eitaa logo
سواد رسانه و روانشناسی
191 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
49 فایل
سواد رسانه یکی از نیازهای دنیای مدرن است. با سواد رسانه و شناخت اصول روانشناسی به قدرت تحلیل مسلح شوید. برای ارتباط، پیشنهاد، انتقاد و... با شناسه مدیر تماس بگیرید. مدیر: @Vavgh01 #سواد_رسانه کانال حداقل "یک روز در هفته" به روز رسانی می شود.
مشاهده در ایتا
دانلود
سوگیری‌های شناختی شماره ۱۷ 💠اعتماد به نفس کاذب💠 اعتماد به نفس کاذب (Overconfidence effect) نوعی سوگیری شناختی است که اطمینان فرد به داوری‌هایش فراتر از دقت عینی آن داوری‌ها است. برخی افراد بیش از اندازه به توانایی‌هاشان اطمینان دارند وریسک‌های بزرگ‌تری را در زندگی روزمره می‌پذیرند. تحقیقات نشان می‌دهد اعتماد به نفس کاذب در میان نخبگان پدیده‌ای شایع است ، زیرا بیشترشان به غلط گمان می‌برند که همیشه حق با آنهاست. افراد در اثر اعتماد به نفس کاذب مسائل اخلاقی را ممکن است دست کم بگیرند. وقتی پای داوری اخلاقی به میان می‌آید، بیشتر مردم گمان می‌کنند از دیگران اخلاقی‌تر عمل می‌کنند. نتایج یک تحقیق جدید نشان می‌دهد که بیش از نیمی از افراد خود را به لحاظ اخلاقی در ده درصد بالای جامعه می‌دانند. خیلی‌ها به سادگی گمان می‌کنند آدم‌های خیلی خوبی هستند و در هر چالش اخلاقی کار درست را انجام می‌دهند. مطالعات نشان می‌دهند در اثر اعتماد به نفس کاذب خیلی‌ها در این باره که چقدر به نیازمندان کمک می‌کنند یا چقدر برای فعالیت‌های خیرخواهانه و داوطلبانه وقت می‌گذارند اغراق کنند. اعتماد به نفس بیش از اندازه می‌تواند سبب شود فرد بدون تأمل کاری را انجام دهد و این درست جایی است که احتمال سر زدن عمل غیراخلاقی بسیار بالاست. به باور دانیل کانمَن، دانشمند برجسته علوم شناختی، اعتماد به نفس کاذب خطیرترین سوگیری شناختی است. یک دلیلش این است که قوه داوری انسان در مقابل این سوگیری بسیار آسیب‌پذیر است. نتایج یک پژوهش مفصل در ایالات متحده حاکی است که ۹۳ درصد افراد بر این باورند که کیفیت رانندگی‌شان از میانگین جامعه بالاتر است در حالی که این قضیه به لحاظ آماری غیر ممکن است. دلیل دیگر این است که اعتماد به نفس کاذب به راحتی راه را برای خطاهای شناختی دیگر هموار می‌کند. به بیان دیگر اعتماد بیش از حد به خودمان و داوری‎هایمان باعث می‌شود که خود را عاری از خطا بدانیم. در چنین شرایطی فرد به راحتی در دام انواع سوگیری‌های شناختی می‌افتد. در اثر اعتماد به نفس کاذب برخی از مهم‌ترین فجایع انسانی رخ داده است. غرق شدن تایتانیک فاجعه اتمی چرنوبیل نابودی فضاپیماهای کلمبیا و چَلنجِر و لکة نفتی خلیج مکزیک در سال ۲۰۱۰. خود را خیلی دست بالا گرفتن، به شکل‌های مختلف ظاهر می‌شود. گاهی فرد الکی گمان می‌کند بر اوضاع مسلط است در حالی که مدت‌هاست کنترل اوضاع از دستش خارج شده. اعتماد به نفس کاذب باعث اشتباه محاسبه در برنامه‌ریزی می‌شود. فرد بهره‌وری خویش را دست بالا می‌گیرد، در محاسبه مدت زمان مورد نیاز دچار خطا می‎‌شود و پایان کار به تأخیر می‌افتد. اعتماد به نفس کاذب چنان می‌تواند رشد کند که فرد همه تصمیمات را بر اساس نظرات خودش بگیرد و هیچ توجهی به واقعیت‌ها و مشورت‌های کارشناسان نکند. فرض کنید در بازار بورس چند سهم عمده خریده‌اید که چند سال است حسابی سود می‌دهد. این می‌تواند اطمینان خاطرتان را چنان بالا ببرد که گمان کنید هر سهمی که شما دست رویش بگذارید طلا می‌شود. در این‌گونه مواقع فرد فقط بر اساس آنچه به دلش می‌نشیند عمل می‌کند نه آنچه واقعاً دارد اتفاق می‌افتد. بیشتر افراد گمان می‌کنند از دیگران باهوش‌تر، صادق‌تر، بهره‌ورتر و اخلاقی‌ترند. واقعیت این است که بیشتر افراد کمابیش در یک حد هستند. فرد در اثر اعتماد به نفس کاذب انتظاراتی غیرواقعی پیدا می‌کند و در نتیجه در برابر شکست و ناامیدی آسیب‌پذیر می‌شود. با چند مثال فرضی اثر اعتماد به نفس کاذب را در مناسبت‌های مختلف بیشتر بررسی کنیم: 🔴 قاسم گمان می‌کند همسرش هیچگاه او را ترک نمی‌کند چرا که کشته مرده اوست. او آن قدر از همسرش سوءاستفاده می‌کند که ناچار می‌شود او را ترک کند. 🔴نیلوفر قصد ادامه تحصیل دارد و گمان می‌کند تنها دانشگاهی که شایسته اوست هاروارد است و فقط برای ورود به هاروارد تقاضا می‌دهد. شش ماه بعد او از هاروارد پذیرش نمی‌گیرد و یک سال شانس ادامه تحصیل در دانشگاه‌های دیگر را از دست می‌دهد. راهکارهای فراوانی هستند که با به کارگیری‌شان می‌توان اثراعتمادبه نفس کاذب را به حداقل رساند. 🔹در زندگی روزمره به واقعیت‌های عینی همیشه توجه کنیم. 🔹با خودمان صادق باشیم. 🔹به انتقاد دیگران بویژه افرادمورداعتماد باصبر و حوصله گوش دهیم. 🔹از مقایسه خودمان با دیگران خودداری کنیم. 🔹درپایبندی به تعهدجدی باشیم و وقتی کاری را قبول می‌کنیم در محاسبه انرژی و زمانی که باید صرف کنیم واقع‌گرا باشیم. هر چند راهکارهای فوق دربه پایین رساندن اثراعتماد به نفس کاذب نقش دارند اما نباید فراموش کرد تا این راهکارها بدل به عادت نشوند نمی‌توان ازشراعتماد به نفس کاذب درامان ماند.
سوگیری شناختی شماره (۱۸) 💠نوآوری‌ گرایی💠 نوآوری‌گرایی (Pro-innovation bias) نوعی سوگیری شناختی است که فرد برای فواید یک محصول جدید بیش از اندازه ارزش قائل می‌شود. در حالی که به محدویت‌های همان محصول اهمیتی نمی‌دهد. از این منظر فرد می‌پندارد کل جامعه باید نوآوری را بدون هیچ تغییری بپذیرد. تولیدکنندگان محصولات دیجیتال، نوآوری‌های هر کالای جدید را بیش از هر چیز تبلیغ می‌کنند. گرایش به نوآوری باعث می‌شود خریداران گمان کنند اگر آخرین محصول آن شرکت را نخرند یا آخرین مدل گوشی همراه را نداشته باشند، از بقیه جامعه عقب می‌افتند. در این حالت ذهن وزن زیادی برای نوآوری‌های آن محصول قائل می‌شود اما در واقعیت ممکن است چند مدل طول بکشد تا مجموع نوآوری‌های یک شرکت به تغییرات عمده منجر شود. مثلاً خیلی اوقات مجموع امکانات یک گوشی همراه با مدل بعدی‌اش تفاوت چندانی ندارد اما نوآوری‌گرایی مقاومت در برابر خرید آخرین مدل را کاهش می‌دهد. گاهی اوقات حتی محصول جدید‌تر بهتر نیست با اینکه چند نوآوری دارد. کما اینکه بسیاری از شرکت‌ها به علت اشکالات فنی یا مسائل دیگر تولید محصول جدید را بعد از چندی متوقف می‌کنند. اما نوآوری‌گرایی نمی‌گذارد فرد محدودیت‌ها را به روشنی ببیند و همیشه از این که آخرین مدل هر چیزی را می‌خرد دفاع می‌کند. یکی از مثال‌های معروف تاثیرات نوآوری‌گرایی در افکار عمومی برمی‌گردد به دهه پنجاه و شصت میلادی. در آن سال‌ها با پیشرفت هر روزه فناوری‌های اتمی و نوآوری‌های ناشی از آن، باوری همگانی پدید آمده بود که انرژی اتمی به زودی و احتمالا در اوایل قرن بیست و یکم جایگزین همه سوخت‌های فسیلی خواهد شد، کارکردهای نظامی انرژی اتمی به حداقل خواهد رسید و به جایش نوآوری‌های انرژی اتمی راهکارهای فراوانی برای بسیاری از مسائل بشر خواهد داشت. خوشبینانه‌ گمان می‌رفت که در سراسر جهان انرژی اتمی برای همه چیز از صنعت تولید دارو تا مولد‌های برقی به کار گرفته خواهد شد. این باور سال‌های بعد نیز ادامه یافت. مثلاً راجر اسمیت، مدیر عامل وقت جنرال موتورز، در سال ۱۹۸۶ پیش‌بینی می‌کرد با شروع قرن جدید در جامعه‌ای بدون کاغذ زندگی خواهیم کرد. این باور و موارد مشابه تحت تاثیر