❤️۱۵ مرداد ۱۴۰۲،
چهلمین سالگرد شهادت سردار جاویدنشان، شهید حجةالاسلاموالمسلمین مصطفی ردانیپور جاوید و گرامی باد.
🕊 شادی روح پاکش، حمد و سوره و صلواتی قرائت کنیم.
eitaa.com/revaayatgar
هدایت شده از روایتگـــــــر
۳روز بعد از ازدواج،مصطفی ردانیپور از فرماندهان بزرگ سپاه،راهی منطقه شد و ۱۵مرداد۱۳۶۲ در عملیات والفجر۲،در منطقهی تپهی برهانی،درحالی که به همراه ۲نفر دیگر،دشمن را مشغول کرده بودند تا نیروهای خودی بتوانند عقبنشینی کنند به شهادت رسید و با وجود انجام دفعات متعدد تفحص،هیچگونه اثری از او در این تپه یافت نشد و گویا فرشتگان علاوه بر روح پاکش،پیکر مطهرش را هم با خود،به ملاقات حضرتالله بردند.
ایشان با داشتن مسئولیت بزرگ در سپاه،به یکباره همهی آنها را کنار گذاشت و هرچقدر به او اصرار کردند قبول نکرد و مثل یک نیروی عادی در عملیات والفجر۲ شرکت کرد و مظلومانه و با لبان تشنه به شهادت رسید.
ماجرای عروسی این شهید هم از نکات عجیب زندگی اوست.از بس که عاشق حضرت فاطمه بود میخواست تا با یکی از سادات ازدواج کند تا به حضرتش محرم شود.
در کارتهای عروسیاش،حضرات معصومین را هم به مجلسش دعوت کرده بود.
یک کارت برای حضرت امامرضا به مشهد،کارتی برای امامزمان به جمکران،و کارتی هم به نیابت از حضرت زهرا،داخل ضریح حضرت معصومه در قم انداخت.
پیش از مراسم،حضرت زهرا به خوابش آمده بودند و فرموده بودند:
«چرا دعوت شما را رد کنیم؟چه کسی بهتر از شما؟ببین همه آمدیم.شما عزیز ما هستی.»
سردارشهید حسینبرهانی، پدرش بزرگترین کارخانهدار اصفهان بود. همنشینی با ردانیپور باعث شد به جبهه علاقمند شود و تصمیم به حضور در جبهه بگیرد. پدرش گرانترین ماشینها را خرید تا حسین نرود. ولی حسین رفت و با لب تشنه شهید شد و بعدها تپه به نام او نامگذاری شد.
🕊شادی روح پاکشان حمد و سوره و صلواتی قرائت کنیم.
eitaa.com/revaayatgar
شهید بینشان حجةالاسلاموالمسلمین احمد ترکان
شهید جاویدالاثری که دلباختهی کریم اهلبیت، حضرت امام حسنمجتبی علیهالسلام بود
eitaa.com/revaayatgar
شهید بینشان حجةالاسلاموالمسلمین احمد ترکان
شهید جاویدالاثری که دلباختهی کریم اهلبیت، حضرت امام حسنمجتبی علیهالسلام بود
✅بخش اول
شهید حجتالاسلاموالمسلمین شیخ احمد ترکان در ۱۱ خرداد ۱۳۴۳ در اصفهان به دنیا آمد. با ورود به حوزه علمیه اصفهان (مدرسه امام جعغر صادق) تمام تلاش خود را برای تحصیل و تهذیب نفس به کار گرفت. دوستان نزدیک او روایت کردهاند که صفات اخلاقی برجستهای چون تواضع و سخاوت در وجود او جمع بود.
شیخ احمد ترکان با قرآن کریم و مفاتیح انس مخصوصی داشت و با حالتی عرفانی به نماز شب میایستاد و راز و نیاز میکرد. اخلاق و تواضع او چنان بود که بسیاری را به او علاقمند ساخته بود. او در اخلاق و عرفان از محضرت مرحوم سید بحرالعلوم میردامادی بهره برد و چنانچه استاد دربارهی او نگاشته، به مقامات عالی نائل شد.
روایت کردهاند که شهید ترکان با تمام وجود به حضرت امام خمینی و قیام انقلابی ایشان عشق میورزید. چندین بار به جبهههای جنگ حق عزیمت کرد و با برپایی نماز جماعت و سخنرانی، و با اخلاق نیک خود محفل رزمندگان را روشنیبخش بود و آن محافل نورانی را گرمتر میکرد. او در ۴ عملیات فعالانه شرکت کرد و سرانجام در پنجم مرداد ۱۳۶۲ شمسی در عملیات والفجر۲ به درجه والای شهادت رسید.
لحظهی شهادت این روحانی فاضل و گرانقدر را چند تن از همرزمانش روایت کردهاند. از جملهی آنها سیدحمیدرضا طالقانیاصفهانی است که روایت خود را در کتاب «حماسه تپه برهانی» نوشته است. (روایت او در کتاب «حدیث خوبان» اثر حمید خلیلیان نیز درج شده است.)
لحظه شهادت شهید شیخ احمد ترکان
جریان شهادت و پرواز عارفانهی شهید حجتالاسلاموالمسلمین شیخ احمد ترکان در محاصره نیروهای بعثی چنین است:
برادر ترکان در حالی که در سطح پاسگاه در حرکت بود، خمپارهای درست در بین دو پای او به زمین خورد و او را از ناحیه دو پا مجروح کرد. هر دو پایش شکسته و رگهای عصبیاش قطع شده بود و لذا با کمترین حرکتی، درد همه وجودش را فرا میگرفت.
ترکان را همیشه صبور و آرام دیده بودم، و اکنون فریادهای دلخراش او از شدت دردی حکایت داشت که تاب مقاومت را از او بریده بود. از زخم پای ترکان خون زیادی میرفت، رگهای پای این روحانی پاکسیرت، قطع شده بود، استخوانهای شکستهی هر دو پایش گوشت ران او را پاره کرده و به بیرون زده بود، به طوری که حتی برادران امدادگر نیز از نگاه کردن به زخم پاهای او منقلب میشدند.
تلاش برای قطع خونریزی پاهای ترکان بیفایده بود، شدت خونریزی باعث عطش او شده بود و با فریاد، آب طلب میکرد، اما امدادگران از آب دادن به او ممانعت میکردند، زیرا معتقد بودند اگر آب بخورد خونریزی پاهایش افزایش پیدا میکند.
حجتالاسلام ترکان از ابتدای مجروح شدن حالوهوایی شگفتانگیز داشت. خون زیادی از بدنش رفته و تختخوابش پوشیده از لختههای خون شده بود. او از لحظات اولیه صبح از حالت عادی خارج شد. سخن ما را نمیشنید و در عالمی دیگر به سر میبرد. یک لحظه آرام نمیگرفت و در حالت اغما بیاختیار سخنانی را بر زبان میآورد، گاه در بین سخن با نالههایی دلخراش تقاضای آب میکرد و لحظاتی بعد دوباره به حرفهای خود ادامه میداد. حرفهایش شباهتی کامل به یک سخنرانی داشت. گاهی احکام میگفت و گاهی با تلاوت آیاتی از کلامالله مجید را در حالی که به تندی نفس میزد، ترجمه و تفسیر آنها را بیان میکرد.
ادامه دارد ...
eitaa.com/revaayatgar