eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.7هزار دنبال‌کننده
612 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ناگهان صومعه لرزید از آن دقّ‌ الباب اهل آبادی تثلیث پریدند از خواب رجز مأذنه‌ها لرزه به ناقوس انداخت راهبان را همه در ورطۀ کابوس انداخت قصۀ فتنه و نیرنگ و دغل پیوسته‌ست نان یک عده به گمراهی مردم بسته‌ست ننوشتند که باران نمی از این دریاست یکی از خیل مریدان محمد، عیسی است لاجرم چاره‌ای انگار به جز جنگ نماند قل تعالَوا... به رخ هیچ کسی رنگ نماند به‌رجز نیست در این‌عرصه یقین شمشیرست بر حذر باش که زنّار، گریبان‌ گیر است کارزارش تهی از نیزه و تیر و سپر است بهراسید که این معرکه خون‌‌ریزتر است بانگ طوفانیِ القارعه طوفان آورد آنچه در چنتۀ خود داشت به میدان آورد با خود آورد به هنگامه عزیزانش را بر سر دست گرفته‌ست نبی جانش را عرش تا عرش ملائک همه زنجیره شدند به صف‌ آرایی آن چند نفر خیره شدند پنج تن، پنج تن از نور خدا آکنده آفتابان ازل تا به ابد تابنده دفترم غرق نفس‌های مسیحایی شد گوش کن، گوش کن این قصه تماشایی شد با طمانیۀ خود راه می‌آمد آرام دست در دست یدالله می‌آمد آرام دست در دست یدالله چه در سر دارد حرفی انگار از این جنگ فراتر دارد ایها الناس من از پارۀ تن می‌گویم دارم از خویشتن خویش سخن می‌گویم آن‌که هر دم نفسم با نفسش مأنوس است آن‌که با ذات خدا «عزّوجل» ممسوس است من علی هستم و احمد من و او خویشتنیم او علی هست و محمد من و او خویشتنیم نه فقط جسم علی روح محمد باشد یک تنه لشکر انبوهِ محمد باشد دیگر اصلا چه نیازی‌ست به طوفان، به عذاب زهرۀ معرکه را اخم علی می‌کند آب الغرض مهر رسولانۀ او طوفان کرد راهبان را به سر سفرۀ خود مهمان کرد مست از رایحۀ زلف رهایش گشتند بادها گوش به فرمان عبایش گشتند می‌رود قصۀ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام @raziolhossein
گیرم که آفتاب جهان ذره پرور است این بس مرا که سایۀ مهر تو برسر است دولت به کام و محنت گردون حرام باد تا ساغرت بگردش و تا می به ساغر است ای دل چرا به غیر خدا تکیه می‌کنی؟ امّید ما و لطف خدا از که کمتر است؟ بهر دو نان خجالت دونان چه می‌کشی؟ ای دل صبور باش که روزی مقدّر است خاطر ز گفتگوی مکرّر شود ملول الاّ حدیث دوست که قند مکرّر است فرخنده نامه‌ای که موشّح به نام اوست زیبنده آن صحیفه که او زیب دفتر است نامی که با خدا و پیمبر ز فرط قدس زیب اذان و زینت محراب و منبر است پشت فلک خمیده که با ماه و آفتاب در حال سجده روی به درگاه حیدر است شمس ضحی، امام هدی، نور هل اتی چشم خدا و نفس نفیس پیمبر است در آیۀ مباهله این مهر و ماه را جانها یکی و جلوۀ جان از دو پیکر است وجهی چنان جمیل که از شدّت جمال وجه خدا و جلوۀ الله اکبر است نازم به دست او که یکی ناز شست او از جای کندن در سنگین خیبر است با اشک چشم، ابر کرم بر سر یتیم با برق تیغ، صاعقه‌ای بر ستمگر است جز راه او بسوی خداوند راه نیست یعنی که شهر علم نبی را علی،در است بر تارک زمان و مکان تاج افتخار در آسمان فضل: درخشنده اختر است قبرش درون دیدۀ آدم که چشم او در خاک هم بنور جمالش منوّر است آوازش از ورای زمان‌ها رسد بگوش تصویرش از فراز افق‌ها مصوّر است کمتر ز ذرهّ ایم و فزون تر ز آفتاب ما را که خاک پای علی بر سر افسراست وصف علی ز عقل و قیاس و خیال و وهم وز هرچه گفته اند و شنیدیم برتر است شد عرض ما تمام و حدیث تو ناتمام حاجت به مجلس دگر و وقت دیگر است طبع لطیف و شعر «ریاضی» به لطف و شهد شاخ نبات خواجۀ شیراز و شکّر است @raziolhossein
