eitaa logo
روایتگـــــــر
315 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
29 فایل
روایتگر 👈کانالی متفاوت در موضوعات کمتر دیده شده در زمینه های مختلف فرهنگی، مذهبی، سیاسی، شهدایی و... 🌹ما را به دیگران هم معرفی کنید.
مشاهده در ایتا
دانلود
📚کتاب «حماسه‌ی تپه‌ی برهانی» ✅کتابی منحصر به فرد در حوزه‌ی کتب جنگ و دفاع مقدس. ❤️روایتی از عطش و تشنگی عاشورایی رزمندگان اصفهانی، در عملیات والفجر۲، در تابستان ۱۳۶۲. eitaa.com/revaayatgar
روایتگـــــــر
📚کتاب «حماسه‌ی تپه‌ی برهانی» ✅کتابی منحصر به فرد در حوزه‌ی کتب جنگ و دفاع مقدس. ❤️روایتی از عطش و
📚کتاب حماسه‌ی تپه‌ی برهانی ❤️روایت انسان‌هایی که به زلالی آب و استقامت کوه بودند. ❤️روایتی از عطش و تشنگی عاشورایی رزمندگان اصفهانی، در عملیات والفجر۲، در تابستان ۱۳۶۲. این کتاب ابتدا توسط معاونت انتشارات مرکز فرهنگی سپاه در دهه ۷۰ منتشر شد و بعدها توسط ناشران دیگر از جمله انتشارات شهیدکاظمی تجدید چاپ شد. این کتاب سرگذشت مهمی از نگارش تا انتشار را به خود دیده است. ابتدا تپه‌ی برهانی در قالب یک خاطره در سال ۱۳۶۵، در نخستین مسابقه‌ی بزرگ فرهنگی هنری جبهه و جنگ، که توسط قرارگاه خاتم الانبیا برگزار شد، رتبه اول را در بخش خاطره نویسی به خود اختصاص داد و نویسنده‌ی خاطره، از دست رئیس جمهور وقت، حضرت آیت‌الله‌العظمی امام سیدعلی‌خامنه‌ای جایزه خود را دریافت کرد. کتاب «حماسه تپه برهانی» در سوم خرداد سال ۱۳۷۳ نیز در نخستین دوره‌ی انتخاب بهترین کتاب دفاع مقدس، رتبه اول را به خود اختصاص داد و تندیس زرین برترین کتاب دفاع مقدس را از دست رئیس جمهور وقت دریافت کرد، همچنین در سال ۱۳۷۹، در جشنواره «ادب پایداری» که کلیه آثار ادبی در طول ۲۰ سال، از آغاز دفاع مقدس تا سال ۱۳۷۹، با حضور نخبگان ادبی کشور مورد ارزیابی قرار گرفت. در این ارزیابی نیز گوی سبقت از صدها کتابی که در طول بیست سال نگارش شده بود را ربود و به عنوان «برترین کتاب خاطره در سطح الف جشنواره ادب پایداری» معرفی شد و نویسنده این اثر جاودانه، دیپلم افتخار و تندیس زرین برترین نویسنده کتاب خاطره، در بیست سال ادبیات داستانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را دریافت کرد. مخاطب در این اثر با خاطرات منحصر به فرد از حماسه عظیم تپه‌ی برهانی با روایت رزمنده‌ی جانباز «سیدحمیدرضا طالقانی» آشنا می‌شود. این حماسه در عملیات «والفجر ۲» در تابستان سال ۱۳۶۲ اتفاق افتاده، که تپه‌ی برهانی، بریده‌ای از آن حماسه‌ی عظیم است. «حماسه‌ی تپه‌ی برهانی» در عین حالی که یک «سند تاریخی منحصر به فرد» به شمار می‌رود، سندی است که اگر نبود، قطعه‌ای از تاریخ دفاع‌مقدس مغفول و مجهول می‌ماند، چرا که هیچ نوشته‌ی دیگری درباره این بریده از عملیات «والفجر۲» وجود ندارد. 🕊شادی ارواح پاک و آسمانی شهدای عملیات والفجر۲ و حماسه سازان تپه‌ی شهیدبرهانی، حمد و سوره و صلواتی قرائت کنیم. eitaa.com/revaayatgar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز ۲ روایت جذاب از این کتاب حتماً میذارم کانال ان شاءالله.
