💢يادداشت خواندني دکتر عليرضا زاکاني/ منافقي که حرّ مرصاد شد💢
✅بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، سازمان منافقين باتجربه پيشين بهسرعت به جمعآوري اسلحه و گسترش شبکه انساني سازمان پرداخت. يکي از اقدامات آنان براي ايجاد تشکيلات فراگير، ايجاد کانونهاي محلّات بود. در اطراف ميدان خراسان - محله زندگي دوران جوانيام- کانون بشارت وابسته به اين سازمان مسئول جذب بخشي از جوانان جنوب شهر بود. مسئوليت اين کانون را آقاي ابوالفضل نقّاد – پدر ايشان جانباز قيام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ هستند – داشت. کانون بشارت در کوچه جنب داروخانه رازقي در خيابان خراسان به محلي براي فعاليت منافقين تبديلشده بود.
پس از شورش خياباني ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، ابوالفضل نقّاد دستگير و روانه زندان شد. در گفتوگوهاي نيروهاي انقلابي با اعضاي سازمان منافقين در زندان که در راستاي آشکارسازي چهره واقعي اين سازمان بود، ابوالفضل نقّاد در سال ۱۳۶۱ توبه کرد و از زندان آزاد شد و در تکاپو براي حضور در فعاليتهاي انقلابي بسيج در مسجد همتآباد برآمد.
حسّاسيتهاي خاص آن دوران نسبت به مسئله نفوذ سازمان منافقين در نهادهاي انقلابي و سابقه حضور ابوالفضل نقّاد، باعث شد که برادران عزيزي همچون محمّد مو گويي و علي شمسيان نسبت به حضور ايشان با ديده ترديد بنگرند– هر دو بزرگوار در سال ۱۳۶۲ شهيد شدند- ابوالفضل نقّاد با آگاهي از چنين برداشتي به ما گفت: «ميدانم، ميترسيد که همچنان به عقيده پيشين و همسو با منافقين باشم، اما من خطّاطي بلد هستم و با کمک امکانات شما ميتوانم شعارهاي انقلابي و سخنان حضرت امام خميني را بر روي ديوارها بنويسم، به اين صورت از مسجد نيز خارج هستم و خيال شما راحت خواهد بود که از اظهار علاقه ام براي کار در بسيج قصد سوءي ندارم. » پس از مدتي ابوالفضل رهسپار جبهه شد و در همين اثنا ازدواج کرد.
من در عمليّات بيتالمقدس چهار(عيد سال ۶۷) در اطلّاعات و عمليّات بودم و بهصورت اتفاقي پشت ارتفاعات تيمورژنان برادر عزيزم ابوالفضل را ديدم؛ اين چهره مؤدّب و کتابخوان بسيار غمزده بود؛ دليلش را پرسيدم؛ گفت: « در دوراهي سختي گرفتار شدم؛ بيشتر زمانها در جبهه هستم، برخيها گفتند بايد بين حضور در جبهه و همراهي با همسرم يکي را انتخاب کنم» پرسيدم چکار ميکني؟ بهسرعت پاسخ داد: « مشخصه در جبهه خواهم ماند.» - البته همسر محترمشان هميشه با ايشان زندگي کرد- پسازآن ابوالفضل نقّاد در لشگر باقي ماند؛ مرداد ۱۳۶۷ در عمليات مرصاد و در مبارزه با سازمان منافقين – که روزگاري آنان را حمايت ميکرد- در اسلام آباد غرب مزد توبه و مجاهدت در صراط مستقيم را با شهادت گرفت. حرّ انقلاب اينگونه نداي ارجعي الي ربک را شنيد و بهاي بهشت را اينگونه با انجام امتحانات سخت پرداخت کرد.
در دهه شصت سازمان منافقين با تحليل اشتباه از وضعيت کشور شورش خياباني و ترور مردم و مسئولان را آغاز کرد. در آن دوران با مجاهدات شهيد لاجوردي زندان محل بازگشت افراد فريبخورده بود و بسياري از افراد توبه کردند و از زندان آزاد شدند و حتي افرادي که همچنان بر نظرات خود پافشاري ميکردند ولي اهل توطئه و انتقام نبودند با نگاه اغماض به آنان نگريسته ميشد.
