eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.7هزار دنبال‌کننده
607 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
محراب دعا شاهد آهم باشد جان بر لبم و خدا گواهم باشد ای تیغ ستم!بیا که زهرا به بهشت با محسن خود چشم به راهم باشد @raziolhossein
برخیز علی! وقت نماز آمده است هنگام خوش راز و نیاز آمده است زهرا به بغل گرفته شش ماهه ی خویش با دسته گلی به پیشواز آمده است محراب دعا شاهد آهم باشد جان بر لبم و خدا گواهم باشد ای تیغ ستم!بیا که زهرا به بهشت با محسن خود چشم به راهم باشد @raziolhossein
و امّا و امّا و امّا علی غریب است و مظلوم و تنها علی سحر شد - منادی - شنیدم که گفت دریغا دریغا دریغا علی به یک ضربه ارکان دین شد خراب جدا شد به یک لحظه از ما علی شب قدر ، آیا چه باید سرود؟ به جز یاعلی یاعلی یاعلی؟ کجا می توان رفت ؟ غیر از نجف؟ مگر می توان بود جز با علی؟ مناجات ، دیدی به جز ذکر او؟ غزل خوانده ای شاعر ! الّا علی؟ علی گفتم و خواندم از فاطمه که مولاست زهرا و زهرا علی گرفته است قرآن به سر مصطفی حسن گفته در حال احیا علی الهی الهی الهی حسین خدایا خدایا خدایا علی @raziolhossein
بهانه دست من و تو ، بها به دست علی‌ست صفای باطن اهل صفا به دست علی‌ست چنان طلا بشود خاک در کف مولا که من یقین دارم کیمیا به دست علی‌ست هرآنکه عزم علی کرده‌است اولوالعزم است مقام و مرتبه‌ی انبیا به دست علی‌ست به دست‌های علی تکیه می‌کنیم همه ملاک سنجش اعمال ما به دست علی‌ست عجب توازن بشکوهی آفرید خدای که دست حضرت خیرالنسا به دست علی‌ست یقین خیال پیمبر ز جنگ آسوده‌ست اگر که قبضه‌ی شمشیرها به دست علی‌ست میان معرکه چشم علی به لطف خداست میان معرکه چشم خدا به دست علی‌ست از آن زمان که نگین در رکوع بخشیده چقدر شیعه که پا در رکاب دست علی‌ست به هرکجا نگرم جای پای یار من است مدینه ، مکه ، نجف ، کربلا،  به دست علی‌ست @raziolhossein
تو را چون جمع شد امروز اسباب توانائی چرا غافل از اوضاع پریشانی فردائی جهان و استراحت صحبت سنگ و سبو باشد چرا بر شیشۀ عفلت فکندن سنگ دانائی جهان چون خانۀ زنبور پرنیشست و نوش وی تو گویی معدن قندست یا دکّان حلوائی به غرقاب فنا افتاده و بازیچه پنداری به گرداب هلاکت اندرو گرم تماشائی به افسون عجوز دهر دل را کرده ای مایل تویی چون کودک نادان و او رندیست هر جائی پی سودا در این بازار از سود و زیان بگذر مگر آسوده در منزل از این بازار باز آئی چو اسباب شنایت نیست در قلزم مکن مأوی شناگر می تواند غوطه ور گشتن به دریائی بود وقت رحیل و توشۀ بسیار بایستی که بی پایان بود در پیش راه دور صحرایی برو در سایۀ نخل امیدی جا و مأوی کن که چینی میوۀ عزّت از او بی نخل خرمایی چراغی را بر افروزان به مشکوة دل ای غافل که از دامن فشانی های جهلش نیست پروایی چراغ چشم عالم کیست جز نوباوۀ آدم علی داماد احمد محرم اسرار یکتایی نبودی گر وجودش ریشه باور بر هستی نبود عالم نبود آدم نه دنیایی نه عقبایی به همره داشت گردی از سر کویش که عیسی را مخلّع گشت سر تا پا به تشریف مسیحایی اگر مهرش نبد مشّاطه روی ماهرویان را عروس حسن ننهادی قدم در ملک زیبایی اگر در گردش لیل و نهار او نهی فرماید کلید روز و شب را گم کند این چرخ مینایی اگر دربانش از شاهان نماید منع فیروزی اگر دارا بود دیگر نبیند روی دارایی بنوشد آبشور از چشم صیادان ز عدل وی به