شعر از مه و مهر شب شکن باید گفت از فاطمه و اباالحسن باید گفت تا خاطرۀ مباهله گم نشود پیوسته،سخن،سخن، سخن باید گفت آیات چو آفتاب از خاور نور نازل شده بر سینۀ پیغمبر نور ابناء و نساء و انفس اقدس حق یعنی حسنین و علی و کوثر نور آن پنج وجود صاحب عصمت حق یعنی همه عصار خلقت حق کردند فنا بنای اسقف بازی با هیمن شگفت و با هیبت حق مهری که به شأنش آمد از حق، «لولاک» روشن شده از جلوۀ رویَش، افلاک با یک زن و یک مرد و دو کودک آمد تا ریشۀ تثلیث برآرد از خاک دُردی کش جام درد باید بودن آگاه دل از نبرد باید بودن چون شیر خدا حقیقت حق محور در جنگ عقیده مرد باید بودن آن روز دو صف مقابل هم بودند تحلیلگر دلایل هم بودند آن سو همه در تجزیۀ یکدیگر این سوی ولی، مکمّل هم بودند فرماندۀ جنگ، مصطفی بود آنروز سردار سپاه، مرتضی بود آن روز لشکر، حسنین و فاطمه، پشتیبان در عرصه، سلاحشان دعا بود آن روز آن روز نه سنگ و چوب و نه سنگر بود نه نیزۀ جان شکار و نه خنجر بود پیروزی پنج تن به اهل نجران از باور بالندۀ بارآور بود با ذکر عَلَی الدّوام، آن پنج نفر کردند به پا قیام، آن پنج نفر با باور خود به مشرکین حجّت را کردند به حق تمام، آن پنج نفر فرمود نبی، علی ولی الله است خورشید ولایت و دلیلِ راه است زهراست دل من و حسن، دلبندم عشق است،حسین و عشق‌حق دلخواه‌است مهر آمد و پشت شب بیداد شکست اندیشه تثلیثی شیّاد شکست هنگام مباهله ز اِعجاز رسول هم اسقف و هم صلیب فولاد شکست اسقف که گل روی محمد را دید افتاد صلیبش از کف و جامه درید گفتا که به حق و راستی در انجیل حق کرده وجود اقدست را تایید با اهل جدل مجادله باید کرد با تیغ زبان مقابله باید کرد بر منطق وحی سر اگر نسپردند بی چون و چرا مباهله باید کرد شعر از مه و مهر شب‌شکن باید گفت از فاطمه و اباالحسن باید گفت تا خاطرۀ مباهله گُم نشود پیوسته،سخن،سخن،سخن باید گفت @raziolhossein
ز خصم تا که ببندی زبان پُر گِله را اقامه کن همه شب تا به صبح، نافله را از این جماعت پرگوی مدّعی نرسد کسی به خیر، که سر می‌بَرند حوصله را مسیح بود تو گویی که با حواریّون رسیده بود که پایان دهد مجادله را به شرح واقعه عهدین را کند تفسیر هم او که می‌شکند بندهای سلسله را کسی‌که آیت عشق‌است و عقل می‌فهمد ورای علم لدنّی، علوم حاصله را علیّ و فاطمه همراه با حسین و حسن چهار نور، از انوار ناب کامله را روانه کرد به محراب تا که بشناسند چهار رکن نماز نبی و عائله را به شأن پنج تن آورد جبرئیل از عرش شگفت آیۀ قرآنی مباهله را رها کن این همه دلداده را ز دلتنگی ببین اسیر نگاهت، هزار قافله را @raziolhossein
ای مهرتان به گردن افلاک سلسله ای وصف‌تان، حدیث کساء، نور، منزله بر من عطا کنید ز لطف و کرم صله تا واکنم زبان به حدیث مباهله زیرا که این حدیث، حدیثی مؤیّد است متن کتاب وحی خداوند سرمد است در این حدیث، جلوه کند نور پنج تن در این حدیث، گفته خدا با نبی سخن در این حدیث، نفس نبی گشته بوالحسن در این حدیث، ذات خداوند ذوالمنن وصف علی و فاطمه را می‌کند بیان خود قصّه‌ی مباهله را می‌کند عیان اینجا خدا مؤیِّد و حیدر مؤیَّد است نفس رسول دوش به دوش محمد است ممدوح ذات پاک خداوند سرمد است دستش در این مباهله در دست احمداست زهراست سمت دیگر پیغمبر خدا سر تا به پاست حیدرِ پیغمبر خدا نور نبی طلوع نموده ز چار سو دو سوی او، دو آینۀ حُسنِ ذات هو دو سیّد شباب بهشتی به پیش رو با ذات حق، نفس به نفس گرم گفت‌و‌گو تعبیر گشته از طرف ذات کبریا ابناءنا و انفسنا و نساءنا تا رفت دست‌شان برود سوی آسمان لرزید جان اسقف اعظم در آن میان می‌دید مرگ خویش به نفرین‌شان عیان