💠
انقلاب پیروز شده و ساختارهای سیاسی و نظامی و فرهنگی کشور هنوز شکل نگرفته بود. در میان شعارها و چند دستگیها، عدهای انقلابی بیست و دو سه ساله، پرشور و آرمانگرا، در دورهمیهای مسجدشان اتاقکی به نام «امور تربیتی» راه انداختند و اسمشان شد مربی پرورشی و تربیتی. هیچ کدامشان زیر بار مسئولیت نمیرفتند و پستها را به هم تعارف میکردند. نه به این دلیل که نمیتوانستند؛ چون یقین داشتند دیگری بهتر است و این بار را بهتر به مقصد میرساند. اوایل، فعالیتهایشان به مدرسه محدود بود و سر و کله زدن با گروهکهایی که خودشان را صاحب انقلاب میدانستند و در مدرسه دنبال پایگاه میگشتند. مخالفان انقلاب فهمیده بودند راه به انحراف کشاندن انقلاب، از مدرسه می گذرد؛ پس به سراغ مدیران مدارس میرفتند و با وعدههای دروغین، آنها را فریب میدادند. مربیان پرورشی باید از حریم مدرسه حراست میکردند و جلوی سنگاندازیهای آنها میایستادند. همه چیز خوب پیش میرفت تا اینکه اولین هواپیمای عراقی، دیوار صوتی اهواز را شکست و زنگ دفاع به صدا درآمد...
💠کتاب #آش_پشت_جبهه، روایت مربیان پرورشی دهه شصت
💠به کوشش سید محمد آل عمران، زینب بابایی و زهرا قراچه
💠به قلم آسیه طافی
🆔@resanebidari_ir
مرکز فرهنگی رسانه بیداری🇵🇸
💠
#گزارش_تصویری
.
.
💠آئین رونمائی از کتاب #آش_پشت_جبهه، روایت مربیان پرورشی دهه ۶۰💠
🆔@resanebidari_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠
.
.
📽🎬 کلیپ ویدئوی تصویری آئین رونمائی از کتاب #آش_پشت_جبهه
|روایت مربیان پرورشی دهه ۶۰ اهواز|
.
.
#کتاب
#پشتیبانی
#فعالیت_پرورشی
#مربیان_پرورشی_مدارس
🆔@resanebidari_ir
💠 #تیغ_غیرت
اینجا ایران است. سرزمینی که هر قطعه ای از آن عشق را به گونهای تکلم می کنند. هر کدام از ما، در قوم و ایلمان، رنگی به تن داریم و با آن رنگ شناخته میشویم. گرچه حالا همه سیاه پوش عزای حرم شاهِ چراغیم. ایرانی شریف است. آرام است. متواضع است اما وای بر روزی که سیاه پوش شویم. همه جهان میدانند ایرانی داغ که بر جانش بگذارند، شمشیر داغی میشود که دشمن سنگ دل را میشکند. و وای بر لحظه ای که ایرانی اشک بریزد. که اشکش اشک حماسه ست مانند اشکی بر حسین میریزد. اشکی که حماسه برپا میکند و طول تاریخ را در مینوردد. ما میان خودمان همهمه داریم اما در مقابل دشمن مشتی هستیم یکصدا و تیغی هستیم بران. به قول شاعر:
ما تیغ غیرتیم که از هرچه بگذریم
از انتقام خون تو هیهات بگذریم
#محمد_علی_بخشی
#شاهچراغ
🆔@resanebidari_ir
به دختری فکر میکنم که هنوز ندارمش.
اما حتما من را مادر صدا میکند.
به روزی که اولین 《 روسری 》اش را هدیه میدهم!
اگر بپرسد چیست و چرا؟
چشم بر دنیای کودکانهاش میبندم.
مگر خون دخترک من از خون 《 آرتین 》
رنگین تر است؟
دستهای کوچکش را می.گیرم و میبرمش حرم شاه چراغ.
میگویم مادر جان خوب نگاه کن!
در و دیوار و کاشیها را خوب نگاه کن که رد خون تا همیشه اینجا راه میرود.
