#امام_جواد_شهادت
شرحی کنار سوره کوثر گذاشتی
بر روی صفحه لاله پرپر گذاشتی
طرز نفس نفس زدنت میکشد مرا
آقا چه شد به روی زمین سر گذاشتی؟
جانی نداشتی و به هنگام هلهله
سر را به روی دامن مادر گذاشتی
کمتر به در بزن سر خود را دلم شکست
با قطره های خون که روی در گذاشتی
یک آب گفتی و بغلش چند یاحسین
پهلوی آب روضه ی دلبر گذاشتی
کف میزدند دور تو گرچه کنیزها
کِی یک گلوی تشنه به خنجر گذاشتی؟
با این تنی که رفته غریبانه روی بام
غصه برای چند کبوتر گذاشتی؟
خواهر نداشتی بخورد سیلی از همه
جایی برای روضه معجر گذاشتی
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
از بس که پای تا سرم آتش گرفت و سوخت
شیرازه های پیکرم آتش گرفت و سوخت
آتش ز جان سوخته ام شعله می کشد
از آن زمان که مادرم آتش گرفت و سوخت
از کودکی ز خاطره ی رنج مادرم
تا پای مرگ خاطرم آتش گرفت و سوخت
زهرم دهید باز، مگر راحتم کنید
در کنج حجره بسترم آتش گرفت و سوخت
مثل کبوتری که فقط بال و پر زند
این بازمانده ی پرم آتش گرفت و سوخت
از احتضار من پسرم شد به اضطرار
وای از دلش که در برم آتش گرفت و سوخت
خواهر نداشتم که عزاداری ام کند
از راه دور دخترم آتش گرفت و سوخت
جسم مذاب را چه غم از هُرم آفتاب
خورشید هم ز پیکرم آتش گرفت و سوخت
این چند ساعتی که عطش را چشیده ام
با یا حسین، حنجرم آتش گرفت و سوخت
دل پای مرگ حضرت لیلا به ناله گفت:
مجنون منم که دلبرم آتش گرفت و سوخت
انگار می شنیدم عزای رباب را
می گفت: کام اصغرم آتش گرفت و سوخت
با این که جان تازه و جسم جوان من...
از کینه های همسرم آتش گرفت و سوخت...
بالای تربتم بنویسید: عمر من...
از غصّه های مادرم آتش گرفت و سوخت
#محمود_ژولیده
@raziolhossein
#امام_جواد_مناجات
امام الهدی یا جواد الائمه
ولی خدا، یا جواد الائمه
سپهر کرم، ابر رحمت، یم جود
محیط سخا، یا جواد الائمه
چگویم به وصفت که فرموده آن را
بقرآن خدا، یا جواد الائمه
به کشتیّ ایمان در امواج طوفان
توئی ناخدا، یا جواد الائمه
چه در هفت گردون چه در هشت جنّت
توئی مقتدا، یا جواد الائمه
سماواتیان راست مدح تو، بر لب
به صبح و مسا، یا جواد الائمه
بود نقش خاک ره کاظمینت
رخ اولیاء یا جواد الائمه
ز شاهیست عارم که در آستانت
گدایم گدا، یا جواد الائمه
بود بی ولای تو طاعات عالم
سراسر هبا، یا جواد الائمه
اگر بود واقف ز علمی که داده،
تو را کبریا یا جواد الائمه
نه بگشودی اندر برت پور اکثم
لب خویش را، یا جواد الائمه
گرم سر جدا گردد از تن، نگردد
دل از تو جدا، یا جواد الائمه
بغیر از خدا هر که گوید ثنایت
بود نارسا، یا جواد الائمه
خدا داد پاسخ به هر بینوا کو
تو را زد صدا، یا جواد الائمه
ببازار محشر ولای تو آرم
بروز جزا، یا جواد الائمه
ثنای تو گویم عطا از تو جویم
به هر دو سرا، یا جواد الائمه
رهایی به مهر تو خواهم که گشتم
اسیر هوا، یا جواد الائمه
خوش آن ملتجی را که در آستانت