شهرستان گذارد پا اگر آهوی صحرایی بروز لافتی الّاعلی گردید حق ظاهر وگرنه بود کی اصلا بروز لا و الّائی زهی شاهی که فرد انتخاب دفتر هستی به نام نامیش از بندگی گردیده طغرائی دو بیت از گفتۀ "مجذوب" سازم زیب این خامه ولی اندر علوّ رتبه صد چندان تو بالایی تویی آن نقطه بالای فاء فوق ایدیهم که در وقت تنزّل تحت بسم الله را بائی تو دارای نعیم نعمت خوان فرضنائی تو دارای سریر رتبت سرّ فاوحائی تو ممدوح و خدا مادح خطاب انّما شأنی ز حق منصوص نصّ آیۀ انا فتحنائی زبان وحی یکتایی و از برهان این معنی که همدم با کلیم الله اندر طور سینایی به عجز خویشتن شد معترف "صامت" ز مدح تو که نبود خامه را در وادی تحریر یارایی الا تا هست از خط شعاعی در جهان جدول ز مهر چهر رخشان هر سحر در عالم آرایی تن اعداء تو مانند قارون در زمین پنهان هواخواه تو را سر بگذرد زین خنک خضرائی @raziolhossein
شعر اگر از وصف نورت روبتابد مطلعش تا قیامت توبه باید کرد از هر مصرعش «اصطفاکِ» وصف شأن توست، جان مصطفی! جان فدای آن ضمیری که تو باشی مرجعش قرب، آسان نیست؛ باید چله بردارد نبی بسکه تشریفات دارد عمر تو هر مقطعش نجم، کوثر، هل اتی، احزاب، شوری، قدر، نور می‌ستاید حق تو را، این هم بیان منبعش تا برای ما زیان کاران شفاعت خواستی خورد استثنا به «إلّا» آیه ی «لاتنفعش»* آن شب قدری که می‌گویند، تفسیرش تویی آن شب قدری که پنهان است حتی مضجعش _  * وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ... سبأ/23 @raziolhossein
سی سال هرشب روضه ی زهرا گرفتم شبهای عمرم را همه احیا گرفتم دربین نخلستان کوفه جا گرفتم شکرخدا که اذن رفتن را گرفتم زهرای من درآسمان ها هم خبر شد دیگر زمان دیدنش نزدیکتر شد  سی سال دست بسته دیدم گریه کردم ازاین و آن طعنه شنیدم گریه گردم از خانه تا مسجد رسیدم گریه کردم خودرا به سمت در کشیدم گریه کردم تو رفتی و شرمندگی مانده برایم مسمار خیلی روضه ها خوانده برایم  بهتر که رفتی و عذابم را ندیدی دیگر سلام بی جوابم را ندیدی بی خوابیِ دروقت خوابم را ندیدی  از خون فرق سر خضابم را ندادی بعد از تو این مردم غرورم را شکستند دربین مسجد پشت برمن می نشستند حالا منم با روضه های رفتن تو هستم همیشه درعزای رفتن تو عمرم تماما سوخت پای رفتن تو هرروز جان دادم برای رفتن تو یک عمر هرشب روضه خوانت میشدم من سینه زن قد کمانت میشدم من سینه زن قدی که با مسمار خم شد افتاد ما بین در و دیوار خم شد از خانه تا مسجد برای یار خم شد پشت سرم در راه چندین بار خم شد دیدار ما روز دهم پایین گودال دور تنی که رفته با سرنیزه از حال یک عده آوردند بر نیزه سری را یک عده میریزند برهم پیکری را یک عده میبندند دست خواهری را یک عده میدزدند از سر معجری را زنها به پریشان دم وا غربتایند نامحرمان عازم به سمت خیمه هایند @raziolhossein
شود با بوسه ات کشته به یک ضرب الاجل احیا مسیحا نیز میخواند لبت را یا أب الإحیا! میان جنگ می خندد چرا تیغت؟ نمیداند که جای زخم می گردد همیشه با عسل احیا؟ قسم بر جوشنت جای تعجب نیست در صفین شود قرآن به سر نیزه، بگیرد در محل احیا به قرآن، کشته ی عشقت نباشد در صف اموات که بعد از "فی سبیل الله امواتا"ست "بل احیا" کلام الله ناطق! عرش بر سر برده ات یعنی گرفته قرب أو أدنا هم از صبح ازل احیا سر گیسوی مشکینت صبا تا صبح بیدار است شب قدری چنین را هست دستور العمل احیا چه باک از مرگ دارد حار همدان؟ من یمت گویان از آغوش تو میریزد در آن سو صد بغل احیا من آن *همّام بی تابم که بعد از خواندن خطبه به بالینم بیایی میشوم با یک غزل احیا ....................... *همّام، نام شخصی بود که بعد از شنیدن خطبه ی حضرت جان داد.آن خطبه در نهج البلاغه به خطبه ی متقین معروف است. @raziolhossein