میگویم چراغانیهای شاه چراغ دیگر هیچوقت مثل قبل از آبان ۱۴۰۱ هجری شمسی نشد!
درست مثل گوهرشادی که از 1314 هجری شمسی دیگر شاد نشد.
میگویم رمز این عملیات زن بود و 《روسری》 و هویت زنانه.
و احتمالا دیگر نتوانم حرفهایم را روی دامن دخترکم بریزم. احتمالا یاد نگاه آرتین باز هم راه گلویم را ببندد.
#فرانک_صف_آرا
🆔 @resanebidari_ir
💠قاسم صرافان
در دینشان، عشق علی شرک است، سوزاندن اطفال، توحیدست
رحمان کجا؟ شیطان بیرحمی است، ربی که وهابی پرستیدهست
انگار از آیات قرآنش، از آن خدای مثل شیطانش
از سیره و سبک بزرگانش!! جز فتنه و آتش، نفهمیدهست
مفت است پیش مفتیاش جانها، فتوای کشتار مسلمانها
شیخی که رحمت را، ولایت را، از معنی آیات دزدیدهست
سر میبُرد، از هر که سر خم کرد، بر آستان عشقِ وجهالله
سر را ولی مثل سگان هر روز، بر چکمهی ارباب ساییدهست
قرآنِ روی نیزه را خواندهست، سرمستِ تیر حرمله ماندهست
با «هند»، مشروب و جگر خوردهست، با شامیان، تا صبح رقصیدهست
در این جهانی که عمو سامش، دم میزند از صلح، معلوم است
خدمتگزار «لات» هم خود را، خدمتگزار کعبه نامیدهست
هی چنگ میاندازد و انگار با کودکان هم بر سرِ جنگ است
این گرگ اگر وحشیتر از پیش است، یعنی که بیش از پیش ترسیدهست
موجی خروشان از عدن آمد، بوی خوش عشق از یمن آمد
امروز اویسی کز قَرَن آمد، مانند سلمان، سر تراشیدهست
مستضعفان و صالحان بیشک، میراث داران زمین هستند
بگذار این شب بگذرد، فردا از آنِ فرزندان خورشید است
🆔 @resanebidari_ir
💠قساوت تجزیه طلب
بعد از انقلاب هر گوشه کناری ضدانقلاب و منافقی مانند قارچ سردرمیآورد. از خلق مسلمان حمیدیه و شادگان بگیر تا قشقاییهای شیراز و کوموله ودموکرات در کردستان.
هرجا هم منافقی بود، صفرعلی را آنجا پیدا میکردی.
با بلندشدن حزب کومله و دموکرات در کردستان در اهواز نماند با وجود مخالفت شدید خانواده با اولین گروه اعزامی از اهواز به فرماندهی جانباز محمدرضا بلالی که اسم گروه اعزامی نیز به اسم ایشان شناخته شد خود را به کردستان رساند.
همان روزها، تازه برایش به خواستگاری رفته بودم اتاقی را برایش رنگآمیزی کردم و درحال جاروکشیدن بودم که در چارچوب در اتاق دیدمش گفتم:
- صفرعلی قبل اینکه دیوارها دوباره باد کنن و خراب بشن دست زنت رو بگیر و بیار که این دیوارها عکسات رو خراب نکنن.
خندید و گفت:
-تا این انقلاب را سروسامان نگیره سروسامان نمیخوام.
این را گفت و رفت.
صدام شروع به بمباران کردن بیست و چهارمتری کرده بود. از پاوه تماس گرفت و گفت مراقب خودمان باشیم خبر عملیات همان شب را نیز داد خداحافظی کردیم.
فردا در عملیات بچههای بلالی محاصره شدند با استراتژی خاصی سه نفر از بچهها یعنی صفرعلی و ابراهیم جمالی و چهارمحالی راه را برای عقبنشینی بچهها باز کردند اما خودشان نتوانستند برگردند. بعد از مدتی به دلیل خستگی و ضعف زیاد به خانه ای در یکی از روستاها پناه میبرند اما آنها شهید صفرعلی لاری زاده و شهید جمالی را به ازای ۲۰۰۰هزار تومان پول به حزب دموکرات تحویل دادند.
صفرعلی ۱۱ماه اسیر بود. تمام این مدت را شکنجه شد و از او برای ساخت زندانشان بیگاری کشیدند. آخر سر دموکراتها ۴ بار به او اماننامه دادند، اما صفرعلی همهشان را رد کرد، حتی وقتی به او گفتند از امام برائت بجو و فحاشی کن قبول نکرد و زجر بریدن زبان را به جان خرید و سپس به طرز وحشیانهای بینی و سرش را بریدند و سوزاندند.
۸ تیرماه ۱۳۶۰ جسدش را در جادهای پیدا کردند.
بعد از دیدن جنازه اش دچار فراموشی شدم. تا مدتها فراموشي داشتم و به مرور حافظهام را بدست آوردم هنوز هم لباس سبز پاسداران حالم را دگرگون میکند.
راوی: #کبری_لاری_زاده، خواهر #شهید_صفرعلی_لاریزاده
تنظیم خاطره: #سحر_همه_کسی
🆔 @resanebidari_ir
هدایت شده از عمار خوزستان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠داعش بدتره یا کومله؟
روایت خانم لاریزاده از اتفاق عجیب...
🆔 @resanebidari_ir
💠خدا رضاخان را بیامرزد!
✅حاشیه نوشتی بر کتاب ننگ سالی
معمولا عادت ندارم کتابی خارج از نوبت کتابهایی که به ترتیب برای خودم در نظر گرفتهام بخوانم اما این بار قضیه متفاوت شد. اولین چیزی که جذبم کرد طرح جلد بود. زنی چادر به سر که در محاصره دو آژان اسبسوار قرار گرفته با عنوان « ننگ سالی» که ذهن کنجکاو را درگیر کرد:کدام سال منظورش است؟! تا در نهایت رد چشمانم رسید به توضیح روی جلد که میگفت این کتاب خاطرات مردم محله علی قلی آقای اصفهان از دوران کشف حجاب، ممنوعیت روضه و قحطی است. ماجرا دست روی سه نقطه از تاریخ معاصر ایران گذاشته که نه تنها تاکنون به آنها پرداخته نشده بلکه به جرات میتوان گفت مغرضانه سانسور شدهاند...
بعد از اینکه مقدمه فائزه درهگزنی با ادبیات اواخر قاجاری را که به زیبایی به نگارش درآورده خواندم، وارد فصل اول با عنوان «پرده نشین» شدم که ناگفتههایی از دوران کشف حجاب را بازگو کرد و بلافاصله سراغ خاطرات دیدهها و شنیدههای راویان رفت. فصل دوم با عنوان «شاهنشین» با توضیحی درباره ناگفتههایی از روزهای ممنوعیت روضه شروع شد و سپس به روایت مصداقهای از این ادعا پرداخت. نهایتا فصل سوم هم با عنوان «خاک نشین»، با ناگفتههایی از روزهای قحطی همهگیری که اجنبیها در هر دو جنگ جهانی با وجود اعلام بیطرفیمان، گریبان گیرمان کردند خاتمه یافت.
دوست ندارم حتی اندکی از خاطرات این کتاب را که توسط انتشارات راهیار منتشر شده در این نوشتار بازگو کنم. بلکه دوست دارم تا خودتان حین خواندن مثل من با اشکهایتان خلوت کنید. فقط به همین مقدار بسنده میکنم که هر کس، با هر عقیده و مسلک، این کتاب را بخواند، از این به بعد اگر چندباری هم از سر ناآگاهی گفته بود: خدا رضاخان را بیامرزد که چنین کرد و چنان کرد، از این به بعد میگوید: رحمت بر مومنین و مومناتی که در آن سالها جان دادند اما نگذاشتند حجاب و ناموس ایران مسلمان به یغما برود. نگذاشتند روضههای کوچک خانگی حتی فقط با وجود همان زن و شوهر خانه به وقت کله سحر هم تعطیل بشود. پس هزاران بار لعنت بر رضاخان و اجنبیهای بدخواه همیشه در لباس خیرخواه.
🖋 #علی_هاجری
🆔 @resanebidari_ir
💠*پیامآور عاشورا*
بار اول که دیدمش عجیب مهرش بر دلم نشست
انگار سالها بود که میشناختمش!
مانند نامش پراز مهر بود و گذشت...
وقتی وسط مصاحبه صدایش بالا رفت، نگرانش شدم !
از اوضاع این ماه اخیر میگفت...
تاکید داشت بر نیت و مرام برادر شهیدش؛
نابخردی، ناآگاهی، و وطنفروشی مردم.
حرفهایش رنگ و بوی زمانشناسی، دشمنشناسی، عقیله بودن و روشنگری حضرت زینب (س) را داشت... .
ابتدا گمان کردم دلش خون است و میخواهد دلش را خالی کند!
اما وقتی وسط آنهمه دادو فریاد، رفت سراغ وصیتنامه؛
و تکه لباس جامانده از برادرش را آورد...
تازه فهمیدم چقدر دلتنگ است!
دلتنگ تکیهگاهی که دیگر اورا نداشت...
"درد دل من ز حد گذشتهست
جانم ز فراق بیقرار است"
حس کردم وسعت دلتنگیاش به اندازهی تمام خواهران شهدا بود...
اما به زبان نمیآورد تا شرمندهی صبر و عزت حضرت زینب نباشد...
تا بر سر پیمانش بماند و بتواند همیشه ادامه دهندهی راه و آرمان شهدا باشد؛
بالاخره همیشه دلسوزانهترین حرفها و موعظههای برادران برای خواهرانشان است،
پس خواهران شهید بهتر از هر کسی میدانند او برای چه اهدافی در مسیر شهادت قدم گذاشته است... .
#حاشیه_مصاحبه
#گفتگوبا_مهری_اسماعیلی
#محقق: مریم خسرجی تبار
@resanebidari_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠مردم ایذه درباره اتفاقات دو روز گذشته چه میگویند؟
🆔 @resanebidari_ir
💠آیا کسی میداند پنجاه و دو نقطه یعنی چه؟
به رسانه بیداری بپیوندید
🆔 @resanebidari_ir
💠52 نقطه، 52 یادمان
پلان 1
15 آذر 1365، اهواز، ساعت 10:25 صبح، 8 فروند هواپیما، تصفیه خانه شماره 1 آب، انبار زاج، انبار آهک، 8 شهید از کارکنان سازمان آب.
هدف: تست سیستم ضد هوایی اهواز.
پلان 2:
عصر همان روز، 30 فروند هواپیما، به مدت40 دقیقه، بمباران 52 نقطه از مناطق شهری اهواز، بیش از 200 شهید، تخریب کامل بیش از 70 خانه و مرکز تجاری
نظر کارشناسان: شدیدترین بمباران هوایی در طول 8 سال دفاع مقدس
آیا کسی میداند این 52 نقطه کجاست؟ آیا کسی شهدای این حادثه را میشناسد؟ تاکنون چند کتاب در رابطه با این حادثه منتشر شده است؟ تاکنون چند یادواره برای این حادثه برگزار شده است؟ تاکنون چند فیلم مستند از این حادثه ساخته شده است؟ تاکنون چند فیلم سینمایی یا سریال برای این حادثه ساخته شده است؟ تاکنون چند داستان کوتاه و بلند درباره این حادثه نوشته شده است؟ تاکنون چند گزارش رسانهای برای این حادثه منتشر شده است؟ برای ثبت این روز در تقویم ملی ایران چه کاری انجام شده است؟ چند نفر از جوانان متولد شده بعد از جنگ در اهواز چیزی درباره این حادثه شنیدهاند؟ چقدر در مدارس اهواز درباره این حادثه صحبت شده است؟ چقدر در دانشگاههای اهواز درباره این حادثه طرح بحث شده است؟
امروزه حداقل کاری که میشود برای ثبت حوادث تاریخی شهر جهت ماندگاری در حافظه نسلهای بعدی و گرامیداشت یاد از دسترفتگان کرد، نصب المانها و یادبودهای متناسب با هر موضوع در انزار عمومی و جلوی دیدگان مردم است. 37 سال از این حادثه میگذرد اما دریغ از شناسایی و نصب یک المان یا یادبود در یکی از این 52 نقطه!
به راستی چرا شدیدترین بمباران هوایی کشور در طول 8 سال دفاع مقدس یک المان هم ندارد؟! آن هم در پایتخت دفاع مقدس که در تمام 8 سال جنگ مورد هجوم همه جانبه زمینی و هوایی بوده است. آیا 37 سال زمان کمی برای شناسایی این 52 نقطه بوده است؟! آیا 37 سال زمان کمی برای ساخت المان و یادبود و نصب آنها در این 52 نقطه بوده است؟! آیا 37 سال زمان کمی برای ساخت آثار هنری، ادبی و رسانهای درخوری برای شناساندن این حادثه عظیم در سطح استانی و ملی بوده است؟! یا مساله چیز دیگریست؟....
پ.ن: این مزار شهدای گمنام حاضر در بهشتآباد اهواز است که همان شهدای 52 نقطه بمباران شهری هستند که به علت شدت حادثه شناسایی آنها امکانپذیر نبوده و به صورت گمنام دفن شدهاند و بسیاری از مردم و مسئولان شهر این را نمیدانند. در واقع این تنها اثر موجود از حادثه 52 نقطه است که حتی تابلویی هم جهت معرفی به مردم ندارد.
#علی_هاجری
🆔 @resanebidari_ir
Rayat & Revayat_compressed.pdf
13.67M
✍ #روایت_حجاب چه چیزی را میخواهد روایت کند؟
«دقیقتر که به مسأله حجاب نگاه میکنیم، یک پدیده چند وجهیِ پیچیدهی غامض را مشاهده میکنیم که از هر طرف به آن پرداخته میشود، وجه جدید و جنبهای متناقض از طرف دیگر آن بیرون میزند؛ گاهی آنقدر مسئله حجاب ذوابعاد میشود که از بیم عدم جامعنگری و پرهیز از نگاههای یکجانبه، لاجرم بهتر است سکوت کرده و فقط شنونده و خوانندهی ماجراهای پیرامون آن بود. اختیاری یا اجباری بودن حجاب، وابستگی یا عدم وابستگی حجاب به مقوله اقتصاد، جواز یا عدم جواز تسامح حکومت در برابر بیحجابی در شرایط فعلی، ... همه اینها ما را به این تصمیم رساند که چهارمین شماره نشریه رایات و روایات را به درنگ کردن و اندیشیدن و نوشتن حول مسئله حجاب اختصاص دهیم. در این شماره، شماری از اندیشهورزان حوزه زنان و صاحب نظران مسائل فرهنگی مرتبط با حجاب به بیان دیدگاههای خود پرداخته و فرصتی برای درک بهتر و پاسخگویی به چالشهای مسئله حجاب فراهم آوردهاند. به قدر استطاعت تلاش کردهایم پردهای از چهره فریضهی حجاب اسلامی بالا بزنیم و یک بینش قابل دفاع را در اختیار مخاطبان قرار دهیم. اللهم وفقنا لما تحب و ترضی...»
🔴شماره چهارم نشریه رایات و روایات منتشر شد:
با قلم و کلام اساتید و نویسندگان
دکتر ابوالفضل اقبالی
حجتالاسلام احمد فرحانی
حجتالاسلام رضا افشار
دکتر معصومه نصیری
حامد ملحانی
مریم اردویی
فاطمه ترکاشوند
و...
سردبیر: زهرا محسنیفر
مدیر مسئول: شهرام رستمیفر
دبیر تحریریه: رها عبداللهی
صاحب امتیاز: رسانه بیداری
📖مجله #رایات_و_روایات
https://eitaa.com/joinchat/586285194C6b2170161b