در اين ميان افرادي باقي ماندند که بر نفاق پافشاري ميکردند و اهل توطئه عليه مردم بودند - همزمان با عمليات سازمان منافقين در فروغ جاويدان، برنامه ريزي و هماهنگي براي آشوب زندانها داشتند – حضرت امام(ره) دستور تشکيل هيات قضايي سه نفره را صادر نمودند و فرمودند اين هيئت از افراد مجرم و زنداني منافق پرسوجو کرده و بر اساس اظهارات خود آنها قضاوت نمايند.
اگر فرد منافق اصرار به ادامه مقابله با انقلاب اسلامي و مردم و همراهي با دشمنان اين کشور دارد مجازات شود و اگر فقط به زبان، همراهي با منافقين را رد ميکند مجازات نشود. اين نهايت لطف به قاتلان و همراهان آناني بود که هفده هزار بيگناه ايراني(توضيحات: منافقين ۱۲۰۰۰ نفر را در ايران شهيد کرده اند) را کشته بودند و باز در خدمت صدام به ايران حمله کرده بودند.
مطمئناً سازمان منافقين الگو و پدران داعش امروزند؛ آنان سه دهه قبل مثل داعش عمل می کردند، ولی برخي از افراد در جهت مظلومنمايي اين سازمان برآمده و چشم خود را بر جنايت هاي ايشان که هنوز ادامه دارد بسته اند؟
سالياني است که خط تحريف تاريخي رخدادهاي انقلاب اسلامي در کشور در تکاپو براي جابهجايي شهيد و جلّاد است. نسل جوان نيازمند آگاهي عمومي و مطالعات بيشتر است. بايد در قالب کتاب، نشريات و فيلم (مثل فيلم ماجراي نيمروز) به جامعه آگاهي داد و پيگيري حقوقي جنايات منافقين را در مجامع حقوقي داخلي و بين المللي داشت. امري که پيرامون آن بسيار کوتاهي شده است.
7.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆🎬 حاج محمّدرضا طاهري_ رسمه که عيد غديرو میگن که عید سیداست...؛ [در مورد امام زمان].
🌹 تقدیم به غریب ترین سید عالم، حضرت صاحب الزمان علیه السلام.💐
22.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬نماهنگ زیبای «صبح غدیر».
🎤با صدای علی اکبر قلیچ.
عیدتون مبارک.❤️💐
💐❤️۱۱ مرداد ۱۴۰۰، صد و دوازدهمین سالگرد شهادت مظلومانه عالم مجاهد، شهید شیخ فضل الله نوری
💔🖤روضه قتلگاه شيخ فضل الله نوري
...جالب این جاست كه وقتی محاكمه صورت می گرفت، در بیرون مشغول آماده سازی جایگاه اعدام وی بودند. هنگامی كه می خواستند او را برای اعدام ببرند، اجازه ی خواندن نماز عصر را به وی ندادند و ایشان را به سوی جایگاه اعدام راهنمایی كردند. وقتی به در نظیمه رسید، رو به آسمان كرد و گفت: افوّض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد،
و حدود یک ساعت و نیم به غروب روز سیزده رجب ۱۳۲۷ قمری(روز ولادت حضرت امیرالمومنین) باقی بود. وقتی به پایه ی دار نزدیک شد، برگشت و مستخدم خود را صدا زد و مهرهای خود را به او داد تا خرد كند، مبادا بعد از او به دست دشمنانش بیفتد و برای او پرونده سازی كنند. پس از آن عصا و عبایش را به میان جمعیت انداخت و روی چهارپایه رفت و قریب ده دقیقه برای مردم صحبت كرد و فرمود:
خدایا، تو خودت شاهد باش كه من آنچه را كه باید بگویم به این مردم گفتم خدایا تو خودت شاهد باش كه من برای این مردم به قرآن تو قسم یاد كردم، گفتند قوطی سیگارش بود.
خدایا تو خودت شاهد باش كه در این دم آخر باز هم به این مردم می گویم كه مؤسس این اساس لامذهبین هستند كه مردم را فریب داده اند، این اساس مخالف اسلام است. محاكمه ی من و شما مردم بماند پیش پیغمبر محمد بن عبدالله(صل الله علیه و آله وسلم). آن گاه عمامه را از سر برداشته و فرمود:
از سر من این عمامه را برداشتند، از سر همه بر خواهند داشت.