شروع میکنم این هفته را به‌نام علی علی امام من‌ است و منم غلام علی @raziolhossein
شهر را تا خبر لطف کریمان برداشت.. همه ی میکده را دیده ی گریان برداشت گریه کردیم و خدا بر سر ما دست کشید باری از شانه هر عبد پریشان برداشت تا که گفتیم ببخشید دلش زود شکست نام مارا خودش از دفتر خسران برداشت غصه خوردیم ولی غصه و غم هارا برد گفت باید که غم از سینه ی مهمان برداشت! پارسال آمده بودم که دگر توبه کنم باغ اعمال مرا آتش شیطان برداشت بعد یک عمر به این خانه پناه آوردیم گرد و خاک از تن ما با لب خندان برداشت کار ما خورد به یک مانع بسیار بزرگ تا که یک مرتبه گفتیم علی جان!برداشت دست در دست یداللهی مولا دادیم پای ما را علی از خار مغیلان برداشت دست خط علی امروز به تقدیر من است سختی راه ازین بنده ی حیران برداشت من شب قدر فقط کرببلا میخواهم باید از کرببلا توشه فراوان برداشت من حسینی شده ام چون که خودش خواسته است کام مارا پدر از تربت جانان برداشت علی امشب به سر سفره ی زینب رفت و.. طبق معمول عوض شیر و نمک نان برداشت امشب از فاطمه خیلی به عزیزانش گفت.. هرچه برداشت قدم فاطمه گویان برداشت آخرین لقمه ی نان را به یتیمانش داد کوفه را زمزمه آه یتیمان برداشت امشب ای کوفه علی پیش شما مهمان است صبح فردا وسط خون خودش غلتان است @raziolhossein
خون ابوتراب که بر صورتش چکید فریاد جبرییل به گوش زمین رسید گوشی‌نماند در همه‌ی‌شهر ؛ آن سحر جُزاینکه‌صوت"قَدقُتِلَ‌المُرتَضی"شنید وقتی پسر عموی عزیزش شهید شد در آسمان رسول خُدا پیرهن درید خون گریه‌کردچشم فلک در غم علی ازآن به‌بعد بود فَلَق سُرخ شُد شَدید درهای آسمان به روی او گُشوده بود وقت‌طلوع‌ِفجر‌که‌مُرغ از قفس پرید! افتاده بود در دل محراب غرق خون از فرط درد پاشنه بر خاک می‌کشید زهرا همین‌که دید چه کردند با علی سیلی‌به‌روی‌خویش‌زد؛آه‌ازجگرکشید زینب همین‌که دید چه کردند با پدر پیش‌از رسیدن به‌خرابه قدش خمید بعد از علی؛حسین پناه عقیله بود تا ساعتی‌که شمر سر از پیکرش‌بُرید حیدر برای فاطمه‌ و کوچه گریه کرد چون دخترش‌به‌جانب گودال می‌دوید @raziolhossein
گرچه بر این آستان روی سیاه آورده ام شرمسارم، اشک هایم را گواه آورده ام دست خالی در ضیافت آمدن شایسته نیست من برایت کوله باری از گناه آورده ام در جزا، پرونده ی ما را بسوزان جای ما از قضا، من نامه ای پر اشتباه آورده ام  خسته ی راهم، به یک لبخند مهمانم کنید از خرابات هوس، حال تباه آورده ام دل بریدم از همه، دل بسته ام بر مهر یار رخصتی فرما، رفیقی نیمه راه آورده ام باز کن آغوش خود بر بنده ی آلوده ای من به ستار العیوبی ات پناه آورده ام کارهایم زشت بود اما نهادم زشت نیست مهر مولایم علی را عذر خواه آورده ام پای من لغزید و دستم را گرفت این روضه ها نیمه جانی از کنار پرتگاه آورده ام تحفه ای دارم که بی شک حاجتم را می دهند اندکی تربت به درگاه اله آورده ام داغ بر دل، اشک بر رخ، آرزومند نجات مثل حر رو بر مسیح قتلگاه آورده ام @raziolhossein