نوآوری‌خواهی شکل می‌گیرند. در واقع این سوگیری شناختی مانع از توجه به محدویت‌های هر نوآوری است. مثلاً در مثال بالا با اینکه فناوری انرژی اتمی فصل جدیدی را در علم و صنعت گشود اما محدویت‌ها و خطرات فراوانی را نیز به همراه داشت. محدویت‌هایی که تا همین امروز بسیاری از دانشمندان و پژوهشگران را به خود مشغول کرده است. به همین دلیل پیش‌بینی‌های این چنینی هیچ‌گاه به واقعیت نپیوستند. نکته دیگری که خیلی اوقات از یاد می‌رود این است که بسیاری از نوآوری‌ها در طی زمان مورد استقبال عمومی واقع نمی‌شود. شاید اگر فهرستی از اختراعات بشری تهیه کنیم بهتر بتوان دریافت که چه تعداد زیادی خلاقیت و نوآوری به دلایل مختلف موفق نشدند جایی در زندگی بشر پیدا کنند. نوآوری‌گرایی می‌تواند هزینه‌های گزافی را به انسان تحمیل کند. بهترین راه این است که پیش از هر خریدی فرد کاملا به نیازهایش بیندیشد و ببیند: ♦️نوآوری مدنظر چقدر نیازهایش را برطرف می‌کند؟ ♦️آیا محصول جدید تفاوت معناداری با محصول قبلی دارد؟ ♦️آیا هزینه‌ خرید محصول جدید در قیاس با محصولات مشابه منطقی است؟ ♦️آیا نیازهایی که با محصول جدید برطرف می‌شوند نیازهای ضروری‌اند؟ اندیشیدن به چنین پرسش‌هایی به فرد کمک می‌کند در انتخاب و خرید، از اثر نوآوری‌گرایی به دور باشد.
سوگیری‌های شناختی شماره (۱۹) 💠تازگی‌ انگاری💠 (Recency illusion) نوعی سوگیری شناختی است که طی آن ذهن وزن بیشتری برای اطلاعات تازه قائل می‌شود تا داده‌های قبلی. تجربه تازگی‌انگاری برای هر کسی آشناست.گاهی اوقات وقتی برای نخستین بار با موضوعی آشنا می‌شویم به غلط گمان می‌کنیم آن موضوع برای بقیه نیز تازگی دارد اما بعد می‌فهمیم که سالیان زیادی از عمر آن موضوع می‌گذرد. آرنولد زویکی، استاد زبان‌شناسی دانشگاه استنفورد، برای نخستین بار این عبارت را در سال ۲۰۰۵ به کار برد. او فهمید افراد در مواجهه با واژه یا عبارتی که برایشان جدید است به غلط تصور می‌کنند که آن واژه یا عبارت تازه وارد زبان شده در حالی که آن کلمه یا عبارت سال‌ها در آن زبان کاربرد داشته است.وی مطالعات بیشتری انجام و تعریف تازگی‌انگاری را گسترش داد: "باوری که فرد بر اساس آن می‌پندارد آنچه به تازگی متوجه‌اش شده پدیده‌ای متاخر و تازه است." یک مثال فرضی را با هم مرور کنیم: جواد سال‌های زیادی است که اخبار روز را دنبال نمی‌کند. او از امروز که فرصت یافته، تصمیم دارد اخبار روز را پیگیری کند. اینجاست که این سوگیری شناختی می‌تواند نقش بازی کند. به این معنا که بسیاری از مفاهیمی را که جواد برای اولین بار می‌شنود، برایش این تصور را ایجاد می‌کند که احتمالاً این مفاهیم برای دیگران نیز جدید است و تازگی دارند در حالی که آن مفاهیم سال‌ها وجود داشته‌اند. اینجاست که جواد در دام تازگی‌انگاری می‌افتد. تازگی‌انگاری خود به پدیده‌ای می‌انجامد که از آن با عنوان "وهم تکرار" (frequency illusion) نیز یاد می‌شود. فرض کنید آتنا پس از سال‌ها تصمیم می‌گیرد ماشینش را عوض کند. به همین دلیل شروع می‌کند به مطالعه و تحقیق درباره خودروهای مختلف. در این میان یک یا دو ماشین نظرش را جلب می‌کنند. وهم که خود نتیجه توجه گزینشی است باعث می‌شود آتنا هر جا می‌رود همان ماشین‌ها را بیند. حتی ممکن است وسط یک فیلم یا یک تبلیغ تلویزیونی دوباره همان ماشین ظاهر شود. اینجاست که آتنا ممکن است در گرفتار شود و نتیجه بگیرد در انتخاب آن ماشین درست عمل کرده چون همه جا هست در حالی که واقعیت این است که آتنا پیش از آن توجهی به ماشین‌ها نداشته و اکنون توجه گزینشی به ماشین‌ها دارد. تازگی‌انگاری ممکن است باعث شود موقعیت تاریخی در درک پدیده‌ها را دست