شهید بی‌نشان حجة‌الاسلام‌والمسلمین احمد ترکان شهید جاویدالاثری که دلباخته‌ی کریم اهل‌بیت، حضرت امام حسن‌مجتبی علیه‌السلام بود eitaa.com/revaayatgar
روایتگـــــــر
شهید بی‌نشان حجة‌الاسلام‌والمسلمین احمد ترکان شهید جاویدالاثری که دلباخته‌ی کریم اهل‌بیت، حضرت امام
شهید بی‌نشان حجة‌الاسلام‌والمسلمین احمد ترکان شهید جاویدالاثری که دلباخته‌ی کریم اهل‌بیت، حضرت امام حسن‌مجتبی علیه‌السلام بود ✅بخش اول شهید حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ احمد ترکان در ۱۱ خرداد ۱۳۴۳ در اصفهان به دنیا آمد. با ورود به حوزه علمیه اصفهان (مدرسه امام جعغر صادق) تمام تلاش خود را برای تحصیل و تهذیب نفس به کار گرفت. دوستان نزدیک او روایت کرده‌اند که صفات اخلاقی برجسته‌ای چون تواضع و سخاوت در وجود او جمع بود. شیخ احمد ترکان با قرآن کریم و مفاتیح انس مخصوصی داشت و با حالتی عرفانی به نماز شب می‌ایستاد و راز و نیاز می‌کرد. اخلاق و تواضع او چنان بود که بسیاری را به او علاقمند ساخته بود. او در اخلاق و عرفان از محضرت مرحوم سید بحرالعلوم میردامادی بهره برد و چنانچه استاد درباره‌ی او نگاشته، به مقامات عالی نائل شد. روایت کرده‌اند که شهید ترکان با تمام وجود به حضرت امام خمینی و قیام انقلابی ایشان عشق می‌ورزید. چندین بار به جبهه‌های جنگ حق عزیمت کرد و با برپایی نماز جماعت و سخنرانی، و با اخلاق نیک خود محفل رزمندگان را روشنی‌بخش بود و آن محافل نورانی را گرم‌تر می‌کرد. او در ۴ عملیات فعالانه شرکت کرد و سرانجام در پنجم مرداد ۱۳۶۲ شمسی در عملیات والفجر۲ به درجه والای شهادت رسید. لحظه‌ی شهادت این روحانی فاضل و گرانقدر را چند تن از همرزمانش روایت کرده‌اند. از جمله‌ی آنها سیدحمیدرضا طالقانی‌اصفهانی است که روایت خود را در کتاب «حماسه تپه برهانی» نوشته است. (روایت او در کتاب «حدیث خوبان» اثر حمید خلیلیان نیز درج شده است.) لحظه شهادت شهید شیخ احمد ترکان جریان شهادت و پرواز عارفانه‌ی شهید حجت‌الاسلام‌والمسلمین شیخ احمد ترکان در محاصره نیروهای بعثی چنین است: برادر ترکان در حالی که در سطح پاسگاه در حرکت بود، خمپاره‌ای درست در بین دو پای او به زمین خورد و او را از ناحیه دو پا مجروح کرد. هر دو پایش شکسته و رگ‌های عصبی‌اش قطع شده بود و لذا با کمترین حرکتی، درد همه وجودش را فرا می‌گرفت. ترکان را همیشه صبور و آرام دیده بودم، و اکنون فریادهای دلخراش او از شدت دردی حکایت داشت که تاب مقاومت را از او بریده بود. از زخم پای ترکان خون زیادی می‌رفت، رگ‌های پای این روحانی پاک‌سیرت، قطع شده بود، استخوان‌های شکسته‌ی هر دو پایش گوشت ران او را پاره کرده و به بیرون زده بود، به طوری که حتی برادران امدادگر نیز از نگاه کردن به زخم پاهای او منقلب می‌شدند. تلاش برای قطع خونریزی پاهای ترکان بی‌فایده بود، شدت خونریزی باعث عطش او شده بود و با فریاد، آب طلب می‌کرد، اما امدادگران از آب دادن به او ممانعت می‌کردند، زیرا معتقد بودند اگر آب بخورد خونریزی پاهایش افزایش پیدا می‌کند. حجت‌الاسلام ترکان از ابتدای مجروح شدن حال‌و‌هوایی شگفت‌انگیز داشت. خون زیادی از بدنش رفته و تخت‌خوابش پوشیده از لخته‌های خون شده بود. او از لحظات اولیه صبح از حالت عادی خارج شد. سخن ما را نمی‌شنید و در عالمی دیگر به سر می‌برد. یک لحظه آرام نمی‌گرفت و در حالت اغما بی‌اختیار سخنانی را بر زبان می‌آورد، گاه در بین سخن با ناله‌هایی دلخراش تقاضای آب می‌کرد و لحظاتی بعد دوباره به حرف‌های خود ادامه می‌داد. حرف‌هایش شباهتی کامل به یک سخنرانی داشت. گاهی احکام می‌گفت و گاهی با تلاوت آیاتی از کلام‌الله مجید را در حالی که به تندی نفس می‌زد، ترجمه و تفسیر آنها را بیان می‌کرد. ادامه دارد ... eitaa.com/revaayatgar
روایتگـــــــر
شهید بی‌نشان حجة‌الاسلام‌والمسلمین احمد ترکان شهید جاویدالاثری که دلباخته‌ی کریم اهل‌بیت، حضرت امام
شهید بی‌نشان حجة‌الاسلام‌والمسلمین احمد ترکان شهید جاویدالاثری که دلباخته‌ی کریم اهل‌بیت، حضرت امام حسن‌مجتبی علیه‌السلام بود ✅بخش دوم(پایانی) در مواردی از نظم و استحکام سخنانش، می‌پنداشتم که به هوش آمده و با تعمق و اراده سخن می‌گوید، اما وقتی او را مورد خطاب قرار می‌دادم درمی‌یافتم که بی‌هوش است. او در لابه‌لای سخنان خود به احادیثی از معصوم علیهم‌السلام استناد می‌کرد و گاهی منبعی که حدیث را از آن نقل کرده بود نام می‌برد. عطشش به شدت افزایش یافته بود. با صدای نحیفی همراه با نفس‌های تند، آب-آب می‌کرد. بدنش به شدت به رعشه افتاده بود و صدای نفس‌های تند او به راحتی شنیده می‌شد، در این لحظات نوع صحبت‌هایش نیز فرق کرده بود. او دیگر از احکام و قرآن نمی‌گفت، بلکه مثل اینکه با کسی سخن بگوید و به سوالاتش پاسخ دهد، حرف می‌زد. پس از مقداری مکث بله و خیر می‌گفت، انگار که کسی از او چیزی می‌پرسد. بار سومی که برای آب دادن بالای سر ترکان رفتم، وقتی آب را در دهانش ریختم با وجودی که چشمانش بسته بود با لحنی تند گفت: بی انصاف، اینقدر آب می‌دهی، امام حسن‌مجتبی بالای سر من ایستاده و قدحی از آب در دست دارد و می‌خواهد به من آب بدهد، آن وقت تو اینقدر به من آب می‌دهی. از اینکه ترکان اکنون از امام‌مجتبی یاد می‌کرد تعجب نکردم، چرا که به خاطرم بود که در پادگان محمد‌رسول‌الله در سنندج، هنگام سخنرانی‌ها، بیش از همه از امام حسن‌مجتبی یاد می‌کرد و ارادتی خاص به ایشان داشت و وقتی از آن امام نام می‌برد، منقلب می‌شد. بارها سجایای اخلاقی امام حسن و مظلومیت ایشان را از زبان برادر ترکان در ضمن سخنرانی‌هایش شنیده بودم. او در پایان اکثر سخنرانی‌هایش روضه امام حسن را می‌خواند و به شدت می‌گریست و همه مجروحینی که در کنار او افتاده بودند اکنون