eitaa logo
هیات رزمندگان اسلام
990 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.5هزار ویدیو
9 فایل
ارتباط با ادمین 👈 @Tanha3340
مشاهده در ایتا
دانلود
ایستاده از راست نفر دوم جانباز حاج حبیب اله تشکری ، بقیه ناشناس هستن 🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz
🗒 خاطرات شهید والامقام علی پیرونظر از لحظه اعزام به قلم خود شهید سه ماه قبل از شهادت قسمت 7⃣2⃣ جمعه ۶۶/۱۰/۴ امروز صبح ساعت ۵ بیدار شدم و آماده شدم که محمد بیاید دنبال من که برویم تهران سراغ زخمی ها . تا ساعت ۹ صبح خبری نشد و علی آمد و رفتیم خانه محمد و گفتند که صبح رفته است تهران و اسماعیل آقا زخمی شده است و دنده هایش شکسته است و ناصر صالحی خونریزی مغزی کرده است و قرار شد که محمد ساعت ۱۲ خبر بدهد که تا ساعت ۶ شب خبری نشد و من شاهده را در جریان گذاشتم و رفتیم در خانه محمد و آمد وگفت شب بعد ا ز شام می آیم خانه مادرم . و شب آمد و به طیبه خانم ماجرا را گفت و زنگ زد بیمارستان و با او صحبت کرد و من هم صحبت کردم . ساعت ۱۱ بود که خوابیدم . در ضمن امروز گوسفند را هم قربانی کردیم . شنبه ۶۶/۱۰/۵ صبح ساعت ۶ بیدار شدم و علیرضا بچه طیبه خانم را بردم مهد کودک و بعد رفتم برای خانه مرغ و غیره خریدم و بعد برگشتم خانه حاج خانم و بعد از صبحانه به شاهده گفتم که بچه را حمام ببریم و بعد از ناهار زنگ زدم به مادرم و با هماهنگی آن ها را رساندم حمام و خودم رفتم آرایشگاه . عصر با شاهده سری به خانه خودمان زدیم و مادرم را برای شام دعوت کردیم ولی قبول نکرد . برگشتیم به خانه . امروز به در خواست من با شاهده به طلا فروشی رفتیم و برای دختر قشنگم یک پلاک طلا خریدم که روی آن نوشته شده بود . همیشه در قلب منی و پول آن از هدایایی بود که خانواده شاهده برای تولد برایش آورده بودند . در مسیر برگشت از اینکه نتوانسته بودم برای همسرم چیزی بخرم از او عذر خواهی کردم . شب بعد از شام خوابیدم. یکشنبه ۶۶/۱۰/۶ بعد از خوردن صبحانه رفتم سراغ شیر کمکی و فرمانداری و عکاسی . وتعدادی عکس که گرفته بودم دادم برای ظاهر کردن . نزدیک ظهر بود که طاهره خانم به خانه حاج خانم آمد . شب گذشته هم آقای شایان با یک وانت تصادف کرده بود و تا ساعت ۱۱اورژانس بود که به خیر گذشت . ناهار حاج خانم آبگوشت درست کرده بود و همه آنجا جمع بودند . قرار بر این شد که فردا همگی به تهران برویم اول به ملاقات اسماعیل آقا و بعد هم من به منطقه بروم . عصر شاهده گفت برویم مقداری خوراکی بخریم . خوش حال شدم و گفتم ما نمردیم و شما از ما در خواستی کردی . وقتی به خانه آمدیم متوجه شدم خوراکی ها را برای من خریده و در ساکم گذاشته بود که آخر شب بچه ها رفته بودند در ساکم را باز کرده بودند و همه را بهم ریخته بودند که باعث ناراحتی فراوان شاهده شده بود آن شب خیلی گریه کرد و من بی نهایت ناراحت شدم و خلاصه در انتهای شب به خواب رفتیم . دوشنبه ۶۶/۱۰/۷ امروز صبح ساعت ۶ بیدار شدم و بعد از نماز حاضر شدم که برویم تهران . محمد آمد و ساعت ۷/۵بود که همراه محمدو خانم او و علی و من و حاج خانم راهی تهران شدیم ساعت ۹/۵تهران بودیم که من رفتم و از راه آهن بلیط گرفتم برای ساعت ۴/۴۵دقیقه و رفتیم بیمارستان طالقانی پیش اسماعیل آقا و او مرخص شده بود فقط منتظر دکتر بود که نامه طول درمان و گواهی را به او بدهد ساعت ۱۱ من و محمد رفتیم سراغ کار محمد در منابع سنگین و جای دیگر و ساعت ۱/۵ برگشتیم دیدیم که کارهایش تمام شده است و یک مینی بوس از اقوامش هم به دیدنش آمده بودند .