کند التجاء، یا جواد الائمه
جوادی، جوادی، گدایم، گدایم
عطا کن، عطا، یا جواد الائمه
بخوان جانب کاظمینم وز آنجا
ببر کربلا، یا جواد الائمه
بمانم، بمیرم سپس زنده گردم
به مهر شما، یا جواد الائمه
به جان پیمبر به زهرای اطهر
به بابت رضا، یا جواد الائمه
مرا تا ابد از صف دوستانت
مگردان جدا، یا جواد الائمه
گرفتم که راندیّ و راهم ندادی
روم در کجا، جواد الائمه
تهی دستم و هستیم هست، تنها
گناه ورجا، جواد الائمه
قدم گشته خم، پا فرو مانده در گل
ز بار خطا، جواد الائمه
به یاد تو اشک از بصر میفشانم
به صبح و مسا، جواد الائمه
دریغا که از یار نامهربانت
کشیدی چهها، جواد الائمه
تو را کشت، آخر به فصل جوانی
ز زهر جفا، جواد الائمه
به هنگام مرگ تو میزد به هم کف
بجای عزا، جواد الائمه
تو را کشت، اما لب تشنه آخر
ندانم چرا؟ جواد الائمه
ز بس ناله کردی در آن حجره تنها
فتادی از پا، جواد الائمه
تنت بیکفن ماند بر خاک از چه
در آن کوچهها، جواد الائمه
ولی دیگر از جسم پاکت نشد سر
جدا از قفا، جواد الائمه
به قربان جسمی که گردید او را
کفن بوریا، جواد الائمه
به قربان آن سر که میخواند قرآن
به طشت طلا، جواد الائمه
به قربان آن رخ که شد شسته با خون
به دشت بلا، جواد الائمه
ببین نخل «میثم» که بر داده عموی
بوصف شما، جواد الائمه
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
#رباعی
دلخسته و بی شکیب بودن سخت است
هم صحبت نانجیب بودن سخت است
هر مرد غریب مأمنش خانه اوست
در خانه خود غریب بودن سخت است
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
به وسعت همه عالم، به من جفا کردند
خبر نداشت کسی با دِلم، چه ها کردند
به میهمانی هِرمان و هجرَم، آوردند
به دردِغربتِ این شهرم آشنا کردن
د
چِقدر پُشتِ سَرم ناروا سُخَن گفتند
چقدر طعنه، چه بَد با امام ،تا کردند
برای کُشتنِ من طَرحشان قدیمی بود
هر آنچه باپدرم،با امام رضا کردند
ز سوز زَهر دِلم گُر گرفت، افتادم
وَحُجره را به من خَسته کربلا کردند
فقط بُریدنِ با تیغ و مو گرفتن نیست
که بند بند مرا با عَطَش جُدا کردند
هر آنچه آه کشیدم، به طشت کوبیدند
به آب آبِ منِ تشنه ، خنده ها کردند
ز دست وپا زدنم، نه دلی به رحم آمد
نه بر سِرِشکِ غریبی اَم، اِعتنا کردند
به خانه ای که پُر از عِطر ذکرو قرآن بود
تمام کف زده وهلهله به پا کردند
در انتظارِ جوانمرگ گشتَنَم ،ماندند
عجیب، حُرمت نان ونمک ،اَدا کردند
مرا کِشانده روی پُشت بام آوردند
در آفتاب، غریبانه ام رَها کردند
به روی پیکر من گرچه پیرهن هَم بود
کبوتران پَرِخودرا به سایه وا کردند
رسیده است به ما،ارث بَر زمین خُوردن
پس از سه روز، مرانَقشِ کوچه ها کردند
#علیرضا_شریف
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
غیر خوناب جگر این جگرم آب نخورد
دل من آب شد از غم ،اگرم آب نخورد
خشک شد چشمه چشمم زعطش آنسان که
گریه کردم، مژه از چشم ترم آب نخورد.
