🥀#خدای_خوب_ابراهیم🥀
گاهی وقت ها با خودم می گویم :
چه میشود که شهیدی مانند ابراهیم اینقدر محبوب شود که کتابش بیش از یک میلیون و دویست هزار نسخه چاپ شود ؟
خدای خوب ابراهیم جوابم را می دهد که اگر بنده خوبی باشی محبتت را در دل مردم می اندازم .
همان طور که محبت موسی را در دل فرعون انداختم . محبت دست خداست . من و تو کاره ای نیستیم . ما فقط برای او بنده باشیم ، آن موقع خدا جبران میکند .
إِنَّالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا
به یقین کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند ، به زودی خداوند رحمان محبتی برای آنان در دلها قرار می دهد . ( مریم / ۹۶ )
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
شھـادت🌱
داستانِماندگارے آنانیست
کہدانستنددنیا،جاےِماندننیسٺــ^^!
#رفیقشهیدم🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قیام پانزدهم خرداد اعتبار خوش نامے است ؛
شکل دیگری از انقلاب اسلامی است که با خون شهیدان در خرداد آبیارے شد ...
#پانزدہم_خرداد
#شهیدانِانقلاب❤
تنها مسیر 1_جلسه پانزدهم پارت 2.mp3
5.09M
#تنہامسیر 🌱
راهبردِ اصلے در نظامِ تربیتِ دینے
🔔 #جلسه_پانزدهم پارت 2
گوش کنیم ☺️🌿
#خلاصه_نویس_جلسه_پانزدهم پارت2
🌺😌
🔹چیزی که انسان را به زندگی وادار میکند پذیرش اصل مبارزه است.
🔹اصلا انسان برای لذت بردن ضعیف میشه.
#ارسـالـی_شـمـا 🌱
چند وقتی بود استرس و اضطراب و پریشونی امونم رو بریده بود. همش تپش قلب شدید می گرفتم و دست و پام یخ می کرد . خیلی موقع ها هم کف دستام انقد عرق میکرد که خیس میشد . حال روحیم هم خیلی بد بود ... مدت ها بود هر وقت حالم خوب نبود با داداش ابراهیم حرف میزدم و آرامش می گرفتم . اما چند وقتی به خاطر حال روحی داغونم همه چیز و همه کس رو فراموش کرده بودم ... تا اینکه از طرف بسیج محله قرار شد بریم بهشت زهرا .... حدودا یک هفته قبل به من گفتن و تا روز جمعه که قرار بود برم ، یک سال گذشت ... برای اولین بار بود سر مزار داداش ابراهیم می رفتم . انقدر ذوق داشتم که مدام بغض تو گلوم بود . قطعه ۲۶ رو پیدا کردم و وقتی چشمم به مزار ابراهیم هادی افتاد ، پاهام شل شد ... دیگه روی زمین نبودم شاید میشه گفت اونجا یه قطعه ای از بهشت بود برام . انقدر اونجا نشستم و گریه کردم و درد و دل کردم که حالم هزار برابر بهتر شد . در هر حال ابراهیم باعث حال خوب منه ... هر وقت خوش نیستم عکسش رو نگاه می کنم و باش حرف میزنم و با چند تا قطره اشک آرامش میگیرم . به مزار ابراهیم که رسیدم انگار یعقوبم که به یوسف رسیده (: با کلی التماس منو از مزارش بردن خونه ... الان خیلی دلتنگ اونجام . از اون روز ابراهیم رو خیلی بیشتر کنار خودم حس می کنم . هم هادی دلمه ... هم آرامش وجودم . دعا کنید شهید بشم و برم پیش ابراهیم هادی حتی یکبار هم که شده از نزدیک ناجی زندگیمو ببینم (: