eitaa logo
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
31.1هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
363 فایل
راهِ شَهادَت بَسـته نیست، هَنـوز هَم می شود شهید شد اَمـّا هَنوز شَرطِ شَهیـد شُـدَن شَهـیدانه زیستن است تبادل و تبلیغات: @Eamahdiadrkni1 عنایات و.: @aboebrahiim روضه نیابتی: @Mahdi1326 کانال فروشگاهمون: https://eitaa.com/joinchat/172425437Ca032079577
مشاهده در ایتا
دانلود
نمےدونـم‌چرا: وقت‌نداریـم‌نمـاز‌بخونیم! وقت‌نداریـم‌قــرآن‌بخونیم! وقت‌نداریـم‌بـا‌خـدا‌حرف‌بزنیم! وقت‌نداریـم‌بـا‌امام‌زما‌ن‌حرف‌بزنیم! امـا۲۴ساعـتہ‌این‌گوشۍ‌دستمونہ..! -حقیقتا‌به‌خودمون‌بیایم❤️‍🩹! °•🌱|@refigh_shahidam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ 『هر زمان جوانۍ دعاےفرج‌مهدے(عج) رازمزمہ ڪند...همزمان‌ (عج)‌ دست‌هاے مبارڪشان رابہ سوے آسمان‌ بلند میکنند و‌ براے آن ‌جوان‌ دعا میفرمایند؛چہ خوش‌ سعادتند ڪسانی‌ڪہ حداقل‌ روزے یڪبار را زمزمہ مۍڪنند:)』 به‌نیّٺ برادࢪشهیدمان‌مےخوانیم 🌱 [اَللّهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَج]♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🕊 تلاوت آیات‌ قرآن ڪریم ؛ ۩ بــِہ نـیّـت‌ برادرشھیدابراهیم‌هادے 🌿' 📚 •﴿رفیق‌شھیدم‌ابراهیم‌هادے‌‌﴾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┈┄┅═✧❁🌷 ﷽ 🌷❁✧═┅┄┈• شهید منصور بصیری‌فر شهید 17 ساله 🌷🌷🌷🌷🌷 تاریخ تولد: 30 / 6 / 1347 تاریخ شهادت: 5 / 12 / 1364 محل شهادت: آبادان شهید منصور بصیری‌فر سی‌ام شهریور 1347 در شهرستان دزفول استان خوزستان متولد شد. پدرش نظام کارمند بود و مادرش فاطمه نام داشت. دانش‌آموز سال آخر دبیرستان در رشته برق بود. از طرف بسیج به جبهه رفت. منصور پنجم اسفند 1364 هنگام بازگشت از خط در اثر بمباران هوایی در آبادان به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای شهیدآباد دزفول به خاک سپرده شد برادر بزرگترش شهید عبدالرضا بصیری‌فر چند ساعت بعد از منصور در 20 سالگی در آبادان به شهادت میرسد قسمتی از وصیتنامه شهید منصور بصیری‌فر: دیگر زینتها‌ی دنیا و مادیات نمیتوانند مرا بفریبند، چراکه هم اکنون فهمیده‌ام که دنیا هیچ ارزشی ندارد و فقط محل گذر و امتحان پس دادن است. پس ان‌شاءالله همگی ما بتوانیم با موفقیت ازین امتحان خارج شویم و فریب دنیا و زینتهای ظاهری آنرا نخوریم همیشه یاور انقلاب و اسلام باشید و شهدا را فراموش نکنید عبدالرضا و منصور خیلی به هم وابسته بودند. روز 5 اسفند 64 با هم بحث میکردند. عبدالرضا میگفت که منصور برای کمک به پدرومادر به عقب برگردد. منصور میگفت که اولینبار هست که اعزام شده پس عبدالرضا برگردد. با واسطه همرزمان قرار شد که منصور به عقب برگردد و در عملیات بعدی منصور بجای عبدالرضا شرکت کند. منصور بهمراه جمعی از نیروها سوار ماشین شدند اما ماشین مورد اصابت راکت قرار گرفت و منصور بهمراه بقیه شهید شدند. ساعتی بعد عبدالرضا بشدت مجروح شده و در بیمارستان به شهادت میرسد •┈┄┅✾❀🌸🦋🌷🦋🌸❀✾┅┄┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 آمده بود مســجد. از من، سراغ دوســتان آقا ابراهيم را گرفت! اين شخص ميخواست از آنها در مورد اين شهيد سؤال كند. پرسيدم: كار شما چيه!؟ شايد بتوانم كمك كنم. گفت: هيچي، ميخواهم بدانم اين شهيد هادي كي بوده؟ قبرش كجاست!؟ كمــي فكر كردم. مانده بودم چه بگويم. بعد از چند لحظه ســكوت گفتم: ابراهيم هادي شهيد گمنام است و قبر ندارد. مثل همه شهداي گمنام. اما چرا سراغ اين شهيد را ميگيريد؟ آن آقا كه خيلي حالش گرفته شــده بــود ادامه داد: منزل ما اطراف تصوير شــهيد هادي قرار داره، من دختر كوچكي دارم كــه هر روز صبح از جلوي تصوير ايشان رد ميشه و ميره مدرسه. يكبار دخترم از من پرسيد: بابا اين آقا كيه!؟ ...