eitaa logo
بخوان و بیاندیش
176 دنبال‌کننده
635 عکس
718 ویدیو
5 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ثقلین و دیگر هیچ...
✳️ هر دو حدیث علوی را با هم در نظر بگیرید: 💠 مولی امیرالمؤمنین علی علیه السلام: ✅ إِنِّي لَأُبْغِضُ اَلرَّجُلَ يَكُونُ كَسْلاَنَ مِنْ أَمْرِ دُنْيَاهُ لِأَنَّهُ إِذَا كَانَ كَسْلاَنَ مِنْ أَمْرِ دُنْيَاهُ فَهُوَ عَنْ أَمْرِ آخِرَتِهِ أَكْسَلُ. ⬅️ به راستی من دشمن می‌دارم کسی را که در امر دنیایش تنبل است چرا که کسی که در امر دنیایش تنبل باشد، در امر آخرتش تنبل‌تر است. 📚 دعائم السلام (قاضی نعمان): ج۲، ص۱۴ ✅ إنّ مِن أبغَضِ الرِّجالِ إلَى اللّهِ تعالى لَعَبدا وَكَلَهُ اللّه ُإلى نفسِهِ، جائرا عن قَصدِ السَّبيلِ، سائرا بغيرِ دَليلٍ، إن دُعِيَ إلى حَرثِ الدُّنيا عَمِلَ، و إن دُعِيَ إلى حَرثِ الآخِرَةِ كَسِلَ. ⬅️ از منفورترين كسان نزد خداوند متعال، بنده‌اى است كه خداوند او را به خودش وا گذاشته است، به نحوى كه از راه راست منحرف شده، بى‌رهنما راه مى‌سپُرد، اگر به كِشته‌ی دنيايش بخوانند كار مى‌كند و اگر به كِشته آخرت [عمل صالح و پاداش اخروى] فرايش خوانند تنبلى نشان مى‌دهد. 📚 نهج البلاغة (سید رضی): فرازی از خطبه۱۰۳، ص۱۴۹ پ.ن: درسته که کسی که در کار دنیایش تنبل باشد طبق فرمایش حضرت امیر صلوات الله علیه حتماً در کار آخرتش تنبل‌تر است، اما کسی که در کار دنیایش زرنگ و اهل عمل باشد ولی در کار آخرت سست و تنبل، باز طبق فرمایش مولی از منفورترین بندگان نزد خداست... @justhadis110
تمام ایرانیانی که به جمهوری اسلامی فحش می‌دن و ممنوع الورود هم نیستن، اگه بتونن برای کارهای درمانی و پزشکی میان از دستاوردهای این نظام، با کیفیت عالی نسبت به همه‌جای دنیا به اذعان خودشون و قیمتی تقریبا مفت استفاده می‌کنن. بدون شرح... @readandthink
هدایت شده از محمد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا پولهاتونو میبرید زیارت؟ چقدر زیبا شهید مطهری ۴۰ سال پیش جواب این شبهه ضداهلبیت رو داده... سلام خدا بر او باد. 🏴 @Roshangari_ir روبیکای‌جدید: Rubika.ir/roshangari_ir
AudioCutter_aali_ba_oo_bego_317080.mp3
1.26M
💠 حضرت امام هادی علیه السلام: ✅ أَنَّ اَلرَّجُلَ يَجِبُ أَنْ يُفْضِيَ إِلَى إِمَامِهِ مَا يَجِبُ أَنْ يُفْضِيَ بِهِ إِلَى رَبِّهِ قَالَ: فَكَتَبَ: «إِنْ كَانَتْ لَكَ حَاجَةٌ فَحَرِّكْ شَفَتَيْكَ، فَإِنَّ اَلْجَوَابَ يَأْتِيكَ.» ⬅️ یکی از شیعیان نقل می‌کند: به حضرت امام هادی علیه السلام نامه نوشتم كه: همانا مردى دوست دارد كه مطالب و حوائج خود را به امام خود عرضه بدارد، آنچنان كه دوست دارد كه بر پروردگار خود عرضه بدارد (تكليف او چيست و چه بايد بنمايد با وجود دوری راه میان او و شما) امام علیه السلام در پاسخ مرقوم داشت: اگر تو را حاجتى باشد، پس لب‌هاى خود را حركت ده كه جواب براى تو خواهد رسيد. 📚 کشف المحجة (سید بن طاووس): ج۱، ص۲۱۱ پ.ن: صحبت‌های استاد عالی در باب حدیث فوق در فایل ضمیمه پیوست.‌‌.. جمعه روز آقا و مولای غریب و رانده‌شده و فراری و تک و تنهای ماست... @justhadis110
هدایت شده از ثقلین و دیگر هیچ...
💠 امام سجاد علیه‌السلام در عصر خود مبارزات متعددی در چندین جبهه انجام می‌دادند، از جمله در مقابل جریانی که مدعی عرفانِ منهای ولایت اهل بیت علیهم‌السلام بود نیز به شکل علمی و عملی ایستادند! هم سعی می‌کردند خود این مدعیان را بیدار کنند و برایشان اتمام حجت نمایند و یا اگر باز با این وجود بر مسیر باطل خود اصرار داشتند، بطلانشان را عملاً برای مردم اثبات می‌کردند و این یکی از مهمترین فعالیت‌های علمی و عملی دوران امامت آن امام همام بود. به توفیق الهی إن‌‌شاء‌الله فردا و پس‌فردا نیز، دو نمونه‌ی دیگر از این مواجهه‌ها و مقابله‌های حضرت امام سجاد علیه‌السلام با این جریان مدعی عرفان تقدیم خواهد شد (مدعیانی که همگی بابی هم برای خود در تذکرة الاولیای عطار دارند! و خط و ربط و مسلکشان تا امروز نیز طرفدارانی برای خود دارد و حتی ردپایشان در کتب درسی دانشگاهی ما در بحث عرفان نیز وجود دارد...): 💠 حضرت امام سجاد علیه السلام: ✅ وَ قِیلَ لَهُ [الامام السجّاد علیه السلام] یوْماً: إنّ الحَسَنَ البَصْرِی قَالَ: لَیسَ العَجَبُ مِمَّنْ هَلَک کیفَ هَلَک؟ وَ إنَّمَا العَجَبُ مِمَّنْ نَجَا کیفَ نَجَا. فَقَالَ علیه السلام: أنَا أقُولُ: لَیسَ العَجَبُ مِمَّنْ نَجَا کیفَ نَجَا وَ أمَّا العَجَبُ مِمَّنْ هَلَک کیفَ هَلَک مَعَ سِعَةِ رَحْمَةِ اللّهِ. ⬅️ به امام سجّاد علیه السلام گفته شد، حسن بصری می‌گوید: کسانی که گمراه می‌شوند و هلاک می‌شوند تعجّب ندارد، بلکه آنهایی که هدایت می‌شوند و نجات می‌یابند تعجّب دارد. امام علیه السلام فرمودند: اما من می‌گویم کسانی که هدایت می‌شوند و نجات می‌یابند تعجّب ندارد بلکه آنهایی که گمراه می‌شوند و هلاک می‌گردند تعجّب دارد که با وجود وسعت رحمت الهی چگونه گمراه شده‌اند و خود را هلاک ساخته‌اند؟! 📚 أمالی (سید مرتضی): ج۱ ص۱۶۲ ⚫️ شهادت سید الساجدین، زین العابدین، حضرت علی بن الحسین بن علی بن ابی‌طالب علیهم‌السلام تسلیت باد... @justhadis110
هدایت شده از خيمه گاه شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دودوتا چهارتا نمیشه دو دوتا هرچی امام حسین بگه‌س، قبول نداری برو اربعین میفهمی... @kheimegahe_shohada
هدایت شده از کانال حمید کثیری
یکی از ایرانیان مقیم سوئد این مطلب رو استوری کرده بود که باید هزینه جشن گروه‌های دگرباشان جنسی رو از جیب‌شون بپردازند و این موضوع ظاهراً اونجا عادی هست. اینجا سر جشن عید غدیر که هویت شیعه به اون متصله، چقدر حرف درست شد! 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
هدایت شده از کانال حمید کثیری
در استفاده از تلویزیون [موبایل و کنسول‌های بازی و ...] یکی از عاملین اصلیِ نقص توجه در بچه‌های امروزی است ... 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
هدایت شده از ثقلین و دیگر هیچ...
💠 امام سجاد علیه‌السلام در عصر خود مبارزات متعددی در چندین جبهه انجام می‌دادند، از جمله در مقابل جریانی که مدعی عرفانِ منهای ولایت اهل بیت علیهم‌السلام بود نیز به شکل علمی و عملی ایستادند! هم سعی می‌کردند خود این مدعیان را بیدار کنند و برایشان اتمام حجت نمایند و یا اگر باز با این وجود بر مسیر باطل خود اصرار داشتند، بطلانشان را عملاً برای مردم اثبات می‌کردند 👈 و این یکی از مهمترین فعالیت‌های علمی و عملی دوران امامت آن امام همام بود. به توفیق الهی إن‌‌شاء‌الله فردا نیز مثل دیروز، نمونه‌ای دیگر از این مواجهه‌ها و مقابله‌های حضرت امام سجاد علیه‌السلام با این جریان مدعی عرفان تقدیم خواهد شد (مدعیانی که همگی بابی هم برای خود در تذکرة الاولیای عطار دارند! و خط و ربط و مسلکشان تا امروز نیز طرفدارانی برای خود دارد و حتی ردپایشان در کتب درسی دانشگاهی ما در بحث عرفان نیز وجود دارد...): 🔹 سوم مواجهه با مالک بن دینار از دیگر مدعیان عرفان (که او نیز بابی مخصوص به خود در تذکرة الاولیای عطار دارد) و همراهانش (در راستای تبیین بطلانشان در نزد مردم و اتمام حجت برای خودشان): 🔷 ثابت نباتی نقل می‌کند که در یک سال با گروهی از عُبّاد بصره از جمله مالک بن دینار و ابوایوب سجستانی و صالح مره و حبیب فارسی و... به حج رفتیم، وقتی به مکه رسیدیم. در آنجا شدیداً کمبود آب بود و تشنگی بر مردم غالب شده بود. اهل مکه و حجّاج به ما پناه آوردند و خواهش کردند که برای آنها دعا کنیم و از خداوند متعال برای آنها باران طلب کنیم. سپس ما به کعبه رفتیم و به طواف پرداختیم و با خضوع و خشوع از خداوند متعال طلب باران کردیم و دعای ما مستجاب نشد، در همین هنگام جوانی را مشاهده کردیم که به طرف ما می‌آمد، وقتی به ما رسید گفت: ای مالک دینار و ای ثابت نباتی و ای صالح مره و ای حبیب فارسی، آیا در میان شما کسی نیست که خداوند متعال او را دوست داشته باشد و دعای او را مستجاب کند؟! گفتيم: اى جوان وظيفۀ ما دعا است و بر آن حضرت اجابت! [البته این جواب خرابی داشت، جای این جواب این‌جا نبود؛ لذا امام رد کردند این جواب رو و فرمودند!] فرمود: از مكّه دور شويد كه اگر ميانتان فردى محبوب خدای رحمان بود، حتماً اجابت مى‌فرمود، سپس نزد كعبه رسيده و به سجده رفت و می‌شنیدیم که در سجده می‌گفت: سَيِّدِي بِحُبِّكَ لِي إِلاَّ سَقَيْتَهُمُ اَلْغَيْثَ آقاى من! قسم به دوستى و محبّت به من، اين مردم را از باران خود سيراب ساز. هنوز سخن ایشان تمام نشده بود که باران شروع شد و با شدت زیاد همچنان باران می‌آمد که ثابت نباتی گفت: ای جوان از کجا دانستی که خداوند متعال تو را دوست دارد؟ جوان گفت: اگر مرا دوست نداشت از من به زیارت خود دعوت نمی‌کرد و چون از من زیارت کردن خواست، دانستم که مرا دوست می‌دارد و به آن دوستی و محبتش نسبت به خودم از او طلب باران نمودم و او جل و علا اجابت فرمود. [باز این جواب حضرت دارد به این‌ها تفهیم می‌کند که شما دعوت نشدید! دکّان خود را جمع کنید، بفهمید هیچ حقیقتی در چنته ندارید، همچینین امام علیه‌السلام به مردم عملاً نشان دادند این معنا را که این‌ها دکّان است! بعد امام علیه‌السلام چند بیت شعر خواندند که باز مؤید این است که نشان دهند که شما دکّان باز کردید! و حقیقتی در کار نیست چرا که حقیقت آثاری دارد، که با این بیت شروع می‌شود:] مَنْ عَرَفَ اَلرَّبَّ فَلَمْ تُغْنِهِ - مَعْرِفَةُ اَلرَّبِّ فَذَاكَ اَلشَّقِيُّ هر كه خداى را شناخت ولی این معرفتش او را بى‌نياز نساخت او بدبخت است. 📚 احتجاج (طبرسی): ج۲، ص۳۱۶ @jsuthadsi110
17.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑🎥 خاطره تکان‌دهنده بازیگر معروف از دیدار اسرارآمیز با پیرمردی محاسن سفید 🔹«۱۰ غذای هیئت را به مردم بخشیدم، ۱ربع به ۴ صبح در خیابان پیرمردی دست تکان داد، نگه داشتم و او از عقب یک وانت به من ۱۰ غذای داغ داد 🔹غذاها را کنارم گذاشتم و سرم را که برگردانم تشکر کنم خبری از پیرمرد نبود، عقب وانت هم نرده بود و به آن قفل خورده بود!» اخبار مهم را ابتدا اینجا👇ببینید http://eitaa.com/joinchat/3298492416Cc8880c401c ✳️ فقط جمله آخرش... @readandthink
وایسا تا بیاد - خاطره‌ای از اولین پیاده‌روی اربعین: دیدم بازار خاطره‌گویی داغ است؛ گفتم من هم خاطره‌ای بگویم از اولین سفر اربعینم (که بسیار شنیدنیست، حتی برای خودم!) اولین بار سال 91 و قبل از ازدواج، با دو پسر عمویم، مجتبی (که هم‌سن من است) و حجت (که دو سال از من بزرگتر است) به زیارت اربعین رفتیم! خود جورش شدن پاس‌های ما حکایتی داره! حجت کمی مانده به اربعین به من زنگ زد و گفت میای بریم پیاده‌روی اربعین (آن سال‌ها این‌قدر مثل الان هنوز بازارش داغ نبود) گفتم بله، ولی مادرم بعید است راضی باشد. چند دقیقه بعد زنگ زد و گفت: بیا، رضایت مادرت هم گرفتم میای؟ گفتم بله ولی ویزا ندارم و فرصت هم نداریم. گفت بفرست پاست رو بیاد قم (ساکن قم بودند و هستند (خوش‌به‌حالشان) من اینجا آشنا دارم زود کارش را انجام می‌ده) چند روز بعد دیدم دیگر چیزی به اربعین نمانده، زنگ زدم گفتم حجت چه شد؟ گفت نشد! بسیااااااااااااااااار دمق شدم! با خود با نهایت بی‌ادبی با دلخوری به امام حسین گفتم آقا ما که بنا نبود بیاییم، چرا فکر و ذوقش را در ما انداختید؟! بی‌رمق در تخت خواب افتاده بودم که دیدم تلفنم زنگ می‌خورد. تلفن کیست؟ حسن برنا (فرزند روحانی بزرگوار تویسرکان، حجت السلام حاج علی‌محمد برنا حفظه الله) که تقریبا 6 ماه قبل با هم رفته بودیم کربلا و از شش ماه قبل تا همین امروز که این متن را می‌نگارم، فقط و فقط یک‌بار با من تماس گرفته و آن هم در همین شبی که من در اوج داغانی بودم. گفتم سلام حسن جان. بی‌مقدمه گفت: چه خبر کربلا نمی‌ری؟ گفتم نمی‌توانم چون پاسم جور نیست. گفت یه تلفن می‌فرستم برایت، فردا برو سفارت عراق به این شماره زنگ بزن چند لحظه بعد کارت درست می‌شه و قطع کرد. من هم خشکم زد. زنگ زدم همان موقع حجت، گفتم بیا تهران، پاس من و خودتونم بیار برو فلان‌جا گفتن جور میشه. خلاصه رفتنمان این‌جوری بود! عجایب و غرائب فراوان بود و شگفتانه‌ها انبوه فقط از این بسیار، یکیش رو عرض می‌کنم. ما بی‌تجربه بودیم و کله‌مان هم داغ از نجف رفتیم کوفه و بعد از خواندن نماز مغرب و عشا از مسجد سهله و از مسیر نخلستان خواستیم برویم سمت کربلا (آن موقع زمستان بود اربعین و هوا بسیااااار شب‌ها سرد بود!) همان ابتدای مسیر یک افسر عراقی سیبیل کلفت آمد جلو و گفت کجا می‌روید؟ گفتیم به سمت کربلا! اصرار که نه، التماس کرد شب بیایید منزل ما و اول صبح حرکت کنید، الان در مسیر موکب بسیار کم است (آن موقع مسیر نخلستان خیلی موکب کم داشت و نوری هم نداشت بسیار تاریک بود) اما ما اصرار داشتیم که برویم رفتیم در بین راه چندین پیشنهاد که نه، التماس داشتیم که بمانیم در مَبیتِشان، اما ضمن تشکر گفتیم عزم جدی داریم برای رفتن. رفتیم و رفتیم و رسیدیم به تاریکی که فقط از روی پستی و بلندی کنار جاده می‌فهمیدیم که مسیر جاده کدام است و خارج جاده کجاست. در این وضع بودیم که یک‌هو مجتبی گفت هَوَس پرتقال تامسون کردم! عزیزان زائر می‌دانند که در عراق اساساً‌ پرتقال تامسون نیست، عمده پرتقال‌های هسته‌داری هست شبیه پرتقال‌های آبگیری خودمان. (مخصوصا در آن زمان) من و حجت زدیم زیر خنده، گفتیم نصف شب، تو این بیابون؟! باشه وایسا تا پرتقال تامسون بیاد همین که این حرف رو زدیم، از دور دیدیم دو چراغ ظاهر شد نزدیک و نزدیک و نزدیک‌تر شد! دیدیدم یک ون هست، کنار مجتبی وایساد! سلام هم نکرد شیشه را داد پایین پنج‌-شش پرتقال تامسون گذاشت کف دست مجتبی و بی‌خداحافظی رفت فک مجتبی روی زمین بود و چشمانش هم در آستانه‌ی بیرون زدن از حدقه از تعجب و من و حجت نیز وضعمان از این بهتر نبود. فقط می‌خواستند بگویند هواسمان به شما هست! و ما باز در حالیدانمان رفت که صاحب داریم فقط حیف که زود و زیاد یادمان می‌رود... @readandthink
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸بریدن از یکی= بُریدن از همه🔸 ▫️ نگاه‎ کنید به این قسمت از دعای رجبیه: اللهُمَّ إنّی أسئَلُکَ بِالمَولُودَینِ فی رَجَب مُحَمَّد بنِ عَلی الثّانِی وَ ابنَهُ عَلی بنِ مُحَمَّد المُنتَجَب الدعَاء ... چرا نمیگوید: أسئَلُکَ «بِالمَوالیدِ» بِالرَّجَب امِیر‎المُؤمِنِین؟ چرا [با وجودیکه ولادت حضرت علی نیز در ماه رجب است اما] اسم امیرالمومنین را نمی برد؟ می خواهد بگوید این دو مولود، موقعیتی دارند که اگر فراموش بشوند خطرناک است. ⛓ چون اینها حلقه‌ی زنجیرند، جزء سلسله ی امامت‎اند، وقتی سلسله کار می کند، جمیع حلقات، جزء ضروری هستند. حذف «یک» حلقه یعنی حذف «جمیع‎». این مهم است. وقتی «سلسله بِما انّهُ سلسله» مطرح شد، حذف یک حلقه با حذف جمیع، هیچ فرقی نمی کند. مثلاً شما می خواهید با یک زنجیری آب بکشید. دلو را سر زنجیر می کنید و به انتهای چاه می فرستید؛ این چاه، صد و پنجاه متر است. این زنجیر هم هر حلقه‎اش یک سانتیمتر است. هر متر، صد حلقه است. یعنی پانزده هزار حلقه می شود. اگر از این پانزده هزار حلقه، چهارده هزار و نهصد و نود و نه حلقه آن، محکم باشد و فقط یکی از آنها پاره شود، آب بالا نمی آید. دلو هم با آن قسمت از زنجیر می رود ته چاه! ▫️ صد و‎ بیست ‎چهار‎ هزار پیغمبر، به عنوان «سلسله» مطرح هستند. وقتی بعنوان سلسله‎ مطرح هستند، حذف «یکی» با حذف «جمیع» هیچ فرقی نمی کند! به همین‎دلیل می گوید: لانُفَرِّقُ بَینَ أحَدٍ مَن رُسُلِه. ▫️ حالا کار زمانی مشکل می شود که مومنین هم مثل سلسله انبیاء می‌شوند، یعنی آنها هم جزء سلسله می شوند. لذا تفرق از یکی، تفرق از جمیع خواهد بود. ▫️ این روایت امام صادق(ع) را ببینید: مفضل می گوید در خدمت امام صادق (ع) بودم. حضرت فرمود: وقتی دو نفر از شیعیان من با هم قهر میکنند إنّی ابرَاءُ مِنهُما وَ العَنهُما: من به هر دو نفر لعن میکنم و از هر دو نفرشان بیزاری می جویم! [یعنی] ارتباطم با هر دو نفر قطع میشود! گفتم: این دو که از هم قهرند، یک نفرشان مقصّر است، یک نفر دیگر بی‌تقصیر است. شما هم مقصّر و هم بی تقصیر را با هم لعن میکنید؟! آنکه بی تقصیر است چکار کرده؟! حضرت فرمود: انتظار دارم بی تقصیر پیش مقصر برود و بگوید: یا أخِی! أنا الظّالِم حتّی یقطَع التّهاجِر! بگوید: ای برادر، من ظالم هستم تا نزاع تمام شود! باید این کار را بکند. ▫️ این انتظار امام صادق (ع) برای چیست؟ بی‌تقصیر (مظلوم) چرا نباید از مقصر (ظالم) بِبُرَد؟ چون مسئله، مسئله شخصی است. مسئله‌ی اعتقادی نیست. در مسائل اعتقادی، گاهی تبرّی خودش جزء وظایف شرعیه می‌شود. اما در مسائل شخصی، این تبرّی درست نیست. چرا؟ چون مؤمنین، یک مجموعه‌ی به هم پیوسته‎اند، یک سلسله‎اند؛ از یک نفرشان بُریدی یعنی از همه بُریدی! [به همین دلیل است که] امام صادق (ع) می فرماید: اگر از او بُریدی، از من بُریدی! ▫️شبیه نماز جماعتی است که شما به وسیله یکی از مؤمنین، متّصل به جماعت هستید. اگر از ایشان بریدی، از جماعت می بُری [و نماز جماعتت از بین می رود]. می گوید همه مؤمنین، واسطه اتّصال همدیگر [به ائمه و خداوند] هستند. ▫️«وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاء بَعْضٍ» یعنی اگر ولایتت با یک نفر از مومنین قطع شد؛ با همه‎اش قطع شده است. @haerishirazi