مطمئن بودند که امام حسن از شیخ احمد ترکان پرستاری می‌کند. ترکان همچنان صحبت می‌کرد و همه‌ی مجروحان با دقت سعی می‌کردند به سخنان او گوش دهند. لحظاتی بعد دوباره لحن سخن ترکان تغییر کرد، مثل وقتی که کسی از او سوالی کرده باشد، گفت: خیر نخوانده‌ام و لحظاتی بعد گفت: چشم الان می‌خوانم و بعد شروع به خواندن نماز کرد در همان حالی که خوابیده بود. به سختی اذکار نماز را قرائت می‌کرد، گاهی در بین نماز خاموش می‌ماند و به نظر می‌آمد که کلمات را فراموش کرده است، اما لحظاتی بعد در حالی که سر خود را به نشان تصدیق تکان می‌داد دوباره به قرائت نماز می‌پرداخت. مجروحان می‌گفتند که کسی کلمات نماز را به او تلقین می‌کند. ترکان در حالی که هیچ اراده‌ای از خود نداشت به طور دقیق و بدون غلط دو نماز دو رکعتی‌ی شکسته به جا آورد. حوالی ساعت ۴ بعد از ظهر بود که گفت: چشم الان. سپس شهادتین را بر زبان آورد و آنگاه ذکر لا‌اله‌الا‌الله را به طور مکرر بر زبان آورد و در این هنگام دست راستش را بر سر گذاشت و خاموش شد. 📚منبع: کتاب حماسه‌ی تپه‌ی برهانی 🕊شادی روح پاک شهدا، بالأخص شهید جاویدالاثر حجةالاسلام‌والمسلمین شیخ احمد ترکان، حمد و سوره و صلواتی قرائت کنیم‌. eitaa.com/revaayatgar
بخشی سوزناک از کتاب "حماسه‌ی تپه‌ی برهانی" از عطش یک نوجوان ۱۶ساله 🔷در کنار من برادر محمد اسماعیل صیادزاده که نوجوانی۱۶ساله بود وقبلاً نیز از او یاد کردم بستری بود.وقتی درپادگان سنندج بودیم همه میگفتند،صیادزاده،نمک گردان است.نوجوانی فوق العاده پرشور،بذله گو و خوش اخلاق بود.خنده از روی لبانش محو نمیشد... در پادگان سنندج،شبی همپاس او بودم و در کنار هم،در اطراف پادگان کشیک میدادیم.در ضمن قدم زدن به من گفت: «برادر طالقانی، فکر میکنید من چند ساله باشم؟» گفتم:«حدود۲۰ساله» خندید و گفت:«همه خیال می کنند که من۲۰ساله ام، قد وقواره ام همه را به اشتباه می اندازد، اما اگر راستش را بخواهید من۱۶سال بیشتر ندارم...» صیادزاده نسبت به سن کمش،از قد بلند و هیکلی رشید و مردانه برخوردار بود.او در آن شب،خیلی برای من درد و دل کرد و حتی از زندگی شخصی اش سخن گفت.میگفت:«پدرم ارتشی است و در زمان شاه،در ارتش با دستگاه مبارزه می کرد و به همین جهت او را اذیت می کردند.»از تبعید پدرش برایم تعریف کرد و از ستمی که در تبریز و اصفهان از طرف دستگاه بر او رفته بود و... اکنون صیاد که از ناحیۀ ران و مچ پا و سر و صورت،زخمی شده بود،درست در کنار من بستری بود.گهگاه به چهرۀ معصومش نگاه میکردم تا بلکه از تبسم همیشگی او روحیه بگیرم.لکه های خشک شدۀ خون،تقریباً تمام چهره اش را پوشانیده بود،امدادگران سر او را پانسمان کرده بودند.