این کانال دیگر در دسترس نمی باشد
آن طبیبی که مرا دید و ندادم دارو خوب داند که دوای دل من دیدار است السلام علیک یاعلی ابن موسی الر
ممنونتم آقای مهربانی ها حاجت دلم را دیدی واجابت کردی
گناهانم را دیدی و نادیده گرفتی
دست رد به سینهی نوکر روسیاهت نزدی❤️😔
نائب الزیاره همه خواهران وبرادران حرم ضامن آهو مشهدالرضا🌹
🌸دوست دارم مثل تو باشم..🌸
📌هر وقت می دید، بچه ها مشغول غیبت کسی هستند مرتب می گفت صلوات بفرست و یا هر طریقی بحث را عوض می کرد.
🌺🌺🌺🌺شهیدابراهیم هادی
🌷شهادت🌷 داستان ماندگار آن کسانی است که دانستند دنیا جای ماندن نیست😔 @refigh_shahid1
💌خوب زندگے ڪنیم...
بد زندگے ڪردن یعنے
نفهمے چےمےخواے،
هر دفعه درگیر یڪے از خواسته هات بشے...!💔😞
@refigh_shahid1
#تلنگر
چندساعت تلگرام قطع بشه
صدا هممون درمیاد
همه دنبال زمان اومدنشیم
اما
این همه روز امام زمانمون رو ندیدیم خَم به ابرو نیاوردیم
خجالت نمیکشیم وخودمونو گذاشتیم منتظر
آقاجان شرمنده ایم😔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@refigh_shahid1
⚘﷽⚘
🌀پيامبر خدا صليالله عليه و آله
🔺من خالَفَتْ سَريرَتَهُ علانِيَتُهُ فَهُوَ مُنافقٌ.
🔰منافق آن كسي است كه #ظاهرش برخلاف #باطنش باشد.
📙سفينه، ج ٢، ص ٦٠٦ @refigh_shahid1
سمت راست:
#شهید_سیدرحمان_هاشمی 💚
سمت چپ:
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده ❤️
محمد و رحمان هر دو رفیق بودند بچه محل، عضو یک گردان و
با هم عقد اخوت خونده بودند
محمد شده بود فرمانده؛ رحمان رو گذاشت بیسیم چیش.
اما رحمان تو کربلای ۵ پر کشید و رفت...
محمد خیلی بیقراری میکرد چند بار وقتی میخواست مداحی کنه اول دعا که اومد بسم الله رو بگه وقتی به بسم الله الرحمن میرسید دیگه نمیتونست ادامه بده
گریه امانش نمیداد
یه شب محمد تو مناجاتای سحرش با رحمان صحبت میکرد.
رفیق بنا نبود نامردی کنی و...
بالاخره نوبت محمد شد با پهلوی دریده به دیدار خدا بره و اینگونه بود که محمد رضا تورجی زاده فرمانده گردان یا زهرا از لشکر امام حسین اصفهان بعد از گذشت چند ماه از شهادت دوستش سید رحمان هاشمی به خدا پیوست...
مزارشون کنار هم تو گلزار شهدای اصفهان قراردارد.
@refigh_shahid1🌷
تو در من زنده ای
من در تو
ما هرگز نمی میریم...!
#هوشنگ_ابتهاج ✍
#شهید_سیدرحمان_هاشمی 💚
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده