eitaa logo
🌷رازخــــ‌ـدا 🌷
445 دنبال‌کننده
3هزار عکس
287 ویدیو
29 فایل
ما اینجا جمع شدیم که بگیم... 💯میشه هم دیندار بود و هم به بالاترین لذت ها رسید رسالت دین در همین هست 👆 ارتباط با ما: @hajeb114
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷رازخــــ‌ـدا 🌷
🌷 #دختر_شینا – قسمت 1⃣ ✅ #فصل_اول پدرم مریض بود. می‌گفتند به بیماری خیلی سختی مبتلا شده است. من که
🌷 – قسمت 2⃣ ✅ بچه‌ها دلشان برای اسباب‌بازی‌های من غنج می‌رفت؛ اسباب‌بازی‌هایی که پدرم از شهر برایم می‌خرید. می‌گذاشتم بچه‌ها هر چقدر دوست دارند با آن‌ها بازی کنند. شب، وقتی ستاره‌ها همة آسمان را پر می‌کردند، بچه‌ها یکی‌یکی از روی پشت‌بام‌ها می‌دویدند و به خانه‌هایشان ‌می‌رفتند؛ اما من می‌نشستم و با اسباب‌بازی‌ها و عروسک‌هایم بازی می‌کردم. گاهی که خسته می‌شدم، دراز می‌کشیدم و به ستاره‌های نقره‌ای که از توی آسمان تاریک به من چشمک می‌زدند، نگاه می‌کردم. وقتی همه‌جا کاملاً تاریک می‌شد و هوا رو به خنکی می‌رفت، مادرم می‌آمد دنبالم. بغلم می‌کرد. ناز و نوازشم می‌کرد و از پشت‌بام مرا می‌آورد پایین. شامم را می‌داد. رختخوابم را می‌انداخت. دستش را زیر سرم می‌گذاشت. برایم لالایی می‌خواند. آن‌قدر موهایم را نوازش می‌کرد، تا خوابم می‌برد. بعد خودش بلند می‌شد و می‌رفت سراغ کارهایش. خمیرها را چونه می‌گرفت. آن‌ها را توی سینی می‌چید تا صبح با آن‌ها برای صبحانه نان بپزد. صبح زود با بوی هیزم سوخته و نان تازه از خواب بیدار می‌شدم. نسیم روی صورتم می‌نشست. می‌دویدم و صورتم را با آب خنکی که صبح زود مادر از چاه بیرون کشیده بود، می‌شستم و بعد می‌رفتم روی پای پدر می‌نشستم. همیشه موقع صبحانه جایم روی پای پدرم بود. او با مهربانی برایم لقمه می‌گرفت و توی دهانم می‌گذاشت و موهایم را می‌بوسید. پدرم چوبدار بود. کارش این بود که ماهی یک‌بار از روستاهای اطراف گوسفند می‌خرید و به تهران و شهرهای اطراف می‌برد و می‌فروخت. از این راه درآمد خوبی به دست می‌آورد. در هر معامله یک کامیون گوسفند خرید و فروش می‌کرد. در این سفرها بود که برایم اسباب‌بازی و عروسک‌های جورواجور می‌خرید. 🔰ادامه دارد....🔰 🍃🌸 @razkhoda 🍃🌸
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 صبح را بانام خدایی که... محتاج یاری و رحمت او توجه و عشق او گذشت و عفو او هستیم، آغاز می کنیم 💞رحمت خدا شامل حالتون سلام✋😊 #صبح_جمعتون_بخیرونیکی 🍃🌸 @razkhoda 🌸🍃
🌷رازخــــ‌ـدا 🌷
* #راز_خـــــدا * 4 💕◈•══•💖•══•◈💞 #مدیریت_رنج_ها 3 "توجه به رنج" 🔹 اولین واقعیت دنیا که لازمه ما