ضعف و بی حالی و عطش شدید،چهرۀ شاداب همیشگی او را پژمرده کرده بود و تلاش می کرد چشم برهم بگذارد و بخواب رود تا کمتر،درد و عطش را احساس کند. گفتم:«صیاد،چه خوب بود یک چیزی می گفتی تا همه بخندند!» با صدایی ضعیف در حالی که لبخند سردی بر چهره اش نشست گفت:«من حرفی ندارم،اما هیچ کس رمق خندیدن ندارد.» خود او هم رمق حرف زدن نداشت.خدا می داند که این نوجوان۱۶ساله،چقدر مخلص ومعصوم بود.من معتقدم که هیچ منظره ای در جهان خلقت،زیباتر و دیدنی تر ازچهرۀ یک جوان پاک و مخلص نیست.خاطرۀ سیما و کردار صیاد،اکنون سالهاست که مرا به هیجان می آورد و هر گاه او را به یاد می آورم مثل این که از مطالعۀ یک کتاب اخلاقی و عرفانی،به هیجان آمده باشم،نفس خویش را به محکمۀ عقل میبرم. عطش صیاد قابل توصیف نیست.او از مجروحینی بود که خون زیادی از او رفته و وضع بدی را برای او فراهم آورده بود.آن روز صبح،دفعۀ اولی که می خواستم به تقسیم آب بین برادران اقدام کنم،با کمک زانوانم به طرف در سنگر رفتم تا از برادری که در کنار در خوابیده بود شروع کنم.ناگهان متوجه شدم که برادر صیاد نیز به سختی در حالی که خود را بر زمین می کشید،پشت سر من می آید! گفتم:«صیاد!تو چرا از جایت حرکت کردی؟»در حالی که معصومانه در چهره ام نگاه میکرد گفت:«هیچی،همینطوری،شما مشغول کار خودتان باشید.»سر از کار او در نیاوردم،اما نخواستم با تجسس بیشتر،او را ناراحت کنم،مطمئن بودم که دلیلی دارد که همپای من می آید.بالای سر مجروح اول رفتم و یک در قمقمه آب در دهان او ریختم و سپس به طرف مجروح دوم رفتم. در این حال صیاد که در پشت سر من بود به آرامی مرا صدا کرد.بلافاصله بر گشتم و گفتم:«چی شده صیاد؟»او در حالی که با نگاهی معصومانه و تردیدآمیز در چشمان من زل زده بود گفت:«ببینید برادرطالقانی،اگر اشکال ندارد،به هر مجروح که آب دادید،بعد در قمقمه خالی را به من بدهید تا اگر قطره ای در ته آن باقی مانده بود،من بخورم.» همانطور که با تعجب به صورت او خیره شده بودم،ناگهان بغضم ترکید و بی اختیار اشکم ریخت. ۲دستم را بر صورت گذارده و در حالی که سعی میکردم صدای خود را کنترل کنم،گریستم.صیاد که شرمنده شده بود با لحنی معصومانه و با دستپاچگی گفت:«خوب، چرا ناراحت شدید،اگر اشکالی دارد ندهید.»و من با حرکت سر به او نشان دادم که نه،ناراحت نشده ام و بعد در قمقمۀ خالی را به او سپردم.با دستهایی لرزان،در قمقمه را از من گرفت و در حالی که با دقت در آن نگاه می کرد،در را بالای صورتش برد و دهان خود را در زیر آن قرار داده و گشود و لحظاتی صبر کرد تا قطرۀ باقیمانده در ته در،بر زبانش چکید و بعد با اشتهایی زایدالوصف،زبانش را در داخل در قمقمه کرد و آن را چرخانید و بعد در حالی که مزه مزه می کرد،در را به من داد.او بالای سر هر مجروح،این کار را تکرار می کرد. وقتی نوبت آب خوردن،به خود صیاد رسید،سریعاً سر جایش نشست.من آب را درون در قمقمه ریختم و او با ۲ دست گرفت و بعد آهسته گفت:«اگر شمااجازه بدهید،من آهسته آهسته آب رابخورم.»گفتم:«اشکال ندارد».او سپس با کمک زبانش،قطره قطره آب راآشامید و هر بار با لذتی خاص فرو میداد و درست مثل کسی که لیوانی آبِ سرد می آشامد،مضمضه می کرد.صیاد،این آب محدود را حدوداً ظرف چنددقیقه آشامید.این صحنه درطول روز،هرگاه هنگام تقسیم آب،بین برادران مجروح می شد،تکرار گردید. 📚منبع:کتاب "حماسه‌ی تپه‌ی برهانی" صص۱۰۳تا۱۰۶. نویسنده:دکترسیدحمیدرضاطالقانی. eitaa.com/revaayatgar
