eitaa logo
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
31.3هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
366 فایل
راهِ شَهادَت بَسـته نیست، هَنـوز هَم می شود شهید شد اَمـّا هَنوز شَرطِ شَهیـد شُـدَن شَهـیدانه زیستن است تبادل و تبلیغات: @tablijhat13 عنایات و.: @emamrezaii_8 روضه نیابتی: @Mahdi1326 کانال فروشگاهمون: https://eitaa.com/joinchat/172425437Ca032079577
مشاهده در ایتا
دانلود
ڊقيـقا ݦݑـــل ۺھيـد ابــراهيم هـادے
ابراهیم هیچوقت از کلمه «من» استفاده نمیکرد. حتی برای شکستن نَفْس خودش کارهایی رو میکرد
مثلا زمانی که قهرمان کشتی بود توی بازار، کارتون روی دوش خودش میذاشت و جا به جا میکرد
حتی یکبار که برای وضو به دستشویی های مسجد رفت و وقتی دید چاه دستشویی گرفته، رفت داخل زیرزمین و چاه رو باز کرد. سپس دستشویی رو کامل تمیز کرد؛ شست و آماده کرد
ابراهیم از این کارها خیلی انجام میداد. همیشه خودش رو در مقابل خدا کوچیک میدید. میگفت: این کارهارو انجام میدم تا بفهمم من هیچی نیستم..
‌🌴شهیدابراهیم هادی علاقه زیادی برای خدمت به مردم داشت 🌿میگفت آدم هر کاری که میتواند باید برای بنده های خدا انجام دهد. 🌻اگر مثلا روزی میشد که کسی برای کمک بهش مراجعه نمیکرد . میگفت میترسم کاری کرده باشم که خدا توفیق خدمت را از من گرفته باشه. [دوست داریم ما هم مثل تو باشیم ، ابراهیم جان. پس دعایمان کن] ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
الهی واجعل هوای عندڪ [خدایا تمایلات مرا به سمت و سوی خودت قرار بدھ]🌻 دعای۲۲ j๑ïท ➺ https://eitaa.com/joinchat/2778071092C66efe549e6
به نماز نگو کار دارم😳 به کار بگو وقت نمازه😌🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابراهیم در جمع بچه‌های یکی از گردان‌ها شروع به مداحی کرد بعد از تمام شدن مراسم، یکی دو نفر از رفقا با ابراهیم شوخی کردند و صدایش را تقلید کردند. آن‌ها چیزهایی گفتند که او خیلی ناراحت شد.و گفت: من مهم نیستم، این‌ها مجلس حضرت را شوخی گرفتند. برای همین دیگر مداحی نمیکنم بعدازنماز صبح و تسبیحات، ابراهیم شروع به خواندن دعا کرد. بعد هم مداحی حضرت زهرا(س)!! اشعار زیبای ابراهیم اشک چشمان همه‌ بچه‌ها را جاری کرد. من هم که دیشب قسم خوردن ابراهیم را دیده بودم از همه بیشتر تعجب کردم ابراهیم نگاه معنی داری به من کرد و گفت: می‌خواهی بپرسی با این‌که قسم خوردم، چرا روضه خواندم؟! گفتم: خوب آره، شما دیشب قسم خوردی که... بعد کمی مکث کرد و ادامه داد: دیشب خواب به چشمم نمی‌آمد. اما نیمه‌های شب کمی خوابم برد. یک‌دفعه دیدم وجود مقدس حضرت صدیقه طاهره (س) تشریف آوردند و گفتند: نگو نمی‌خوانم، ما تو را دوست داریم؛ هر کس گفت بخوان، تو هم بخوان j๑ïท ➺ https://eitaa.com/joinchat/2778071092C66efe549e6