به فدای لب عطشان شه کرببلا
پسر شاه خراسان اگرم آب نخورد
عطش ارثی است که از جد غریبم بردم
لب دریا ،لب دریای کرم آب نخورد
دست و پا در وسط حجره غریبانه زدم
ولی از سنگ و دم تیغ سرم، آب نخورد
بر روی سینه من پای کسی باز نشد
بین خون باز دگر بال و پرم آب نخورد
عوض آب شده ذکر لبم، وای حسین
نرود روضه او از نظرم آب نخورد
کار از کار که بگذشت، شد آب آزاد
همه لب تشته ولی یک نفرم آب نخورد
چون دل سوختگان شد جگر آب کباب
دید بی گریه کس از اهل حرم آب نخورد
آب دادند سکینه،به زمین ریخت و گفت
من چسان آب بنوشم پدرم آب نخورد
خیره بر مشک چنین زمزمه میکرد رباب
که الهی که بمیرم پسرم آب نخورد
سینه پرشیر، و گهواره طفلم خالی
خاک عالم به سرم تاج سرم آب نخورد
خبر علقمه را تا که شنید ام بنین
گفت شکر تو خدایا پسرم آب نخورد
#عبدالحسین
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
من جوادم که خدا خوانده جواد
من چه کردم به تو اى بد بنیاد
عوض آنکه مرا یار شوى
بر دل غم زده غم خوار شوى
رفتى و در به روى من بستى
با کنیزان همگى بنشستى
گفتى از آب مرا منع کنند
شادى و هلهله آن جمع کنند
تو که آتش به دلم افکندى
حال استاده اى و مي خندى!
حجره در بسته و من تنهايم
به خدا من پسر زهرايم
تن بى تاب مرا تاب بده
جگرم سوخت مرا آب بده
بدن زارِ منِ تشنه جگر
بعد قتلم به روي بام ببر
تا که لب تشنه به زیر خورشید
جان سپارم چون حسین شاه شهید
#غلامعلی_رجبی
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی*
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
تو آن همیشه امامی، من آن همیشه غلامم
من آن همیشه غلامم، تو آن همیشه امامی
مرا خیال نمازت شبی کشید به رویا
عجب رکوع و سجودی عجب قعود و قیامی
چه اشتراک قشنگیست بین طوس و مزارت
که از تو و پدرت هست در دو صحن مقامی
نوشته اند به باب الرضا تمامیِ جودی
نوشته اند به باب المراد جود تمامی
شبی ز بخت بلندم به خانهی تو رسیدم
چه سفره دار کریمی چه خوانی و چه طعامی
سوال داشتم از غربتت، زمان به عقب رفت
نگاه بود جوابت، نه حرفی و نه کلامی
عجب فراز عجیبی عجب غروب غریبی
پس از سه روز هنوز آفتاب، بر لب بامی!
تنت میان خرابه، دلت کجاست بمیرم
کنار حضرت سجاد در خرابهی شامی؟
*بوی تو را از مرقدت استشمام کردم مشامم دیوانه شد
#میلاد_حسنی
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
اُفتاده است رویِ زمین و برابرش
لبخند می زند به تقلاش همسرش
اُفتاده است رویِ زمین دید مثلِ او
اُفتاده است در وسطِ کوچه مادرش
جُرعه به جُرعه آب زمین ریختند و او
از بس که آب گفت تَرَک خورد حنجرش
قسمت نبود آب بنوشد بجای آن
خاکی شده است حیف لبان مطهرش
باب الحوائج است ولی می توان شنید
از بینِ حُجره ناله یِ موسی بن جعفرش
این دفعه می زدند به دَف تا که جان دهد
کَف می زدند وقتِ نفسهای آخرش
از پا گرفته و بدنش می کشند...وای
تا پشتِ بام ریخته گُلهایِ پرپرش
این پشت بام گودی گودال نیست شُکر
با پا نیامده است کسی رویِ پیکرش
****
سخت است فکر این غم و سخت است باورش
مردی که قاتلش بشود زخمِ همسرش
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
برخیز ای جوان سر خود بر زمین مکش
تو زخم دیده ای پر خود بر زمین مکش
ای مادری تر از همه کم دست و پا بزن
پهلو شبیه مادر خود بر زمین مکش
بر تار گیسوان تو جای لب رضاست
این گیسوی مطهر خود بر زمین مکش
اسباب رقص و شادی زن ها شدی چرا
صورت به پیش همسر خود بر زمین مکش
اینان به دست و پا زدنت خنده می کنند
طاقت بیار و پبکر خود بر زمین مکش
بر روی نازنین لب تو خاک و خون نشست
پس آیه های کوثر خود بر زمین مکش
شکر خدا که نیست تماشا کند رضا
گوید دو دیده ی تر خود بر زمین مکش
در کربلا پدر به پسر التماس کرد
برخیز ای جوان سر خود بر زمین مکش
بس کن حسین لشکر کفر در نظاره است
زانو کنار اکبر خود بر زمین مکش
کار عباست بردن این جسم زینبا
با گوشه های معجر خود بر زمین مکش
#قاسم_نعمتی
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
بر شعله ی جگر، نم باران می آورند
باران نبود، دیده ی گریان می آورند
با هلهله کنار حرم دف نمی زنند
در پیش محتضر به خدا کف نمی زنند
فکری برای غربت یوسف نمی کنند
این جا به تشنه آب تعارف نمی کنند
دلواپس از پلیدی کرکس شدن بس است
مرد غریب خانه و بی کس شدن بس است
تا این که چنگ بر جگر خاک می کشی
رخت سیاه بر سر افلاک می کشی
حرف از غلاف و همسر یعسوب دین بزن
نفرین به دومی کن و مُشتی زمین بزن
خاکی شده تمام عبایت بلند شو
هر طور هست روی دو پایت بلند شو
در آسمان چشم یتیمان قمر بمان
ابن الرضا... بیا و کمی بیشتر بمان
رنگت پرید، قلب رئوفت مذاب شد
از سرفه کردنت دل عالم کباب شد
خون جگر به دامن زهرایی ات نریز
ساعات آخر است کمی صبر کن عزیز
این قدر جسم لاغر خود را زمین نکش
حالا که می پری، پر خود را زمین نکش
خنده بس است در وسط خانه بس کنید
افتاده بین حجره غریبانه بس کنید
ای حامل امام به قدش نظاره کن
پایش کشیده شد به زمین، فکر چاره کن
تا بام، قبلِ هر قدمی احتیاط کن
در بین راه پله کمی احتیاط کن
دیگر حیا کن و برو از روی پشت بام
او را رها کن و برو از روی پشت بام
این پشت بام از ته گودال بهتر است
در زیر سایه بانِ هزاران کبوتر است
از روی پشت بام کسی رد نمی شود
یا این که لااقل فرسی رد نمی شود
رأس کسی به خنجر و سم آشنا نشد
با ضربه ی دوازدهم آشنا نشد
این جا کسی برای اسیری نمی رود
جسم امام بین حصیری نمی رود
این جا کسی به خاطر غارت گذر نکرد
نیت برای بردن شال کمر نکرد
یک عمر گریه کردم و حقش ادا نشد
داغی شبیه غارت خون خدا نشد
#محمد_جواد_شیرازی
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
رسیده جان به لب اطهرت ؛ اَبَالهادی!
نشسته پیک اجل در بَرَت ؛ اَبَالهادی!
دوباره قصه ی زهر و دوباره نامردی
کبود شد همه ی پیکرت ؛ اَبَالهادی!
لباس شمر به تَن کرد و منع آبت کرد
چه کرد با دل تو همسرت ؛ اَبَالهادی!
شبیه فاطمه دستی گرفته ای به کمر
مگر خدای نکرده پَرَت ... ؛ ابالهادی!
میان حجره ی در بسته دست و پا زدی و…
بریده شد نفس آخرت ؛ اَبَالهادی!
مدام هلهله شد تا صدای تو نرسد
صدای خسته ی بی جوهرت ؛ اَبَالهادی!
کنیزها بدنت را کِشان کِشان بردند
گرفته بر لبه ی در سَرَت ؛ اَبَالهادی!
سه روز بر تَن تو آفتاب می تابید
ولی بریده نشد حنجرت ؛ اَبَالهادی!
دگر به زیر سُم اسب های تازه نَفَس
ندید جسم تو را دخترت ؛ اَبَالهادی!
اگر چه دور و برت خیره سر فراوان بود
ولی نظاره نشد خواهرت ؛ اَبَالهادی
چه خوب شد که در آن همهمه کسی نرسید
برای غارت انگشترت ؛ اَبَالهادی!
#علیرضا_خاکساری
@raziolhossein