فریاد زد که آی تمام مسیحیان! اینان اگر به شکوه لبِ خویش وا کنند ما را به قعر آتش دوزخ رها کنند این پنج تن تجلّیِ انوار داورند یک روح واحدند که در پنج پیکرند این پنج تن نه پنج نفر، پنج محورند یک قرص آفتاب و دو ماه و دو اخترند دیدم به چشم خویش که این پنج‌تن یکی‌ست زهرا،علی،رسول،حسین و حسن یکی‌ست این آیه در فضیلت آل پیمبر است حرف از نساءناست که زهرای اطهر است زهرا که در کتاب خداوند کوثر است از هرچه گفته‌اند و نگفتند برتر است زهراست گوهری که خدا قدردان اوست قرآن کتاب مدح و نبی مدح‌خوان اوست دراین مباهله، که چو خورشید منجلی است معلوم شد علی‌ست نبی و نبی علی است دارای این مقام، نه دوم نه اوّلی است والله در کنار پیمبر، علی ولی است در ملک بی حدود ولایت اگر کس است یک آیۀ مباهله بر عالمی بس است @raziolhossein
میان باطل و حق باز هم مجادله شد گذاشت پا به میان عشق و ختم قائله شد محمد آمد و اهل کساء را آورد ورق ورق کتب کفر ، برگ باطله شد محمدآمد و با پنج پاسخ محکم جوابگوی هزاران هزار مسئله شد چه دید اسقف نجران درون انجیلش که بین راه پشیمان از این معامله شد خدا به خلق جهان حرف آخرش را زد و حرف آخر او آیه ی مباهله شد @raziolhossein
کس را نبود و نیست ، توانِ مقابله تا مرتضاست یک طرفِ این معادله نصرانیان و صومعه لرزند یک به یک تا نام مرتضاست میان مباهله تصریحِ  نَصِّ"انفسنا" داد می زند مابین مصطفی و علی نیست فاصله در بدر و خیبر و اُحد و لیله المبیت دستِ علیست در همه جا ختم غائله دنیا پُر از کتاب شود هم نمی شود پیش خطی ز خطبه ی او ، غیرِ باطله از او سوال کردن ما ، محضِ گفتگوست ورنه جواب را بدهد قبلِ مسئله دست خداست دستِ علی ، ما گرفته ایم آری ز دست هایِ یدُاللهی اش صله کار خداست مدح علی ، کارِ عقل نیست عاجز بُوَد ز فهمِ مقامش ، مُخیَّلِه @raziolhossein
نظر به گفتۀ "جرداق"، هم نظیرش نیست دل کدام مسیحی مگر اسیرش نیست؟ علی مسیح زمانه ست، آن مسیحی که چهارمین فلک اندازه ی حصیرش نیست دوجا به دست نبی دست او گره خورده ست علی مباهله اش کمتر از غدیرش نیست! فدای انفسنایی که در کلام خدا به جز علی احدی مرجع ضمیرش نیست هوای حضرت عیسا دمی‌ست سلمان را نمیرد آنکه کسی جز علی امیرش نیست @raziolhossein
ای بر دل عشّاق، امیر! ادرکنی مات رخ تو شاه و وزیر! ادرکنی ای در تو عطای هل‌اتی! من بی‌تو، مسکین و یتیمم و اسیر، ادرکنی @raziolhossein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴صلی الله علیک یا اباعبدالله🏴 بسم الله الرحمن الرحیم کیمیائی است عجب تعزیه‌ی شاه شهید که نباید ز کسی منت اکسیر کشید پس از گذشت روز ها و ماه ها بار دیگر نسیم دلربا و جانفزای ماهِ عزای سیدالشهدا علیه السلام بر دل و جان نوکران درگاه ملک پاسبانش روح تازه ای میبخشد نزدیک است روزی که فرشتگان آسمان به امر خالق منان پیراهن خونین سیدالشهدا علیه السلام را در عرش بیاویزند و ... جن و بشر و حور و ملک اشک بریزند همچنان که تا امروز این چراغ پرفروغ و بی زوال روشنای راهِ عالمیان بوده امسال نیز پر فروغ تر از هرسال راهنمایی میکند و بدا بحال آن گمراهانی که خود را از نور این چراغ هدایت محروم سازند و از راه به در شوند  و سر از چاه درارند ما نیز امسال با استعانت از صدیقه کبری حضرت زهرا سلام الله علیها تلاش میکنیم تا دیده‌گانِ بیشتری را به انوار مصباح الهدی روشن نماییم باشد که این نوکری مرضی حضرت زهرا سلام الله علیها  قرار بگیرد و تسکینی بر قلب داغدار بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد التماس دعا @raziolhossein1 @raziolhossein