🔴چالش قدرت تمرکز روی هدف🔴
http://zzzscore.com/dontap/en/
از طریق لینک بالا بازی کنیم!
روی مستطیل های سیاه باید بزنی و نذاری هیچ کدومش از دستت در بره
هر کی تونست رکورد بالا بزنه بفرستید تا ببینیم👇😉😄
@Fadaeye_h_zahra19
تو این روزایی که تو خونه قرنطینه هستیم یکم بازی کنیم مغزمون رو تقویت کنیم حوصلمون سرنره😅
بازی های دیگه هم هست روی همون لینک بزنید هرچی خواستید بازی کنید😊
#روز_جانباز #یک_خاطره ❤️
خاطره و موضوع کمتر گفته شده در مورد شهید علیرضا بریری این بوده ک ایشون در روزهای ابتدایی ورود ب منطقه خانطومان مورد اصابت ترکش خمپاره از ناحیه کتف قرار گرفته و ب فیض جانبازی نائل می آیند ولی این موضوع رو از همگی حتی از فرمانده و رفیقانش هم مخفی میکرد تا این موضوع باعث دوری و جداییش از منطقه نبرد نشه و بتونه از حرم عمه سادات تا آخرین نفسش و تا اخرین قطره خونش دفاع کنه و سرانجام نیز مزد جوانمردیش رو گرفت و پیکرش هم تا ۲ سال و ۸ ماه نمک گیر عمه جان بود...
#شهید_علیرضا_بریری
#روز_جانباز
@refigh_shahid1
#خاطرات_شهدا
نوروز آن سال با شب ولادت آقا امام رضا(ع) مصادف شده بود. در سنگر بچه های لشکر 31 عاشورا جشن گرفته بودند. آخر مراسم، نوبت من شد که بخوانم. نمی دانم چرا دلم دامن گیر آقا قمر بنی هاشم (ع) شد. عرض کردم:«ارباب! شما مزه ی شرمندگی رو چشیدید، نگذارید ما شرمنده ی خانواده شهدا شویم.» فردا صبح از بچه ها پرسیدم: «رمز امروز به نام کی باشد؟» فکر می کردم چون روز ولادت امام رضا(ع) بود، همه می گویند «امام رضا(ع)». اما حاج آقا گنجی گفت: «یا اباالفضل». گفتم: «امروز روز ولادت امام رضا(ع) است». گفت: «دیشب به آقا اباالفضل(ع) متوسل شدیم. امروز هم به نام ایشان می رویم، عیدی را از دست آقا بگیریم.» نخستین شهید پس از چند دقیقه پیدا شد. بسیار خوشحال شدیم. نام شهید هم روی کارت شناسایی و هم روی وصیت نامه ای که شب عملیات نوشته بود، حک شده بود: «شهید ابوالفضل خدایار، گردان امام محمد باقر، گروهان حبیب، از کاشان.» بچه ها گفتند: توسل دیشب، رمز حرکت امروز و نام این شهید، با هم یکی شده است. نمی دانم چرا به زبانم جاری شد که اگر نام شهید بعدی هم ابوالفضل بود، اینجا گوشه ای از حرم آقا است. .......داشتم زمین را می کندم که دیدم حاج آقا گنجی و یکی دیگر از بچه های سرباز، داخل گودال پریدند. از بیل مکانیکی پیاده شدم. خیلی عجیب بود. یک دست شهید از مچ قطع شده بود. آبی زلال هم از حفره ی خاکریز بیرون می ریخت. گفتم حتماً آب از قمقمه شهید است؛ اما قمقمه ی شهید که کنارش پیکرش بود خشک خشک بود. نفهمیدم آب از کجا بود که با پیدا شدن پیکر، قطع شد. وقتی پلاک شهید را دیدیم، دیگر دنبال آب نبودیم «شهید ابوالفضل ابوالفضلی،گردان امام محمد باقر(ع)،گروهان حبیب، از کاشان.....هر کجا نام تو آید به زبان ها حرم است.
منبع: کتاب تفحص، صفحه:35
🌷هدیه به ارواح طیبه شهدا صلوات🌷
💠💠💠
@refigh_shahid1