🍂
خوشخبتتر از من ڪیست؟
وقتے صبحم با نگاه شما آغاز مےشود
و ڪاش این نگاههاے پاڪ و بےریا،
دستگیرمان باشند به لطف🌺
.🦋🌻
قرنهاستزمینانتظارمردانی
اینچنینرامیکشدتابیایند
وکربلایایران راعاشقانه
بسازند،و زمینه ساز ظهور
باشند…آن مردان آمدند و
رفتند،فقط من و تو ماندیم
و از جریان چیزی نفهمیدیم…!
#شهید_آوینی
🍂
🔅سال ۱۳۵۹ بود. برنامه بسیج تا نیمه شب ادامه یافت. دو ساعت مانده به اذان صبح کار بچهها تمام شد. ابراهیم بچهها را جمع کرد. از خاطرات کردستان تعریف میکرد. خاطراتش هم جالب بود هم خندهدار. بچهها را تا اذان بیدار نگه داشت. بچهها بعد از نماز جماعت صبح به خانههایشان رفتند. ابراهیم به مسئول بسیج گفت: اگر این بچهها، همان ساعت میرفتند معلوم نبود برای نماز بیدار میشدند یا نه، شما یا کار بسیج را زود تمام کنید یا بچهها را تا اذان صبح نگه دارید که نمازشان قضا نشود.
•برگرفتهازکتابسلامبرابراهیم📚
677234849(1).mp3
3.03M
•رهبرجان💛
•چهبکنماگهکسینمیبینه
•پیشنهاددانلود🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•علمدارڪمیل❤️🍂
🦋یک شب به اصرار من با ابراهیم به جلسه عیدالزهرا رفتیم فکر میکردم ابراهیم که عاشق حضرت زهراست
خیلی خوشحال میشود.
🦋مداح جلسه مثلاً برای شادی حضرت زهرا(س) حرف های زشتی رو به زبان می آورد و فحاشی میکرد.
🦋ابراهیم اواسط جلسه به من اشاره کرد و ازجلسه بیرون رفتیم ودر راه بهش گفتم فکر کنم ناراحت شدید درسته؟🤔
🦋ابراهیم درحالیکه دستش روبا عصبانیت تکان می داد گفت:توی این مجالس خدا پیدا نمیشههمیشه جایی برو که حرف از خدا و اهل بیت باشه و چندبار این جمله رو تکرار کرد.
🦋بعدها وقتی نظرعلما رو در مورد این مجالس و ضرورت حفظ وحدت مسلمین مشاهدهکردمبهدقتنظرابراهیمبیشتر
پیبردم.☺️
•برگرفتھازڪتابسلامبرابراهیم📚
آسمـٰانۍشدننھبالمۍخواهدونهپرِ
پرواز، دلےمیخواهدبھوسعتِ
ھفتـآسمان!