کم بگیریم. سناریوی خیالی زیر را در نظر بگیرید: عثمان رئیس یک شرکت خدمات مالی است. خیلی اتفاقی مطلبی را درباره پرورش خلاقیت در کارکنان می‌خواند و از یک روش پیشنهادی آن خوشش می‌آید. گمان می‌کند آن روش خیلی جدید است. روز بعد کارکنان را جمع می‌کند و از آنان می‌خواهد همان روش را به عنوان وظیفه روزانه اجرا کنند. در اینجا عثمان اسیر تازگی‌انگاری می‌شود و بر اساس آن تصمیم می‌گیرد. به علاوه وی نمی‌داند که به لحاظ تاریخی آن روش در چه موقعیتی و به چه علتی به کار رفته است و آیا اساساً با شرایط فعلی شرکت وی جور درمی‌آید یا خیر؟ اگر اطلاعاتی برای ما جدید است به این معنی نیست که برای بقیه هم تازگی دارد. بهتر است پیش از هر چیز درباره هرآنچه برایمان جدید است مطالعه کنیم تا درکی درست و تاریخی از قضیه به دست آوریم.
سوگیری‌ شماره (۲۰) 💠ادراک گزینشی💠 (Selective perception) نوعی سوگیری شناختی است که ذهن هر آنچه را درست می‌پندارد دریافت می‌کند و هر چه را مخالف پندارد نادیده می‌گیرد. در این فرایند فرد اطلاعات را گزینشی دریافت می‌کند. به زبان ساده فرد تصویر را آن طور که دوست دارد می‌بیند نه آن گونه که واقعاً هست. معلمی را در نظر بگیرید که بین شاگردانش استثنا قائل می‌شود. وی ممکن است به راحتی از خطای دانش‌آموز محبوبش چشم‌پوشی کند در حالی که اگر همان خطا از دانش‌آموز دیگری سر زند واکنش نشان دهد. یا برعکس پیشرفت دانش‌آموزی را که به او علاقه ندارد نادیده بگیرد در حالی که برای کوچک‌ترین پیشرفت دانش‌آموز محبوبش پاداش در نظر گیرد. اثر ادراک گزینشی در موقعیت‌های مختلفی در زندگی واقعی خود را نشان می‌دهد. با چهار مثال فرضی مسئله را مرور کنیم. مثال یک: صادق برای خرید چند قلم میوه به بازار می‌رود. او همیشه میوه‌هایی را انتخاب می‌کند که به زعمش مزه خوبی دارند. او در حالی چنین تصمیمی می‌گیرد که هیچ‌گاه میوه‌های دیگر را امتحان نکرده تا ببیند آیا از طعمشان خوشش می‌آید یا خیر؟ مثال دو: شاهین طرفدار پر و پا قرص یک حزب سیاسی است. وی در هر شرایطی به آن حزب رأی می‌دهد زیرا گمان می‌برد آن حزب باورهایش را نمایندگی می‌کند صرف نظر از این که آیا آن حزب واقعاً به پیشرفت جامعه‌اش کمکی می‌کند یا خیر؟ مثال سه: هما مطالعات فراوانی درباره ضرر و زیان سیگار کشیدن داشته است. او هر گاه فرد جدیدی را ملاقات می‌کند بر اساس اینکه آیا طرف سیگار می‌کشد یا خیر تصمیم می‌گیرد با او ارتباط برقرار کند یا نه؟ مثال چهار: سمیه طرفدار پر و پا قرص تیم فوتبال بنفش است. هر زمان که بازی تیم محبوبش را می‌بیند به خطاهای بازیکنان حریف واکنش نشان می‌دهد اما به خطاهای تیم محبوبش بی‌اعتنا است. یک تحقیق کلاسیک درباره ادراک گزینشی در دهه پنجاه میلادی نشان داد که افراد هر آنچه را بخواهند می‌بینند و برعکس در این پژوهش از تعدادی از دانشجویان دانشگاه پرینستون و کالج دارتموث خواسته شد فیلم یک مسابقه فوتبال نسبتاً خشن بین این دو دانشگاه را تماشا کنند، سپس تعداد تقریبی خطاهای هر تیم را تخمین بزنند. یافته‌های تحقیق نشان داد که هر گروه تعداد خطاهای تیم مقابل را تقریباً دو برابر واقعیت گزارش کرد که حکایت از ادراک گزینشی شرکت‌کنندگان داشت. یکی از مهم‌ترین علل ادراک گزینشی این است که افراد هر روز با داده‌های بسیار زیادی مواجه می‌شوند و در نتیجه نمی‌توانند به همه آنان توجه یکسانی نشان دهند. ذهن انتخاب می‌کند که به چه چیزی واکنش نشان دهد. ادراک گزینشی در طراحی تبلیغات تجاری نیز نقش دارد.مصرف‌کنندگان ممکن است از یک تبلیغ بیشتر خوششان بیاید یا کمتر فقط بر اساس اینکه درباره فلان شرکت یا محصول چه عقیده‌ای دارند.