* * 5 💕◈•══•💖•══•◈💞 4 "راهبرد لذّت" 🌹 همونطور که ما دو نوع رنج داریم، در کنارشون دو نوع لذّت هم داریم: ✅ لذّت خوب ⛔️ لذّت بد 💢 لذّت خوب اون لذّتی هست که انسان در دنیا بهش میرسه و در آخرت هم به خاطرش لذّت خواهد برد.💖🌺 ☢️ مثل لذّت رابطۀ مهربانانه با همسر و خانواده و یا مثل لذّت عبادات مختلف، مخصوصاً زیارت اهل بیت (ع) که برای مؤمن لذّت بخش خواهد بود.😊 🔴 لذّت بد اون لذّتی هست که انسان در دنیا میبره اما هم در دنیا و هم در آخرت چوبش رو خواهد خورد.... ⛔️ مثل لذّت سیگار کشیدن و لذّت تنبلی و پرخوری و تمسخر و سایر لذّت های حرام. 🔻ما انسان ها در دنیا بیشتر درگیر انتخاب بین "رنج خوب" و " لذت بد " هستیم و برای همین شناخت این دو مورد خیلی میتونه به انتخاب های بهتر ما کمک کنه. ✅🌹 ✔️ همیشه سعی کنید توی دنیا تا اونجا که میشه لذّت های خوب رو ببرید ☺️ «اما به هیچ وجه حتّی فکرِ ذره ای از لذّت های بد رو هم نکنید». ❌ *چرا؟ ❌ - چون لذّت های بد اولاً «انسان رو حقیر و پست میکنن» و ثانیاً «امکانِ بردنِ لذّت های خوب و زیبا» رو از شما میگیرن. 😒 🚫در واقع دیگه نمیتونی لذّت های خوب ببری... ⛔️ مثلاً کسی که خدای نکرده سراغ رابطۀ حرام با زنان و دختران مختلف میره، از همسر خودش زده میشه 🔴 و لذّت رابطۀ خوب با همسرش رو از دست خواهد داد... ═<┅═> 💖 <═┅>═ @razkhoda ═<┅═> 🌺 <═┅>═
ماييم و دلی ز عشق رويت سرشار ای مرد خـدا ، ســـوار آيينـه تبـار هر فاصله ترجمان دلتنگــی ماست بــازآ و همـه فاصلـه هـا را بـردار 🌷 اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ 🌷 #وصال_یار #فرج 🍃🌸 @razkhoda 🌸🍃
🌷رازخــــ‌ـدا 🌷
#نکات_تربیتی_خانواده ۱۰ 🔹یکی از کارهایی که آرامش انسان رو میگیره 🔶فکر کردن به اینه که نکنه انتخابم
۱۱ 🔹یه نکته ای که معمولا زیاد بهش دقت نمیشه اینه که 🔴 اصلا اینطور نیست که اگه یه نفر همسر خوبی نصیبش شد، حتما اینم خوب میشه. ⭕️ خیلیا بودن که حتی همسر امام هم بودن اما خائن و جهنمی شدن. 🔥🔥🔥 🚸 اصلا نمیشه گفت که هرکی همسر خوبی گیرش بیاد حتما عاقبت بخیر هم میشه! ➖آخرش آدم باید با خودسازی خودش رو قوی کنه. باید سعی کنه مقابل هواهای نفسانی خودش بایسته ✅ تنها راه رسیدن به سعادت هم همینه. ✔️مبارزه با دلم میخواد ها طبق برنامه ی پروردگار... 🔷 پس اگه همسر خوبی داری زیاد دلت رو خوش نکن و بی خیال نباش 🔶 و اگه همسر بدی هم داری زیاد ناراحت و مضطرب نباش. با توکل به خدا برو جلو. 💞 مراقب باش آرامشت رو از دست ندی... 💖 @razkhoda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وضعیت آمریکا و اسرائیل وقتی میخان به ایران حمله کنن 😂😂😂 ی کتاب حرف توشه😁 🍃🌸 @razkhoda 🌸🍃
🌷رازخــــ‌ـدا 🌷
🌷 #دختر_شینا – قسمت 2⃣ ✅ #فصل_اول بچه‌ها دلشان برای اسباب‌بازی‌های من غنج می‌رفت؛ اسباب‌بازی‌هایی
🌷 – قسمت 3⃣ ✅ روزهایی که پدرم برای معامله به سفر می‌رفت، بدترین روزهای عمرم بود. آن‌قدر گریه می‌کردم و اشک می‌ریختم که چشم‌هایم مثل دوتا کاسه خون می‌شد. پدرم بغلم می‌کرد. تندتند می‌بوسیدم و می‌گفت: « اگر گریه نکنی و دختر خوبی باشی، هرچه بخواهی برایت می‌خرم. » با این وعده و وعیدها، خام می‌شدم و به رفتن پدر رضایت می‌دادم. تازه آن‌وقت بود که سفارش‌هایم شروع می‌شد. می‌گفتم: « حاج‌آقا! عروسک می‌خواهم؛ از آن عروسک‌هایی که موهای بلند دارند با چشم‌های آبی. از آن‌هایی که چشم‌هایشان باز و بسته می‌شود. النگو هم می‌خواهم. برایم دمپایی انگشتی هم بخر. از آن صندل‌های پاشنه‌چوبی که وقتی راه می‌روی تق‌تق صدا می‌کنند. بشقاب و قابلمة اسباب‌بازی هم می‌خواهم. » پدر مرا می‌بوسید و می‌گفت: « می‌خرم. می‌خرم. فقط تو دختر خوبی باش. گریه نکن. برای حاج‌آقایت بخند. حاج‌آقا همه چیز برایت می‌خرد. » من گریه نمی‌کردم؛ اما برای پدر هم نمی‌خندیدم. از این‌که مجبور بودم او را دو سه روز نبینم، ناراحت بودم. از تنهایی بدم می‌آمد. دوست داشتم پدرم روز و شب پیشم باشد. همة اهل روستا هم از علاقة من به پدرم باخبر بودند. گاهی که با مادرم به سر چشمه می‌رفتیم تا آب بیاوریم یا مادرم لباس‌ها را بشوید، زن‌ها سربه‌سرم می‌گذاشتند و می‌گفتند: « قدم! تو به کی شوهر 💍می‌کنی؟! » می‌گفتم: « به حاج‌آقایم. » می‌گفتند: « حاج‌آقا که پدرت است! » می‌گفتم: « نه، حاج‌آقا شوهرم است. هر چه بخواهم، برایم می‌خرد. »   🔰ادامه دارد....🔰 🍃🌸 @razkhoda 🌸🍃
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃 سلام صبح زیباتون بخیر 🌸😊 صبح ۲۲ اردیبهشت هم از راه رسید🍃 هفته نو🌸 روز نو🌸 پر ازخیر وبرکت و موفقیتهای🍃 پی درپی باشه✨ وشادی وخوشبختی همراه🌸🍃 همیشگی تون✨🌸✨ #صبح_شنبه_تون_پربرکت🌸 ☕😊 🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃 @razkhoda
🌷رازخــــ‌ـدا 🌷
* #راز_خـــــدا * 5 💕◈•══•💖•══•◈💞 #مدیریت_رنج_ها 4 "راهبرد لذّت" 🌹 همونطور که ما دو نوع رنج دار
* * 6 💕◈•══•💖•══•◈💞 5 "شاخۀ اصلی دین" 🔹اگه ما بخوایم یه خوشۀ انگور رو به طور کامل با دستمون بگیریم، بهترین راه، اینه که از شاخۀ اصلی اون بگیریم. 🍇 ✅ دین هم یه شاخۀ اصلی داره که همۀ خوبی ها و اعمال دینی حول محور اون قرار دارن. «این شاخۀ اصلی مبارزه با هوای نفس هست». 👌 ✅🌺👆 🚸 تا وقتی که این خط اصلی و شاخۀ اصلی دین به خوبی دیده نشه، آدم سردرگم هست. و توی حرکت مومنانۀ خودش دچار مشکل میشه.🚯 🔹 مثل این هست که خوشۀ انگور رو از کنارش گرفته باشه! در واقع اصل دینداری و تنهامسیر ما برای رسیدن به سعادت، مبارزه با هوای نفس هست. 