eitaa logo
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
31هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
2.5هزار ویدیو
364 فایل
راهِ شَهادَت بَسـته نیست، هَنـوز هَم می شود شهید شد اَمـّا هَنوز شَرطِ شَهیـد شُـدَن شَهـیدانه زیستن است تبادل و تبلیغات: @tablijhat13 عنایات و.: @aboebrahiim روضه نیابتی: @Mahdi1326 کانال فروشگاهمون: https://eitaa.com/joinchat/172425437Ca032079577
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‹‌‌‌بـســم‌رب‌ّالخـٰالق‌المـهد؎(عـج)...!✨ 💙 خدایا! رحمت بی‌کرانت و درود فرشتگان و فرستادگانت را بر محمّد و خاندان محمّد قرار ده. تایک سال بر او گناهى نوشته نشود. مجموعه‌صلوات‌گفته‌شده598٬201 جهت‌شࢪکت‌دࢪ‌ختم‌صلوات✨📿 تعـدادصلوات‌های‌ڪہ‌می‌فرستیدبه‌‌‌آید؎‌ زیࢪ‌اࢪسال‌کنید👇🏻 🆔@Y0hosin313 یااللہ‌یا‌رحمان‌یارحیم‌ثبت‌قلبے‌علے‌دینڪ
✨ • سهم ما : ۱۴ صلوات به نیت شهید ابراهیم‌هادے جهت حل مشکل این بزرگواران ان شا‌ءالله . °•🌱|@refigh_shahidam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام نماز صبحم قضا می شد از خدا خواستم راهی برایم باز کند خود را جریمه کردم روزی ده هزارتومان فایده نداشت هر چه توسل کردم نشد اما هرشب که یک صفحه از کتاب شهید ابراهیم هادی را می خوانم برای نماز صبح بیدار می شوم از نیم ساعت به اذان مانده بیدارم ولی هرشبی که نخوانم نمازم قضا می شود از عنایت شهید است از ایشان می خواهم که همسری لایق وبا ایمان نصیب همه جوانها ودختر من هم بکند به برکت صلوات بر محمد وال محمد °•🌱|@refigh_shahidam
گمنامـےراانتخاب‌کرده‌ای کـھ‌قیدزمان‌ومکانـےدرکارنباشد.. تادلھاراهرکجاڪھ‌‌باشندگردخود جمع‌کنـے :))♥️ 🌻
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
گمنامـےراانتخاب‌کرده‌ای کـھ‌قیدزمان‌ومکانـےدرکارنباشد.. تادلھاراهرکجاڪھ‌‌باشندگردخود جمع‌کنـے :))♥️
|•سلام‌بر‌ابراهیم‌•| مســافران را تک تک بررسي ميکنند. چندين ماشــين ساواک و حدود 10 مأمور در اطراف خيابان ايســتاده بودند. چهره مأموري که داخل ماشينها را نگاه ميکرد آشنا بود. او در ميدان همراه مردم بود! به ابراهيم اشاره کردم. متوجه ماجرا شد. قبل از اينکه به تاکسي ما برسند در را باز کرد و سريع به سمت پياده رو دويد. مأمور وسط خيابان يكدفعه سرش را بالا گرفت. ابراهيم را ديد و فرياد زد: خودشه خودشه، بگيرش... مأمورهــا دنبال ابراهيم دويدنــد. ابراهيم رفت داخل کوچــه، آنها هم به دنبالش بودند. حواس مأمورها که حســابي پرت شد کرايه را دادم. از ماشين خارج شدم. به آن سوي خيابان رفتم و راهم رو ادامه دادم... ظهر بود که آمدم خانه. از ابراهيم خبري نداشتم. تا شب هم هيچ خبري از ابراهيم نبود. به چند نفر از رفقا هم زنگ زدم. آنها هم خبري نداشتند. خيلي نگران بودم. ســاعت حدود يازده شب بود. داخل حياط نشسته بودم. يکدفعه صدائي از توي کوچه شنيدم . دويــدم دم در، باتعجــب ديدم ابراهيــم با همان چهره و لبخند هميشــگي ِ پشت در ايســتاده. من هم پريدم تو بغلش. خيلي خوشحال بودم. نميدانستم خوشحاليم را چطور ابراز کنم. گفتم: داش ابرام چطوري؟ نفس عميقي کشيد و گفت: خدا رو شکر، ميبيني که سالم و سر حال در خدمتيم. گفتم: شام خوردي؟ گفت: نه، مهم نيست. ســريع رفتم توي خانه، سفره نان و مقداري از غذاي شام را برايش آوردم. رفتيم داخل ميدان غياثي) شهيد سعيدي( بعد از خوردن چند لقمه گفت: بدن قــوي همين جاها به درد ميخوره. خدا كمك كــرد. با اينکه آنها چند نفر بودند اما از دستشون فرار کردم. آن شب خيلي صحبت کرديم. از انقلاب از امام و... بعد هم قرار گذاشتيم شبها با هم برويم مسجد لرزاده پاي صحبت حاج آقا چاووشي.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 | اگر کمک آمریکا نباشد، رژیم صهیونیستی ظرف چند روز فلج میشود ☝ برشی از بیانات رهبر انقلاب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ قࢪائت دعاے فرج ... به‌نیّٺ برادࢪشهیدمان‌مےخوانیم 🌱 💐💚