بعد از شرکت در این کلاس قرآن علاقه شدیدی و حجاب پیدا کرد
اولین سالی که روزه گرفت ۱۰ روز قبل از رمضان به پیشواز رفت
زینب هفت تا میوه کاج و هفت خاک تبرکی شهید را بین وسایلش نگه میداشت
در زمستان اصفهان که وسیله گرم کننده نداشتیم و همگی در یک اتاق که با یک تکه موکت فرش شده بود می خوابیدیم، یک شب که هوا خیلی سرد بود بیدار شدم دیدم زینب در جایش نخوابیده، آرام بلند شدم و دیدم رفته در اتاق خالی در آن سرما مشغول خواندن نماز شب است، بعد از نماز وقتی مرا دید با بغض به من نگاه کرد، دلش نمی خواست که من در حال خواندن نماز شب اورا ببینم، در تمام عمرم کمتر کسی را دیدم که مثل زینب از نماز خواندن آنقدر لذت ببرد
زینب شبی که دعای نور حضرت زهرا (س)را حفظ کرد، خواب عجیبی دیده: «یک زن سیاهپوش در کنارش مینشیند و دعای نور را برای او تفسیر میکند. آن قدر زیبا تفسیر را میگوید که زینب در خواب گریه میکند.زینب در همان عالم خواب وقتی تفسیر دعا را یاد میگیرد، به یک گروه کودک تفسیر را یاد میدهد، کودکانی که در حکم انبیا بودند. زینب دعا را میخواند، رودخانه و زمین و کوه هم گریه میکردند.» زینب آن شب در عالم خواب حرفهایی را شنیده و صحنههایی را دیده بود که خبر از یک عالم دیگری میداد.