#تڪبࢪھࢪگز🌷
به اقرار تمام دوستانش در اوج تواضع بود. با آن بدن قوی، اما هیچکس از ابراهیم غرور و تکبر ندید.
📝 بارها دیده بودیم که برای حل مشکل یک فرد ناشناس، چقدر وقت میگذاشت.
📝یک پیرمرد در مجله ابراهیم (شهید جاویدالاثر #ابراهیم_هادی) بود که وضع مالی خوبی نداشت. ابراهیم برای کمک،از او جنس میخرید.
📝 وقتی دید چند وقت پیدایش نیست، کل محل را گشت تا پیدایش کرد و مرتب به او کمک میکرد.
برگࢪفتھ ازکتابخدای خوب ابراھیم📚
j๑ïท ➺ https://eitaa.com/joinchat/2778071092C66efe549e6
#آیھایازجنسنـــــوࢪ🦋🌺
قالَاللهِ
وَمااَرْسَلْناكَ ؛
اِلاّرَحمةً لِلْعالَمين ...
مايه #رحمت ما فرستاد✨
عَزيزعليهِماعَنِتُّمْ ؛
حَريصٌعَليكمبِالمؤمنينَرَئوفٌرَحيم ...
[ناراحتىهابرایشسخت
ونسبتبه#هدايت ماعلاقهمند✨
ونسبتبهما #رئوف و #مهربان ✨
چقدرخدانگران #مخلوقش هستـ؛↓
←پسچراخودموننسبتبههمنیستیم؟؟!!
j๑ïท ➺ https://eitaa.com/joinchat/2778071092C66efe549e6
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
• #تم
• شهیدابࢪاهیمهادی
•پیشنهاد ویژه دانلود😍🦋
j๑ïท➺°.•https://eitaa.com/joinchat/2778071092C66efe549e6
#طنز جبهھ
#خندھ حلال☺️
اولین عملیاتی بود كه شركت میكردم. بس كه گفته بودند ممكن است موقع حركت به سوی مواضع دشمن، در دل شب عراقیها بپرند تو ستون و سرتان را با سیم مخصوص از جا بكنند، دچار وهم و ترس شده بودم.🥶🤗
ساكت و بی صدا در یك ستون طولانی كه مثل مار در دشتی میخزید جلو میرفتیم. جایی نشستیم. یك موقع دیدم یك نفر كنار دستم نشسته و نفس نفس میزند. كم مانده بود از ترس سكته كنم. فهمیدم كه همان عراقی سرپران است. تا دست طرف رفت بالا معطل نكردم با قنداق سلاحم محكم كوبیدم توی پهلویش و فرار را بر قرار ترجیح دادم.😂🤦♂️
لحظاتی بعد عملیات شروع شد. روز بعد در خط بودیم كه فرمانده گروهان مان گفت: «دیشب اتفاق عجیبی افتاده، معلوم نیست كدام شیر پاك خوردهای به پهلوی فرمانده گردان كوبیده كه همان اول بسم الله دنده هایش خرد و روانه بیمارستان شده.😁
از ترس صدایش را در نیاوردم كه آن شیر پاك خورده من بوده ام😅
لبخند بزن زرمنده😄🌴
j๑ïท ➺ https://eitaa.com/joinchat/2778071092C66efe549e6