساعت آشتے میکردم.😅
مےگفت ' قول دادے باید پاشم وایستے!
.
#شهید_محمد_حسین_محمدخانی❤️🕊
#روایت_همسر_شهید🌸
🕊🕊🕊🕊🕊
@razechafieh
🕊🕊🕊🕊🕊
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
⚘یه موتور گازی داشت کارهای توی پایگاه مثل خرید و.... را همیشه با آن انجام مى داد. مرتب از طرف بعضی از خلبانها مورد نکوهش قرار میگرفت. میگفتن: علی شأن یک خلبان را رعایت نمیكند.
⚘ولی او کاری با این کارها نداشت، تا کار بود و پرواز و گردان، ماشین و راننده در اختیارش بود. برای کار شخصی حتی اگر در مسیر حرکت ماشین گردان بود هرگز توقف نمیكرد. میگفت: برمیگردم با همون موتورم میرم، نمیخوام با پول بیتالمال حتی یک ترمز برای من زده بشه.
#شهید_علی_اقبالی_مقدم♥️🕊
.
.
🕊🕊🕊🕊🕊
@razechafieh
🕊🕊🕊🕊🕊
~🕊
🌴#برگیازخاطرات✨
با یک جعبه بزرگ آمد مسجد .
نگاهم به جعبه بود و پرسیدم : چیه ؟
خیلی عادی گفت : جارو برقی
ابروهایم بالا رفت .
گفتم : مگه خودت نیاز نداری ؟
گفت : مسجد مهمتره ، ما با جارو دستی هم کارمون راه میفته !
قبلا هم از این کارها زیاد کرده بودند .
بانو ، آبمیوه گیری را هم داده بود تا عبدالمهدی ببرد برای یک خانواده دیگر !
چرخ گوشت را هم بخشیده بودند .
#شهید_عبدالمهدی_مغفوری♥️🕊
.
.
#خادم_الرضا
#رئیس_جمهور_شهید
@razechafieh
✍ _اسمش قدرت الله بود ، سنی نداشت . نصف صورتش سوخته بود ، خیلی گوشه گیر بود و از جمع فاصله می گرفت . همه اش تسبیح دستش بود و ذکر می گفت.
بچه ها به من گفتند : فلانی برو بیارش تو جمع خودمان.
شب عملیات کربلای 5 گفتم : قدرت الله خدا وکیلی تو چی داری می گی این قدر تسبیح دست گرفتی پچ پچ می کنی؟
گفت : هیچی !
قسمش دادم به قرآن که چی داری می گی؟
گفت : دارم می گم "السلام علیک یا ابا عبدالله" . می خوام این قدر این ذکر را بگم که برام ملکه بشه . دم رفتن یک بار بتونم به ارباب راحت سلام بدم.
در عملیات کربلای پنج مرحله سوم، قدرت الله را اصلا ندیده بودم،
توی یک لحظه دیدم سرخاک ریز نشسته.
لحظه ای که من نگاهم بهش افتاد لحظه ای بود که تیر خورد و افتاد سر سنگر.
دویدیم بالای سنگر و یقه اش را گرفتیم کشیدم پایین.
تیر خورده بود و درد داشت ، ولی داشت می خندید. لبخند میزد .
بغض کردیم که قدرت الله چی شده.
سرش را بالا آورد و گفت : "السلام علیک یا ابا عبدالله" و سرش افتاد...
😭😭😭
#شهید_قدرت_الله_حسین_زاده...🌷
🕊🕊🕊🕊🕊
@razechafieh
🕊🕊🕊🕊🕊
راوی میگه؛
وقتی رسیدند به محل حادثه همهی پیکرها با فاصله از هم بودند به جز پیکر #شهید_موسوی سر تیم حفاظت که دقیقا چسبیده به رئیس جمهور بوده.
پرچمت تا قیامت بالاست آقا سید😭
"حسین هرندی"
#رئیسی
#شهید_جمهور
#سید_شهیدان_خدمت
@razechafieh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تشییع رضاشاه
تشییع آیت الله بروجردی
و تشییع خادم رضاجان
از همون اول طرفدارای پهلوی بیشمار بودن
@razechafieh