👆✅✔️ مغزِ این مبارزه هم موضوعی هست به نام "رنج" که در مقدمۀ بحث کمی توضیح دادیم. ⭕️ در مسیر مبارزه با نفس طبیعتاً انسان رنج هایی رو تحمل میکنه که این رنج ها در دلِ دنیا وجود داره. 👈البته ما باید توجه داشته باشیم که: «اینطور نیست که خداوند متعال دوست داشته باشه که ما حتماً رنج بکشیم تا رشد کنیم!» ✔️ بلکه خداوند از ما میخواد که «با برخی دوست داشتنی هامون مخالفت کنیم تا رشد کنیم» 🔻 اما خب مسیر این مبارزه طوری طراحی شده که ما مجبوریم که رنج هایی هم بکشیم.☺️ اینجاست که ما باید خودمون رو قوی کنیم👌 تا این رنج ها نتونن ما رو از رشد کافی بی بهره کنن. ═<┅═> 💖 <═┅>═ @razkhoda ═<┅═> 🌺 <═┅>═
🌷رازخــــ‌ـدا 🌷
#نکات_تربیتی_خانواده ۱۱ 🔹یه نکته ای که معمولا زیاد بهش دقت نمیشه اینه که 🔴 اصلا اینطور نیست که اگه
۱۲ 🌷 مهم ترین وظیفه ای که زن و شوهر ها و فرزندانشون نسبت به همدیگه دارن اینه که بهم آرامش بدن. ✅ توی خونه تمرین کنید هر طور شده آرامش همدیگه رو از بین نبرید. 💖 کاری کن که هر کی تو رو میبینه احساس آرامش کنه. همه ی ما دوست داریم که مومن باشیم. درسته؟ 🔶 خب مومن به کی میگن؟ 💗 مومن کسی هست که همه کنارش احساس امنیت کنن.😌 ⛔️ چقدر زشته که یه نفر اهل هیئت و بسیج و مسجد باشه بعد تا میاد خونه، زن و بچش ازش بترسن!😳 💢 این دیگه چجورشه؟! 😒 مثلا تو اسم خودت رو گذاشتی مومن؟! عجیبه! 🔶 مومن باید به دیگران و خصوصا اهل خونه آرامش بده... 🔹اگه خواستی ببینی چقدر مومن هستی، نگاه کن ببین که دیگران چقدر از بودن کنارت احساس ارامش میکنن... 🍃🌸 @razkhoda 🌸🍃
🌷رازخــــ‌ـدا 🌷
🌷 #دختر_شینا – قسمت 3⃣ ✅ #فصل_اول روزهایی که پدرم برای معامله به سفر می‌رفت، بدترین روزهای عمرم
‍ 🌷 – قسمت 4⃣ ✅ ....می‌گفتند: « حاج‌آقا که پدرت است! » می‌گفتم: « نه، حاج‌آقا شوهرم است. هر چه بخواهم، برایم می‌خرد. » بچه بودم و معنی این حرف‌ها را نمی‌فهمیدم. زن‌ها می‌خندیدند و درگوشی چیز‌هایی به هم می‌گفتند و به لباس‌های داخل تشت چنگ ‌می‌زدند. تا پدرم برود و برگردد، روزها برایم یک سال طول می‌کشید. مادرم از صبح تا شب کار داشت. از بی‌کاری حوصله‌ام سر می‌رفت. بهانه می‌گرفتم و می‌گفتم: « به من کار بده، خسته شدم. » مادرم همانطور که به کارهایش می‌رسید، می‌گفت:« تو بخور و بخواب. به وقتش آن‌قدر کار کنی که خسته شوی. حاج‌آقا سپرده، نگذارم دست به سیاه و سفید بزنی. » دلم نمی‌خواست بخورم و بخوابم؛ اما انگار کار دیگری نداشتم. خواهرهایم به صدا درآمده بودند. می‌گفتند: « مامان! چقدر قدم را عزیز و گرامی کرده‌ای. چقدر پیِ دل او بالا می‌روی. چرا که ما بچه بودیم،  با ما این‌طور رفتار نمی‌کردید؟!» با تمام توجه‌ای که پدر و مادرم به من داشتند، نتوانستم آن‌ها را راضی کنم تا به مدرسه بروم. پدرم می‌گفت: « مدرسه