در آستانه ی اعدام یكی از رجال وقت با عجله برای او پیغام آورد كه شما این مشروطه را امضا كنید و خود را از كشتن برهانید و او در جواب فرمود:
دیشب رسول خدا را در خواب دیدم، فرمودند:
فردا شب مهمان منی. من چنین امضایی نخواهم كرد
طناب دار به گردن وی انداخته شد و لحظاتی بعد پیكر بی جان وی برفراز دار باقی مانده بود. دسته موزیک شروع به نواختن كرد و مردم از جمله پسر شیخ كف می زدند و شادی می كردند. و چه بی احترامی هایی كه به بدن بی جان شیخ نكردند. پس از این که آقا، جان به جان آفرین تسلیم کرد، دسته موزیک نظمیه پای دار آمد و همان جا وسط حلقه شروع کرد به زدن. مجاهدین با تفنگهایشان همین طور می رقصیدند. شنیدم که بعضی ها می گفتند: "شیخ فضله به درک رفت!" از بالای ایوان نظمیه یک کسی فریاد کشید و به مردم گفت: "همچنین دست بزنید که صدایش توی سفارت به گوشش برسه!" یعنی به گوش محمدعلی شاه.
در اثر تلاطم و طوفان که دائماً پیکر را بالای دار تکان می داد، یک مرتبه طناب از گردن آقا پاره شد و بدن پاک او به زمین افتاد!
پیکر شیخ شهید را آوردند توی حیاط نظمیه، همه می خواستند خود را به بدن او برسانند؛ دورش را گرفتند؛ آن قدر با قنداقه تفنگ و لگد به نعش آقا زدند که خونابه از سر و صورت و دماغ و دهنش روی گونه ها و محاسنش سرازیر شد. هر که هرچه در دست داشت می زد؛ آنهایی که دستشان نمی رسید، تف می انداختند. یک مرتبه دیدم یک نفر از سران مجاهدین، مرد تنومند و چهارشانه ای بود، وارد حیاط نظمیه شد. جلو آمد و بالای بدن بی جان شهید ایستاد، این بی حیا هنوز نرسیده، جلوی همه دکمه های شلوارش را بازکرد و روبروی این همه چشم شُر شُر به سر و صورت آقا....
سپس یک مردی با لباس مشکی وارد شد، عصا به دست، مقابل سر آقا ایستاد؛ با عصار چادر نماز را از روی آقا پس زد و همین طور که تماشا می کرد به ترکی فحش نثار آقا می کرد. این شخص شارژدافر از سفارت عثمانی بود؛ او هم رفت!
👈انتقال مخفیانه پیکر پاک شهید به قم
خانواده ی وی، پیکر شیخ را مخفیانه به منزل بردند و در اتاقی در حالی كه غسل و كفن شده بود گذاشتند و آن را تیغه كردند و برای این كه كسی بویی نبرد مراسمی ظاهری گرفتند و جنازه ای غیر واقعی را در قبرستان دفن كردند و صورت قبری برای آن ساختند. پس از هیجده ماه كه مردم كم كم با خبر شده بودند، می آمدند و پشت دیوار فاتحه می خواندند و می رفتند. احتمال خطر از هر سو می رفت.
دختر شيخ فضل الله نقل مي كند: دیشب مرحوم آقا را خواب دیدم که خیلی خوش و خندان بود، ولی من در همان عالم خواب گریه می کردم، آقا به من گفت: "گریه نکن، همان بلاهایی را که سر سیدالشهدا آوردند، سر من هم آوردند. اینها می خواهند نعش مرا از قبر دربیاورند، تا درنیاورده اند زود آن را به قم بفرست."
پیکر مطهر شیخ را بعد از ۱۸ ماه بدون آن كه كم ترین آسیبی دیده باشد از آن اتاق در آورده و مخفیانه به قم انتقال دادند. سپس در مقبره ای كه قبلاً در صحن مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها تدارک دیده بود، دفن كردند.