جای تأسف بسیار عمیق دارد که قریب به ۱۰ پیش ، تن اماممان و نایب حضرت حجت سلام‌الله علیه لرزید، ولی ما ککمان هم نگزید. دلیل و بهانه و ... آوردیم، اما فرمان‌بردار نبودیم. eitaa.com/revaayatgar
روایتگـــــــر
بخشی سوزناک از کتاب "حماسه‌ی تپه‌ی برهانی" از عطش یک نوجوان ۱۶ساله 🔷در کنار من برادر محمد اسماعیل
دوستان پرسیدن چطور این اتفاق برای این رزمنده ها افتاده؟ چون این عزیزان، چندین روز در محاصره‌ی دژخیمان رژیم پلید بعث گرفتار بودن و به جز چند نفر همگی با لب تشنه و مظلومانه به شهادت رسیدن ... ان شاءالله سعی میکنم نسخه‌ی کم‌حجم صحبت‌های آقای دکتر طالقانی نویسنده‌ی کتاب رو که چند سال قبل در برنامه‌ی ماه‌عسل حضور داشت رو اینجا بارگزاری کنم. ان‌شاءالله ...
از شهدای خاص عملیات والفجر۲ در تپه‌ی شهیدبرهانی👇
۳روز بعد از ازدواج،مصطفی‌ ردانی‌پور از فرماندهان بزرگ سپاه،راهی منطقه شد و ۱۵مرداد۱۳۶۲ در عملیات والفجر۲،در منطقه‌ی تپه‌‌ی برهانی،درحالی که به همراه ۲نفر دیگر،دشمن را مشغول کرده بودند تا نیروهای خودی بتوانند عقب‌نشینی کنند به شهادت رسید و با وجود انجام دفعات متعدد تفحص،هیچ‌گونه اثری از او در این تپه یافت نشد و گویا فرشتگان علاوه بر روح پاکش،پیکر مطهرش را هم با خود،به ملاقات حضرت‌الله بردند. ایشان با داشتن مسئولیت بزرگ در سپاه،به یک‌باره همه‌ی آن‌ها را کنار گذاشت و هرچقدر به او اصرار کردند قبول نکرد و مثل یک نیروی عادی در عملیات والفجر۲ شرکت کرد و مظلومانه و با لبان تشنه به شهادت رسید. ماجرای عروسی این شهید هم از نکات عجیب زندگی اوست.از بس که عاشق حضرت فاطمه‌ بود می‌خواست تا با یکی از سادات ازدواج کند تا به حضرتش محرم شود. در کارت‌های عروسی‌اش،حضرات معصومین را هم به مجلسش دعوت کرده بود. یک کارت برای حضرت امام‌رضا به مشهد،کارتی برای امام‌زمان به جمکران،و کارتی هم به نیابت از حضرت زهرا،داخل ضریح حضرت معصومه در قم انداخت. پیش از مراسم،حضرت زهرا به خوابش آمده بودند و فرموده بودند: «چرا دعوت شما را رد کنیم؟چه کسی بهتر از شما؟ببین همه آمدیم.شما عزیز ما هستی.» سردارشهید حسین‌برهانی، پدرش بزرگترین کارخانه‌دار اصفهان بود. همنشینی با ردانی‌پور باعث شد به جبهه علاقمند شود و تصمیم به حضور در جبهه بگیرد. پدرش گران‌ترین ماشین‌ها را خرید تا حسین نرود. ولی حسین رفت و با لب تشنه شهید شد و بعدها تپه به نام او نام‌گذاری شد. 🕊شادی روح پاک‌شان حمد و سوره و صلواتی قرائت کنیم. eitaa.com/revaayatgar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وجود امواج در تلفن همراه، وای‌فای و ... چه بلایی بر سرمان می آورد!؟ راهکار دین اسلام برای رسیدن به آرامش در مقابل این امواج چیست!؟ 👈حتماً ببینید و بازنشر کنید. eitaa.com/revaayatgar