به درد دخترها نمی‌خورد. » معلم مدرسه مرد جوانی بود. کلاس‌ها هم مختلط بودند. مادرم می‌گفت: « همین مانده که بروی مدرسه، کنار پسرها بنشینی و مرد نامحرم به تو درس بدهد. » اما من عاشق مدرسه بودم. می‌دانستم پدرم طاقت گریة مرا ندارد. به همین‌خاطر، صبح تا شب گریه می‌کردم و به التماس می‌گفتم: «حاج‌آقا! تو را به خدا بگذار بروم مدرسه. » پدرم طاقت دیدن گریة مرا نداشت، می‌گفت: « باشد. تو گریه نکن، من فردا می‌فرستم با مادرت به مدرسه بروی. » من هم همیشه فکر می‌کردم پدرم راست می‌گوید. 🔰ادامه دارد.....🔰 @razkhoda
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃 سلاااااام😊 به آخرین صبح یکشنبه ماه شعبان خوش آمدید🌸🍃 بارالها🙏 ✨تنهاراهی که به تومیرسد راه ویادتوست🌹 🌸مهربان خدای من ✨از تو خالصانه میخواهم که هیچ انسانی در🍀 ✨کوچه پس کوچه های زندگی اسیر بن بست نگردد🌺 آمیــــــــــن یا رَبَّ 🙏 #صبحتون_درپناه_خدا ❤️ 🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃 @razkhoda
🌷رازخــــ‌ـدا 🌷
* #راز_خــــــدا * 6 💕◈•══•💖•══•◈💞 #مدیریت_رنج_ها 5 "شاخۀ اصلی دین" 🔹اگه ما بخوایم یه خوشۀ انگور
* * 7 💕◈•══•💖•══•◈💞 6 "حقیقتِ عملِ صالح" 🔸 برای اینکه ببینیم مبارزه با هوای نفس واقعی چطور صورت میگیره، لازمه که حقیقتِ عملِ صالح رو بررسی کنیم. 🌺 قرآن کریم در جاهای مختلفی عنوان میکنه که تنها راه رسیدن به سعادت، داشتن ایمان و انجام عمل صالح هست. ⛔️ متاسفانه کمتر کسی در مورد اینکه عملِ صالح، دقیقاً به چه عملی گفته میشه صحبت میکنه. 💢 - آیا هر عملی که ظاهراً خوب باشه اگرچه مطابق هوای نفس هم باشه، باز هم عمل صالح حساب میشه؟ ⁉️ ✅ * خیر. عمل صالح یعنی عملی که «در اون مبارزه با هوای نفس وجود داشته باشه». ✅ یعنی طی اون، "برخی دوست داشتنی هامون رو قربانی کنیم". ⭕️ مثلاً یه نفر خیلی دوست داره که به سفرهای زیارتی بره و ظاهراً هم این یه عمل صالح به نظر میرسه 🔻اما نگاه میکنیم، میبینیم که اولویت های دیگه ای در زندگی اون هست؛ 👈 برای همین اون شخص باید از سفرهای زیارتی چشم پوشی کنه و سراغ اون اولویت ها بره. ✅ مثلاً به دختر یا پسر فقیری که در فامیل و اطرافیان خودش میبینه کمک کنه ☺️ تا بتونن ازدواج کنن یا کسب و کار آبرومندانه ای برای خودشون ایجاد کنن. ═<┅═> 💖 <═┅>═ @razkhoda ═<┅═> 🌺 <═┅>═
🌷رازخــــ‌ـدا 🌷
#نکات_تربیتی_خانواده ۱۲ 🌷 مهم ترین وظیفه ای که زن و شوهر ها و فرزندانشون نسبت به همدیگه دارن اینه ک