سوگیری‌ شماره (۲۱) 💠خودخدمت‌ گرایی💠 (Self-serving bias) نوعی است که ذهن موفقیت رابه خود فرد وتوانایی‌اش نسبت می‌دهد و شکست را به عوامل بیرونی. ذهن تمایل دارد خود را از هر آنچه تهدید و آسیب می‌پندارد دور نگاه دارد. این تمایل اما گاهی چنان قوت می‌گیرد که هم خطا و توهم ایجاد می‌کند هم به خدمت ارج و قرب نهادن به خویش درمی‌آید. در این حالت افراد هیچ انتقادی را نمی‌پذیرند یا مدام اعتبار هر انتقادی را زیر سؤال می‌برند، همیشه از توانمندی‌ها و دستاوردهایشان سخن می‌گویند و چشمانشان را به روی خطاها و شکست‌هایشان می‌بندند. دانش‌آموزی را فرض کنید که هر بار نمره خوبی می‌گیرد، آن را به تلاش و استعدادش نسبت می‌دهد و برعکس اگر نمره‌اش خراب شود، همه کاسه کوزه‌ها را سر معلم و سؤالات بد امتحان می‌شکند. مربی فوتبالی که هر بار تیمش برنده می‌شود، تاکتیک‌های تیم و کار گروهی خوب را دلایل بُرد می‌پندارد اما اگر تیمش ببازد، زمین و داور و خشونت تیم حریف و خلاصه هر کسی جز خودش مقصر است. فردی که استعداد‌ و شایستگی‌اش را دلیل استخدامش می‌داند اما درباره جای قبلی که تقاضای شغلش را رد کرد باور دارد که مصاحبه‌کننده از او خوشش نیامده. هرسه شخصیت دربند خودخدمت‌گرایی‌ اند. خودخدمت‌گرایی گاهی اوقات برعکس می‌شود. تحقیقات حکایت از آن دارد افرادی که دچار افسردگی‌اند یا عزت نفس‌شان پایین است مبتلا به مدل برعکس خودخدمت‌گرایی می‌شوند. در این حالت انسان گمان می‌کند اتفاقات مثبت و موفقیت حاصل شانس و عوامل بیرونی است در حالی که مسئولیت هر شکست و اتفاق بد را فقط متوجه خودش می‌داند. افراد درباره این که چقدر وقایع زندگی و پی‌آمدهایشان تحت هدایت‌شان است متفاوت می‌اندیشند.هدایت خیلی چیزها در زندگی از دست ما خارج است. در روان‌شناسی شخصیت مفهومی هست تحت عنوان "کانون هدایت" که جولین راتِر (۱۹۱۶- ۲۰۱۴)، استاد برجسته و فقید روان‌شناسی دانشگاه ایالتی اهایو، برای نخستین بار در سال ۱۹۵۴ معرفی کرد. کانون هدایت عبارت است از این که تا چه اندازه خودمان را مسئول وقایع زندگی و نتایج‌شان می‌دانیم تا چه اندازه عوامل بیرونی و خارج از هدایتمان. کانون هدایت به دو گروه درونی و بیرونی تقسیم می‌شود. فردی که دارای کانون هدایت درونی است بیشتر خود را مسئول نتایج زندگی‌اش می‌داند. در عوض شخصی که کانون هدایتش بیرونی است بخت و اقبال و عوامل خارج از کنترل را دلیل پیشامد‌های زندگی‌اش می‌داند. طبیعتا افرادی که از کانون هدایت درونی بهره می‌برند بیشتر در دام خودخدمت‌گرایی می‌افتند. مطالعات جدیدتر نشان می‌دهند افراد در فرهنگ‌های فردگرا راحت‌تر گرفتار خودخدمت‌گرایی‌ می‌شوند تا فرهنگ‌های جمع‌گرا. در فرهنگ‌های جمع‌گرا شکست و موفقیت متاثر از ماهیت جمعی اجتماع است در نتیجه افراد رفتار فرد را در ارتباط با کل جامعه نگاه می‌کنند. در مقابل در فرهنگ‌های فردگرا تاکید بر شناسایی فرد به عنوان مسئول نهایی شکست یا پیروزی است. نکته مثبت فرهنگ‌های فردگرا در مقابل قدرشناسی بیشتر از افراد است. یکی دیگر از یافته‌های مهم تحقیقات علوم شناختی حاکی از آن است که جوان‌تر‌ها بیشتر مستعد خودخدمت‌گرایی‌اند. هر چه سن بالاتر می‌رود، تجربه شخص نیز بیشتر می‌شود.تجربه بیشتر یعنی یادآوری و درک نمونه‌های بیشتری از وقایع و اتفاقات.هر چقدر ذهن نمونه‌های بیشتری در اختیار داشته باشد، بهتر می‌تواند روند مسئولیت‌پذیری را تحلیل و هدایت کند. در نتیجه با بالا رفتن سن و تجربه، میل به خودخدمت‌گرایی کاهش می‌یابد. خودخدمت‌گرایی در هر شکلی می‌تواند فرصت‌های گرانبهای رشد و آموختن را از انسان بگیرد. وقتی نقاط ضعف‌مان را درست بشناسیم و به انتقاد گوش دهیم پیشرفت می‌کنیم. اما اگر گوشمان را به هر آنچه ما را نقد می‌کند بستیم و همه مشکلات را انداختیم گردن شرایط و دیگران، دیگر چیز جدیدی درباره خودمان کشف نمی‌کنیم.
هدایت شده از سواد سایبری
تصویری که با عنوان رونمایی از دروازه اسکن سلامت در کشور امارات منتشر شده، متعلق به یک مرکز خرید در شهر بانکوک در کشور تایلند است که بدلیل عدم توانایی در تشخیص بسیاری از بیماری هایی همچون کرونا مورد تایید سازمان جهانی بهداشت قرار نگرفته است
سوگیری‌های شماره (۲۲) 💠هم‌ پوشانی‌ گرایی💠 (Shared information bias) نوعی است که اعضای جمع تمایل دارند بیشتر درباره موضوعاتی که برای همه‌ آشناست گفتگو کنند و کمتر برای موضوعاتی وقت صرف کنند که برخی اعضا از آن آگاهی ندارند. به زبان ساده، هم‌پوشانی‌گرایی گرایش به صحبت درباره اطلاعات مشترک جمع است. هم‌پوشانی‌گرایی می‌تواند پیامد‌های زیانباری در تصمیم‌گیری‌های گروهی داشته باشد. وقتی اعضای جمع اطلاعاتی را که بقیه ندارند به اشتراک نمی‌گذارند، نمی‌توان انتظار داشت تصمیمات کاملاً آگاهانه اخذ شوند. مثال: شاهرخ و دوستانش تصمیم می‌گیرند پس از اتمام کار بروند سینما. موعدش که فرا می‌رسد قرار می‌شود جمع تصمیم بگیرد چه فیلمی تماشا کنند. همه خسته‌اند و هر چه تصمیم‌گیری به درازا بینجامد زمان نیز از دست می‌رود. یکی فیلمی را پیشنهاد می‌کند و بیشتر جمع موافقت خودشان را اعلام می‌کنند. شاهرخ قبلا آن فیلم را دیده‌ است و به نظرش فیلم بدردنخوری است. برخی‌ها در این مرحله نظرشان را آشکارا اعلام می‌کنند. شاهرخ ترجیح می‌دهد به خاطر جمع چیزی نگوید. دلیل این امر گیرافتادن در دام هم‌پوشانی‌گرایی است. در مثال بالا هیچ‌گاه جواب درست و قطعی برای اینکه چه فیلمی را تماشا کنیم وجود ندارد. بحثِ سلیقه‌ است. اما شاهرخ میتوانست نظرش را بیان کند. وقتی پای توافق جمع در میان باشد احتمال هم‌پوشانی‌گرایی بالاتر میرود. گارولد استاسر، استاد روان‌شناسی دانشگاه میامی در اوهایو، و ویلیام تایتِس، استاد روانشناسی دانشگاه فنی آرکانزاس، در پژوهشی مشترک در سال ۱۹۸۵ نشان دادند که افراد وقتی در یک گروه قرار می‌گیرند بیشتر تمایل دارند در گفتگو هم‌پوشانی‌ کنند با اینکه طبیعتاً گفتگو درباره اطلاعاتی که دیگران از آن بی‌خبرند روشنگرتر است. هم‌پوشانی‌گرایی زمانی که قرار است جمع درباره موضوعی قضاوت کند و به توافق نهایی برسد شدت می‌گیرد. یک دلیل می‌تواند محدودیت زمان باشد. فرد ترجیح می‌دهد ساز مخالف نزند تا قضیه سریع‌تر جمع شود. برعکس اگر تمرکز جمع رسیدن به بهترین تصمیم ممکن و محدویت زمانی کمتر باشد، هر کس راحت‌تر نظرش را بیان می‌کند. تصمیم‌گیری جمعی دشواری‌های خاص خود را دارد. دلیل عمده دیگری که باعث هم‌پوشانی‌گرایی می‌شود اضطراب ناشی از بیان نظر متفاوت در جمع است. بیشتر افراد از اینکه مخالف جمع شناخته شوند بیزارند. به علاوه حرف زدن در جمع عده‌ای را سراسیمه می‌کند. اعضای یک جمع به شهرت‌شان در میان دیگران اهمیت می‌دهند و دوست ندارند به آبروشان لطمه‌ای وارد شود. وانگهی آنها گمان می‌کنند با بیان نظر مخالف ممکن است پیوند‌های عاطفی‌شان با دیگران در خطر قرار بگیرد. در نتیجه اطلاعات‌شان را گزینشی با دیگر اعضای جمع در میان می‌گذارند. تحقیقات متعددی نشان می‌دهند که هر چه اعضای یک جمع اطلاعات بیشتری را با دیگران در میان بگذارند تصمیمات گروهی بهتر و موفق‌تری اخذ می‌شود. راهکارهای مهمی که به این امر کمک می‌کند عبارتند از: 🔹اختصاص زمان بیشتر به بحث وگفتگو درباره تصمیم جمعی 🔹 اجتناب از بحث‌های کلی 🔹اهمیت دادن به تنوع نظرات و گفتگو درباره موضوعات جدید برای اجتناب از تکرار با به کارگیری این راهکارها و با تمرین بردباری در برابر نظرات مخالف و منتقد می‌توان امیدوار بود فرد دیگر مجبور نباشد برای رسوا نشدن همیشه همرنگ جماعت باشد. گوناگونی رنگ‌ها به زیبایی گروه می‌افزاید.
سوگیری‌های شناختی شماره (۲۳) 💠دوام‌ نگری💠 (Survivorship bias) نوعی است که ذهن فقط نمونه‌های موفق یک پروسه را در نظر می‌گیرد و در نتیجه در داوری موقعیت ، خطا می‌کند. مثال یک: بهمن گمان می‌کند آموزش کامپیوتر تجارت خوب و پردرآمدی است. در نتیجه به این می‌اندیشد که یک مؤسسة آموزش کامپیوتر افتتاح کند. مشکل بهمن اینجاست که فقط نمونه‌های موفق را دور و برش دیده است. او هرگز از افراد زیادی که تجارتشان شکست خورده چیزی نشنیده است. مثال دو: حامد بیست سال است که ماشینش را سوار می‌شود. او معتقد است خودروهای قدیمی خیلی بهتر از ماشین‌های جدید هستند. دلیلش هم ماشین خود او است که مثل ساعت کار می‌کند. در اینجا حامد در اثر دوام‌نگری فقط نمونه موفق خودش را معیار قرار می‌دهد و مدل‌های مشابه خودرویش را حساب نمی‌کند که از رده خارج شده‌اند. به علاوه تعمیر و نگهداری منظم خودش را دست کم می‌گیرد. مطالعه و بررسی تجارب دیگران میتواند کمک زیادی به افراد تازه کار بدهد ، اما این بررسی باید جامع بوده و تمام جوانب ، از جمله هزینه هایی که آن شخص پرداخته ، شرایطی که در آن اقدام کرده و شکسته ها و خسارتها ، را در نظربگیرد. دوام‌نگری یکی از آفات تحلیل‌های کلان مالی است. زیرا گاهی اوقات به باورهای بسیار خوش‌بینانه‌ای می‌انجامد. به عنوان نمونه گاهی اوقات در تحلیل عملکرد مالی موفق اقتصاد یک شهر در طول ده سال، دوام‌نگری باعث می‌شود تحلیل‌گر ، تمام شرکت‌هایی را که دیگر نیستند از محاسبات حذف کند. از دیگر پیامدهای دوام‌نگری باور غلطی است مبنی بر اینکه موفقیت یک شخص یا گروه حتماً وابسته به ویژگی‌های خاصی بوده که آن فرد یا گروه داشته و نقش بخت و اقبال در آن صفر در نظر گرفته می‌شود، در حالیکه شانس در هر موفقیتی نقشی - ولو کم - دارد. دوام‌‌نگری در پیش‌بینی‌های پزشکی نیز می‌تواند نتایج گرانبهایی در پی داشته باشد. وقتی بیماری مهلکی تشخیص داده می‌شود نوبت به پیش‌بینی می‌رسد. در اینجا بیمار لازم است بداند حدوداً چقدر فرصت زندگی دارد. خیلی اوقات در اینگونه پیش‌بینی‌ها بیمارانی که بلافاصله پس از تشخیص درگذشته‌اند به حساب نمی‌آیند. در نتیجه ممکن است پیش‌بینی دقیق نباشد. دوام‌نگری خود را در بخش "خدمات مشتریان" نیز نشان می‌دهد. مطالعات حکایت از آن دارد که بسیاری از مشتریان در صورت نارضایتی سخنی نمی‌گویند. مدیران هم علاقه دارند به کسانی بیشتر توجه کنند که صدای نارضایتی‌شان بلند است. در نتیجه کمر همت به کسب رضایت آنان می‌بندند. این در حالیست که گروه نخست ممکن است دیگر شانسی به آن شرکت ندهند و از خرید بیشتر از آن سازمان صرف نظر کنند. دوام‌نگری اینجا باعث می‌شود فقط به آنانی توجه شود که موفق می‌شوند صدایشان را بلند کنند و دیگران اصلاً به حساب نیایند و در نتیجه سازمان ضرر کند.
⭕️جنگ توییتری چین و آمریکا 💢توییتی از آقای لیجان منتشر شد مبنی بر انتشار ویروس از سمت آمریکایی ها و عنوان ایشان سخنگوی وزارت خارجه چین معرفی شد اما معاون سخنگوی وزارت خارجه چین است نه سخنگو. او ۲۴ فوریه یعنی حدود ۲۰ روز قبل معاون سخنگو شده. قبل از این پست کارمند سفارت چین در پاکستان بوده است. 🔻بحثی را هم که مطرح کرده در جدال توئیتری با آمریکایی ها است که چین را متهم می‌کنند به ساخت ویروس و اشاعه عمدی آن. لینک توییت 🔺پس سخنان ایشان خانم هوآ(سخنگو وزارت خارجه چین) نیز سخنان دکتر رابرت ردفیلد، مدیر مرکز مقابله با بیماری‌های آمریکا، در کنگره را بازنشر کرده. 👤دکتر ردفیلد می‌گوید که بعضی کسانی که قبلاً فوت کردند و مرگشان آنفلونزا تشخیص داده شد درواقع کروناویروس داشتند. این بدان معناست که کروناویروس منشاء چینی ندارد و قبلش در آمریکا بوده و احتمالاً با تیم ورزشکاران ارتش آمریکا وارد ووهان شده. لینک توییت 💢بدیهی است اگر دولت چین مستنداتی داشت که شیوع کروناویروس کار آمریکاست خیلی جدی و از طریق مقامات بالا و حتی در اجلاس شورای امنیت سازمان ملل مطرح می‌کرد نه اینکه یک کارمند وزارت خارجه در توئیتر مطرح کند. البته او هم مبهم حرف زده و حرف اصلی درباره منشاء ویروس است که از چین است یا تیم ورزشی ارتش آمریکا در مسابقات اکتبر ووهان با خودشان از آمریکا آورده‌اند و سوقات آمریکاست. 🔺صرفا این اظهارنظرها نوعی جنگ روانی است برای اقناع افکار عمومی و تحت فشار قرار دادن دولت آمریکا بعنوان کشورمهاجم در جنگ بیولوژیکی است
⭕️جنگ توییتری چین و آمریکا 💢توییتی از آقای لیجان منتشر شد مبنی بر انتشار ویروس از سمت آمریکایی ها و عنوان ایشان سخنگوی وزارت خارجه چین معرفی شد اما معاون سخنگوی وزارت خارجه چین است نه سخنگو. او ۲۴ فوریه یعنی حدود ۲۰ روز قبل معاون سخنگو شده. قبل از این پست کارمند سفارت چین در پاکستان بوده است. 🔻بحثی را هم که مطرح کرده در جدال توئیتری با آمریکایی ها است که چین را متهم می‌کنند به ساخت ویروس و اشاعه عمدی آن. لینک توییت 🔺پس سخنان ایشان خانم هوآ(سخنگو وزارت خارجه چین) نیز سخنان دکتر رابرت ردفیلد، مدیر مرکز مقابله با بیماری‌های آمریکا، در کنگره را بازنشر کرده. 👤دکتر ردفیلد می‌گوید که بعضی کسانی که قبلاً فوت کردند و مرگشان آنفلونزا تشخیص داده شد درواقع کروناویروس داشتند. این بدان معناست که کروناویروس منشاء چینی ندارد و قبلش در آمریکا بوده و احتمالاً با تیم ورزشکاران ارتش آمریکا وارد ووهان شده. لینک توییت 💢بدیهی است اگر دولت چین مستنداتی داشت که شیوع کروناویروس کار آمریکاست خیلی جدی و از طریق مقامات بالا و حتی در اجلاس شورای امنیت سازمان ملل مطرح می‌کرد نه اینکه یک کارمند وزارت خارجه در توئیتر مطرح کند. البته او هم مبهم حرف زده و حرف اصلی درباره منشاء ویروس است که از چین است یا تیم ورزشی ارتش آمریکا در مسابقات اکتبر ووهان با خودشان از آمریکا آورده‌اند و سوقات آمریکاست. 🔺صرفا این اظهارنظرها نوعی جنگ روانی است برای اقناع افکار عمومی و تحت فشار قرار دادن دولت آمریکا بعنوان کشورمهاجم در جنگ بیولوژیکی است