✅قبر نورانی و پاک این مرجع شهید شیعه، در یکی از حجره های صحن اصلی حرم حضرت معصومه سلام الله علیها (صحن امام رضا علیهالسلام) واقع شده است.
🌹شادی روح پاکش، حمد و سوره و صلواتی قرائت کنید.
7.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معرفی محبوب ترین رییس جمهور بعد از انقلاب اسلامی توسط دکتر محمد اصفهانی!!!
🗓سالروزترورخارچشممنافقان
🏳مسئول و نماینده انقلابی
🏳بانیتصویتاصلولایت فقيه
🏳مطیع ولایت، آیت بصیرت
🏳شهید دکتر سیدحسن آیت
♦️رهبرمعظم انقلاب: شهید آیت چهره مبارز و فعال و خستگیناپذیری بود که با گلوله انتقام منافقین کشته شد! ۶۲/۵/۱۴
🌹شهیدآیت:به مصداق تعرف الاشیاء بأضدادها من به ضدم شناخته میشوم، من مبارزه بامنافقان را ادامه میدهم و بدانند آنها نمیتوانند شخصیتم را ترور کنند مگرآنکه جسمم را ترور کنند؛ درست است که این آقای میرحسین موسوی عضو حزب جمهوری اسلامی است اما در عین حال افکارش در خط ولایت نیست بلکه به عمل گرای فردی است و هوادار مصدق و جزو حلقه حبیب الله پیمان است بنابراین این موسوی و رهنورد به احتمال قوی در مسیری خواهند رفت که در آینده اگر خودشان را اصلاح نکنند، جلوی نظام هم میایستند، موسوی اصلاً به جمهوری اسلامی و نظام اعتقاد ندارد بلکه بخاطر منافعش درون نظام جا گرفته است. موسوی از همان ابتدا که روی کار آمد معلوم بود نظرات و تفکرات چپ دارد ولی برای اینکه به کارهایش مشروعیت ببخشد خودش را پشت ولی فقیه پنهان میکرد!
📚کتاب اسرار آیت ص۱۰۱
👈مملکتی که بزرگانش را نشناسد، قطعاً به سمت نااهلان کشیده خواهد شد.
نظرات حضرت امام خمینی در کتاب ولایت فقیهش را کاملاً قبول داشت، حالا باید آن چندصد صفحه را هنرمندانه به چند خط در قانون اساسی تبدیل می کرد؛
با فقاهت که آشنایی داشت، سیاستمدار هم که بود، حقوق هم می دانست تا بتواند در چند خط آن را خلاصه کند، لذا شد بانی اصلی گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی...
#شهیدمظلوم_دکترسیدحسن_آیت
این مرد بزرگ سالگرد شهادتش نه در تقویم جایی دارد و نه حتی یه خط در کتب مدارس و دانشگاهها، چرا که ولایت مداری هزینه سنگینی دارد، باید نامی از او نباشد...
بسیار بصیر بود، حافظه فوق العاده قوی داشت، سیاسیون ریز و درشت کشور را به خوبی می شناخت، صریح اللهجه بود و در مقابل کسانی که برای انقلاب اسلامی هزینه تراشی می کردند مردانه می ایستاد و با سند و منطق قدرتمندش رسوایشان می کرد، طبیعی بود که با این اوصاف دشمنانی داشته باشد از بنی صدر و هوادارانش بگیر تا انقلابیون سازشکار و متظاهر و جریان به اصطلاح ملی-مذهبی ها و هواداران مصدق...
عضوی از سازمان پلید مجاهدین ضد خلق با پوشش دانشجو از او مصاحبه ای گرفت که در آن شهید دکتر آیت با صراحت به بنی صدر تاخت، که با برش و تنظیم حرفه ای آن نوار که مخفیانه ضبط شده بود و بریدن مطالب حساس از آن مصاحبه، او تبدیل شد به توطئه گر علیه انقلاب اسلامی و تا مدتها خودی ها هم جرأت نزدیک شدن به وی را نداشتند بس که فضا علیه او سنگین شده بود،
با ترفندی توسط دوستان شهید آیت، نوار از بنی صدر گرفته شد و مشخص شد که حق با آیت است و می تواند از بنی صدر هم شکایت کند، اما او رضایت حضرت امام و حفظ آرامش و وحدت را با آن همه هجمه علیه خودش خواستار شد و بزرگوارانه از حق خود گذشت.