۱۳ 🔹مومن کیه؟ ✔️ کسی که دروغ نمیگه، فحش نمیده، آبروی کسی رو نمیبره، دزدی نمیکنه و... ✅ در حقیقت مومن کسی هست که آرامش کسی رو بهم نمیریزه. 😊 ✅ توی رفتار با خانواده تون به این نکته خیلی توجه کنید. به میزانی که به دیگران آرامش بدید در مقابلش آرامش و رضایت دریافت میکنید. ✔️🌺 خانواده ای که توش پر از آرامش باشه ✅✔️ اگه ده تا بچه هم داشته باشن، همه ی بچه ها به بهترین شکل ممکن تربیت میشن.😊😌 ⭕️ اما اگه خونه ای حتی پر از ثروت هم باشه اما آرامش نداشته باشه اگه یه دونه بچه هم داشته باشن 🚫 همون یه دونه، پدر و مادرش رو عذاب خواهد داد... 🔥🔥🔥 چقدر دنبال خونه ی آروم هستید؟⁉️ 🍃🌸 @razkhoda 🌸🍃
👀 👀 💞راه رسیدن به خدا دوست داشتن آدم هاست... اگر چه نتواتی کاری برای آنها انجام دهی. همین که دلسوز دیگران باشی ،به خدا مقرب میشوی و خدا به تو مهربان👌 🍃🌸 @razkhoda 🌸🍃
🌷 – قسمت 5⃣ ✅ ... پدرم طاقت دیدن گریة مرا نداشت، می‌گفت: « باشد. تو گریه نکن، من فردا می‌فرستم با مادرت به مدرسه بروی. » من هم همیشه فکر می‌کردم پدرم راست می‌گوید. آن شب را با شوق و ذوق به رختخواب می‌رفتم. تا صبح خوابم نمی‌برد؛ اما همین که صبح می‌شد و از مادرم می‌خواستم مرا به مدرسه ببرد، پدرم می‌آمد و با هزار دوز و کلک سرم را شیره می‌مالید و باز وعده و وعید می‌داد که امروز کار داریم؛ اما فردا حتماً می‌رویم مدرسه. آخرش هم آرزو به دلم ماند و به مدرسه نرفتم. نه ساله شده بودم. مادرم نماز خواندن را یادم داد. ماه رمضان آن سال روزه گرفتم، روزهای اول برایم خیلی سخت بود، اما روزه گرفتن را دوست داشتم. با چه ذوق و شوقی سحرها بیدار می‌شدم، سحری می‌خوردم و روزه می‌گرفتم. بعد از ماه رمضان، پدرم دستم را گرفت و مرا برد به مغازة پسرعمویش که بقالی داشت. بعد از سلام و احوال‌پرسی گفت: « آمده‌ام برای دخترم جایزه بخرم. آخر، قدم امسال نه ساله شده و تمام روزه‌هایش را گرفته. » پسرعموی پدرم یک چادر سفید که گل‌های ریز و قشنگ صورتی داشت از لابه‌لای پارچه‌های ته مغازه بیرون آورد و داد به پدرم. پدرم چادر را باز کرد و آن را روی سرم انداخت. چادر درست اندازه‌ام بود. انگار آن را برای من دوخته بودند. از خوشحالی می‌خواستم پرواز کنم. پدرم خدید و گفت: « قدم جان! از امروز باید جلوی نامحرم چادر سرت کنی، باشد بابا جان. » آن روز وقتی به خانه رفتم، معنی محرم و نامحرم را از مادرم پرسیدم. همین که کسی به خانه‌مان می‌آمد، می‌دویدم و از مادرم می‌پرسیدم: « این آقا محرم است یا نامحرم؟! » بعضی وقت‌ها مادرم از دستم کلافه می‌شد. به خاطر همین، هر مردی به خانه‌مان می‌آمد، می‌دویدم و چادرم را سرم می‌کردم. دیگر محرم و نامحرم برایم معنی نداشت. حتی جلوی برادرهایم هم چادر سر می‌کردم. 🔰ادامه دارد....🔰 @razkhoda
🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃 خدایا🙏 سرآغازصبحم را☀️ بایادونام تومیگشایم🌸 پنجره های قلبم را❤️ خالصانه وعاشقانه😍 بسویت بازمیکنم ✨ تانسیم رحمتت به آن بوزد🌸🍃 ناپاکیهای آنرا بزداید ❤️✨❤️ نوری ازمحبت به قلبم عطا کن🙏 #صبحتون_طلایی☀️ 🍃✨🌸✨🍃✨🌸✨🍃 @razkhoda