⭕️ مراقب *قوانین معکوس* دنیا باشیمدر دستگاه خدا برخی چیزها، معکوس عمل می‌کند و این سرُّالاَسرار دنیاست. 🔹صدقه دادن، ظاهراً پول را کم می‌کند، اما در واقع معکوس عمل می‌کند و ما را از فقر نجات می‌دهد. ▫امام معصوم(علیه‌السلام) می‌فرمایند: اگر فقیر شدی، بیشتر صدقه بده! 🔹خمس و زکات هم معکوس عمل کرده و ما را غنی‌تر می‌کند. 🔹دنبال قدرت ندویدن، معکوس عمل می‌کند و او مثل سایه به دنبال تو می‌دود. 🔹 فکر آباد کردن آخرت، معکوس عمل می‌کند و دنیایمان را آباد می‌کند. 🔹وقتی وقت‌مان را صرف نماز، دعا و عبادت کردیم ، معکوس عمل کرده و برکت به وقتمان می‌دهد. 🔹وقتی به خودمان در راه خدا سخت می‌گیریم، معکوسش این است که سختی‌های دنیا که برای همه هست، برای ما آسان می‌شود و گاهی آسان‌تر. 🔹معکوس کمتر خوردن، سلامتی‌ست. 🔹وقتی یاد مرگ کنیم، معکوس عمل می‌کند و دلمان زنده و شاداب می‌شود. 🔹اگر چشم‌هایمان را از حرام ببندیم، بیشتر از بقیه می‌بینیم و می‌فهمیم! 🔹وقتی سکوت اختیار کنیم، بیشتر از کسی که زیاد حرف می‌زند جلوه می‌کنیم. 🔹حجاب و پوشاندن خود از نامحرم، "وقار" را بیشتر گرفتن می‌کند و قرآن نیز بر این موضوع تاکید دارد. 🔹وقتی جانت را در راه خدا می‌دهی و شهید می‌شوی، معکوس عمل کرده و خداوند تو را زنده می‌داند : ▫«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» ● هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده‏ اند، مرده مپندارید بلكه زنده‏‌اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى‌شوند. 🔹وقتی نیرنگ می‌زنیم و چاهی برای کسی می‌کنیم، معکوس عمل کرده و خودمان دچار نیرنگ می‌شویم و اول در چاه می‌افتیم! 🔹وقتی مهمان‌دار می‌شویم، برکت به سفره‌مان می‌آید و بارها دیده‌ایم با همان غذای همیشگی، همه سیر می‌شوند. 🔹وقتی بچه‌دار می‌شوی نیز قانون معکوس‌های دنیا اِعمال می‌شود و برکت و رزق و روزی‌ات زیاد می‌شود! 🔹برای نشاط و شادی خود باید به فکر رفع مشکلات دیگران باشی و دل دیگران را شاد کنی تا دل خودت شاد شود. ✅ و این گونه است که خدا از مردم می‌خواهد اندکی در کار دنیا و قانون حاکم بر آن (معکوس عمل کردن) تأمل کنند بلکه به بیراهه‌ای که شیطان به دروغ جلوی آن‌ها تزئین می‌کند، پا نگذارند. eitaa.com/revaayatgar
روایتگـــــــر
⭕️ مراقب *قوانین معکوس* دنیا باشیم ✅ در دستگاه خدا برخی چیزها، معکوس عمل می‌کند و این سرُّالاَسرار
نمونه‌ی بارز معکوس گمنامی که مشهور شدن است ایشون هستن. خواست گمنام باشه اما بعد از ۳۰ سال خدا مشهورش کرد👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این سالار هم با این جمله‌ش ثابت کرد که اگر از شهرت و خودنمایی فرار کنی و اخلاص داشته باشی، معکوس عمل خواهد کرد و در چشم همه عزیز خواهی شد. eitaa.com/revaayatgar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از این بهتر نمی‌شد دلیل اصلی مشکلات اقتصادی در دهه‌های اخیر رو، تحلیل کرد و توضیح داد. eitaa.com/revaayatgar
1_4996320016.pdf
377.8K
♨️ متن انگلیسی سند 2030 👈 برای توضیح در مورد چگونگی انطباق لایحه عفاف و حجاب با سند 2030 ، ابتدائاً باید به سند 2030 و «رویکرد غالب بر آن» آشنا شد. قبل از مطالعه متن اصلی سند 2030، ابتدا چند نکته را در نظر داشته باشید: 🔹 این سند در ایران به سند 2030 معروف شده است، لیکن نام اصلی آن «سند اهداف توسعه پایدار» با نام اختصاری SDG یا SDGs است. کلمات بکار رفته در سند، بسیار زیبا و اغواکننده است و شرارت‌های نهفته در آن را می‌بایست در راهکارهای ارائه شده در اسناد اجرایی ذیل آن جستجو کرد. 🔸 سند 2030 یک سند ذوابعاد است. به عبارتی دیگر در این سند، برای تمام شئون زندگی بشری، اعم از اقتصادی، بهداشتی، زیست محیطی و ... برنامه ریزی شده است. لیکن متاسفانه این سند در کشور ما، صرفاً به یک سند «فرهنگی آموزشی» معروف شده است. 🔹 مقام معظم رهبری دستور به عدم اجرای این سند داده‌اند، حتی در جایی که متن سند علی الظاهر منافاتی با شرع و قانون ندارد. بنابراین حتی به بهانه حق تحفظ هم نمی‌توان مفاد سند را اجرا کرد. 🔸 سابقه تاریخی کشورهای تنظیم کننده این سند، سابقه‌ای استعماری است. این سابقه باعث می‌شود که فسق این کشورها برای ما مفروض باشد. بنابراین بر اساس دستور قرآن کریم (آیه ۶ سوره مبارکه حجرات)، نباید راهکار ارائه شده از سوی این فاسقان را پذیرفته تا متحمل خسارت نشویم. 🔹 در قرآن کریم، قوم یهود بدترین دشمن جامعه اسلامی معرفی شده است. بنابراین راهکاری که برای بهبود زندگی بشری توسط این دشمنان ارائه شود، بلاشک خسارت‌بار و به جهت تغییر سبک زندگی بشری از الهی به غیرالهی است. @dadshahr_iranian ترجمه سند 👇
1_1616237945.pdf
1.21M
♨️ ترجمه سند 2030 به فارسی 👈 در این سند، ۱۷ هدف اصلی و ۱۶۹ هدف ثانویه برای تحقق «نظم نوین جهانی» مد نظر صهیونیسم جهانی پیش‌بینی شده است . 💢 اهداف اقتصادی، مالی، بهداشتی، فرهنگی، آموزشی و ... 🔹 اینگونه نیست که دشمن یهودی، مثلا فقط در بحث فرهنگی دشمن ما باشد و در دیگر اهداف مانند اقتصادی، بهداشتی و ...، دلسوز ما باشد. تاکید می گردد که «تمام این اهداف» شرارت‌بار هستند، حتی آنجایی که علی‌الظاهر منافاتی با شرع و قانون ندارد. 🔸 علت مخالفت مقام معظم رهبری با کلیت اجرای این سند در کشور ما، دقیقاً همین موارد می باشد. نکات تذکر داده شده در پیام قبل را حتماً در نظر داشته باشید. @dadshahr_iranian