سلام صبحتون بخیر🙏
در بین دوستان کسی هست که بتونه کمک کنه ،برای اسکان مشهد جایی سراغ داشته باشه به ما معرفی کنه قیمت مناسب و برای هیات خانوادگی🌹
لطفاً اگر سراغ داشتید اطلاع بدید
#سلامبرابراهیم📚
شــخصي به ســراغ ابراهيم آمده بود. قبلا آبدارچي بوده و حالا بيکار شده بود. تقاضاي کمک مالي داشت. ابراهيم به جاي کمک مالي، با مراجعه به چند نفر از دوستان، شغل مناسبي را براي او مهيا کرد. او براي حل مشکل مردم هر کاري که ميتوانست انجام ميداد. اگر هم خودش نميتوانست به سراغ دوستانش ميرفت. از آنها کمک می گرفت
#اینحکایتادامهدارد...
﴿#زیآرتعٰاشۅرٰا 📿﴾
السلامعلیڪیااباٰعبدِالله🖤
روزیکم قرائت زیارت عاشورآ
• بھ نیّت...
#شھیدابـــــــراهــــــیـــــمهــــــــادی
.
•.˹@refigh_shahidam˼ |ོ
@sticker_mazhhabi.mp3
6.38M
#چلہ_نوڪرے✨🌱
﴿ زیارت عاشورا ﴾
.
•.˹@refigh_shahidam˼ |ོ
هدایت شده از مطهره وافییزدی🇮🇷
نقل است که روزی معاویه برای نماز در مسجد آماده میشد. به خیل عظیم جمعیتی که آماده اقتدا به او بودند، نگاهی از سر غرور انداخت.
عمروعاص که در نزدیکی او ایستاده بود، در گوشش نجوا کرد که: بیدلیل مغرور نشو! اینها اگر عقل داشتند به جماعت تو نمیآمدند و علی را انتخاب میکردند.
معاویه برافروخت. عمروعاص قول داد که حماقت نمازگزاران را ثابت میکند. پس از نماز، بر منبر رفت و در پایان سخنرانی گفت: از رسول خدا شنیدم که هر کس نوک زبان خود را به نوک بینیاش برساند، خدا بهشت را بر او واجب مینماید و بلافاصله مشاهده کرد که همه تلاش میکنند نوک زبانِشان را به نوک بینیِشان برسانند تا ببینند بهشتیاند یا جهنمی؟
عمروعاص خواست در کنار منبر حماقت جمعیت را به معاویه نشان دهد، دید معاویه عبایش را بر سر کشیده و دارد خود را آزمایش میکند و سعی میکند کسی متوجه تلاش ناموفقش برای رساندن نوک زبان به نوک بینی نشود.
از منبر پایین آمد در گوش معاویه نجوا کرد: این جماعت خلیفه احمقی چون تو میخواهند. علی برای این جماعت حیف است.
36.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از چیزایی که قلبم دوست دارد :
تو
و مُحرَمت
صلی الله علیك یا اباعبداللهِ...🖤
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
از چیزایی که قلبم دوست دارد : تو و مُحرَمت صلی الله علیك یا اباعبداللهِ...🖤
#شرححالروزاولمحرم🖤🌿
ماه محرم فرا رسید و روزهای عزاداری بر سالار شهیدان و یاران با وفایش آغاز شد، اما در روز اول محرم سال ۶۱ هجری قمری بر امام حسین (ع) و یاران با وفایش چه گذشت.
امام حسین علیه السلام در روز اول محرم با سپاه حُر دیدار کرد و حر و سپاه او توسط امام سیراب شدند.
نقل شده است که ظاهرا در اول محرم بوده که کاروان حسینی در حرکت بودند و امام علیهالسلام در صبحگاه دستور دادند که ظرفها و مشکها را پر از آب کنید، حرکت کردند، ناگهان یکی از یاران امام با صدای بلند تکبیر گفت و گفت، از دور نخلستانی پیداست.
امام فرمود چه میبینید؟
عدهای گفتند نخلستان نیست گوشهای اسب از دور چنان مینماید که نخل است. آنها نزدیک شدند تعداد هزار سواره نظام به فرماندهی حُر، مأمور از طرف عبیدالله بن زیاد لعنة الله علیه.
امام به یارانش فرمود: از آنها پذیرایی و آنها را که تشنه اند سیراب کنید.
#اسلامعلیکیااباعبدالله🌿
#ادامهدارد...