🌷رازخــــ‌ـدا 🌷
* #راز_خـــــــدا * 7 💕◈•══•💖•══•◈💞 #مدیریت_رنج_ها 6 "حقیقتِ عملِ صالح" 🔸 برای اینکه ببینیم مبا
* * 8 💕◈•══•💖•══•◈💞 7 🔹 هر موقع دیدید که از یه کار خوب، خیلی خوشتون میاد، کمی دست نگه دارید! 🚸 ممکنه اون کار خوب، از روی هوای نفس باشه و برای همین اصلاً عمل صالح حساب نشه! 😒 ⛔️بسیاری از کارهایی که ما فکر میکنیم عمل صالح هستند، اگه روی اون ها دقیق بشیم متوجه میشیم که صرفاً برای ریا و خودنمایی و ارضای هوای نفس بوده ❌⛔️ و برای همین هم هست که معمولا در دینداری خودمون رشد چندانی نمیکنیم. 💢پس همیشه باید دنبال عمل صالحِ واقعی باشیم؛ یعنی عملی که توی اون، با برخی از دوست داشتنی هامون مخالفت کنیم... ✅ موضوع اصلی اینه که موقع انجام هر کار خوبی پا روی دل خودت میذاری یا نه؟! ✔️اصلِ عمل صالح، "اونی هست که مخالف هوای نفس ماست". ➖ببین عزیز دلم: آخرش باید هوای نفسِ نامردِ خودت رو بزنی. تا وقتی که مبارزه با نفس نکنی، هزاران کار خوب هم انجام بدی فایدۀ چندانی نخواهد داشت.☺️ در واقع با انجام کارای خوب، داری وقت خودت رو تلف میکنی.... 🔹🔸⭕️🔻 روی تک تک این جملات فکر کن.... ═<┅═> 💖 <═┅>═ @razkhoda ═<┅═> 🌺 <═┅>═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️ آبروی دین رو برده کسی که از همه مردم دنیا بیشتر "لذت نمیبره" از زندگیش..... ⭕️اگه آدم شادی نیستی لطفا خودتو مذهبی معرفی نکن! @razkhoda
🌷رازخــــ‌ـدا 🌷
#نکات_تربیتی_خانواده ۱۳ 🔹مومن کیه؟ ✔️ کسی که دروغ نمیگه، فحش نمیده، آبروی کسی رو نمیبره، دزدی نمیک
۱۴ 🔶 گفتیم که اگه توی یه خانواده ای آرامش باشه ، اگه ده تا بچه هم داشته باشن همه به خوبی تربیت میشن.😌 ✅ ضمن اینکه به طور کلی هر چقدر تعداد بچه ها بیشتر باشه، تربیت بهتری هم خواهند داشت. ✔️ 🌷بالاخره یه برادر بزرگ تری هست، یه خواهر کوچکتری و... بزرگ تر ها سعی میکنن درست رفتار کنن جلوی کوچک تر ها و کوچکتر ها هم توسط بزرگترها کنترل میشن.✅🌺 👌 بچه ها یه خودکنترلی پیدا میکنن 🚸 تقریبا میتونم بگم خیلی بعیده که یه پدر و مادر بتونن یه دونه بچه رو درست تربیت کنن! 🔻 خدا به داد اون پدر و مادرایی برسه که یه بچه دارن! خیلی سختشونه. براشون دعا کنید.☺️ 💢 اگه بچه هاشون بد تربیت شدن قطعا مقصر هستن. ⚠️ راستی مراقب باشید شیطان فریبتون نده که اگه بچه بیارید فقیر میشید! نه اصلا هم اینطور نیست. اتفاقا بچه رزق و روزی خودش رو میاره... 💖 به خدا اعتماد کن... 🌷 @razkhoda
🌷رازخــــ‌ـدا 🌷
✍ #راز_شادی_درون۱۲🔰 💠 ما وقتی از نشاط و سرور عمیق قلبی صحبت می‌کنیم، باید تکلیف خودمان را با شادی و