بعد محمد و بقیه رفتند ساوه و من خداحافظی کردم و آمدم راه آهن . ساعت ۴ بود که ناهار خوردم و خیلی فکرم شلوغ بود و ناراحت بودم از فراق همسر و دختر خوشگل خودم . خلاصه ساعت ۴/۴۵دقیقه سوار قطار شدم و بعد از خواندن نماز و خوردن شام به خواب رفتم . ساعت ۴/۵ صبح بیدارمان کردند . سه شنبه ۶۶/۱۰/۸ ساعت ۵/۵ رسیدم ایستگاه مراغه و پیاده شدم نمازم را خواندم و به همراه دو نفر دیگر آمدیم گاراژ و هوا خیلی سرد بود و حدود ۲۰ سانت برف روی زمین بود بعد با مینی بوس آمدیم میاندوآب و ساعت ۷/۵ صبح میاندوآب بودم و یک ساعت در مخابرات منتظر شدم و به خانه زنگ زدم و با شاهده صحبت کردم و دلم کمی آرام گرفت و خبر دادم که رسیده ام و بعد خداحافظی کردم و با هر مشکلی بود آمدم لشگر و هوا در این جا واقعا سرد بود ساعت ده بود که صبحانه خوردم و کمی صحبت و احوال پرسی مصیب و علی دهقان آمدن و آن ها از همه بیشتر خوش حال شدند بعد دیدم بچه های صنایع دفاع (سالاروند . تورج علیزاده .داود سلیمانی . مجید . فرزاد .حمید و بقیه ..... ) به مرخصی رفته اند . بعد از ظهر رفتم سراغ مهدی طاهری در تبلیغات و پیش آن ها بودم و شام را هم آنجا خوردم و کمی صحبت کردیم و همانجا خوابیدم خبر رسید دسته ها می خواهند به رزم شبانه بروند . در ضمن طوری شده بود که همه بچه ها شپش گرفته بودند و تمام بدنشان به خارش افتاده بو د و هر کس در لباسش و زیر پیراهنش تعدادی شپش پیدا می کرد و اعتراض کرده بودند به فرماندهی . که قرار بود فردا صبح بهداشت بیاید سمپاشی کند . ادامه دارد...... کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz
از سمت راست ناشناس ، حسن علیمدد، شهید امیرحسین ندیری، ناشناس ، ناشناس، محمد بخشی ، نفر پایین شهید حاج مهدی نظر فخاری، بقیه ناشناس هستن سال 1361 مریوان لطفا نفرات ناشناس را معرفی کنید🙏 🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz
از سمت راست برادران رحیم میرگلوی بیات، حسن میرگلوی بیات ، علی دهقانی، سال 1365/11/8 🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz
تصویر بدون شرح...... لطفا خودتان هر چه دوست داشتید برای این تصویر بنویسید 🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz
از سمت راست ناشناس ،مرحوم حاج محمد گرجی ، مرحوم سید رحمان طباطبایی، سید عباس طباطبایی، رضا کارگران،سید رضا طباطبایی 🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 یک_قرار_شبانه 2⃣7⃣2⃣2⃣ هر شب چهارده صلوات به نیت چهارده معصوم علیهم السلام هدیه به روح مطهر یک شهید داریم🌹 🌸 هدیه امشب را تقدیم میکنیم به روح مطهر شهید والامقام تقی بهادری از روستای میشیجان خمین🌹 ‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌‌🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz ارسال کننده : حسن بهادری از خمین
نفر اول داود میرگلو، مجید صفایی، مرحوم اسدالله میرگلو، ابوالقاسم شاکری، بهمن سال 1364 🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz
ایستاده از راست برادران داود ترابی ، نادر معروف ، شهید ابوالفضل اسدی ، مرحوم آقا صادق دوخایی ، سردار شهید آقا کاوه نبیری 🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz
41.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایت فتح متعلق به لشگر 17 علی ابن ابیطالب علیه السلام از دوران دفاع مقدس قسمت 4⃣9⃣1⃣ 🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz
ایستاده برادر رزمنده حاج احمد جمالی ، بقیه ناشناس هستن 🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz
ازسمت راست نفر دوم برادر رزمنده حاج حسین شکارچی ، بقیه ناشناس هستن 🔻کانال هیات رزمندگان اسلام 👇👇 https://eitaa.com/razmandganz