اعتبار نامه او هم توسط نفوذی ها و ملی-مذهبی ها در مجلس اول شورای اسلامی که عضو آن بود مورد بررسی قرار گرفت تا رد شود اما با دفاع از عملکرد خود مجدداً رأی اعتماد گرفت.
او که عضو حزب جمهوری اسلامی بود، افرادی چون میرحسین موسوی که سالها بعد فتنه گری علیه نظام اسلامی شد هم در آن حزب بود، چند سال قبل که شهید آیت می خواست نامزد ریاست جمهوری شود با عدم اجماع حزب جمهوری اسلامی در مورد او، در نهایت بی سلیقگی به اجماع در مورد بنی صدر رسیدند و کار به آنجا کشید که بنی صدر خائن کشور را به لبه پرتگاه برد و تذکرات امثال آیت در جاسوس بودن او مورد توجه قرار نگرفت که در نهایت مدتها توطئه گر لقبش دادند، حالا هم که می گفت این میرحسین موسوی مصدقی و ضد آیت الله کاشانی است باز هم جمعی در همان حزب خودش گوششان بدهکار نبود.
قرار بود موسوی به عنوان وزیر امور خارجه معرفی شود، شهید آیت که استاد جمع آوری اسناد بود، پرونده ای علیه موسوی جمع کرد و در حالی که ۳روز مریض بود و تب داشت، جهت جلوگیری از عدم رأی اعتماد مجلس به وزیر خارجه شدن موسوی، با خواهش همسرش جهت استراحت در منزل مخالفت کرد و گفت امروز به مجلس می روم تا تکلیف آینده نظام مشخص شود.
طراح عدم کفایت بنی صدر در مجلس و گنجاننده آن در قانون اساسی ماشین ضدگلوله و محافظ نداشت، راننده همان پیکان سواری هم به طرز مشکوکی چند روز می شد عوض شده بود و آن لحظه نبود...
وقتش بود، مردی که زیاد می دانست و دردسر جریان نفوذ و فراماسونرها و سازشکاران بود، بعد از ترور شخصیت، حالا برای همیشه باید ساکت می شد تا جریان نفوذ در نظام به حیات ننگین خود ادامه دهد.
۶۰ گلوله روی پیکان سواری و بدن بیمارش خالی کردند، چرا ۶۰ گلوله؟! چون که حتی یک درصد هم احتمال زنده ماندن برای این عنصر مزاحم مهره های استکبار وجود نداشته باشد.
جریان ترور را به مجاهدین خلق نسبت دادند، این گروهک هم که دنبال اسم و رسم برای خودش بود، در مورد ترور سکوت کرد، اما انگار این گروهک پلید شده بود دستمایه عده ای برای پوشانیدن حقایقی که نباید فاش می شد و سرنخ هایی که نباید لو می رفت.
شاید هم ترور سفارشی بوده به گروهکی که از ۱۷ هزار و اندی ترور انجام شده در کشور، به تنهایی ۱۲ هزار ترور را تا سالهای بعد از آن انجام دادند.
اسناد و مدارک جمع شده توسط شهید آیت هم به طرز مشکوکی بعد از ترور وی ناپدید شد تا مشخص نشود قرار بود چه چیزهایی در مورد میرحسین موسوی بگوید تا وزیر خارجه نشود! و اصولاً چه کسانی از این ترور سود بردند و موسوی برای جریان نفوذ چه مهره مهم و حیاتی بود؟!
و چرا پرونده این ترورها از جمله شهیدان رجایی و باهنر و شهید مظلوم آیتالله دکتر بهشتی و یارانش، به فرجام روشنی نرسیده است؟! و چه کسانی به عنوان عاملان این جنایات در رده های حتی بالای کشوری به سمتهایی حساس رسیدند؟!
گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
ولادت: ۱۳۱۷/۴/۳ نجف آباد
شهادت: ۱۳۶۰/۵/۱۴ تهران
✍:س.م.م.اه
🌹شادی روح شهدا، بالاخص شهیدمظلوم دکترسیدحسن آیت بخوانیم حمد و سوره و صلوات!