۱۳ 🔰 💠 هرکدام از ما اگر عمیقاً شاد نیستیم یعنی دچار بیماری روحی هستیم، 👈لذا نمی‌توانیم شادی و شیرینی چیزهایی که خیلی شادی‌آور هستند- مثل عبادت- را بچشیم.😔 ✔️مثل مریضی که ذائقه‌اش خراب شده و نمی‌تواند طعم شیرینی را بچشد. ♨️مثلاً کسی که حسود شد، با هیچ چیزی شاد نمی‌شود، مگر اینکه محسود او نابود شود!❌ 💠 شاد نبودن و سرور نداشتن را «نداشتن یک مهارت یا یک صفت خوب» تلقی نکنیم!⚠️♨️⚠️ 💯 بلکه شاد نبودن را علامت این بگیریم که «من یک بیماری روحی دارم و عمیقاً دچار یک عادت غلط هستم!» ✔️ ✅لذا برای شاد بودن، باید این بیماری‌ها را در خودمان ریشه‌کن کنیم. 🍃🌸 @razkhoda 🌸🍃
🌷رازخــــ‌ـدا 🌷
🌷 #دختر_شینا – قسمت 5⃣ ✅ #فصل_اول ... پدرم طاقت دیدن گریة مرا نداشت، می‌گفت: « باشد. تو گریه نکن،
🌷 – قسمت 6⃣ ✅ .... دیگر محرم و نامحرم برایم معنی نداشت. حتی جلوی برادرهایم هم چادر سر می‌کردم. خانه عمویم دیوار به دیوار خانه‌ی ما بود. هر روز چند ساعتی به خانه‌ی آن‌ها می‌رفتم. گاهی وقت‌ها مادرم هم می‌آمد. آن روز من به تنهایی به خانه‌ی آن‌ها رفته بودم، سر ظهر بود و داشتم از پله‌های بلند و زیادی که از ایوان شروع می‌شد و به حیاط ختم می‌شد، پایین می‌آمدم که یک دفعه پسر جوانی روبه‌رویم ظاهر شد. جا خوردم. زبانم بند آمد. برای چند لحظه‌ی کوتاه نگاهمان به هم گره خورد. پسر سرش را پایین انداخت و سلام داد. صدای قلبم را می‌شنیدم که داشت از سینه‌ام بیرون می‌زد. آن‌قدر هول شده بودم که نتوانستم جواب سلامش را بدهم. بدون سلام و خداحافظی دویدم توی حیاط و از آن‌جا هم یک‌نفس تا حیاط خانه‌ی خودمان دویدم. زن‌برادرم، خدیجه، داشت از چاه آب می‌کشید. من را که دید، دلو آب از دستش رها شد و به ته چاه افتاد. ترسیده بود، گفت: « قدم! چی شده. چرا رنگت پریده؟! » کمی ایستادم تا نفسم آرام شد. با او خیلی راحت و خودمانی بودم. او از همه‌ی زن‌برادرهایم به من نزدیک‌تر بود، ماجرا را برایش تعریف کردم. خندید وگفت: « فکر کردم عقرب تو را زده. پسر ندیده! » پسر دیده بودم. مگر می‌شود توی روستا زندگی کنی، با پسرها هم‌بازی شوی، آن‌وقت نتوانی دو سه کلمه با آن‌ها حرف بزنی! هر چند از هیچ پسر و هیچ مردی جز پدرم خوشم نمی‌آمد. از نظرمن، پدرم بهترین مرد دنیا بود. آن‌قدر او را دوست داشتم که در همان سن و سال تنها آرزویم این بود که زودتر از پدرم بمیرم. گاهی که کسی در روستا فوت می‌کرد و ما در مراسم ختمش شرکت می‌کردیم، همین‌که به ذهنم می‌رسید ممکن است روزی پدرم را از دست بدهم، می‌زدم زیرِ گریه. آن‌قدر گریه می‌کردم که از حال می‌رفتم. همه فکر می‌کردند من برای مرده‌ی آن‌ها گریه می‌کنم. 🔰ادامه دارد.....🔰 @razkhoda